تعدد زوجات افسانه و واقعيت
در عهد عتيق احکامي يافت مي شود که چگونه اموال يک مرد بين پسران زن هاي مختلف او تقسيم مي شود (سفر تثنيه 7:22). تنها محدوديت تعدد زوجات، ازدواج با خواهر زن است (سفر لاويان 18:18) تلمود حداکثر 4 زن را توصيه مي کند. يهوديان اروپايي تا قرن شانزدهم سنت تعدد زوجات را ادامه دادند.
يهوديان شرقي تا زماني که وارد اسرائيل شدند به تعدد زوجات پايبند بودند، ولي بنابر قوانين مدني اسرائيل، اين عمل ممنوع بود گرچه بنابر قوانين مذهبي که در چنين مواردي بر قوانين مدني مقدم است،
جايز مي باشد.[1]عهد جديد چطور؟ طبق گفته پدر اوجين هيلمان در کتاب «نگاهي دوباره به تعدد زوجات»، «در هيچ جاي عهد جديد دستور صريحي وجود ندارد که ازدواج بايد به صورت تک همسري باشد و دستور صريحي هم مبني بر ممنوعيت تعدد زوجات وجود ندارد»[2] افزون بر اين، حضرت عيسي هم بر عليه تعدد زوجات سخني نگفته است گرچه در جامعه ايشان هم يهوديان به آن دست مي يازيدند. پدر هيلمان بر اين حقيقت تأکيد مي ورزد که کليساي روم تعدد زوجات را ممنوع کرد تا خود را با فرهنگ رومي ـ يوناني آنجا تطبيق دهد (فرهنگي که فقط يک همسر قانوني را تجويز مي کرد در حالي که از مشکل فحشا و ازدواج موقت رنج مي برد.) وي به سنت آگوستين اشاره مي کند: «اکنون در زمان ما و بر طبق آداب و رسوم روميان، در واقع ديگر اجازه برگزيدن زن ديگري وجود ندارد»[3] کليساهاي آفريقا و مسيحيان آفريقا به طور غالب به برادران اروپايي خود يادآور مي شوند که ممنوعيت کليسا در باب تعدد زوجات، سنتي فرهنگي بوده و جزو احکام اصيل مسيحيت نيست.
قرآن نيز اجازه تعدد زوجات را مي دهد ولي محدوديت هايي هم دارد: «اگر بيم آن داريد که نتوانيد با عدالت با يتيمان رفتار کنيد، با زناني که برمي گزينيد ازدواج کنيد، دو يا سه يا چهار تا؛ اما اگر مي ترسيد که نتوانيد با عدالت با آنها رفتار کنيد پس فقط با يک نفر ازدواج کنيد» (سوره نساء آيه 3) قرآن، برخلاف کتاب مقدس، حداکثر تعداد زنان را به 4 عدد محدود ساخت آن هم با شرط مشکل «رفتار برابر و عادلانه با زن ها». البته نبايد چنين برداشت نمود که قرآن اصرار مي ورزد مؤمنان چند همسر اختيار کنند، يا اينکه چند همسري يک ايده آل است؛ به عبارت ديگر، قرآن تعدد زوجات را «تحمّل کرده» يا «مجاز شمرده» است و نه چيزي بيش از آن، امّا چرا؟ چرا تعدد زوجات مجاز است؟ پاسخ ساده است: زمان ها و مکان هايي وجود دارد که در آنها دلايل اجتماعي و اخلاقي تعدد زوجات، ضروري و اجباري مي باشد. همانگونه که آيه قرآني فوق، خاطر نشان مي سازد بحث تعدد زوجات در اسلام را نمي توان جدا از بحث وظايف جامعه نسبت به يتيمان و بيوه زنان دانست، اسلام به عنوان يک دين جهانيمناسب براي همه زمان ها و مکان ها نمي تواند اين وظايف ضروري را ناديده بگيرد. در بيشتر جوامع بشرى، تعداد زنان بيش از تعداد مردان است. در ايالات متحده امريکا، تعداد زنان حداقل 8 ميليون نفر بيش از تعداد مردان است. در کشوري مانند گينه، در مقابل هر 100 مرد، 122 زن وجود دارد. در تانزانيا 1/95 مرد براي 100 زن وجود دارد.[4] جامعه در مقابل چنين نسبت هاي نامتوازن جنسيتى، چه بايد کند؟ راه حل هاي گوناگوني وجود دارد، برخي ممکن است تجرّد را پيشنهاد کنند و برخي ديگر کشتن نوزادان دختر را ترجيح دهند (که در برخي از جوامع دنياي امروز روي مي دهد!) بقيه ممکن است فکر کنند تنها راه خروج اين است که جامعه تمام رفتارهاي جنسي را تحمّل نمايد: فحشا، روابط جنسي غير زناشويى، همجنس بازي و غيره. در جوامع ديگر، مانند اکثر جوامع آفريقايي امروز، شرافتمندانه ترين راه خروج از اين بن بست، اجازه تعدد زوجات به عنوان يک نهاد اجتماعي محترم و يک نهاد فرهنگي پذيرفته شده، مي باشد. نکته اي که به طور غالب در غرب اشتباه فهميده مي شود اين است که زنان در جوامع ديگر به طور حتم به تعدد زوجات به عنوان نشانه تحقير زن نمي نگرند. به عنوان مثال، بسياري از عروس هاي جوان آفريقايى، خواه مسيحي يا مسلمان يا غيره، ترجيح مي دهند با مردي ازدواج کنند که پيش از آن خود را به عنوان شوهري متعهد و مسئول به اثبات رسانده باشد. بسياري از زن هاي آفريقايي به شوهران خويش اصرار مي ورزند همسر دوّمي اختيار کند تا احساس تنهايي نکنند.[5] بررسي بر روي بيش از 6000زن 15 تا 19 ساله در دوّمين شهر بزرگ نيجريه نشان داد که 60 درصد اين زن ها، از اين که شوهرانشان همسر ديگري اختيار کنند راضي و خشنودند. تنها 23 درصد از اينکه با زن ديگري شريک و سهيم شوند اظهار خشم و عصبانيت نمودند. در بررسي اي که در کنيا انجام گرديد 76 درصد زنان با ديدي مثبت به تعدد زوجات نگاه مي کردند. در يک بررسي در منطقه اي روستايي در کنيا، 25 نفر از هر 27 زن، تعدد زوجات را بهتر از تک همسري مي دانستند. اين زن ها احساس مي کردند که اگر هووها با يکديگر همکاري کنند تعدد زوجات مي تواند تجربه اي مفيد و سعادت آميز باشد.[6] تعدد زوجات در اکثر جوامع آفريقايي چنان نهاد محترمي است که کليساي پروتستان اکنون آن را بيشترتحمّل مي کند. يک اسقف کليساي آنجليکا در کنيا اعلام نمود: «گرچه تک همسري ممکن است براي اظهار عشق ميان زن و شوهر، ايده آل باشد ولي کليسا بايد در نظر داشته باشد در برخي از فرهنگ ها تعدد زوجات از نظر اجتماعي پذيرفتني است و اين عقيده که تعدد زوجات برخلاف مسيحيت است ديگر قابل دفاع نمي باشد.»[7] روران ديويد گيتاري از کليساي آنجليکا پس از مطالعه دقيق تعدد زوجات در آفريقا، در ارتباط با زن ها و بچه هاي رها شده نتيجه مي گيرد، چنانچه تعدد زوجات به صورت ايده آل صورت پذيرد، از طلاق و ازدواج مجدّد به مسيحيت نزديک تر مي باشد.[8] من خودم چند زن تحصيل کرده سطح بالاي آفريقايي را مي شناسم که با توجه به چندين سال زندگي در غرب، هيچ مخالفتي با تعدد زوجات ندارند. يکي از آنها که در ايالات متحده زندگي مي کند صميمانه به شوهرش اصرار مي ورزد زن دوم بگيرد تا در پرورش بچه ها به وي کمک کند.
مسئله عدم توازن نسبت هاي جنسيّتى، در زمان جنگ به مشکلي واقعي تبديل مي شود. قبايل سرخپوست بومي آمريکا، در سابق پس از کشتارهاي زمان جنگ، دچار نسبت هاي جنسيّتي بسيار نامتوازن مي گرديدند. زن هاي اين قبايل که در حقيقت از جايگاه نِسبي والايي برخوردار بودند، تعدد زوجات را به عنوان بهترين پناه در مقابل بخشش اعمال زشت و ناشايست پذيرفتند.
مهاجران اروپايى، بدون ارائه هيچ جايگزين ديگرى، تعدد زوجات سرخپوستان را با عنوان «غير متمدّنانه» محکوم کردند.[9]
پس از جنگ جهاني دوّم، در آلمان تعداد زن ها 000/300/7 نفر بيش از مردان بود (که 3/3 ميليون نفر آنها را زنان بيوه تشکيل مي دادند). در گروه سني 30-20 ساله ها، در برابر هر 100 مرد 167 زن وجود داشت.[10] بسياري از اين زنان به مرداني نياز داشتند که نه تنها مونس آنها باشند بلکه در مواقع گرفتاري و فلاکت آن زمان، نان آور خانواده نيز باشند. سربازان پيروز ارتش متفقين، از اين آسيب پذيري زنان استفاده مي کردند. بسياري از دختران جوان و زنان بيوه با نيروهاي اشغالگر رابطه نامشروع برقرار مي کردند. بسياري از سربازان آمريکايي و انگليسي در برابر لذت جويي هاي خويش، سيگار، شکلات و نان مي پرداختند.
نظرات شما عزیزان: