قرب الهی و راه رسیدن به آن
قرب الهی و راه رسیدن به آن بر اساس آموزه های اسلامی هدف نهایی و غایی انسان «قرب الهی»، «وصول به خدا» و «لقاء الله» معرّفی شده است:[1]
امیر المؤمنین (علیه السلام) در دعای کمیل از خدای متعال چنین می خواهد:
وَ اجْعَلْنِی مِنْ أَحْسَنِ عَبِیدِک نَصِیباً عِنْدَک وَ أَقْرَبِهِمْ مَنْزِلَةً مِنْک وَ أَخَصِّهِمْ زُلْفَةً لَدَیک؛
مرا از بندگانی قرار ده که بهره آنان نزد تو افزون تر و جایگاه شان به تو نزدیک تر و تقرب شان به تو بیشتر است.
امام زین العابدین (علیه السلام) در مناجات المحبین از خدای متعال چنین می خواهد:
إِلَهِی فَاجْعَلْنَا مِمَّنِ اصْطَفَیتَهُ لِقُرْبِک وَ وَلَایتِک وَ أَخْلَصْتَهُ لِوُدِّک وَ مَحَبَّتِک وَ شَوَّقْتَهُ إِلَی لِقَائِک وَ رَضَّیتَهُ بِقَضَائِک وَ مَنَحْتَهُ بِالنَّظَرِ إِلَی وَجْهِک وَ حَبَوْتَهُ بِرِضَاک وَ أَعَذْتَهُ مِنْ هَجْرِک وَ قِلَاک وَ بَوَّأْتَهُ مَقْعَدَ الصِّدْقِ فِی جِوَارِک؛[2]
پروردگارا! مرا از کسانی قرار ده که برای قرب و دوستی خود برگزیده ای؛ کسانی که آنان را برای مودت و محبت خود خالص شان کرده ای؛ و آنان را مشتاق لقاء خود کرده ای؛ و کسانی که آنان را به قضاء خود راضی گردانیده ای؛ و آنانی که به آنان نظاره به خودت را بخشیده ای؛ و خشنودی ات را عطا کرده ای؛ و از هجران خود پناهشان داده ای و در جایگاه صدق در همسایگی خود جایشان داده ای.
و نیز در مناجات مفتقرین (نیازمندان) خطاب به خدای متعال چنین می گوید:
الهی وَ غُلَّتِی لَا یبَرِّدُهَا إِلَّا وَصْلُک وَ لَوْعَتِی لَا یطْفِئُهَا إِلَّا لِقَاؤُک وَ شَوْقِی إِلَیک لَا یبُلُّهُ إِلَّا النَّظَرُ إِلَی وَجْهِک وَ قَرَارِی لَا یقِرُّ دُونَ دُنُوِّی مِنْک.. .
وَ غَمِّی لَا یزِیلُهُ إِلَّا قُرْبُک؛[3]
خدایا جز وصول به تو سوز دلم را خنک نمی کند؛ و جز دیدار تو آتش دلم را فرو نمی نشاند؛ و جز دیدار تو اشتیاقم را سیراب نمی کند؛ و جز با قرب به تو قرار نمی گیریم؛.. . و اندوه مرا جز قرب تو برطرف نمی سازد.
معنای قرب الهی
روشن است که قرب الهی و وصول به خدا و لقاء الله، از سنخ تقرب های مکانی و زمانی نیست. زیرا خدای متعال وجود مادی ندارد که بتوان با او رابطه ای مکانی یا زمانی برقرار کرد. همچنین قرب به خدا به معنای نزدیکی اعتباری، قراردادی و تشریفاتی نیست. بلکه یک واقعیت وجودی است. از آنجا که خدای متعال کمال مطلق است قرب به کمال مطلق به معنی کامل تر شدن است. به معنای سعه وجودی انسان است. یعنی انسان با انجام کارهای خوب به مرتبه ای از کمال وجودی می رسد که وجود او وجودی خدایی می شود. در حدیث قدسی چنین وارد شده است:
یا ابْنَ آدَمَ أَنَا غَنِی لَا أَفْتَقِرُ أَطِعْنِی فِیمَا أَمَرْتُک أَجْعَلْک غَنِیاً لَا تَفْتَقِرْ یا ابْنَ آدَمَ أَنَا حَی لَا أَمُوتُ أَطِعْنِی فِیمَا أَمَرْتُک أَجْعَلْک حَیاً لَا تَمُوتُ یا ابْنَ آدَمَ أَنَا أَقُولُ لِلشَّی ءِ کنْ فَیکونُ أَطِعْنِی فِیمَا أَمَرْتُک أَجْعَلْک تَقُولُ لِلشَّی ءِ کنْ فَیکون؛[4]
ای فرزند آدم! من بی نیازی هستم که نیازمند نمی شوم؛ مرا در آنچه به تو امر کردم اطاعت کن، تا تو را بی نیازی کنم که نیازمند نشوی. ای فرزند آدم! من زنده ای هستم که نمی میرم؛ مرا در آنچه به تو امر کردم اطاعت کن تا تو را زنده ای سازم که نمیری. ای فرزند آدم! من به هر چه بگویم «باش» می شود؛ مرا در آنچه به تو امر کردم اطاعت کن تا تو را چنین کنم که به هر چه بگویی «باش» بشود.
امام باقر (علیه السلام) می فرماید در شب معراج خدای متعال در پاسخ به پرسش پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) که از جایگاه مؤمن در نزد خدا پرسیده بوده، فرمود:
وَ مَا یتَقَرَّبُ إِلَی عَبْدٌ مِنْ عِبَادِی بِشَی ءٍ أَحَبَّ إِلَی مِمَّا افْتَرَضْتُ عَلَیهِ وَ إِنَّهُ لَیتَقَرَّبُ إِلَی بِالنَّافِلَةِ حَتَّی أُحِبَّهُ فَإِذَا أَحْبَبْتُهُ کنْتُ إِذاً سَمْعَهُ الَّذِی یسْمَعُ بِهِ وَ بَصَرَهُ الَّذِی یبْصِرُ بِهِ وَ لِسَانَهُ الَّذِی ینْطِقُ بِهِ وَ یدَهُ الَّتِی یبْطِشُ بِهَا إِنْ دَعَانِی أَجَبْتُهُ وَ إِنْ سَأَلَنِی أَعْطَیتُهُ؛[5]
هیچ بنده ای از بندگانم با چیزی محبوب تر از واجبات به من نزدیک نمی شود. و به درستی که او با انجام نوافل و امور مستحب تا آنجا به من نزدیک می شود که دوستش می دارم. وقتی او را دوست داشتم، گوش او می شوم که با آن می شنود؛ چشم او می شوم که با آن می بیند؛ زبان او می شوم که با آن سخن می گوید و دست او می شوم که با آن کار انجام می دهد؛ اگر مرا بخواند اجابتش می کنم و اگر درخواستی کند به او می بخشم.
عبادت به عنوان راه تقرب
اکنون که مقصد عالی حیات انسانی از نگاه اسلام دانسته شد، این سؤال مطرح می شود که راه نزدیک شدن به این هدف چیست؟
به طور کلی، هر چیزی که موجب شود انسان از استقلال، خودپرستی و شرک به خدا فاصله گیرد، می تواند در خدمت دستیابی به این هدف باشد. استقلال دادن به غیر خدا و توجه به غیر او موجب می شود که انسان رابطه وجودی خودش را با خدای متعال به درستی درک نکند. به تعبیر دیگر، بر اساس آموزه های اسلامی، می توان گفت تنها راه دستیابی به هدف نهایی، «بندگی» است. در احادیث قدسی بالا نیز بر همین مسأله تأکید شده بود که تنها راه دستیابی به این هدف متعالی «اطاعت» و «انجام واجبات و مستحبات» است.
جان فدا کن تا همه جانت کنم
قرآن کریم نیز به صراحت بیان می کند که راه مستقیم انسانیت، عبادت است:
وَ أَنِ اعْبُدُونِی هذا صِراطٌ مُسْتَقِیمٌ؛[6] بندگی مرا کنید؛ که این راه مستقیم است.
البته این عبادت و عبودیت صرفاً در نماز و روزه و عبادت های مرسوم خلاصه نمی شود. هر عضوی از اعضای ما عبادت خود را دارد. هر عملی که از روی اختیار از ما سر می زند می تواند اطاعت خدا باشد یا نافرمانی او. آنچه که خدای متعال از ما می خواهد این است که همه افعال و حالات و خواسته هایمان در مسیر رضایت او و در جهت توسعه عبودیت باشد.
پی نوشت ها:
[1] . براى توضیح بیشتر در این باره و آشنایى با دلایل عقلى و فلسفى این مسأله، ر. ک: نقد و بررسى مکاتب اخلاقى، محمدتقى مصباح یزدى، تحقیق و نگارش احمدحسین شریفى، صص 343- 352.
[2] . بحار الانوار، محمدباقر مجلسى، ج 91، ص 148.( مناجات المحبین)
[3] . همان، ص 150.(مناجات المفتقرین)
[4] . همان، ج 90، ص 376 و مستدرک الوسائل، حسین نورى، ج 11، ص 259، حدیث شماره 12928.
[5] . الکافى، ج 2، ص 352.
[6] . سوره یس، آیه 61.
منبع: حوزه نت
نظرات شما عزیزان: