كافری كه شهید شد!!
حسن خلق چنان كه پیامبر بزرگ اسلام فرمودهاند: اخلاق اعظم خداست. این اخلاق یا رشتههایى از آن، در هركس باشد مایهى نجات دنیا و آخرت او و سبب رهایىاش از مشكلات و رنجها و عامل آزادىاش از دوزخ است.
تحمل حسنات اخلاقى و بویژه در برخورد با مردم و به كارگرفتن آن حقایق عالى نسبت به دوست و دشمن، روحى گسترده و حوصلهاى وسیع و شرح صدرى عظیم مىطلبد، كه همهى این امور جزء به جزء و قدم به قدمش، حركت به سوى حق و هماهنگى با اخلاق خدا و عبادتى باارزش و روزنه اى است براى ورود به رحمت واسعهى الهى و جلب رضایت و خشنودى پروردگار؛ و در نتیجه سبب رهایى از خزى دنیا و عذاب آخرت و زمینهى به دست آوردن سعادت امروز و فرداست .
جبرئیل از جانب خداى "عزّ و جلّ" به من خبر داد كه تو داراى پنج خصلتى كه خداوند و رسولش آنها را دوست دارد
آیات قرآن و روایات اهل بیت علیهم السلام نشان مىدهد كه چه بسیار مردمى كه محروم از عباداتى چون نماز و روزه و حج و زكات بودند ولى به خاطر دارا بودن برخى از حسنات اخلاقى توفیق خدا رفیقشان شد، و آنان را از گمراهى و انحراف و سردرگمى و خلاف نجات داد، و به گردونهى عبادت و بندگى حق وارد كرد، و سبب نجات آنان از زندان هواى نفس و اسارت شیطان شد، تا جایى كه به جبران گذشته برخاستند، و توبهى نصوح به جاى آوردند، و عبادات از دست رفته را قضا كردند، و خود را به آمرزش و مغفرت حق رساندند، و در دریاى رحمت واسعهى الهى غرق شدند .
و چه بسیار مردمى كه اهل نماز و روزه بودند و گاهى بر سجاده ى تهجّد شبانه مى نشستند و جمعه و جماعات را ترك نمى كردند، ولى به خاطر آلوده بودن به رذایل اخلاقى از سعادت ابدى و خوشبختى دایمى محروم شدند، و عباداتشان به قول قرآن تباه و بى اثر و ضایع شد، و چون غبارى در برابر باد به هوا پراكنده گشت، و مورد خشم حق قرار گرفتند، و رضا و خشنودى دوست را از دست نهادند ، و قدم به قدم از خدا دور شدند، و نهایتاً عذاب الهى را براى خود خریدند ، و به كنج ذلت و خوارى و بیچارگى و بدبختى خزیدند!
حضرت امام صادق علیه السلام مىفرماید: روزی گروهی از اسیران جنگی از كفار را به محضر پیامبر اسلام آوردند، و حضرت به كشتن همهى آنان جز یكى فرمان داد.
اسیر به حضرت گفت: پدر و مادرم فدایت، از میان اینان چه شد مرا آزاد كردى؟
حضرت فرمود: جبرئیل از جانب خداى "عزّ و جلّ" به من خبر داد كه تو داراى پنج خصلتى كه خداوند و رسولش آنها را دوست دارد:
1 ـ نسبت به ناموست داراى غیرت هستى .
2 ـ اهل جود و سخایى و بخششی .
3 ـ آراسته به حسن خلقى .
4 ـ زبانى راستگو دارى .
5 ـ و اهل شجاعتى .
هنگامى كه اسیر این حقایق را شنید مسلمان شد، و بعدها در جهادى در ركاب پیامبر بعد از دلاوریهای بسیار به شرف شهادت نایل آمد(1)
راستى شگفت آور است كافرى بر ضد پیامبر به جنگ برمىخیزد ، در میدان جنگ به دست سپاه اسلام با دیگر یارانش اسیر مىشود، همه به اعدام محكوم مىگردند، ولى خداى مهربان به وسیلهى امین وحى به خاطر حسنات اخلاقىاش كه محبوب خدا و پیامبر است فرمان آزادىاش را صادر مىكند ، و از گناه او كه جنگ بر ضد پیامبر بود درمىگذرد، سپس به سبب آن حسنات مسلمان مىشود و به اوج كمال كه كمالى فوق آن نیست یعنى شهادت پر مىكشد.
هركه را عشق تو در سر مىشود |
از زمین بر آسمان بر مىشود |
تن مثال هیمه و عشق آذر است |
هیمه در آذر نه آذر مىشود |
نى كه چون در كوره افتد مسّ دون |
در گداز از كیمیا زر مىشود |
مس چو نگذارد در آتش هم چو شمع |
كى چو شمع آن مس منور مىشود |
نفس را قربان كن و سرباز خوش |
زان كه بى سر مرد سرور مىشود |
نیست شو زین هست تا وصلت رسد |
چون كه وصل این سان میسّر مىشود |
وان كه ماند اندر خودى او از خدا |
گر مسلمان بود كافر مىشود |
حلقهى در گرچه اوّل مىزند او |
اندر آخر دور از آن در مىشود |
1- الكافى: ج 8 ؛ ص 16
ر.ك : زیبایـیهاى اخلاق، حسین انصاریان
نظرات شما عزیزان: