نقش اصحاب ائمه معصومین در تثبیت و استقرار تشیع :
اشاره:
امامان اهل بیت (علیهمالسلام) اصحاب و شاگردانی را پرورش دادند که در زمان خود هرکدام مدافعه اسلام و مذهب شیعه بوده اند. در عین حالی که از سوی طاغوتیان و حاکمان جور تحت فشار امنیتی قرار داشتند، در تثبیت و ترویج مذهب شیعه نقش مؤثری داشته اند. در این مقاله به نقش برخی از اصحاب امامان اشاره شده است.
در بیان نقش اصحاب ائمه به ویژه اصحاب امام حسن و امام حسین علیهماالسلام توجه به مطالب زیر لازم است:
۱. اوضاع و شرایط بعد از زمان امام حسن وامام حسین ـ علیهم السلام ـ[۱] به گونه ای بود که هرگونه تحرک و فعالیت را از ناحیه ی شیعیان سلب میکرد. ولی با این وجود شیعیان مخلصی بودند که با شجاعت، ایثار و فداکاری خویش نقش مهمی را در تثبیت و استقرار شیعه ایفا میکردند.
۲. نقش این شیعیان با توجه به منع کتابت و روایت احادیث که زمان عمر صورت گرفت در استقرار و تثبیت تشیع بسیار مهم بوده است.
در دوران بنی امیه شیعیان در اوضاع و شرایط فوق العاده دشواری بسر میبردند «شیعیان در هر کجا که بودند به قتل میرسیدند. بنی امیه دستها و پاهای اشخاص را به احتمال اینکه از شیعیان هستند میبریدند هر کسی که معروف به دوستداری و دلبستگی به خاندان پیامبر (صلی الله علیه و آله) بود یا زندانی میشد یا مالش به غارت میرفت و یا خانه اش ویران میشد».[۲]
اما در طول قرن اول هجری شیعیان مشتاق و پاکدامن و پایبند به اصول و ارزشهای دینی وجود داشتند که عموماً از شاگردان مکتب امام علی (علیه السلام ) و امام حسن و امام حسین (علیهما السلام ) بودهاند.
اینها با روشن بینی، آگاهی، شجاعت و دلاوری، فداکاری و از جان گذشتگی، راه ائمه را برگزیده و در مسیر گسترش شیعه و رونق بخشیدن به جامعه شیعه گام بر میداشتند.
از طرفی میبینیم که در زمان خلیفه ی دوّم منع نوشتن و گفتن حدیث آغاز شد و تا پایان دوره عمر کسی جرأتِ نقلِ حدیث از طرف پیامبر (صلی الله علیه و آله) را نداشت. ابن کثیر مینویسد «ابوهریره میگوید: ما در زمان عمر توانِ آن را نداشتیم که بگوئیم رسول خدا فرمود، تا آنکه عمر هلاک شد».[۳] طبری در رابطه با منع حدیث مینویسد: «عمر بود که میگفت قرآن را مجرد کنید و آن را تفسیر نکنید و روایت رسول خدا را کم کنید».[۴] علامه ی امینی، دراین رابطه مینویسد: «بدعت ننگینی که عمر مرتکب شد نهی و منع از حدیث رسول خدا (صلی الله علیه و آله) بود و زدن و زندانی کردنِ بزرگان صحابه را بدین سبب بود».[۵] اما شیعیانی مانند «احنف بن قیس» و «اصبغ بن نباته» «جابر بن عبدالله» «حبیب بن مظاهر»، «حجر بن عدی»، «رشید هجری»، «زید بن ارقم»، «سلیم بن قیس»، «سلیمان بن صرد»، «ابوالاسود دئلی»، «کمیل بن زیاد»، «قیس بن سعد»، «لوط ابن یحیی»، «ابو محنف»، «هلال بن شاف» و دهها شیعه مخلص دیگر که نام آنها در ناسخ التواریخ[۶] و کتب رجالی مثل رجال شیخ طوسی و رجال کشی به عنوان راویان اصحاب امام حسن (علیه السلام ) و امام حسین (علیه السلام ) آمده است، با بیان و روایت احادیث ائمه سبب گسترش و تثبیت شیعه میشدند.
در مجموع میتوان گفت شیعیان در قرن اول هجری و از طرق زیر در تثبیت شیعه تلاش میکردند:
۱. ایثار و فداکاری تا مرز شهادت:
یاران امام حسن و حسین ـ علیهم السلام ـ با شهادت خویش و با ایثار و جانبازی مهمترین عامل تثبیت شیعه در قرن اول هجری بودند در این رابطه «علی محمد علی دُخیل» مینویسد: «یاران امام حسین (علیه السلام ) در راه اصلاح و هدایت امت گامهای بلندی برداشتند زیرا آنان نمیتوانستند به راحتی از کنار گمراهی امتی بزرگ بگذرند و آن را نادیده بگیرند بنابراین با هرچه در توان داشتند در راه پند و اندرز مردم و دعوت آنان به سوی حق کوشیدند».[۷]
«عاشورا» حماسه ی تاریخ شد و با بیدار کردن وجدان مسلمانان حقجو و شعلهور ساختن احساسات مذهبی راه هدایت را آموخت. عاشورا یک قیام محدود به سال ۶۱ هـ . ق و سرزمین کربلا نیست بلکه جریانی است که طول زمان در بیداری ملتهای مسلمان مؤثر بوده و هنوز هم بسیاری از مصلحان جهان در مبارزه علیه ظلم و بیعدالتی از آن الهام میگیرند.
۲. بیان فضائل ائمه
شیعیان و یاران امام حسن (علیه السلام ) و امام حسین (علیه السلام ) از هر فرصتی برای بازگو کردن فضائل ائمه دریغ نمیکردند و عده زیادی از آنهادر همین راه جان خویش را فدا کردند. یکی از این افراد «میثم تمار» است که «از فراز دار فریاد برداشت که هان ای مردم هر که خواهد به احادیث علی (علیه السلام ) گوش فرا دهد نزد من آید. مردم گرد او جمع شدند و او از احادیثِ علی و فضائل آن حضرت میگفت».[۸] از این نمونهها بسیار است یک نمونه دیگر «حُجر بن عدی» است که امام حسین (علیه السلام ) خطاب به معاویه در مورد حُجر و یارانش میگوید: «مگر تو نیستی کشنده ی حجر و یارانش ،آن نمازگزاران عابد و تقبیح کنندگان ظلم و بزرگ شمارندگان بدعت که در راه خدا سرزنش ملامت گران را به چیزی نمیگرفتند».[۹] حجر و یارانش «پیشگامان نهضت تکوین یافته و پیشرفت کننده ای بودند که به زودی به شکل بخشی متکامل در جامعه مسلمین تبلور یافت و شکل گرفت».[۱۰] «تراژدی حجر سرآغاز تاریخ شهدای شیعیان گردید و با مرثیههای فراوانی که در سوگش سروده شد ادبیات غنی تشیع را در اسلام بسط داد».[۱۱]
۳. افشاگری
شیعیان و یاران باوفای امام حسن و امام حسین (علیهما السلام ) همواره در صدد دفاع از حقانیت شیعه بودند و در این راه از هیچ امری هراس نداشتند. به عنوان نمونه «قیس بن سعد» وقتی سخنان ناروای معاویه را در مورد اصحاب رسول خدا (صلی الله علیه و آله) شنید، خشمگین شد و شروع کرد به جواب دادن به معاویه. از جمله جوابهای قیس، اشاره او به جنگهای بدر و احد بود که انصار در رکاب رسول خدا (صلی الله علیه و آله) شمشیر میزدند در حالی که معاویه و پدرش ابوسفیان در میان کفار و مشرکین بودند. معاویه بعد از شنیدن سخنان قیس ساکت شد ولی قیس ادامه داد: رسول خدا از اینکه ستمگران بر ما حکومت خواهند کرد ما را خبر داده است». سپس قیس سخنانی در مدح و ستایش علی (علیه السلام ) بیان داشت و معاویه از این سخنان خشمناک شد.[۱۲]
این شیعیان با شجاعت خویش همواره دشمنان اهل بیت را رسوا میکردند.
«هنگامی که مغیره و زیاد در منابر به حضرت علی (علیه السلام ) ناسزا میگفتند حجر بن عدی سخن آنها را رد میکرد و میگفت: «شهادت میدهم آن کس را که مذمت میکنید به تمجید شایستهتر است و آن کس را که میستائید به مذمت اولی است». این جمله را با صدای بلند میگفت و دو سوم مردم با او هم آواز میشدند و میگفتند: «به خدا حجر راست گفت و نیکو گفت».[۱۳]
با وجود چنین شاگردانی که در مکتب اهل بیت پرورش یافته بودند وبا این عملکرد بود که در این دوره خفقان تشیع توانست به رشد خود ادمه داده وبه دست نسلهای بعد از خود برسد.
پی نوشت:
[۱] . شرایط اجتماعی سیاسی و فرهنگی دوره امام حسن (علیه السلام ) و امام حسین (علیه السلام ) به گونه ای نبود که مانند دوران امام باقر و امام صادق ـ علیهم السلام ـ کلاس درس داشته باشند و هزاران شاگرد در پای درس ایشان حاضر شوند لذا شاگردان حسنین ـ علیهم السلام ـ در حد محدود بودند.
[۲] . محرمی، غلامحسن، تاریخ تشیع، چاپ اول، قم: مؤسسهآموزشی پژوهشی امام خمینی (ره)، ۱۳۸۲، ص ۹۳، به نقل از ابن ابی الحدید. شرح نهج البلاغه، دار احیاء الکتب العربی، ۱۹۶۱ میلادی، ص ۴۵-۴۳.
[۳] . اسماعیل بن کثیر، البدایه و النهایه، ج ۸، بیروت دارالمعرفه، سال ۱۴۱۹ هـ ، ص ۱۰۷.
[۴] . ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، مترجم، محمود مهدوی دامغانی، تهران نشر نی، ۱۳۷۵، ص ۱۲۰.
[۵] . علامه امینی، الغدیر، ترجمه محمد شریف رازی، ج۱۲، چاپ دوم، تهران، چاپ و نشر بنیاد بعثت، ۱۳۷۴،ص ۱۹۱.
[۶] . سپهر، محمدتقی، ناسخ التواریخ، ج سوم، تهران: انتشارات کتابفروشی اسلامیه، ۱۳۸۳، ص ۲۱۸-۲۰۶.
[۷] . علی محمد، علی دخیل، یاران امام حسین (علیه السلام )، ترجمه عدنان طهماسبی، چاپ دوم، تهران: کانون فرهنگی و هنر اسلامی،۱۳۶۴، ص ۲۱.
[۸] . سپهر، محمدتقی، پیشین، ج ۳، ص ۱۶۸.
[۹] . کمپانی، فضل الله، حسن کیست؟، چاپ اول، تهران، مؤسسه انتشارات فراهانی، سال ۱۳۵۴، ص ۲۷۶.
[۱۰] . جعفری، سیدحسین محمد، تشیع در مسیر تاریخ، ترجمه آیت اللهی، چاپ ۶، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۷۲، ص ۱۹۸.
[۱۱] . همان، ص ۱۹۸.
[۱۲] . اللهیاری، علیرضا، سرگذشتنامه بزرگان اسلام، کمیل، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ص ۸۹.
[۱۳] . کمپانی، فضل الله، پیشین، ص ۲۷۲، به نقل از صلح امام حسن، ص ۲۴۷.
نظرات شما عزیزان: