چگونه عاشورا ادامه یافت؟
نخستین آثار عاشورا
امام صادق (علیه السلام)، در زیارت اربعین، در مورد جد بزرگوارش چنین فرموده است: بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِیكَ لِیَسْتَنْقِذَ عِبَادَكَ مِنَ الْجَهَالَةِ وَ حَیْرَةِ الضَّلَالَة؛ خونش را به خاطر تو (خداوندا) بذل کرد تا بندگانت را از نادانی و سرگردانیِ گمراهی،
بیرون آورد. کلیدی ترین اثری که انتظار میرفت از خون امام حسین (علیه السلام) برخیزد، «آگاهی» مردم و خروج آنها از جهل بود.
نخستین آگاهی که بعد از واقعه عاشورا ظاهر شد، در کوفیان بود. بعد از ریخته شدن خون امام در کربلا، و حضور کاروان اسرا در کوفه و پاسخهای کوبندۀ حضرت زینب (سلام الله علیها) و امام علی بن الحسین (علیه السلام)، وجدان
کوفیان به درد آمد. آنان بابت تکرار «خیانت به اعتماد» مورد سرزنش قرار گرفتند.
قیام توابین، اولین حرکت و یکی از مهمترین حرکت های بعد از حادثۀ کربلا بود. هرچند پایداری و ایثار توابین در آن نبرد، ستودنی بود اما در زمان مناسب اتفاق نیفتاد. شاید اگر این قیام، به جای خونخواهی امام حسین (علیه السلام)،
برای یاری ایشان در کربلا اتفاق میافتاد، نتیجه بهتری داشت.
تا پیش از این، احتمال می رفت که دعوت کوفیان از امام حسین (علیه السلام)، واقعیت داشته باشد؛ چنانکه بر اساس همین احتمال، مسلم بن عقیل به امام، نامه نوشت و از مهیا بودن کوفه برای حضور ایشان خبر داد. اما بعد از
عاشورا، کوفیان نیز خود را بهتر شناختند. از این رو وقتی در مقابل دعوت از علی بن الحسین (علیه السلام) برای مبارزه با یزید، پاسخ منفی شنیدند، کسی تعجب نکرد. در حالی که اگر امام حسین (علیه السلام) در گذشته چنین
پاسخی به آنان میداد، توسط آیندگان، بازخواست میشد.
کوفیان به عمل، ثابت کردند که اهل دنیا هستند و دین، تا وقتی برایشان ارزشمند است که اوضاع، آرام باشد و الا اگر گرد و خاکی بلند شود، چندان اهمیتی به دین نمی دهند[1] و حتی حاضرند خاندان پیامبر دینشان را هم از دم تیغ
بگذرانند.
ادامه حرکت عاشورا
یزید در سال 60 به جای معاویه، بر صدر حکومت نشست. او از آغازین روزهای حکومتش، بر شخصیتهای اثرگذار تمرکز کرد و از حاکم مدینه خواست تا برای او از آنان بیعت بگیرد. یکی از آن چهره ها، حسین بن علی (علیه السلام) بود.
حاکم مدینه در پاسخ درخواست یزید نوشت: حسین بن علی خلافت تو را نپذیرفته و در نتیجه بیعت هم نمیکند. یزید در پاسخ گفت: «نامه من که به تو رسید، به سرعت، پاسخ بده و بگو چه کسانی در اطاعت من هستند و چه
کسانی از اطاعت من روی گرداندهاند. پاسخِ نامه را به همراه سرِ حسین بن علی برای من بفرست.»[2]
بعد از عاشورا، کاروان اسرای کربلا به شام کوچ داده شدند. شامیان در ابتدا، به کاروانیان جسارت کردند.[3] یزید نیز که خود را پیروز نبرد با امام می دید، فاتحانه و از سر غرور در تحقیر آنان برآمد. اما بعد از خطابه امام علی بن الحسین
(علیه السلام)، ورق برگشت. شامیان که تا آن لحظه، از طریق رسانه اموی با اسلام آشنا شده بودند، حرف های جدیدی از امام شنیدند. آنان که تا آن زمان، یزید را جانشین به حق رسول الله (صلی الله و علیه وآله) میپنداشتند و
حسین بن علی (علیه السلام) و یارانش را باغی بر حکومت خلیفه می شمردند، فهمیدند که از وقایع زیادی، غافل بودهاند. چنین شد که از یزید رویگردان شدند.[4]
«جهل زدایی» ثمره خون امام حسین (علیه السلام) شد. بعد از عاشورا، موقعیت حقیقی سران حکومت اموی برای مردم، عیان شد. بر این اساس، مردم در مقابل ظلم می ایستادند و دست به قیام میزدند تا جایی که قیامها،
آرامش حاکمان را ربود.
ضربه سختی که امام حسین (علیه السلام) به ظلم وارد نمود به حدی بود که حاکمان بعدی (اعم از اموی و عباسی) ضمن اینکه احساس خطر بیشتری از موجودیت پیروان اهل بیت (علیهم السلام) داشتند، جرئت مقابله علنی با
با عقب نشینی مردم، یزید نیز دست به دامان دیوارِ حاشا شد و با انکار دستورش مبنی بر قتل حسین بن علی (علیه السلام)، گناه کربلا را به گردن ابن زیاد انداخت. گرچه یزید حاضر نشد ننگ کشتن فرزند رسوال الله (صلی الله و
علیه وآله) را به خود نسبت دهد و در ظاهر از رفتار ابن زیاد اظهار ناراحتی کرد، اما نه تنها حکومت عراق را از ابن زیاد نگرفت، بلکه حاضر به یک توبیخ ساده هم نشد.[5]
عاشورا و آغاز قیامهای ضد ظلم
بعد از عاشورا قیام ها و جانفشانی ها آغاز شد. در حالی که تا قبل از عاشورا، نسبت به ظلم حاکمان، کاری جز صبر صورت نمی گرفت، فریاد «هیهات منّا الذله» امام حسین (علیه السلام) به پارهای از مردم جرئت داد تا در مقابل ظلم،
مبارزه کنند.
قیام توابین، اولین حرکت و یکی از مهمترین حرکت های بعد از حادثۀ کربلا بود. هرچند پایداری و ایثار توابین در آن نبرد، ستودنی بود اما در زمان مناسب اتفاق نیفتاد. شاید اگر این قیام، به جای خونخواهی امام حسین (علیه السلام)،
برای یاری ایشان در کربلا اتفاق میافتاد، نتیجه بهتری داشت.
پیشتر اشاره شد «جهل زدایی» ثمره خون امام حسین (علیه السلام) شد. بعد از عاشورا، موقعیت حقیقی سران حکومت اموی برای مردم، عیان شد. بر این اساس، مردم در مقابل ظلم می ایستادند و دست به قیام میزدند تا جایی
که قیامها، آرامش حاکمان را ربود.
ضربه سختی که امام حسین (علیه السلام) به ظلم وارد نمود به حدی بود که حاکمان بعدی (اعم از اموی و عباسی) ضمن اینکه احساس خطر بیشتری از موجودیت پیروان اهل بیت (علیهم السلام) داشتند، جرئت مقابله علنی با
ائمه، مانند آنچه در کربلا اتفاق افتاد، را از دست دادند.
پی نوشت ها:
[1] . همانگونه که امام حسین (علیه السلام) فرمود: النَّاسُ عَبِیدُ الدُّنْیَا وَ الدِّینُ لَعِقٌ عَلَى أَلْسِنَتِهِمْ یَحُوطُونَهُ مَا دَرَّتْ مَعَایِشُهُمْ فَإِذَا مُحِّصُوا بِالْبَلَاءِ قَلَّ الدَّیَّانُونَ؛ بحارالأنوار، ج44 ص383
[2] . بحارالأنوار، ج44 ص312
[3] . بنگرید: طبرسی، الإحتجاج، نشر اسوه، ج2 ص131
[4] . محمدی ریشهری، گزیده شهادتنامه مام حسین (علیه السلام)، ص820؛ حتی یکی از علمای یهود نیز در مقابل اقدام یزید، موضع گرفت؛ همان ص798
[5] . جعفریان، تاریخ سیاسی اسلام، ج2 ص548
نظرات شما عزیزان: