جهاد
بايد توجه داشت که جهاد تنها به معني جنگ و نبرد مسلحانه نيست، بلکه هر نوع تلاش و کوششي که براي پيشبرد اهداف مقدس الهي انجام گيرد را شامل مي شود. به اين ترتيب علاوه بر نبردهاي دفاعي و گاهي تهاجمي، مبارزات علمي و منطقي، اقتصادي، فرهنگي و سياسي را نيز در بر مي گيرد.
جهاد از نظر اسلام
جهاد از ديدگاه اسلام داراي اقسام گوناگون است که عبارتند از:
جهاد ابتدايي: خداوند دستورها و برنامه هايي را براي سعادت، آزادي، تکامل، خوشبختي و آسايش انسان ها طرح کرده است و پيامبران خود را موظف کرد تا اين دستورات را به مردم ابلاغ نمايند. حال، اگر فرد يا گروهي ازافراد اين فرمان ها را مزاحم منافع پست خود ببينند و بر سر راه دعوت انبيا موانعي ايجاد نمايند آنها حق دارند تا نخست از راه مسالمت آميز و اگر ممکن نشد با توسل به زور اين موانع را از سر راه دعوت خود بردارند.
به عبارت ديگر مردم در همه جوامع از اين حق برخوردارند که نداي مناديان راه حق را بشنوند و در قبول دعوت آنها آزاد باشند. لذا اگر کساني بخواهند آنها را از حق مشروعشان محروم سازند و اجازه ندهند صداي مناديان راه خدا به گوش جان آنها برسد و از قيد اسارت و بردگي فکري و اجتماعي آزاد گردند، طرفداران اين برنامه ها حق دارند براي فراهم ساختن اين آزادي از هر وسيله ممکن استفاده کنند. از اين رو است که ضرورت جهاد ابتدايي در اسلام و ساير اديان آسماني روشن مي گردد. همچنين اگر کساني مومنان را تحت فشار قرا دهند که به آيين سابق خويش باز گردند در اين صورت نيز مي توان براي رفع اين فشار از هر وسيله اي استفاده کرد.
جهاد دفاعي: گاهي بر فرد يا جمعيتي جنگ تحميل مي شود؛ به اين معني که مورد هجوم و تجاوز حساب شده يا غافلگيرانه دشمن قرار مي گيرند. در اين جا تمام قوانين آسماني و بشري به آن شخص يا جمعيتي که مورد هجوم واقع شده اند حق مي دهد که براي دفاع از خويش به پا خيزد و آنچه در قدرت دارد به کار برد و از هرگونه اقدامي که براي حفظ موجوديت خويش لازم و ضروري مي داند، فروگذار نکند. اين نوع جهاد را جهاد دفاعي مي گويند مثلا جنگ هايي مانند احزاب، احد، موته، تبوک، حنين و ... جزء اين جهاد بوده و همگي جنبه دفاعي داشته اند.
جهاد براي نابود ساختن شرک و بت پرستي: اسلام در عين اين که مردم دنيا را به انتخاب اين آيين که آخرين و بالاترين آيين ها است دعوت مي کند، آزادي عقيده را نيز امري لازم و اصولي مي شمارد. لذا به همين دليل به اقوامي که داراي کتاب آسماني هستند فرصت کافي مي دهد تا با مطالعه و تفکر آيين اسلام را بپذيرند و چنانچه نپذيرفتند با آنها به گونه يک اقليت هم پيمان معامله مي کند و با شرايط خاصي که نه پيچيده است و نه مشکل با آن ها همزيستي مسالمت آميز خواهد داشت، ولي شرک و بت پرستي نه دين است و نه آيين و نه محترم شمرده شده است،بلکه يک نوع خرافه، انحراف، حماقت و در واقع يک نوع بيماري فکري و اخلاقي است که بايد به هر قيمت ممکن آن را ريشه کن ساخت.
توضيح اين که کلمه آزادي و احترام به فکر ديگران در مواردي به کار برده مي شود که فکر و عقيده دست کم يک ريشه صحيح داشته باشد. اما انحراف و خرافه و گمراهي و بيماري چيزي نيست که محترم شمرده شود. به همين دليل اسلام به پيروان خود دستور مي دهد که بت پرستي را به هر قيمتي که شده است، حتي به قيمت جنگ از جامعه بشريت ريشه کن نمايند و بت خانه ها و آثار شوم بت پرستي را اگر از طريق مسالمت آميز ممکن نباشد، با زور ويران و منهدم کنند.
مقام مجاهدين
پيامبر بزرگ اسلام ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ در کلامي بسيار بلند و گران بها و پرارزش مي فرمايد:
«ما مِن قَطرهٍ أَحَبُ إلي اللهِ عزوجل مِن قَطرهِ دمٍ في سبيل الله»؛[4]
«هيچ قطره خوني نزد خداوند عزوجل از قطره خوني که در راه خدا ريخته شود محبوب تر نيست».
همچنين ششمين پيشواي بزرگ شيعيان امام صادق ـ عليه السلام ـ مي فرمايد:
«مَن قُتِلَ في سبيلِ اللهِ لَم يُعرفَهُ اللهُ شيئاً مِن سيئاتِهِ»؛[5]
«کسي که در راه خدا به شهادت برسد، خداوند گناهان او را مي بخشد و آنها را به حساب نمي آورد».
پنجمين ستاره فروزان سپهر امامت و ولايت حضرت باقر العلوم ـ عليه السلام ـ نيز مي فرمايد:
«الخيرُ کلُه في السيفِ و تحتَ السيفِ و في ظلِ السيفِ»؛[6]
«تمام خير در شمشير و زير شمشير و در سايه شمشير است».
پيامبر عظيم الشأن اسلام حضرت ختمي مرتبت محمد مصطفي ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ در کلامي ديگر مي فرمايند:
«فوقَ کلِ ذي برٍبرٌ، حتي يُقتلَ في سبيلِ اللهِ، فإذا قُتل في سبيلِ اللهِ، فليس فوقَهُ برٌ، و فوقَ کُلِّ ذي عقوقٍ عقوقٌ، حتي يُقتلَ أَحدَ والديهِ فإذا قَتلَ أحد والديه فليس فوقَهُ عقوقٌ»؛[7]
«بالاي هر کار خوب، کار خوب ديگري وجود دارد تا اين که انسان در راه خدا کشته شود و چون در راه خدا کشته شد، بالاتر از او بر و نيکي وجود ندارد و با هر عاقي عاق ديگري وجود دارد تا اين که فرزند، يکي از پدر و مادر خود را به قتل برساند و هنگامي که اين قتل را انجام داد عاقي بالاتر و بدتر از او وجود نخواهد داشت».
همچنين نبي مکرم اسلام ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ در جاي ديگري مي فرمايند:
«مَن خرجَ في سبيلِ اللهِ مُجاهداً فلهُ بِکلِّ خطوهٍ سبعمأهِ ألفِ حسنهٍ و يُمحي عنه سَبعمأهِ ألفِ سيئهٍ و يُرفَعُ له سبعمأهِ ألفِ درجهٍ و کان في ضمان الله بأيِّ حَتفٍ ماتَ کان شهيداً و أن رَجَعَ رَجَعَ مغفوراً له مستجاباً دُعاءهُ»؛[8]
«کسي که به خاطر جهاد در راه خدا خارج شود، هر قدمي که در اين راه بر مي دارد هفتصد هزار حسنه به او داده مي شود و هفتصد هزار گناه از او محو مي گردد و درجه او به هفتصد هزار درجه بالا خواهد رفت و پروردگار عالم تضمين نموده است که او به هر شکلي بميرد شهيد مرده باشد و اگر زنده باز گشت بخشيده شده و دعاهاي او مستجاب شود».
و در روايتي ديگر منصور بن حازم از امام صادق ـ عليه السلام ـ سؤال مي کند: أيُ الأعمالِ أفضلُ؟ قال: «الصلاهُ لوقتِها و بِرُّ الوالدينِ و الجهادُ في سبيلِ اللهِ»؛[9]
کدام اعمال افضل است؟ حضرت ـ عليه السلام ـ فرمود: «نماز در وقت آن و نيکي به پدر و مادر و جهاد در راه خدا».
[1]. وسائل، ج11، ابواب جهاد عدو، ص 5.
[2]. وسائل، ج11، ص 7.
[3]. نهج البلاغه، خطبه 27.
[4]. وسائل، 20 جلدي، ج11، ص 8.
[5]. وسائل، 20 جلدي، ج11، ص 9.
[6]. وسائل، 20 جلدي، ج11، ص 9.
[7]. وسال 20 جلدي، ج11، ص 11.
[8]. وسال 20 جلدي، ج11، ص 12.
[9]. وسائل 20 جلدي، ج11، ص 12.
@#@
خداوند متعال درباره هجرت و جهاد مي فرمايد:
«والَّذين آمَنوا و هاجَروا و جاهَدوا في سبيلِ اللهِ و الَّذين آووا و نَصروُا أولئکَ هُمُ المؤمنونَ حقاً لَهم مغفرهٌ و رزقٌ کريمٌ»؛[1]
«و آنها که ايمان آوردند و هجرت نمودند و در راه خدا جهاد کردند و آنها که پناه دادند و ياري کردند، آنان مومنان حقيقي اند و براي آنها آمرزش و رحمت خدا و روزي شايسته اي است».
بررسي تاريخ اسلام نشان مي دهد که هجرت و جهاد دو عامل مهم و اساسي پيروزي اسلام در برابر دشمنان بوده است و اگر هجرت نبود، اسلام در محيط خفقان آور مکه از ميان مي رفت و اگر جهاد نبود اسلام هيچ گاه رشد و نمو نمي کرد.
مسأله هجرت اسلام را ازشکل محدود و منطقه اي بيرون آورد و در شکل جهاني قرارداد و جهاد نيز به مسلمانان آموخت که اگر تکيه بر قدرت خويش نکنند، دشمناني که پايبند به منطق و حر ف حساب نيستند، هيچ گونه حقي را براي آنها قايل نخواهند شد.
هم اکنون براي نجات اسلام از بن بست ها و شکستن موانع مختلفي که دشمنان از هر سو در برابر آن ايجاد کرده اند، راهي جز احياي دو اصل «هجرت» و «جهاد» نيست؛ هجرت صداي مردم مهاجر را به گوش جهانيان مي رساند و دلهاي آماده و نيروهاي سازنده و اقوامي که تشنه حق و عدالت هستند را در اختيارشان مي گذارد و جهاد نيز به مجاهدان حرکت و حيات مي بخشد و مخالفان لجوجي که جز منطق زور را نمي فهمند از سر راه بر مي دارد.
فرار از جهاد
«يا ايها الَّذين آمنوا إذا لقيتم الذين کفروا زحفاً فلاتَولوهُم الأدبارَ و من يولِّهم يُومئذٍ دُبرهُ إلا مُتحرفاٌ لقتالٍ أو مُتحيزاً إلي فئهٍ فقد باءَ بغضبٍ مِن اللهِ و مأويهُ جهنمُ و بئسَ المصير»؛[2]
اي کساني که ايمان آورده ايد هرگاه به کفار برسيد در حالي که براي جنگ با شما اجتماع نموده اند، پس به جانب ايشان پشت مگردانيد (يعني فرار نکنيد) و هر کس در آن وقت به ايشان پشت کند، به غير آن که ميل بر طرفي کند براي مصلحت جنگ و درست کردن اسلحه يا پناه جوينده باشد به سوي گروهي از مسلمانان و کسي که غير از اين دو وجه عزيمت کند، پس به تحقيق به خشمي بزرگ از خداوند باز مي گردد و با کشتنش دوزخ است و بدجاي بازگشتي است».
علي ـ عليه السلام ـ مي فرمايد: «بايد فرار کننده از ميدان جهاد بداند، خداي خود را به خشم آورده و خود را هلاک نموده است. و اين که در گريختن از جهاد خشم خداست و خواري لازم و ثابت است و ننگ دائم است و اين که به عمرش افزوده نمي شود و فرار بين او و روز مرگش حائل نمي شود و هر آينه مردن شخص در حالي که حق با او باشد پيش از آن که به اين امور زشت مبتلا شود، البته بهتر است از راضي شدن به اين که به اين امور زشت مبتلا شده و بر آن ها ثابت بماند».[3]
[1]. سوره انفال، آيه 74.
[2]. سوره انفال، آيه 16.
[3]. وسائل، ج11، ص 65.
علي محمد حيدري نراقي - گناهان کبيره، ص 425 .
نظرات شما عزیزان: