مفهوم آیات فوق، این است که وقتی بلاها هم نتواند ستمکاران را از غفلت خارج سازد و به تضرع وادارد و از منجلاب پلیدی های گناه رها سازد، در واقع آنها، شایستگی خود را برای رحمت الهی اثبات کرده اند یعنی، به روشنی نشان داده اند که بیماری های نفسانی و اخلاقی آنها، بسیار عمیق تر از این است که هشدارهای الهی بتواند آنها را سالم سازد. یعنی، دیگر گوش شنوایی برای حق ندارند و دلی آماده که سوهان های بلاها بتواند آن را نرم سازد در آنها وجود ندارد.
در این صورت، چون بلاهای هشدار دهنده برای آنها بی فایده است تداوم آن بلاها، درباره آنها، بی حکمت است این است که نوبت به سنت دیگر الهی می رسد، آن سنت این است که دنیا را بهشت کافران قرار دهد.
آنگاه که بلاها، نتواند گنهکاران را به بازگشت وادارد مصداق این آیه شریفه می گردند که:
من کان یرید العاجلة عجلنا له فیها ما نشاء لمن نرید ثم جعلنا له جهنم یصلاها مذموما مدحورا(الاسراء 18).
(هر که این جهان زودگذر را بخواهد به زودی به او در این دنیا خواهیم داد و هر چه را که بخواهیم و برای هرکس که بخواهیم می دهیم اما بدنبال آن دوزخی قرار خواهیم داد که با ذلت و در حالیکه رانده شده است به آن وارد خواهد شد).
آیه شریفه 20 سوره اسراء هم به این حقیقت اشاره دارد که می فرماید: کلا نمد هولاء و هولاء من عطاء ربک و ما کان عطاء ربک محظورا (همه را، این گروه را و آن گروه را، با عطای پروردگارت یاری خواهیم داد و منعی در بهره مندی از عطای پروردگارت وجود ندارد) و این آیه بدین معناست که همه زمینه های مقابله با حق و فرو رفتن در منجلاب پلیدی ها برای چنین گنهکارانی فراهم می شود که البته همین هم به نحوی برای آنها عقاب است اما چون دنیا، اصالتا، جایگاه عقاب نیست می توان گفت: فراهم شدن شرایط عصیان بیشتر، در واقع، برای این است که هرکس، واقعیات وجود خود را آشکار سازد تا در هنگام عقاب اخروی، حتی در ظاهر هم، هیچ گنهکاری نتواند استحقاق خود را برای عذاب های الهی منکر شود. این است که خدای تعالی می فرماید:
و لا یحسبن الذین کفروا انما نملی لهم خیر لانفسهم انما نملی لهم لیزدادوا اثما و لهم عذاب مهین ما کان الله لیذر المؤمنین علی ما انتم علیه حتی یمیز الخبیث من الطیب و ما کان الله لیطلعکم علی الغیب و لکن الله یجتبی من رسله من یشاء فامنوا بالله و رسله و أن تؤمنوا و تتقوا فلکم اجر عظیم و لا یحسبن الذین یبخلون بما آتاهم الله من فضله هو خیرا لهم بل هو شر لهم سیطوقون ما بخلوا به یوم القیمامة ولله میراث السماوات و الأرض و الله بما تعملون خبیر(آل عمران 180 - 178).
(کسانی که کفر ورزیدند نپندارند مهلتی که به آنان داده ایم به نفع آنهاست. تنها به این دلیل به آنها فرصت دادیم که بر گناه خود بیافزایند و برای ایشان عذابی خوارکننده است، خداوند بنا ندارد مؤمنین را به حال خود رها کند مگر برای اینکه پاک و پلید از یکدیگر جدا شوند و خداوند بنا ندارد که شما را به نهان های عالم آگاه سازد بلکه خدا از پیامبرانش هرکس را که بخواهد برمی گزیند پس، به خدا و پیامبرانش هرکس را که بخواهد برمی گزیند پس، به خدا و پیامبرش ایمان آورید که اگر ایمان آورید و پرهیزگار باشید پاداشی بزرگ دارید و کسانی که در آنچه خدا از روی فضلش به آنها عطا کرده است، بخل می ورزند، میپندارند که به نفع آنها است بلکه به ضرر آنها است و به زودی، در روز قیامت بخلشان طوقی بر گردنشان خواهد شد).
برای فهم بهتر این آیه، باید توجه داشته باشیم که غفلت و بی تفاوتی نسبت به فرجام زندگی و خیال رهایی، ناگوارترین پیامدها را برای انسان در پی خواهد داشت بویژه، اگر، در کنار این بی توجهی، دستی مدبر در کمین باشد تا در لحظه حساس، گنهکاران را به دام اندازد و این فرصت رهایی، خود برای این باشد که انسان به دست خود به دام کردارهای بد خویش در افتد و در اندیشه شوم خویش درپیچید.
سارقی را در نظر آورید که عموم مردم و دستگاه های جزایی از اندیشه بد او بی خبرند، اما فردی خیرخواه، با حسن نیت راز او را می پوشاند و با دلسوزی، او را نصیحت می کند و از بدی های کردارش بیمش می دهد، بدان امید که از کردار خویش برگردد و با مال مردم، به عنوان مال بی صاحب برخورد نکند. اما، نصیحت های او در این سارق تأثیر نمی گذارد. بگونه ای که ناصح او ناامید می گردد و راهی برای هدایت او نمی یابد. در اینجاست که چاره ای نمی بیند جز آنکه از این به بعد، دست از پرده پوشی بردارد و مجالی برای رسوایی و کیفر او فراهم آورد و بدین منظور تدبیری می اندیشد:
کالاهایی نفیس در پیش روی او می نهد و برای مدتی زیر پوشش دوربین هایی حساس او را رها می کند تا هر چه می خواهد بکند و به بدترین پاداش شایسته خویش گرفتار آید. در راه، دام هایی می گسترد تا آنگاه که به آخرین حد شایسته اش رسید، به دام افتد و نه راهی برای فرار او باقی می ماند و نه بازگشتی از او پذیرفته شود.
و لا یحسبن الذین کفروا انما نملی لهم خیر لانفسهم انما نملی لهم لیزدادوا اثما و لهم عذاب مهین ما کان الله لیذر المؤمنین علی ما انتم علیه حتی یمیز الخبیث من الطیب و ما کان الله لیطلعکم علی الغیب و لکن الله یجتبی من رسله من یشاء فامنوا بالله و رسله و أن تؤمنوا و تتقوا فلکم اجر عظیم و لا یحسبن الذین یبخلون بما آتاهم الله من فضله هو خیرا لهم بل هو شر لهم سیطوقون ما بخلوا به یوم القیمامة ولله میراث السماوات و الأرض و الله بما تعملون خبیر(آل عمران 180 - 178).
(کسانی که کفر ورزیدند نپندارند مهلتی که به آنان داده ایم به نفع آنهاست. تنها به این دلیل به آنها فرصت دادیم که بر گناه خود بیافزایند و برای ایشان عذابی خوارکننده است، خداوند بنا ندارد مؤمنین را به حال خود رها کند مگر برای اینکه پاک و پلید از یکدیگر جدا شوند و خداوند بنا ندارد که شما را به نهان های عالم آگاه سازد بلکه خدا از پیامبرانش هرکس را که بخواهد برمی گزیند پس، به خدا و پیامبرانش هرکس را که بخواهد برمی گزیند پس، به خدا و پیامبرش ایمان آورید که اگر ایمان آورید و پرهیزگار باشید پاداشی بزرگ دارید و کسانی که در آنچه خدا از روی فضلش به آنها عطا کرده است، بخل می ورزند، میپندارند که به نفع آنها است بلکه به ضرر آنها است و به زودی، در روز قیامت بخلشان طوقی بر گردنشان خواهد شد).
برای فهم بهتر این آیه، باید توجه داشته باشیم که غفلت و بی تفاوتی نسبت به فرجام زندگی و خیال رهایی، ناگوارترین پیامدها را برای انسان در پی خواهد داشت بویژه، اگر، در کنار این بی توجهی، دستی مدبر در کمین باشد تا در لحظه حساس، گنهکاران را به دام اندازد و این فرصت رهایی، خود برای این باشد که انسان به دست خود به دام کردارهای بد خویش در افتد و در اندیشه شوم خویش درپیچید.
سارقی را در نظر آورید که عموم مردم و دستگاه های جزایی از اندیشه بد او بی خبرند، اما فردی خیرخواه، با حسن نیت راز او را می پوشاند و با دلسوزی، او را نصیحت می کند و از بدی های کردارش بیمش می دهد، بدان امید که از کردار خویش برگردد و با مال مردم، به عنوان مال بی صاحب برخورد نکند. اما، نصیحت های او در این سارق تأثیر نمی گذارد. بگونه ای که ناصح او ناامید می گردد و راهی برای هدایت او نمی یابد. در اینجاست که چاره ای نمی بیند جز آنکه از این به بعد، دست از پرده پوشی بردارد و مجالی برای رسوایی و کیفر او فراهم آورد و بدین منظور تدبیری می اندیشد:
کالاهایی نفیس در پیش روی او می نهد و برای مدتی زیر پوشش دوربین هایی حساس او را رها می کند تا هر چه می خواهد بکند و به بدترین پاداش شایسته خویش گرفتار آید. در راه، دام هایی می گسترد تا آنگاه که به آخرین حد شایسته اش رسید، به دام افتد و نه راهی برای فرار او باقی می ماند و نه بازگشتی از او پذیرفته شود.
آری، مثال آنهایی که به مکر (تدبیر) الهی در املاء و استدراج گرفتار می آیند، از قبیل دزدانی است که زیر پوشش دوربین هایی کنترل شده، رها می شوند و مال زیادی در پیش روی آنها قرار می گیرد و آیاتی مانند آیه شریفه و لا یحسبن الذین کفروا انما لهم خیر لانفسهم انما نملی لهم لیزدادوا اثما ولهم عذاب مهین به همین حقیقت دلالت دارد.
در اینجا این سؤال مطرح می شود که آیا نمی شد خدای متعال، آنها را بر نهان های تدبیر خویش آگاه سازد و بدینوسیله آنها را به تبعات سوء کردارشان آگاه سازد؟ پاسخ این سؤال را در ادامه همین آیه می خوانیم:
ما کان الله لیذر المؤمنین علی ما انتم علیه حتی یمیز الخبیث من الطیب و ما کان الله لیطلعکم علی الغیب و لکن الله یجتبی من رسله من یشاء فامنوا بالله و رسله و أن تومنوا و تتقوا فلکم اجر عظیم(آل عمران 179)
پاسخ این است که آگاه ساختن عموم انسان هااز علم غیب، مانع جدائی پاکان و پلیدان خواهد شد البته، آگاهی پیامبران از علم غیب، جزء سنت های الهی است چرا که این آگاهی خود، زمینه ای برای جدا ساختن خوبان و بدان است و تنها راه پیشگیری و رهایی از این مکر، ایمان به خدا و رسول خداست.
آیات دیگری مانند آیه 25 سوره محمد (صلی الله علیه و آله وسلم) و آیه 32 سوره رعد و آیه 44 و 48 سوره حج هم، به همین معنا اشاره دارند.
بی تردید لحظه به کار افتادن دام الهی و آغاز عملیات بستن این کژراهه و پایان خط رهایی، برای ستمکاران و کافران، همان لحظه مرگ و آغاز ورود آنها به جهان آخرت است که در آن راه بازگشتی وجود ندارد. از این رو، باید لحظاتی در فراز و نشیب های زندگی دقیق تر اندیشید و اندیشه پایان زندگی، باید همه لحظات زندگی دنیوی مؤمن را فرا گیرد.
به همین مضمون است آیات ذیل که می فرماید:
و لا تحسبن الله غافلا عما یعمل الظالمون انما یوخرهم لیوم تشخص فیه الابصار مهطعین مقنعی رءوسهم لا یرتد الیهم طرفهم و أفئدتهم هواء(ابراهیم 43 - 42)
(اصلا، خدا را از آنچه ستمکاران می کنند غافل مپندار، خدا (عقاب) ایشان را برای روزی که چشم ها در آن خیره می ماند به تأخیر انداخته است (روزی که از وحشت) گردنها، بلند می شوند، سرها بالا می آیند، پلک ها به هم نمی خورند و دل ها خالی می شوند).
به همین مضمون است آیات ذیل که می فرماید:
و لا تحسبن الله غافلا عما یعمل الظالمون انما یوخرهم لیوم تشخص فیه الابصار مهطعین مقنعی رءوسهم لا یرتد الیهم طرفهم و أفئدتهم هواء(ابراهیم 43 - 42)
(اصلا، خدا را از آنچه ستمکاران می کنند غافل مپندار، خدا (عقاب) ایشان را برای روزی که چشم ها در آن خیره می ماند به تأخیر انداخته است (روزی که از وحشت) گردنها، بلند می شوند، سرها بالا می آیند، پلک ها به هم نمی خورند و دل ها خالی می شوند).
نظرات شما عزیزان: