برده و بردهداری در قرآن
افرادی که به عنوان زیردستان به خانوادهای داخل میشوند و در خدمت اربابیاند که مالک آنهاست و چهبسا آنها را بفروشد؛ و نهاد به دست آوردن، نگه داشتن، فروختن و آزاد کردن بردهها. بردهها حداقل در بیست و نه آیهی
برده و بردهداری در قرآن
نویسنده: جاناتان بروکوپ
مترجم: سعید عدالتنژاد
مترجم: سعید عدالتنژاد
افرادی که به عنوان زیردستان به خانوادهای داخل میشوند و در خدمت اربابیاند که مالک آنهاست و چهبسا آنها را بفروشد؛ و نهاد به دست آوردن، نگه داشتن، فروختن و آزاد کردن بردهها. بردهها حداقل در بیست و نه آیهی قرآن ذکر شدهاند که اکثر این آیهها مدنیاند و اشاره به وضعیت حقوقی بردهها دارند. در قرآن هفت اصطلاح مجزا هست که به بردهها اشاره دارند و رایجترین آنها عبارت «آنچه دستان راست شما/ ایشان صاحب آن است» (ما مَلَکَت اَیمانُکُم/اَیمانُهُم/اَیمانُهُنَّ/ یَمینُک) است که در پانزده جای قرآن آمده است. این تعبیر، هرچند اصطلاحی است برای همهی بردهها، بیشتر برای کنیزان به کار میرود. «عَبد» کلمهی رایج در متون عربی قدیم برای برده در چهار جا و «أمَة»، کنیز در دو جای قرآن یافت میشود. در چند جا، قرآن با تعبیرهای مبهمی به بردهها اشاره میکند: «فَتَیات» (در لغت به معنای «دختران جوان»، نساء:25؛ نور: 33)؛ «رَجُل» (مرد، نک. نحل: 76؛ زمر: 29)؛ و «أدعِیاء» (فرزندخواندگان، احزاب:4-5 و 37). قرآن از «رَقَبَة» (پسِ گردن) هم در چند مورد به عنوان ذکر جزء و ارادهی کل برای برده استفاده کرده است هرچند ترجمهی بهتر شکل جمع این کلمه (الرِقاب) به اسیر بهتر است (مثلاً بقره: 177؛ توبه: 60). «عبودیت» یا «رِقّ» (بردگی) در هیچجا ذکر نشده، اما قرآن به آزادی بردگان توصیه میکند و به طور واضح علاقهمند است که در این نهاد تعدیل ایجاد کند.
قرآن تفاوت میان برده و آزاد را به عنوان بخشی از نظم طبیعی میپذیرد و این تفاوت را به عنوان نمونهای از نعمت خداوند در آیهی 71 نحل به کار میبرد: «خداوند بعضی از شما را در روزی بر بعضی دیگر ترجیح داده است. ولی کسانی که فزونی یافتهاند روزی خود را به بردگان خود (ما مَلَکَت ایمانُهُم) نمیدهند تا در آن با هم مساوی باشند. آیا باز نعمت خدا را انکار میکنند؟» اما قرآن بردگان را صرفاً مال به حساب نمیآورد؛ انسانیت آنها در پارهای موارد، مورد خطاب مستقیم قرار گرفته است، مثل آنجا که به باورهایشان (بقره: 221؛ نساء: 25و 92)، به علاقهی آنها به آزادی و به احساس آنها هنگامی که به زور وادار به فحشا میشوند (نور: 33) اشاره میکند. در یک مورد، قرآن در اشاره به هم ارباب و هم برده از یک کلمه، «رجُل» (زمر: 29)، استفاده کرده است. مفسران متأخر برای بردهها به لحاظ معنوی شأنی برابر با مسلمانان آزاد قائلاند. مثلاً آیهی 25 نساء مؤمنان را به ازدواج تشویق میکند، «ازدواج با کنیزان باایمان که مالک آنان هستید» و بعد میگوید «یکی از شما چون دیگری است» (بَعضُکُم مِن بَعض)، که براساس تفسیر جلالین یعنی «شما و آنها در ایمان برابرید، پس از ازدواج با آنان دوری نکنید». همچنین بر جنبهی انسانی بردهها با اشاره به آنها به عنوان یکی از اعضای خاص خانواده، گاه در کنار همسران یا بچهها (مؤمنون: 6؛ نور: 58؛ احزاب: 50؛ معارج: 30) و یک بار در ضمن فهرست بلندی از اعضای خانواده (نور: 31) تأکید میشود. درج بردهها در مجموعهی اعضای نزدیک خانواده با دیدگاهی که نسبت به بردهها در خاور نزدیک دورهی باستان وجود داشت کاملاً هماهنگ است و درست مقابل دیدگاه غربی در تربیت بردههاست آنگونه که در اوایل دورهی جدید بسط یافت.
در قرآن، مطالب حقوقی دربارهی بردهداری عمدتاً منحصر است به آزادی و روابط جنسی. مالکان بردهها به رفتار خوب با آنها تشویق میشوند، آزاد کردنشان و حتی به ازدواج با آنها (نساء: 36)، اما بردهها چنین حق مشابهی ندارند که بخواهند طالب چنین رفتاری باشند (نک. فهرست غزالی [د. 505] از حقوق بردهها که کاملاً مبتنی بر احادیث است، نیز نک. Bousquet, Droits de l'esclave, 420-427). مثلاً در آیات 12-18 بلد، که شاید اولین آیات مربوط به بردهها باشد، مالکان را خطاب قرار میدهد و بر انگیزههای دینی آزاد کردن بردگان تأکید میکند: «و تو چه میدانی که آن گردنهی سخت چیست؟ بردهای را آزاد کردن (فکُّ رَقَبة) یا در روز گرسنگی طعام دادن به یتیمی خویشاوند یا بینوایی خاکنشین. ... ایناناند خجستگان». در اینجا آزاد کردن برده یکی از راههایی است که افراد ثروتمند جامعه میتوانند به ضعفا توجه کنند، اما در جای دیگر آزاد کردن برده کفارهی گناهانی چون شکستن قسم است (مائده: 89؛ مجادله: 3؛ نک. نقص عهد و امانت). مفسران آیهی 33 نور را به طور عام منشأ «قرارداد آزادی» (کِتابة) دانستهاند، قراردادی که از طریق آن بردگان میتوانند آزادی خود را به صورت قسطی از مالکان خویش بخرند، هرچند بعید است که چنین قراردادی در دورهی قرآن شناخته شده باشد. (Brockopp, Early Maliki law, 166-168; Crone, Two legal problems, 3-21) دو تشویق برای کمک به «رقاب» (بقره: 177؛ توبه: 60) به ایجاد انگیزه در مؤمنان برای حمایت از بردهها در تسویه حسابشان در چنین قراردادهایی تفسیر شده است (مثلاً تفسیر جلالین)، هرچند این دو آیه ممکن است به بازخرید اسرای مسلمان در جنگ اشاره داشته باشند (چنانکه در قرطبی، جامع، ذیل آیات، چنین تفسیر شده است).
دومین مقولهی اصلی قواعد قرآنی دربارهی بردهداری روابط جنسی است. قرآن استفاده از زنان برده به عنوان کنیز (مؤمنون: 5-6؛ معارج:29-30) و نیز ازدواج با بردگان مؤمن (بقره: 221؛ نور: 32) را مجاز میداند، اگرچه پرهیز به عنوان گزینهی برتر سفارش عام شده است (نساء: 25؛ نور: 30). از جمله قواعد مربوط به ازدواج با بردهها این است که مجازات کنیزان ازدواج کرده نصف مجازات زنان آزاد ازدواج کرده است (نساء: 25)، قاعدهای که بعدها به همهی جرمهای ارتکابی بردهها تعمیم داده شد. قرآن به صراحت روسپیگری بردهها را ممنوع اعلام میکند (نور: 33؛ نک. زنا).
شواهد قوی وجود دارد که نگاه قرآن به بردهها و بردهداری با نگاه متون اسلامی قدیم و جدید متفاوت است. اول اینکه واژههای قرآن متفاوت است. واژههای متعدد در عربی قدیم برای برده (مانند مُکاتَب، رَقیق، قِنّ، خادم، قَینة، اُمّ ولد و مُدَبَّر) در قرآن یافت نمیشوند، در حالی که واژگانی وجود دارند (مثل جاریة، غُلام و فَتی) که در قرآن به کار رفتهاند ولی نه برای اشاره به بردگان. همچنین «عبد» (در کنار جمعهای آن «عِباد» و «عَبید») به معنای «بنده» یا «عبادت کننده» بیش از صد بار در قرآن به کار رفته است؛ اما هر جا که عبد به معنای برده به کار رفته یا نشانگر زبانی افزوده شده و عبد در تضاد با شخص آزاد (حُرّ در آیهی 178 بقره) یا کنیز (اَمة، جـ اِماء در آیهی 32 نور) آمده است یا عبد همراه با اصطلاح «مملوک» (عبدٌ مملوک در آیهی 75 نحل) توصیف شده است. به علاوه، وقتی قرآن از آزادی سخن میگوید، نه واژهی قدیمی «عِتق» را به کار میگیرد و نه واژه «وَلاء» را، صفتی که مولی بعد از آزادی برده پیدا میکند.
دوم اینکه نهاد بردهداری به طور چشمگیری در قرنهای دوم و سوم تغییر کرد: دهها هزار بردهی اسیر در دمشق و سایر مراکز شهری رها شده بودند و مکه و مدینه مراکز مهم تجارت تجملاتی برده شده بودند. قدیمیترین متون فقهی حاوی فصلهای عریض و طویلی دربارهی بردهداری و آزادیاند که اتکای کمی به قرآن دارند. حتی از تمدنهای ماقبل اسلام با خواجهها و ارتشهای متشکل از بردگان و دودمان آنان در قرآن اثری نیست. مفسران جدید با استفاده از این نکته ادعا کردهاند که قرآن با بردهداری به شیوهای که در تاریخ اسلام رایج شد موافق نبوده است و بعضی این ادعا را افزودهاند که مفسران سدههای میانی تقاضای قرآن برای قراردادهای آزادی بردگان را وارونه کردند (Rahman, Major Themes, 48)، در حالی که مفسران دیگر هم گفتهاند که قصد اصلی قرآن، اگر خوب فهمیده شود، آن بوده است که بردهداری به کلی برچیده شود (Arafat, Attitude؛ اما مقایسه شود با Mawdudi, purdah, 20).
اما میتوان با تحلیل کتابهای متقدم تراجم و نیز تحلیل روایتهای تاریخی مرزی برای این اندیشههای تفسیری تعیین کرد. با اینکه شرح حال بردههای مشهور خاصی مثل بِلالبن رَباح (د. 20؟) و سلمان فارسی (د. 35) آشکارا به دست مؤلفان دورههای بعد بال و پر داده یا جعل شده است، برای شناخت ویژگیهای کلی بردهداری در دورهی قرآن میتوان به اسناد تاریخی اعتماد کرد. براساس این روایتها، بردهداری به طور وسیع شناخته شده بود، اما تعداد بردهها محدود بود، به استثنای اشخاص ثروتمند که بردههای زیادی داشتند. همچنین ظاهراً بردهها را از طریق کاروانهای تجاری از فروشندگان مصری، شامی، ایرانی و حبشی به مکه و مدینه میآوردند. علاوه براین، فرزندان بردهها نیز برده محسوب میشدند.
گزارش شده است که در میان اولین مؤمنان بردههای مالکان غیرمسلمانی بودند که از مجازاتهای سنگین رنج میبردند. سُمیّه بنت کُبّاط (د. قبل از هجرت) به عنوان اولین شهید اسلام مشهور است، او هنگامی که نخواست از ایمان خود دست بکشد با نیزهی ابوجهل کشته شد. همچنین بلال وقتی اربابش اُمیهبن خلف صخرهی سنگینی روی سینه او گذاشته بود تا به زور او را از آیین خویش برگرداند به دست ابوبکر آزاد شد. در مقابل، محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) زیدبن حارثه (د. 8) را، که خدیجه برای او خریده بود و یکی از اولین ایمان آورندگان به اسلام بود، به فرزندی پذیرفت، هرچند بعداً این فرزندخواندگی فسخ شد (احزاب: 5). محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) همچنین به ماریه (د.16)، بردهی قبطی که برای او پسر آورد، بسیار علاقهمند بود.
شواهد خوبی در دست هست که نشان میدهند بردهها از روی پارسایی آزاد میشدند؛ از آزادی به عنوان پاداش برخی اعمال نیز یاد شده است. بسیاری از بردههای آزاد شده به اربابان خویش وابسته باقی ماندند (نک. Crone, Roman law)، اما بعضی از آنها موقعیتهای مهمی به دست آوردند. شاید مشهورترین نمونه زیدبن حارثه، افسرو امین محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) باشد، هرچند عمّاربن یاسر حاکم کوفه شد و صُهَیببن سِنان بعد از مرگ عمر خلیفهی موقت بود (ذهبی، تاریخ، سالهای 11-40، ص600). بردههای مشهور دیگری هم هستند از جمله سالمبن مَعقِل (د. 12)، کسی که از جمله مهاجران شمرده شده است و قاری مهم قرآن بود و وحشیبن حرب (د. 41-50) بردهی اربابی از اهالی مکه که دو نفر سرشناس را کشت یکی حمزه عموی پیامبر و دیگری، پس از اسلام آوردنش، مُسَیلِمه، که به دروغ خود را پیامبر میخواند.
این اسناد تاریخی در نکتههای اساسی زیر با قرآن مطابقت دارند. بردهها جزئی از خانواده محسوب میشدند، هرچند منزلتی دون پایهتر از اعضای آزاد خانواده داشتند. آزاد کردن برده پارسایی محسوب میشد، هرچند بردههای آزاد شده وابسته به مالکان خویش باقی بمانند. زنان برده کنیز محسوب میشدند و ازدواج میان افراد آزاد و برده مجاز بود. هم قرآن و هم اسناد تاریخی راههای به دست آوردن برده را فقط از طریق اسیر کردن در جنگ، خرید یا برده متولد شدن ذکر کردهاند و این نکته با فرض وجود بردههای بدهکار حائز اهمیت است. (نک. Schneider, Kinderverkauf und Schuldknechtschaft). در نهایت، نقش مهمی که بردهها به عنوان عضوی از این جامعه برعهده گرفتند میتواند به تبیین تأکید قرآن بر آزادی بردهها و رفتار مناسب با آنها کمک کند. با همهی اینها، تا زمان مرگ محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) بردهها سهم عمدهای در افزایش تعداد مؤمنان نداشتند.
با اینکه نهاد بردهداری در قرآن در وجوه بسیاری با فرهنگهای مجاور مشترک است، اما به نظر میرسد استفاده از انفاق برای آزادی بردهها منحصر به قرآن باشد (البته با فرض تکیه بر تفسیرهای قدیم از آیات 177 بقره و 60 توبه)، همانطور که تعیین کفارهی آزادی برده برای ارتکاب بعضی جرایم منحصر به قرآن است (Pedersen, Eid, 196-198؛ اما نک. خروج، 21: 26-27). فرهنگهای دیگر حق زدن برده را برای ارباب محدود میکنند، اما کمتر به خوشرفتاری با آنان توصیه میکنند، و قرار دادن این جایگاه برای برده که در همان طبقهای قرار گیرد که مثل طبقات ضعیف جامعه سزاوار حمایت باشد بیرون از قرآن شناخته شده نیست. پس سهم منحصر به فرد قرآن را میتوان در تأکید آن بر جایگاه بردهها در جامعه و مسئولیت جامعه نسبت به آنان دانست که شاید پیشرفتهترین نظام حقوقی برای بردهها در دورهی خودش بود.
بردهداری به عنوان ویژگی مهمی از فرهنگ اسلامی سدههای میانی ادامه یافت، اما در قرن نوزدهم رو به کاهش رفت. خاندانهای برده در مصر و شبه جزیرهی هندوستان از میان رفتهاند و تشکیل سپاههای پیاده نظام امپراتوری عثمانی، مشهور به ینیچری، دیگر وابسته به سربازگیری اجباری از میان بردهها (دِوشیرمَه) نبود. فشار قدرتهای اروپایی برای حذف تجارت برده مقاومتهایی را در برخی مناطق برانگیخت، اما در نهایت در میان فقهای مسلمان موافقانی پیدا کرد. در امپراتوری عثمانی، شرق آفریقا و جاهای دیگر، دولتها از قرارداد آزادی (کتابة، مبتنی بر آیهی33 نور) به عنوان ابزاری استفاده میکردند تا بردهها از این طریق بتوانند آزادی خود را از اربابان خویش بخرند. پارهای از مراجع اعلامیههایی هم ضد بردهداری دادند و مدعی شدند که بردهداری ناقض آرمانهای قرآنی برابری و آزادی است (Shafiq, Lesclavage). بازارهای بزرگ بردهی قاهره در پایان قرن نوزدهم بسته شدند و حتی مفسران محافظه کار قرآن بردهداری را مخالف اصول عدالت و برابری اسلامی تلقی کردند. این تغییرات چشمگیر در نگرشهای اسلامی به بردهداری نمونهای اساسی از انعطافپذیری در تفسیر ارزشهای قرآنی است.
منبع مقاله :
مک اولیف، جین دَمن؛ (1390)، دائرةالمعارف قرآن (جلد اول آ-ب)، ترجمهی: حسین خندق آبادی، مسعود صادقی، مهرداد عباسی، امیر مازیار، تهران: انتشارات حکمت.
قرآن تفاوت میان برده و آزاد را به عنوان بخشی از نظم طبیعی میپذیرد و این تفاوت را به عنوان نمونهای از نعمت خداوند در آیهی 71 نحل به کار میبرد: «خداوند بعضی از شما را در روزی بر بعضی دیگر ترجیح داده است. ولی کسانی که فزونی یافتهاند روزی خود را به بردگان خود (ما مَلَکَت ایمانُهُم) نمیدهند تا در آن با هم مساوی باشند. آیا باز نعمت خدا را انکار میکنند؟» اما قرآن بردگان را صرفاً مال به حساب نمیآورد؛ انسانیت آنها در پارهای موارد، مورد خطاب مستقیم قرار گرفته است، مثل آنجا که به باورهایشان (بقره: 221؛ نساء: 25و 92)، به علاقهی آنها به آزادی و به احساس آنها هنگامی که به زور وادار به فحشا میشوند (نور: 33) اشاره میکند. در یک مورد، قرآن در اشاره به هم ارباب و هم برده از یک کلمه، «رجُل» (زمر: 29)، استفاده کرده است. مفسران متأخر برای بردهها به لحاظ معنوی شأنی برابر با مسلمانان آزاد قائلاند. مثلاً آیهی 25 نساء مؤمنان را به ازدواج تشویق میکند، «ازدواج با کنیزان باایمان که مالک آنان هستید» و بعد میگوید «یکی از شما چون دیگری است» (بَعضُکُم مِن بَعض)، که براساس تفسیر جلالین یعنی «شما و آنها در ایمان برابرید، پس از ازدواج با آنان دوری نکنید». همچنین بر جنبهی انسانی بردهها با اشاره به آنها به عنوان یکی از اعضای خاص خانواده، گاه در کنار همسران یا بچهها (مؤمنون: 6؛ نور: 58؛ احزاب: 50؛ معارج: 30) و یک بار در ضمن فهرست بلندی از اعضای خانواده (نور: 31) تأکید میشود. درج بردهها در مجموعهی اعضای نزدیک خانواده با دیدگاهی که نسبت به بردهها در خاور نزدیک دورهی باستان وجود داشت کاملاً هماهنگ است و درست مقابل دیدگاه غربی در تربیت بردههاست آنگونه که در اوایل دورهی جدید بسط یافت.
در قرآن، مطالب حقوقی دربارهی بردهداری عمدتاً منحصر است به آزادی و روابط جنسی. مالکان بردهها به رفتار خوب با آنها تشویق میشوند، آزاد کردنشان و حتی به ازدواج با آنها (نساء: 36)، اما بردهها چنین حق مشابهی ندارند که بخواهند طالب چنین رفتاری باشند (نک. فهرست غزالی [د. 505] از حقوق بردهها که کاملاً مبتنی بر احادیث است، نیز نک. Bousquet, Droits de l'esclave, 420-427). مثلاً در آیات 12-18 بلد، که شاید اولین آیات مربوط به بردهها باشد، مالکان را خطاب قرار میدهد و بر انگیزههای دینی آزاد کردن بردگان تأکید میکند: «و تو چه میدانی که آن گردنهی سخت چیست؟ بردهای را آزاد کردن (فکُّ رَقَبة) یا در روز گرسنگی طعام دادن به یتیمی خویشاوند یا بینوایی خاکنشین. ... ایناناند خجستگان». در اینجا آزاد کردن برده یکی از راههایی است که افراد ثروتمند جامعه میتوانند به ضعفا توجه کنند، اما در جای دیگر آزاد کردن برده کفارهی گناهانی چون شکستن قسم است (مائده: 89؛ مجادله: 3؛ نک. نقص عهد و امانت). مفسران آیهی 33 نور را به طور عام منشأ «قرارداد آزادی» (کِتابة) دانستهاند، قراردادی که از طریق آن بردگان میتوانند آزادی خود را به صورت قسطی از مالکان خویش بخرند، هرچند بعید است که چنین قراردادی در دورهی قرآن شناخته شده باشد. (Brockopp, Early Maliki law, 166-168; Crone, Two legal problems, 3-21) دو تشویق برای کمک به «رقاب» (بقره: 177؛ توبه: 60) به ایجاد انگیزه در مؤمنان برای حمایت از بردهها در تسویه حسابشان در چنین قراردادهایی تفسیر شده است (مثلاً تفسیر جلالین)، هرچند این دو آیه ممکن است به بازخرید اسرای مسلمان در جنگ اشاره داشته باشند (چنانکه در قرطبی، جامع، ذیل آیات، چنین تفسیر شده است).
دومین مقولهی اصلی قواعد قرآنی دربارهی بردهداری روابط جنسی است. قرآن استفاده از زنان برده به عنوان کنیز (مؤمنون: 5-6؛ معارج:29-30) و نیز ازدواج با بردگان مؤمن (بقره: 221؛ نور: 32) را مجاز میداند، اگرچه پرهیز به عنوان گزینهی برتر سفارش عام شده است (نساء: 25؛ نور: 30). از جمله قواعد مربوط به ازدواج با بردهها این است که مجازات کنیزان ازدواج کرده نصف مجازات زنان آزاد ازدواج کرده است (نساء: 25)، قاعدهای که بعدها به همهی جرمهای ارتکابی بردهها تعمیم داده شد. قرآن به صراحت روسپیگری بردهها را ممنوع اعلام میکند (نور: 33؛ نک. زنا).
شواهد قوی وجود دارد که نگاه قرآن به بردهها و بردهداری با نگاه متون اسلامی قدیم و جدید متفاوت است. اول اینکه واژههای قرآن متفاوت است. واژههای متعدد در عربی قدیم برای برده (مانند مُکاتَب، رَقیق، قِنّ، خادم، قَینة، اُمّ ولد و مُدَبَّر) در قرآن یافت نمیشوند، در حالی که واژگانی وجود دارند (مثل جاریة، غُلام و فَتی) که در قرآن به کار رفتهاند ولی نه برای اشاره به بردگان. همچنین «عبد» (در کنار جمعهای آن «عِباد» و «عَبید») به معنای «بنده» یا «عبادت کننده» بیش از صد بار در قرآن به کار رفته است؛ اما هر جا که عبد به معنای برده به کار رفته یا نشانگر زبانی افزوده شده و عبد در تضاد با شخص آزاد (حُرّ در آیهی 178 بقره) یا کنیز (اَمة، جـ اِماء در آیهی 32 نور) آمده است یا عبد همراه با اصطلاح «مملوک» (عبدٌ مملوک در آیهی 75 نحل) توصیف شده است. به علاوه، وقتی قرآن از آزادی سخن میگوید، نه واژهی قدیمی «عِتق» را به کار میگیرد و نه واژه «وَلاء» را، صفتی که مولی بعد از آزادی برده پیدا میکند.
دوم اینکه نهاد بردهداری به طور چشمگیری در قرنهای دوم و سوم تغییر کرد: دهها هزار بردهی اسیر در دمشق و سایر مراکز شهری رها شده بودند و مکه و مدینه مراکز مهم تجارت تجملاتی برده شده بودند. قدیمیترین متون فقهی حاوی فصلهای عریض و طویلی دربارهی بردهداری و آزادیاند که اتکای کمی به قرآن دارند. حتی از تمدنهای ماقبل اسلام با خواجهها و ارتشهای متشکل از بردگان و دودمان آنان در قرآن اثری نیست. مفسران جدید با استفاده از این نکته ادعا کردهاند که قرآن با بردهداری به شیوهای که در تاریخ اسلام رایج شد موافق نبوده است و بعضی این ادعا را افزودهاند که مفسران سدههای میانی تقاضای قرآن برای قراردادهای آزادی بردگان را وارونه کردند (Rahman, Major Themes, 48)، در حالی که مفسران دیگر هم گفتهاند که قصد اصلی قرآن، اگر خوب فهمیده شود، آن بوده است که بردهداری به کلی برچیده شود (Arafat, Attitude؛ اما مقایسه شود با Mawdudi, purdah, 20).
اما میتوان با تحلیل کتابهای متقدم تراجم و نیز تحلیل روایتهای تاریخی مرزی برای این اندیشههای تفسیری تعیین کرد. با اینکه شرح حال بردههای مشهور خاصی مثل بِلالبن رَباح (د. 20؟) و سلمان فارسی (د. 35) آشکارا به دست مؤلفان دورههای بعد بال و پر داده یا جعل شده است، برای شناخت ویژگیهای کلی بردهداری در دورهی قرآن میتوان به اسناد تاریخی اعتماد کرد. براساس این روایتها، بردهداری به طور وسیع شناخته شده بود، اما تعداد بردهها محدود بود، به استثنای اشخاص ثروتمند که بردههای زیادی داشتند. همچنین ظاهراً بردهها را از طریق کاروانهای تجاری از فروشندگان مصری، شامی، ایرانی و حبشی به مکه و مدینه میآوردند. علاوه براین، فرزندان بردهها نیز برده محسوب میشدند.
گزارش شده است که در میان اولین مؤمنان بردههای مالکان غیرمسلمانی بودند که از مجازاتهای سنگین رنج میبردند. سُمیّه بنت کُبّاط (د. قبل از هجرت) به عنوان اولین شهید اسلام مشهور است، او هنگامی که نخواست از ایمان خود دست بکشد با نیزهی ابوجهل کشته شد. همچنین بلال وقتی اربابش اُمیهبن خلف صخرهی سنگینی روی سینه او گذاشته بود تا به زور او را از آیین خویش برگرداند به دست ابوبکر آزاد شد. در مقابل، محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) زیدبن حارثه (د. 8) را، که خدیجه برای او خریده بود و یکی از اولین ایمان آورندگان به اسلام بود، به فرزندی پذیرفت، هرچند بعداً این فرزندخواندگی فسخ شد (احزاب: 5). محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) همچنین به ماریه (د.16)، بردهی قبطی که برای او پسر آورد، بسیار علاقهمند بود.
شواهد خوبی در دست هست که نشان میدهند بردهها از روی پارسایی آزاد میشدند؛ از آزادی به عنوان پاداش برخی اعمال نیز یاد شده است. بسیاری از بردههای آزاد شده به اربابان خویش وابسته باقی ماندند (نک. Crone, Roman law)، اما بعضی از آنها موقعیتهای مهمی به دست آوردند. شاید مشهورترین نمونه زیدبن حارثه، افسرو امین محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) باشد، هرچند عمّاربن یاسر حاکم کوفه شد و صُهَیببن سِنان بعد از مرگ عمر خلیفهی موقت بود (ذهبی، تاریخ، سالهای 11-40، ص600). بردههای مشهور دیگری هم هستند از جمله سالمبن مَعقِل (د. 12)، کسی که از جمله مهاجران شمرده شده است و قاری مهم قرآن بود و وحشیبن حرب (د. 41-50) بردهی اربابی از اهالی مکه که دو نفر سرشناس را کشت یکی حمزه عموی پیامبر و دیگری، پس از اسلام آوردنش، مُسَیلِمه، که به دروغ خود را پیامبر میخواند.
این اسناد تاریخی در نکتههای اساسی زیر با قرآن مطابقت دارند. بردهها جزئی از خانواده محسوب میشدند، هرچند منزلتی دون پایهتر از اعضای آزاد خانواده داشتند. آزاد کردن برده پارسایی محسوب میشد، هرچند بردههای آزاد شده وابسته به مالکان خویش باقی بمانند. زنان برده کنیز محسوب میشدند و ازدواج میان افراد آزاد و برده مجاز بود. هم قرآن و هم اسناد تاریخی راههای به دست آوردن برده را فقط از طریق اسیر کردن در جنگ، خرید یا برده متولد شدن ذکر کردهاند و این نکته با فرض وجود بردههای بدهکار حائز اهمیت است. (نک. Schneider, Kinderverkauf und Schuldknechtschaft). در نهایت، نقش مهمی که بردهها به عنوان عضوی از این جامعه برعهده گرفتند میتواند به تبیین تأکید قرآن بر آزادی بردهها و رفتار مناسب با آنها کمک کند. با همهی اینها، تا زمان مرگ محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) بردهها سهم عمدهای در افزایش تعداد مؤمنان نداشتند.
با اینکه نهاد بردهداری در قرآن در وجوه بسیاری با فرهنگهای مجاور مشترک است، اما به نظر میرسد استفاده از انفاق برای آزادی بردهها منحصر به قرآن باشد (البته با فرض تکیه بر تفسیرهای قدیم از آیات 177 بقره و 60 توبه)، همانطور که تعیین کفارهی آزادی برده برای ارتکاب بعضی جرایم منحصر به قرآن است (Pedersen, Eid, 196-198؛ اما نک. خروج، 21: 26-27). فرهنگهای دیگر حق زدن برده را برای ارباب محدود میکنند، اما کمتر به خوشرفتاری با آنان توصیه میکنند، و قرار دادن این جایگاه برای برده که در همان طبقهای قرار گیرد که مثل طبقات ضعیف جامعه سزاوار حمایت باشد بیرون از قرآن شناخته شده نیست. پس سهم منحصر به فرد قرآن را میتوان در تأکید آن بر جایگاه بردهها در جامعه و مسئولیت جامعه نسبت به آنان دانست که شاید پیشرفتهترین نظام حقوقی برای بردهها در دورهی خودش بود.
بردهداری به عنوان ویژگی مهمی از فرهنگ اسلامی سدههای میانی ادامه یافت، اما در قرن نوزدهم رو به کاهش رفت. خاندانهای برده در مصر و شبه جزیرهی هندوستان از میان رفتهاند و تشکیل سپاههای پیاده نظام امپراتوری عثمانی، مشهور به ینیچری، دیگر وابسته به سربازگیری اجباری از میان بردهها (دِوشیرمَه) نبود. فشار قدرتهای اروپایی برای حذف تجارت برده مقاومتهایی را در برخی مناطق برانگیخت، اما در نهایت در میان فقهای مسلمان موافقانی پیدا کرد. در امپراتوری عثمانی، شرق آفریقا و جاهای دیگر، دولتها از قرارداد آزادی (کتابة، مبتنی بر آیهی33 نور) به عنوان ابزاری استفاده میکردند تا بردهها از این طریق بتوانند آزادی خود را از اربابان خویش بخرند. پارهای از مراجع اعلامیههایی هم ضد بردهداری دادند و مدعی شدند که بردهداری ناقض آرمانهای قرآنی برابری و آزادی است (Shafiq, Lesclavage). بازارهای بزرگ بردهی قاهره در پایان قرن نوزدهم بسته شدند و حتی مفسران محافظه کار قرآن بردهداری را مخالف اصول عدالت و برابری اسلامی تلقی کردند. این تغییرات چشمگیر در نگرشهای اسلامی به بردهداری نمونهای اساسی از انعطافپذیری در تفسیر ارزشهای قرآنی است.
منبع مقاله :
مک اولیف، جین دَمن؛ (1390)، دائرةالمعارف قرآن (جلد اول آ-ب)، ترجمهی: حسین خندق آبادی، مسعود صادقی، مهرداد عباسی، امیر مازیار، تهران: انتشارات حکمت.
نظرات شما عزیزان: