قال علی علیه السلام : اِتَّعِظوا مِمَّنْ كان قبلَكُم قَبلَ أَن يَتّعِظَ بِكُم مَن بعدَكُم! / (فهرست غرر، ص 407) (تکبّر) این صفت زشت ناهنجار هم فی نفسه دارای مفاسد است و هم از او مفاسد بسیار زاییده شود. این رذیله ، انسان را از کمالات ظاهری و باطنی و از حظوظ دنیوی و اُخروی باز دارد، و تولید بغض و عداوت کند و انسان را از چشم خلایق بیندازد و پست و ناچیز کند، و مردم را وادار کند که با او معارضه به مثل کنند و او را خوار کنند و تحقیر نمایند. در حدیث کافی وارد است که حضرت صادق علیه السلام، فرموده: «هیچ بنده ای نیست مگر آنکه در سر او لجامی است و فرشته ای است که آن را نگاه می دارد. پس وقتی که تکبّر کند، می گوید: «پایین بیا، خدا تو را پایین بیاورد.» پس او همیشه در پیش خود بزرگترین مردم است و در چشم مردم کوچکترین آنهاست. و هنگامی که تواضع نماید، خدای تعالی آن لجامی را که در سر اوست مرتفع فرماید، و گوید به او که «بزرگ شو، خداوند تو رابزرگ و رفیع کند.» پس همیشه کوچکترین مردم است نزد خود و رفیع ترین مردم است در نزد آنها. [ امام خمینی ، چهل حدیث ، نشر فرهنگی رجا ، 1368 ، ص73 ]
مؤمن یعنی این! پيامبر صلي الله عليه و آله: اَلْمُؤْمِنُ يَأْكُلُ بِشَهْوَةِ أهْلِهِ، وَالْمُنافِقُ يَأْكُلُ أَهْلُهُ بِشَهْوَتِهِ؛ (بحارالانوارج62،ص291) مؤمن به ميل و رغبت خانواده خود غذا مى خورد ولى منافق ميل و رغبت خود را به خانواده اش تحميل مى كند. یکی از خصوصیات و علامات مؤمن این است که،طبق میلِ اهل خود ،خانواده ی خود،زن و فرزند خود، همان ها که با هم زندگی می کنند، غذا را انتخاب می کند. شما ببینید تعبیری که از مؤمن در ذهن ما منعکس می شود،چه قدر با آنچه از این روایات فهمیده می شود، فاصله دارد. طبق تعریف روایات و تصویری که روایات از مؤمن می کنند،همه جهات درمؤمن جمع است؛ ازایمان قلبی، سلوک عملی، خصوصیات اخلاقی،معاشرت،رفتار،ادب و همه اینها. مؤمن یعنی این! نه این که کسی ایمان قرص و محکمی دارد، نماز و روزه خوبی هم بجا می آورد،امّا بد اخلاق است.گاهی اوقات افراد به ظاهر مؤمنند، امّا خُلقیات و رفتارشان به قدری با تعریفی که ایمان در روایات و منابع اهل بیت دارد متفاوت است که انسان واقعاً شک می کند که اصلاً می شود اسم او را مؤمن گذاشت یا نه؟! حالا این یکی (از صفات مؤمن ) است. نقطۀ مقابلش منافق است؛ البته این جا ممکن است منافق لزوماً به همان معنایی که در قرآن لعنت شده نباشد؛ اعم از آن و أوسع از آن باشد. مراد کسی ست که ظواهر دین دارد،ولی اعماق کارِ او منطبق با دین نیست. در باره چنین آدمی می فرماید: يَأْكُلُ أَهْلُهُ بِشَهْوَتِهِ.ایشان هر چه میل دارند،باید ظهر ناهار درست کنند و شب شام درست کنند. زن و بچه هم می خواهند دوست بدارند یا دوست ندارند، ناراحت باشند یا نباشند، مجبورند، باید آن را بخورند. منافق است! این مؤمن نیست! در امور دیگرهم همینطور است. فرض کنید می خواهید مسافرتی با خانواده بروید. شما بگویید حتما باید برویم فلان جا و فلان روز و این چند روز هم بمانیم. حالا زن و بچه قبول نیست! یک روزبیشتربمانیم، یک روز زودتر حرکت کنیم، برگردیم؛ قبول نیست! همان که آقا خواسته،بایستی همان انجام بگیرد. اینها همه اش مذموم است! [ شرح حدیث از امام خامنه ای در مقدمه درس خارج ، برداشت از کتاب رهنمود های اخلاقی تربیتی رهبر معظم انقلاب ،ص 72 و 73 ]
ما گم و محجوب گشته ايم ! ما مثل بچّه ای هستيم که پدرش دست او را گرفته است تا به جايي ببرد و در طول مسير از بازاري عبور مي کنند . بچّه جلب ويترين مغازه ها مي شود و دست پدر را رها مي کند و در بازار گم مي شود و وقتی متوجّه مي شود که ديگر پدر را نمي بيند ، گمان مي کند پدرش گم شده است ، در حالي که در واقع خودش گم شده است . انبياء و اولياء پدران خلقند و دست خلايق را مي گيرند تا آنها را به سلامت از بازار دنيا عبور دهند . غالب خلايق جلب متاعهاي دنيا شده اند و دست پدر را رها کرده و در بازار دنيا گم شده اند . امام زمان ( علیه السلام ) گم و غائب نشده است ، ما گم و محجوب گشته ايم. [حاج اسماعیل دولابی ، مصباح الهدی، ص 319 /پای درس عارفان،ص185 ]
بذر دو تغییر ! ملتی اگر در روحیهاش تغییر و انقلاب پیدا نشود انقلاب اجتماعی هم اگر بکند به ثمر نمیرسد. البته بذر دو تغییر در روحیه ما به وسیله رهبران ما قرار داده شده است: یکی بذر جهاد و امر به معروف و نهی از منکر یعنی بذر تهاجم علیه نظامهای فاسد، مسئولیت در مقابل نظامهای فاسد، و دیگر بذر ایمان و اعتماد به خود. ایمان و اعتماد به خود از دو راه پیدا و تکمیل میشود، [یکی این که با تاریخ خود آشنا شویم و دیگر این که با ایدئولوژی خود آشنا شویم.] هنوز ما خیلی راه داریم، باید بیش از اینها ملت خودمان را به خود مؤمن کنیم. تاریخ خودمان را باید پیش بکشیم. یکی از کارهای بسیار مفید اقبال لاهوری این است که همیشه کوشش میکرد مردم را متوجه تاریخ پرافتخار و درخشان خودشان بکند و میکرد. اقبال فلسفهای دارد به نام «فلسفه خودی» یعنی ملتی را به خود مؤمن کردن. ملتی که خود را باخته است، فکر و ذهن و شخصیت و ایمان به خودش را باخته، اقبال کوشش کرد از راه صحیح همه اینها را به او بازگرداند و از نو هدیه کند. آینده انقلاب اسلامی در یک قسمت بستگی دارد به این که ما بتوانیم این روحیه را که بخشی از آن داده شده است به ملتمان بدهیم، آن را تکمیل کنیم و مانع شویم از این که در این روحیه خلل یا تحریفی واقع شود و ملت ما به حالت تسلیم و تمکین گذشته برگردد. [ مرتضی مطهری ، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، تهران ، انتشارات صدرا، ج24 ص 223 و 224]
دو چیز است که ثواب آن و دوچیز هم که عقوبت آن سریع به انسان می رسد ! پیامبر خدا فرمودند دو چیز است که ثواب آن زود به انسان می رسد. دوچیز هم هست که عقوبت آن سریع به انسان می رسد. آن دوچیز که ثواب آن زود می رسد، اول صِلَةُ الرَّحِم است. دوم اِعانَةُ المَظلوم، بیچاره ای مظلوم شده، شما به او کمک می کنید.خداوند سریع به او ثواب می دهد.ودو چیز هم هست که عقوبت آن سریع و به عجله و زود به انسان می رسد؛ یعنی به آخرت نمی کشد. اول: قَطعُ الرَّحِم ، با خواهرت قهر کنی ، به دیدنش نروی و ... در همین دنیا سی سال از عمرت کم می شود.بترسید از قطع رحم! دوم : الظُّلم، به کسی ظلم بکنید. [ بررسی گناهان کبیره در مواعظ و کلام آیت الله مجتهدی تهرانی ، ،تهران ، بوستان قرآن،چاپ ششم ،1395 ، ص 163 و 164 ]
راه خــدا ! اسم حسین و قلب حسین موجب شکستن دل است... راه حسین راه قلب،بلکه راه خداست . اگر کسی با دل متوجه ی حسین شود مصائب و حالاتش را به خصوص در این ایام متذکر شود به طور حتم دلش خواهد شکست هر چیزی که شکست قیمتش کم می شود،مگر قلب که قیمتش علاوه می گردد به قسمی که می شود قبر حسین علیه السلام ( فی قُلُوبِ مَن والاهُ قَبرَهُ ) یعنی؛ جایگاه و تابشگاه نور حسین می شود.دیگر معلوم است که این قلب چه اثری دارد. [ از فرمایشات شهید محراب آیت الله سید عبدالحسین دستغیب شیرازی برگرفته از کتاب پای درس عارفان ،ص 139 ]
قلقلک شیطان جلسه توجیهی برای شروع شناسایی توی روستای چنگوله تمام شد. همه را که توجیه کرد، از محل جلسه زد بیرون و رفت پشت دیوار. من هم کنجکاویم گل کرده بود. تعقیبش کردم، دیدم با خودش حرف می زند. نهیب می زند، کلنجار می رود و دعوا می کند. صمیمیت با او، به من جسارت داد تا بپرسم: «علی آقا چیزی شده؟» اولش طفره رفت و جواب نداد. صمٌ بکم نشسته بود و صورتش را میان دستانش پنهان کرد. دوباره اصرار کردم: «چی شده علی؟» با پافشاری من جواب داد: «گاهی آدم فکر می کنه کسی شده، شیطان هم همین را می خواد. توی جلسه شیطان داشت قلقلکم می داد! باید مراقبت کنیم؛ الهی لَا تَكِلْنِي إِلَى نَفْسِي طَرْفَةَ عَيْنٍ أَبَدا.» [ حمید حسام ، دلیل ( خاطراتی از سردار شهید علی چیت سازیان فرمانده و نابغه اطلاعات و عملیات تیپ انصار الحسین) ، ص 100 ]
یک استفتاء سوال: اگر فرمانده یا مدیری در انتصابات و چینش نیرو مقررات را رعایت نکند و از این طریق موجب ضرر و زیان یا احیاناً خسارت و تلفاتی گردد، حکمش چیست؟ (استفتائات از مقام معظم رهبری ، فقه سازمانی ، پژوهشگاه امام صادق )
|
||
|
نظرات شما عزیزان: