از نعمتهای الهی
تشکر از خداوند، بعضی از این سرداران و بزرگانی که توی جبهه بودند و الان شیمیایی هستند یا شهید شدهاند با آنها که مصاحبه میکردند میگفتند الحمدلله رب العالمین، هر کاری کردند که شکایت کند شکایت نکرد.
(اللهم إنی احمدک) خدایا من تو را حمد میکنم (علی أن اکرمتنا بالنبوه علمتنا القرآن) به ما کرامت دادی به ما قرآن یاد دادی (فهمتنا فی الدین) دین را به ما فهماندی،
اینها جزو مقتل ابی مخنف است، درست است که ما تکه تکه شدیم بدنمان سوراخ سوراخ شد اما کرامت داریم علم قرآن داریم فهم دین داریم آنکه سوراخ شد پوست بدنم شد اما دین و عزت من سوراخ نشد.
یک دعا داریم که میگوید
(لا تجعل مصیبتنا فی دیننا) مصیبت من را در دینم قرار نده،
شخصی از یک بزرگواری مشورت کرد یا استخاره کرد برود فلان سفر گفت نرو . اما رفت و سود خوبی پیدا کرد برگشت گفت آقا شما گفتی نرو اما ما رفتیم و پولدار هم شدیم آقا گفت خوب شما توی این سفر یادت هست که فلان روز
نمازت قضا شد؟ گفت بله، گفت کل سود تو به نماز قضایت نمیارزد گاهی وقتها آدم دروغ میگوید یک چیزی هم گیرش میآید اما چه از دست داد و چه گرفت؟ باید دید که چی دادیم و چی گرفتیم.
یک کسی هر جا میرسد راحت میخورد انگار مال پدرش است بعد هم میگوید خدا خلق کرده پهلوی خودش فکر میکند که خوشرویی است اما وقتی مردم به او نگاه میکنند میگویند بردار قایم کن الان میآید و میخورد
گاهی یک بازاری فکر میکند تاریخ را به روزی بزند که به جمعه بیفتد که بانکها تعطیل بشود یک روز هم یک روز است خوب وقتی دو تا چکاش را به جمعه انداخت میگوید مواظب باش که چک را به چه تاریخی مینویسد تاریخ را
تطبیق کن ما گاهی فکر میکنیم که زرنگی است اما اعتبارمان و زرنگیمان سخاوتمان. . . بدن تکه تکه شد علم قرآن فهم دین اینها مهم است.
3- صداقت در گفتار و عمل
هماهنگی گفتار و رفتار: فطرت هر انسانی بدش میآید که گفتار و رفتار از هم جدا باشد
(قلت صادقا قتلت صدیقا)
حسین جان حرف که میزنی راستش را میگویی شهید شدی (صدیقا) یعنی کسی که حرفش و قلبش و مغزش و عملش ظاهرش و باطناش یکی باشد، بیان صداقت دارد هماهنگی خیلی زیبا است شما کسی را که ظاهر و
باطناش یکی است میگویی من اینرا خیلی دوست دارم این همین است که هست پس و پیش ندارد تاب ندارد هر انسانی از آدم صادق خوشش میآید
4- استقلال در عقیده و عمل
جو ناپذیری: آمدند پهلوی پیغمبر گفتند آقا چی میخواهی؟ پول میخواهی به تو پول میدهیم میخواهی ازدواج کنی، بهترین دخترهای مکه را به تو میدهیم پُست میخواهی؟ میخواهی تو را کلیددار کعبه کنیم فرمود خورشید را
یک دست من بدهید و ماه را در دست دیگر دست از هدفم برنمی دارم اینطور نیست که عقربک روح من با پول بالا و پائین برود.
در جلسهای که آیت الله العظمی صافی در آن جلسه بودند برای افتتاح آن جلسه سرود جمهوری اسلامی زده شد همه بلند شدند آیت الله صافی گفت حالا بلند شدن به احترام سرود خوب است اما حالا من پیرمرد نمیتوانم .
نشست، چون پایش هم درد میکند در همان جلسه یک کسی مقاله خواند توی مقالهاش دو بار اسم امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) را برد با زحمت خودش را بلند کرد و ایستاد همه نشسته بودند این تنهایی بلند شد این پیرمرد
دو بار به سختی بخاطر امام زمان بلند شد گفت من برای امام زمان بلند شوم ثواب دارد پیرمرد ذرهای جو او را تکان نمیدهد همه نشستهاند این تنهایی بلند شد همه بلند شدند این تنهایی نشست.
قرآن میفرماید حسین جان!
(لم تأخذک) نگرفت تو را (فی الله) در راه خدا (لومـــة لائم)
یعنی ملامت ملامت کنندگان در تو اثر نکرد.
از امام شنیدیم که فرمود والله نترسیدم با اینکه جو یک جوی بود که همه میترسیدند
این جو ناپذیری خیلی مهم است نه اینکه خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو سیگار بده بکشیم برویم تریاک بیاوریم این فیلم را ببینیم بابا همه فُکلی شدند ما هم فکلی میشویم بابا مهریه پانصد سکه است ما چی کمتر از
پانصد سکه داریم؟ یک کسی آمده بود میگفت والله من حاضرم دخترم را به چهارده سکه بدهم به فامیل بدهم حاضرم دخترم را به چهارده سکه بدهم داماد را قبول دارم پسندیدهام اما همه میگویند همه فامیل چند صد سکه
میگویند ما چی از او کمتر داریم همینطور موج او را میبرد اگر همه هم مهر را بالا بردند شما روی پای خودت بایست اگر همه هم دروغ گفتند شما راست بگو اگر همه حرام خور شدند شما به فکر لقمــﺔ حلال باش این جو ناپذیری یک
ارزش است.
چهل و سه تا رادیو به امام جسارت میکرد ذرهای در روح امام اثر نکرد
یک میگفت در اندونزی داشتم میرفتم وارد یک پاساژی شدم پاساژ هفت هشت طبقه بود تا وارد شدم دیدم یک خانم اندونزی جلوی ما یک مرتبه نگاه به ساعتش کرد کیفاش را باز کرد یک سجاده انداخت و مشغول نماز شد وسط
پاساژ. . . من هر چه فکر کردم از خودم سئوال کردم اگه در ایران یکمرتبه متوجه شدی نمازت دارد قضا میشود وسط پاساژ حاضری نماز بخوانی ؟ گفتم نه من وسط پاساژ نماز نمیخوانم من ممکن است بگویم آقا این پشتها چیزی
نیست. . . مثل آنهایی که میخواهند تریاک بکشند قایم میشوند یعنی من شهامت اینکه وسط پاساژ نماز بخوانم را ندارم ماشاءالله این خانم اندونزیایی.
این زیباست که آدم صحنههایی را ببیند که تنهایی قیام میکند همه پای فیلم مینشینند من بروم کتابخانه همه این حرف را بزنند من نمیزنم همه غیبت کردید من غیبت نمیکنم همه این غذا را خورند من نمیخورم جو ناپذیری یک
ارزش است.
نظرات شما عزیزان: