آنچه در مورد ادراک جهت اصوات و نزدیکی و دوری آنها توسط نفس بیان نمودیم و از آن تجرد نفس را استفاده کردیم منافاتی با اکتشافات دانشمندان مبنی بر اختراع دستگاهی به نام سوناربرای تشخیص جهت امواج رادیویی و سرعت و مکان پیدایش آنها ندارد.
نکته ای که باید بسیار بدان توجه نمود این است که ادراک به طور مطلق صفت نفس است خواه حسی باشد یا عقلی، با آلت باشد یا بی آلت. هرگاه ادراک محقق شود باید بدانیم پای نفس در میان است و نه ماده جسمانی. نقش یافتن اشیاء در چشمی که نفس در آن حاکم باشد و امواج هوا در پرده صماخ گوشی که نفس در آن موجود باشد سبب دیدن و شنیدن می شود و آلات حسی چون چشم و گوش بدون نفس، مدرک اشیاء نیستند.
تا جان نباشد چشم نمی بیند و تا روح نباشد گوش نمی شنود بدن به خودی خود بدون وجود نفس نمیتواند رنگ اشیاء را تشخیص داده و یا جهت و دوری و نزدیکی صداها را دریابد. و البته باید توجه داشت که تجرد نفس نیز مانع از ان نیست که در بعضی ادراکاتش نیازمند به آلاتی چون چشم و گوش داشته باشد که در این باره بعدا سخن خواهیم گفت.
سخن در این است که ادراک جهت صداها و دوری و نزدیکی آنها در انسان بواسطه این آلات مادی صورت نمی گیرد بلکه بواسطه قوه ای است که حاکم و مدبر بدن است. این مطلب منافاتی ندارد با این حقیقت که تکنولوژی بشری دستگاهی اختراع کرده است که میتواند سرعت امواج و جهات آنها را ردیابی کند علاوه بر اینکه باید دقت نمود آنچه این دستگاهها قادر به انجام انند صرفا ارائه یک سری علامات و نشانه ها است و تشخیص اصلی بازهم بر عهده انسان زنده ای است که از این علامات و نشانه ها بهره می جوید.
مثلا سيستم رادار در ابتدا با روشن كردن فرستنده قوی اش يك دسته موج راديويي متراكم در آسمان ودر جهات مختلف پخش ميكند. اين ارسال در چند ميكروثانيه صورت ميپذيرد، سپس فرستنده خاموش شده و گيرنده سيستم رادار مترصد دريافت پژواك امواج كه به همراه اطلاعات حاصل از پديده داپلر نيز هستند ميماند.
امواج راديويي با سرعتي معادل سرعت نورحركت ميكنند، حال اگرسيستم رادار مذكور داراي يك ساعت بسيار دقيق و قوي باشد، ميتواند با دقت بسياربالايي موقعيت هواپيما را علامتگذاری کند. سخن در این است که چه کسی با این علامتها و نشانه ها قادر به تشخیص محل دقیق هواپیما است و اساسا این دستگاه هم اگر کارکردی موثر دارد مگر نه این است که با اشراف و اکتشاف نفس انسان است؟!
غرض این است که بگوییم ماده و جسم طبیعی به خودی خود قادر به ادراک و شناسایی رنگها و بوها و طعم ها و صداها و جهات آنها نیستند و اگر این امکان در حیوانی چون خفاش هم مهیا است به طفیل همان نفس مجردش می باشد زیرا حیوانات نیز از نفسی که تجرد برزخی دارد برخوردارند.
در ادامه نیکواست منبع دلیلی را که برای تجرد نفس از ناحیه ادراک جهت اصوات و دوری و نزدیکی آنها بهره جستم برایتان ذکر نمایم.
دلیل مذکور را جناب ملاصدرا در فصل دوم باب چهارم جواهر و اعراض کتاب اسفار(ج 2 ط 1 ص 32) ذکر نموده اند. عبارتش در کتاب مذکور این است:
أن التحقيق أن يقال أن تعلق النفس بالبدن يوجب تعلّقها بما اتّصل به كالهواء المجاور بحيث كأنهما شيء تعلقت به النفس تعلقا و لو بالعرض فكلّما حدث فيه شيء مما يمكن للنفس ادراكه بشيء من الحواس من الهيئات و المقادير و الابعاد بينها و الجهة التي لها و غيرها فادركت النفس له كما هو عليه.
علامه حسن زاده آملی نیز در تایید این برهان برای تجرد نفس فرموده اند:
اقول: هذا التحقيق الانيق هو أحد البراهين على أن النفس الناطقة تصير بعد تكاملها الجوهري عارية عن المواد و هو كلام سام سامك يعقله من كان له قلب(كشف المراد في شرح تجريد الاعتقاد (مع التعليقات)، ص: 558)
علامه حسن زاده آملی دلیل ذکر شده را کلام بسیار عالی و متینی میدانند که فقط صاحبان قلب میتوانند در ان تعقل نموده و صحت آن را دریابند.
نظرات شما عزیزان: