کربلا، وعده گاه خلیل
و عاشورا وعده گاهی بود که خلیل الرحمان در عرفات با معبود عهد بست؛ پیمانی که وعده داد تا در منا، اسماعیل را قربانی کند.
اما تو گویی علی و فاطمه علیه السلام وعده شیخ الانبیاء و پدر جامعه را عملی کردند و کربلا را به عنوان منا، برگزیدند و حسین علیه السلام را به این قربان گاه بردند تا دشت نینوا، کنار فرات آب، منای خلیل عاشورا شود و ذبیحش،
بلکه ذبیحانش هم خود خلیل باشد و هم اسماعیل با تمام حشمت سلیمانی اش.
تمام عاشورا درس است، فرهنگ است، ایثار است، جان فشانی است.
عاشورا دانشگاهی عجیب است با استادانی عجیب تر و متفاوت تر از هر استاد و مکتب خانه ای.
عاشورا خود یک مکتب است، خود یک بزرگراه و یک مسیر است به سوی یک مکتب، به سوی مکتب قربان، به سوی مکتب غدیر، به سوی مکتب خودش، عاشورا.
عاشورا خود یک ترازوست، خود یک میزان سنجش است.
عاشورا وعده گاه کربلا را پدید آورد فقط در یک نیم روز؛ اما کربلا را جهانی کرد برای همه اعصار.
باید عاشورایی باشی تا بفهمی وفای به عهد یعنی چه.
عاشورا دست آورد دعوت نامه های مشتاقانی بود از کوفیانی بی شمار که بی صبرانه طلب حضور کردند و ناشکیبانه منتظر ظهور بودند. اما به هنگامه ظهورش از حضور در مقدمش سر باز زدند و سود حضور را در همراهی با دنیا
جستند و راهی را رفتند که روسیاه روزگار شدند و نه به مُلک ری رسیدند و نه از گندمش لقمه ای برگرفتند.
از حسین علیه السلام و فرهنگ عاشورا هر چه بگوییم، کم گفته ایم و ناتوانی ما در برابر عظمت فرهنگ عاشورا ذره ای هم به حساب نمی آید. به عبارت بهتر، همان اندازه که عاشورا عظیم است، توان ما از تبیین آن عظمت، ذلیل و
ناتوان است.
ولی چه کنیم که ما هم می خواهیم در جرگه عشاق حسین علیه السلام خودنمایی کنیم؛ به همین دلیل می کوشیم بال ملخی به ملک سلیمان بریم و نیم نخ پوسیده ای از کلافی فرسوده به بازار مصر. باشد که مقبول نظر
حشمتی آن بلندنظر قرار گیرد.
امّا باز عاشورا، باز کربلا، باز شهادت، باز اسارت، باز ایثار و باز محرم.
و ای شیعیان!
شیعیان در سر هوای نینوا دارد حسین
روی دل با کاروان کربلا دارد حسین
از حریم کعبة جدش به اشکی شست دست
مروه پشت سر نهاد، اما صفا دارد حسین
می برد در کربلا هفتاد و دو ذبح عظیم ج
بیش از اینها حرمت کوی منا دارد حسین ج
پیش رو راه دیار نیستی، کافیش نیست
اشک و آه عالمی هم در قفا دارد حسین ج
نظرات شما عزیزان: