تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان ندای وحی و آدرس nedayevahi.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 12052
بازدید دیروز : 718
بازدید هفته : 24864
بازدید ماه : 55375
بازدید کل : 10447130
تعداد مطالب : 16946
تعداد نظرات : 80
تعداد آنلاین : 1


حدیث موضوعیاک مهدویت امام زمان (عج)اک آیه قرآناک

 
 
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : چهار شنبه 18 / 3 / 1394

 (وَ قَالُوا مَا هِيَ إِلاَّ حَيَاتُنَا الدُّنْيَا نَمُوتُ وَ نَحْيَا وَ مَا يُهْلِکُنَا إِلاَّ الدَّهْرُ وَ مَا لَهُمْ بِذلِکَ مِنْ عِلْمٍ إِنْ هُمْ إِلاَّ يَظُنُّونَ‌ )(56)،(إِنَّ الظَّنَّ لا يُغنِي مِنَ الحَقِّ شَيئاً * فَأَعرِض عَن مَن تَوَلّي عَن ذِکرِنا وَلَم يُرِد إِلّا الحَياةَ الدُّنيا * ذلِکَ مَبلَغُهُم مِنَ العِلمِ ).(57)
خلاصه آن که خداوند تعالي، خبر داده است که اختلاف در معاش و امور زندگي براي اولين بار توسط دين رفع گرديد و اگر قوانين غيرديني در اين جهت يافت شود، مأخوذ از دين و به تقليد از آن است، سپس خبر داد که اختلاف دوم در اصل دين بين مردم پديد آمد که موجب آن، دين داران و عالمان به دين و کتاب بودند و دليل آن بغي ايشان بود: ( وَ مَا تَفَرَّقُوا إِلاَّ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْياً بَيْنَهُمْ ).(58)
پس اختلاف در دين مستند به بغي است نه فطرت؛ زيرا دين فطري است و آنچه فطري است در آن گمراهي راه ندارد، و حکمش تغيير نمي يابد. کما قال تعالي: ( فِطرَتَ اللهِ الَّتي فَطَرَ النّاسَ عَلَيها لا تَبدِيلَ لَخَلقِ اللهِ ذلِکَ الدِّينُ القَيِّمُ )(59)
از بيان گذشته معلوم مي شود که مراد از امت واحده نه وحدت بر هدايت است، ( زيرا اختلاف پس از نزول کتاب و به واسطه بغي است و اگر مردم مهتدي بودند مجوز بعثت انبيا و انزال کتاب و پديداري بغي و فساد حاصل از آن چه بود؟ ) و نه وحدت بر ضلالت، ( زيرا بدين گونه وجهي براي ترتب قول خداوند در آيه: ( فَبَعَثَ اللهُ النَّبِييِّنَ...) بر اختلاف نمي ماند و قايل به ضلالت از اين نکته در آيه که هدايت از سوي خدا پس از اختلاف علماي دين و حمله کتاب بوده، غفلت کرده است و اگر قبل از بعثت انبيا و انزال کتاب، مردم گمراه بودند که همان ضلالت کفر و نفاق و فجور و معاصي است، دليل نسبت دادن اين مطلب به حمله کتاب و علما چيست؟ ) بلکه وحدتي است نوعي و بس.
از سويي با تدبر در آيه و آيات ديگر و روايتي که از امام باقر عليه السلام نقل شد، در مي يابيم که پايان دوران وحدت اوليه نوعي، با آغاز نبوت نوح عليه السلام مقارن بوده است و کتاب او، اولين کتاب آسماني است که متضمن شريعت بوده؛ زيرا اگر قبل از آن کتابي بود که شريعتش حاکم باشد در آيه: (شَرَعَ لَکُمْ مِنَ الدِّينِ مَا وَصَّى بِهِ نُوحاً وَ الَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْکَ وَ مَا وَصَّيْنَا بِهِ إِبْرَاهِيمَ وَ مُوسَى وَ عِيسَى )(60) آن را ذکر مي فرمود.
ايراد محتمل بر اين بحث، اين است که آيا قصه هابيل نشان از اختلاف مذکور در آيه ندارد؟ و آيا فرض دوران دوم يک پندار بيش نيست؟
در پاسخ مي گوييم، منشأ ظهور اختلاف در آيه همان طور که ذکر گرديد اختلاف فطري برآمده از قريحه استخدام است که بين انسان هاي مجتمع ضروري الوقوع است، اما در آغاز زندگي انسان ها قهراً چنين اختلافي در جمع بسيار کوچک آغازين رخ نداده و امکان تحقق هم نداشته است.
نگاهي به روايات مربوط نشان مي دهد که عامل اختلاف بين دو پسر آدم عليه السلام حسد قابيل بوده ( يکي از سه ريشه گناه، يعني تکبر که ابليس را ذليل ساخت و حرص که آدم عليه السلام را از بهشت راند و حسد که قابيل را ...) حال به دليل جانشيني هابيل يا بر سر ازدواج و متعاقب آن تقبل قرباني هابيل براي فيصله امر، و علت آن که نمي توان آن را برخاسته از قريحه استخدام مذکور دانست، اين است که در اين ماجرا يکي از طرفين نابود مي شود، اما در رابطه با اصل استخدام، دو طرف بايد باشند تا يکي از ديگري بهره کشد و به هر حال قتل هابيل در قديم ترين ايام بشر نمي توانسته آن جمع کوچک را به تفرقه اي بکشاند که نياز به بعثت انبيا داشته باشد.
تا اين جا مختصري از خصوصيات دو دوران مهم زندگي انسان ها در قرآن را باز گفتيم. در نگاه سريع به آنچه گذشت مي يابيم که حيات انسان با علم، امانت پذيري و تکريم آغاز مي شود و بر دامن مهر ربوبي مي بالد، اما هم از آغاز با « دشمني آشکار » رو به رو است و به مکر او از بهشت رانده مي شود و به زمين که محل خليفة اللهي اوست هبوط مي کند و تکثير مي يابد تا نقش خويش را ايفا کند، با کوله باري از علم و تجربه و عمل که تحت پرستاري و حضانت الهي بدان دست يافته است.
در مرحله دوم حيات انسان ها که با تکثير آدمي زادگان از نفسي واحد و روح او آغاز مي شود، بشر نوباوه مي رود تا در زمين برويد و ببالد. در آغاز، بي گمان به دليل عدم محدوديت منابع و قلت انسان ها، مشکل پديدار نشده است، گر چه هم در آغاز قابيل، هابيل را به حسد مي کشد و نادم مي شود، اين قتل، اختلاف و مشکلي دوران ساز نبوده است.
گذشت نسل ها و تزاحم امور، مايه اختلافي شد که از فطرت استخدام مايه مي گرفت و مردمان که در حال به نوعيت وحدت داشتند و نه ضال و نه مهتدي، بر فطرت خدايي، عمر سپري مي کردند نيازمند به دست دستگيري شدند تا اختلاف براندازد و آنان که مأمور اين اختلاف براندازي گشتنند انبيا عليه السلام بودند که بعثتشان آغاز حيات نوين انسان و امري دوران ساز بود، دوراني که حيات بشر جنبه تاريخي يافت به معنايي که بعداً خواهد آمد - و آغاز حيات تاريخي بشر پايان دوران ما قبل از تاريخ و سرآمدن عمر امت واحده بدوي بشر شد.
دوران سوم يا دوران تفرقه، دوراني است که هنوز در آنيم و به گمان نگارنده و بر اساس آنچه آمد، آغاز آن را با نبوت نوح عليه السلام که شيخ الانبياست مقارن مي دانيم.
اين دوران که آغازش به بعثت يکي از پر عمرترين انسان هاست، پايانش به ظهور امام حي ولي عصر - عجل الله تعالي فرجه الشريف - که خاتم اوصيا و داراي عمري بس طولاني خواهد بود که ظهورش انسان را به دوران چهارم، دوران وحدت صالحه بشري، دوران وراي آخرالزمان و فراي تاريخ، رهنمون خواهد ساخت که بسياري از احکام حيات در آن دوران با آنچه در آنيم کماً و کيفاً تفاوت دارد.
ما در صدد نگارش « تاريخ ما بعدالظهور » نيستيم، اما سخت متوجه اين مطلب هستيم که نمي توان با حاصل عمر بشر حاضر که ماحصل آن به تعبير بعضي روايات تا ظهور امام زمان (عج) دو حرف از 72 حرف علم است سخن گفت، لذا در ادامه گفتار حاضر به بيان عمده ترين مختصات دوران حساس زندگي بشر، يعني دوران سوم که عبارت از تاريخي شدن حيات او، شکل گيري اجتماع و ظهور سنن تاريخي است، خواهيم پرداخت و به معناي تاريخ، خصوصيات عمل تاريخي، اساس حرکت تاريخ، ايده آل بزرگ بشر و نقش آن در تاريخ، تقسيم بندي دوران سوم و موارد ديگر اشارتي خواهيم نمود.

پي‌نوشت‌ها:

1.مؤمنون، آيه ي 14
2.از جمله آقاي رادمنش در کتاب قرآن، جامعه شناسي، اتوپيا، ص 94 مي گويد: « يک بعد حکايت آدم سخن از فلسفه تاريخ مي گويد »
3.حجر، آيه ي 29
4.همان، آيات 30 و 31
5.کهف، آيه ي 50
6.ص، آيات 82 و 83
7.حجر، آيه ي 39
8.آل عمران، آيه ي 101
9.مريم، آيه ي 36
10.يونس، آيه ي 32
11.اسراء، آيه ي 65
12. قال تعالي: ( إِنَّ عِبَادِي لَيْسَ لَکَ عَلَيْهِمْ سُلْطَانٌ إِلاَّ مَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْغَاوِينَ‌ ) و اين غاوين همان عاصيان عبوديت الهي و عابدان شيطانند که عاصي بر رحمان است، و عبادت عاصي بر خدا به دليل استکبار او و تحقير انسان عين سفاهت و دشمن نشناسي است.
13.طه، آيه ي 121
14.مريم، آيه ي 44
15.حجر، آيه ي 39
16.بقره، آيه ي 35
17.همان، آيه ي 30
18.حقيقت نبوت آدم عليه السلام همين إنباء اوست و گرنه تشريع همان گونه که خواهد آمد از زمان نوح عليه السلام معنا مي يابد، مگر آن که نبوت آدم عليه السلام و پيامبران از ذريه او ( مريم، آيه 58 ) با انبيا مبعوث شده پس از نوح عليه السلام که به آنان وحي مي شد، ( نساء، آيه 163 ) ماهيتاً متفاوت فرض شود.
19.جداي از ساير موارد اين جمله در باب دوم فراز 20 سفر پيدايش تورات قابل تأمل است: و آنچه آدم هرذي حيات را خواند همان نام او شد.
20.ص، آيه ي 75
21.براي تفصيل بحث مراجعه شود به الميزان في تفسير القرآن، ج16، ص 348-351
22.بقره، آيه ي 35
23.طه، آيه ي 120
24.اعراف، آيه ي 20
25.همان
26.ذاريات، آيه ي 49
27.اعراف، آيه ي 27
28.همان، آيه ي 22
29.طه، آيات 117 تا 119
30.بقره، آيه ي 35
31.طه، آيه ي 117
32.فاطر، آيه ي 6
33.طه، آيه ي 120
34.اعراف، آيه 20
35.همان، آيه ي 22
36.همان، آيه ي 19
37.همان، آيه ي 23
38.بقره، آيه ي 36
39.نحل، آيه ي 63
40.مريم، آيه ي 44
41.قياس کنيد اين مطلب را با فراز 25 باب دوم سفر پيدايش که « آدم و زنش هر دو برهنه بودند و خجلت نداشتند » و اثر اين تحريف را در فرهنگ غرب پي گيري کنيد.
42.اعراف، آيه ي 22
43.اعراف، آيه ي 20
44.طه، آيه ي 120
45.اين پذيرش صورت ديگر فراموشي است و قال تعالي: ( وَ لَقَدْ عَهِدْنَا إِلَى آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِيَ وَ لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْماً )( طه، آيه 115 ) عزم همان عدم امکان تغيير دايره اطلاعات ذهني و حقايق خارجي است که از مبدأ حق دريافت شده است، درست مثل شهود که خلاف آن نمي توان عمل کرد.
46.اسراء، آيه ي 100
47.بقره، آيه ي 37
48.احزاب، آيه ي 73
49.مفاتيح الجنان، ص 398
50.يونس، آيه ي 19
51.الميزان في تفسير القرآن، ج2، ص 142
52.بقره، آيه ي 213
53.مرحوم علامه طباطبايي در تفسير شريف الميزان في تفسير القرآن ( جلد دوم ) در ذيل آيه مورد بحث ( بقره، آيه 213) بحث مبسوط و مفصلي در خصوص اين آيه دارند، ايشان جنبه هاي مختلف مسائل بسيار ارزنده اي را مورد بررسي و تحقيق قرار داده اند که با طرح مسائل و موضوع مقاله حاضر ارتباط بسياري دارد. ( علاقه مندان را جهت آگاهي بيشتر به تدبر در آن بحث ها ارجاع مي دهيم.)
54.يونس، آيه ي 19
55.يوسف، آيه ي 40
56.جاثيه، آيه ي 24
57.نجم، آيه ي 28-30
58.شوري، آيه ي 14
59.روم، آيه ي 30
60.شوري، آيه ي 13


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





موضوعات مرتبط: انسان از نگاه قرآن
 
 
این وب سایت جهت بسط وگسترش فرهنگ قرآنی ، با لا بردن سطح آگاهیهای دینی اعتقادی تربیتی