*اسرار وجود ، خام آشفته بماند
وان گوهر بس شریف ، ناسفته بماند
هر کس ز سر قیاس ، حرفی گفتند
آن نکته که اصل بود ، نا گفته بماند! (بو علی سینا)
*اقلیم دل ، بزور میسّر نمی شود
این فتح ، بی شکست میسّر نمی شود . (کلیم کاشانی)
*از آن پروانه بر فانوس هر دم می زند خود را
که خواهد با عزیز خویش ، در یک پیرهن باشد . ( شهید قمی)
*ای وای بر آنمرغ گرفتار ، که روزی
صیّاد شود غافل ، و در دام بمیرد ! . (علینقی کمره ای)
*ای وا ی بر اسیری ، کز یاد رفته باشد
در دام مانده مرغی ، صیّاد رفته باشد . (حزین لاهیجی)
*اگر ابر بهاران گردد آه گریه آلودم
بجای سبزه ، فریاد از دل پروانه بر خیزد . (صائب تبریزی)
*اندر دل بی وفا ، غم و ماتم باد
وآنرا که وفا نیست ، ز عالم کم باد. (شمس تبریزی)
*ای کبک خوش خرام، که خوش میروی بناز
غرّه مشو که ، گربۀ مسکین نماز کرد . (حافظ )
*ای ساربان! آهسته ران ، کآرام جانم می رود
آن دل که با خود داشتم ، با دلستانم می رود. (سعدی)
*از پریدنهای رنگ و ، وز تپیدنهای دل
عاشق بیچاره هر جا هست ، رسوا می شود . (سالک یزدی)
*از مکافات بیندیش ، که در شرع وفا
گردن شمع بخونخواهی پروانه زدند . (وصال شیرازی)
*ای مرغ سحر ! عشق ز پروانه بیآموز
کان سوخته را جان شد ، و آواز نیامد
این مدّعیان، در طلبش بی خبرانند
کانرا که خبر شد ، خبری باز نیامد. (سعدی)
*اگر نشاندنِ خون، از خواص عنّاب است
چرا هوای لبت ، خون من بجوش آرد؟! (ظهیر فارابی)
*آتش عشق ، بدین سوز نبوده است نخست
هر که پیدا شده ، بروی زده دامانی چند . (ملهی)
*آخر همه کدورت گلچین و باغبان
گردد بَدل به صلح چو فصل خزان رسید . (کلیم کاشانی)
*آسوده خاطران چمن را چه آگهی
از ناله ای که ، مرغِ گرفتار می کند؟. (طاهر نائینی)
*آنکس که نظر بر گل زیبای من افکند
گل عنچۀ خود را به کف پای من افکند . (اُمرائی)
*آخر مهر و محبّت ، نه همین سختن است
تا چه ها بر سر خاکستر پروانه رود. (ذوقی اردستانی)
*آمد بهار و رفت و من از کنج آشیان
وقتی بر آمدم که ، گلی در چن نماند . (عاشق اصفهانی)
*این شرح بینهایت ، کز حسن یار گفتم
حرفی است کز هزاران اندر عبارت آمد. ؟
*اگر ز روی تو بوئی به من رساند باد
به مژده جان جهان را ، بباد خواهم داد . ؟
*اندکی از گل روی تو ، به بلبل گفتم
آن تنگ حوصله ، رسوای گلستانم کرد ! ؟
*ای دوست بر جنازۀ دشمن چه بگذری
شادی مکن که بر سرت این ماجرا رود! ؟
*اگر زلفت ندارد قصد آزار مسلمانان
چرا هر کس از آن عقرب صفت بی تاب می گردد ؟ ؟
*اگر در دل نگهدارم غمش ، ترسم به جان افتد
و گر دم بر زنم ، ترسم که ناگه بر زبان افتد . ؟
نظرات شما عزیزان: