شادکامي، شخصيت و موفّقيت
انسان، از لحظهاي که به دنيا ميايد تا آن دمي که از دنيا ميرود، در تلاش است که خوشبخت و شادکام باشد.
اريک فروم
شادکامي و مثبتانديشي
شکي نيست که همگي ما به طور فطري، در جستجوي حالات مطلوب و خوشايند هستيم. صفاتي چون شادي و غم، شجاعت و ترس، اعتماد به نفس و خودکمبيني و... ريشه در احساسات انسانها دارند. احساسات نيز در جاي خود، شخصيت افراد را شکل ميدهند؛ چرا که اين احساسات، محرّکي براي تعامل ما با محيط پيرامونمان هستند که اگر از تعادل مناسبي برخوردار باشند، سبب تصميمگيريهاي درست و منطقي در مشکلات زندگي ميشوند و موفّقيت را در انجام شدن کارها به دنبال خواهند داشت.
شادکامي، تأثير مهمي در موفّقيت افراد دارد. افراد شادکام، نگرش خوشبينانهاي نسبت به وقايع و رويدادهاي اطراف خود دارند و به جاي جبههگيري منفي نسبت به اتّفاقات پيرامون خود، سعي در استفاده بهينه از اين رويدادها دارند. همچنين انسانهاي شاد و داراي شخصيت سالم، انسانهايي مسئوليتپذير و شهرونداني خوب خواهند بود.
در تحقيقي که در دانشگاه تگزاس انجام گرفت، نشان داده شد که خُلق و خوي خوب (احساسات و شخصيت متعادل)، به طرز قابل ملاحظهاي، سطح اميد را در فرد، بالا ميبَرد که در نتيجه، فرد، بهتر ميتواند از پس موانع اضطرابآفرين زندگي برايد.1 بنا بر اين، مشاهده ميشود که شادکامي، با شخصيت و روحيه افراد، ارتباط مستقيم دارد. فردي که روحيه شاد دارد، در انجام دادن فعّاليتهاي روزانه، مثبتانديشي را سرلوحه فعاليتهاي خود قرار ميدهد و بهتر از ديگران براي مشکلات کوچک و بزرگ، چارهانديشي ميکند. به تعبيري ديگر، شادکامي، زماني به وجود ميايد که انسان، از خود و محيط اطراف خود، احساس رضايت بيشتر داشته باشد.
به اعتقاد بريبنر،2 ميزان شادي و رضايت هر فرد از زندگي، رابطهاي مستقيم با نگرش افراد به زندگي دارد و اين بدان معناست که هر چه قدر افراد، از رويدادهاي پيرامون خود راضيتر باشند، به همان ميزان نيز شادترند و اگر اين احساس رضايت، کمتر باشد، به همان ميزان، احساس رضايتمندي و شادکاميکمتري دارند.
شخصيت برونگرا و شادکامي
بر اساس تحقيقات روانشناسان، مغز انسانهاي برونگرا و اجتماعي و خوشمشرب، يعني کساني که شخصيتي متعادل و نسبتاً سالمي دارند، به عوامل مثبتي مانند يک چهره شاد و خوشحال، واکنش بيشتري نشان ميدهد.3 اين، دليل روشني براي وجود ارتباط مستقيم، ميان شادکامي و شخصيت و موفّقيت است. برخي روانشناسان، معتقدند که شادکامي، همان برونگرايي يا ثبات» در نظريه ايزنک است و برونگرايي، قويترين زمينهساز شادکامي (بويژه در بخش اجتماعي) است.4
چان و جوزف،5 در تحقيقي تحت عنوان ابعاد شخصيت، ابعاد اميد و آرزو و سطح بهزيستي افراد»، بدين نتيجه رسيدند که برونگرايي و احساس جامعهپذيري، با شادکامي، همبستگي مثبت دارد. آنها برخي از ويژگيهاي شخصيتي افراد برونگرا را اين گونه برشمردند: به وقايع پيرامون خود علاقهمندند؛ روراست و معمولاً پُرحرفاند؛ عقيده خود را با عقايد ديگران مقايسه ميکنند؛ اهل عمل و پيشقدمي در کارها هستند؛ به سهولت، دوستان جديدي مييابند و خود را با يک گروه وفق ميدهند؛ افکار خود را بيان ميکنند؛ به ايجاد ارتباط با افراد جديد، علاقه نشان ميدهند؛ خوشمشرباند؛ زياد احساساتي نيستند؛ ريسکپذيرند؛ سريع تصميم ميگيـرند؛ اجتماعي هستند؛ درک آنها و شناخت شخصيتشان آسان است؛ شخصيت آنها در خلوت و حضور ديگران يکسان است؛ معاشرتي هستند؛ پس از آن که حرف خود را ميزنند، به گفته خود ميانديشند؛ کارهاي گروهي را ميپسندند؛ رنگهاي روشن را بيشتر دوست دارند؛ بيشتر، از اَعمال ديگران خشمگين ميگردند تا کارهاي خودشان؛ اطّلاعات شخصي خود را به سادگي با ديگران قسمت ميکـنند؛ رويکرد سريع الوصول را بيشتر ترجيح ميدهـنـد؛ تنها از روي تجارب زندگي خود درس ميگيرند و نه عبرت گرفتن از ديگران.
در تحقيق ديگري که توسط آرگايل و همکارانش در مورد تعريف شادکامي» صورت گرفت، مشخّص شد که هنگاميکه از مردم پرسيده ميشود: شادکامي چيست؟ آنها دو نوع پاسخ را مطرح ميکنند: اوّل اين که ممکن است حالات هيجاني مثبت (مانند لذّت) را عنوان کنند و دوم، آن را راضي بودن از زندگي به طور کلّي و يا در بيشتر جنبههاي آن بدانند». بنا بر اين، به نظر ميرسد که شادکامي، دو جزء اساسي (عاطفي و شناختي ) دارد که بُعد عاطفي آن، موجب ميگردد انساني که داراي احساس شادکامي است، از نظر ديگران، به عنوان فردي بشّاش و سرزنده شناخته شود و در مناسبات اجتماعي نيز بتواند راحتتر با ديگران ارتباط برقرار کند. همچنين از بُعد شناختي نيز چنين فردي، نگرش مثبتي نسبت به دنياي پيرامون خود دارد و اتفاقات و رويدادهاي اطراف خود را با ديدي خوشبينانه مينگرد.6
به اعتقاد آرگايل، شادکامي، داراي اجزايي چون: وجود هيجانات مثبت و نبود هيجانات منفي (از جمله افسردگي و اضطراب)، داشتن روابط مثبت با ديگران، هدفمند بودن در زندگي، داشتن رشد شخصيتي، دوست داشتن ديگران و دوست داشتن زندگي است.
شادکامي و موفقيت
مطالعات، نشان دادهاند که انسانهاي شاد و سالم در جامعه متمدّن، انسانهايي مسئوليتپذير و شهرونداني خوب خواهند بود. هر چه هوش هيجاني (مهارتي ـ اکتسابي) در ما بالاتر باشد، هيجانات و احساسات، به ما بيشتر کمک ميکنند تا اطّلاعات مربوط به پايه و اساس سلامتي (يعني شادي) را جمعآوري و اولويتبندي و پردازش کنيم تا به بهترين شکل از آنها استفاده گردد. کساني که هوش هيجاني بالاتري دارند، با توسّل به مهارت خودشناسي»، بيشتر ميتوانند به ريشههاي پنهان شادي يا غم خود، آگاه شوند و آن را مديريت کنند و طبعاً چنين کساني به موفّقيت، نزديکترند.
شادکامي، تأثير مهمّي در موفّقيت افراد دارد. افراد شادکام، نگرش خوشبينانهاي نسبت به وقايع و رويدادهاي اطراف خود دارند و به جاي جبههگيري منفي نسبت به اتّفاقات پيرامون خود، سعي در استفاده بهينه از اين رويدادها دارند.
حديث زندگي :: خرداد و تير 1387، شماره 41
پينوشتها:
1. تأثير خنده در سلامتي جسم و جان»، حبيب الله صيقلي، روزنامه اعتماد 9/5/1384.
2. Brebner
3. پژواک شادي در مغزهاي برونگرا»، فرهاد رضايي، روزنامه همشهري 31/4/1381.
4. بررسي رابطه بين شخصيت و شادکامي»، عباسعلي حسن خانزاده و ليلي صفيخاني، نشريه اصلاح و تربيت شماره 131.
5. Chan & Joseph
6. بررسي مقدّماتي پايايي و روايي پرسشنامه شادکامي آکسفورد در دانشجويان دانشگاههاي تهران، احمد عليپور و احمدعلي نوربالا، فصلنامه انديشه و رفتار، شماره:17 و 18، تابستان و پاييز 1378، ص56.
نظرات شما عزیزان: