رابطه بیداری اسلامی با ظهور حضرت مهدی علیه السلام
رابطه بیداری اسلامی با ظهور مهدی موعود (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) از دیدگاه حضرت آیت الله خامنهای (مدظله العالی) چیست؟
پاسخ از آقای محمد سجاد تقیزاده، دانشجوی کارشناسی ارشد کلام و عقاید:
چکیده
در پاسخ به این سوال حاضر به بررسی برخی روایت های ناظر به وضعیت جهان در هنگام ظهور حضرت صاحب الزمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) که به نوعی با انقلاب های امّت های اسلامی (که از آن به بیداری اسلامی تعبیر می شود) در تضاد ظاهری می باشد از منظر حضرت آیت الله العظمی خامنه ای(مدظله العالی) می پردازیم.
ابتدا معنا شناسی بیداری اسلامی و انتظار فرج را از منظر مقام معظم رهبری(مدظله العالی) انجام داده، آن گاه به بررسی رابطه و تاثیر این بیداری ها در امر ظهور حجت الهی حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و تفسیر این روایات از دیدگاه حضرت آیت الله خامنه ای(مدظله العالی) پرداخته ایم.
در ادامه به بررسی نقش انقلاب اسلامی ایران به عنوان پیشکسوت در بیداری اسلامی پرداخته و آن را به عنوان الگویی برای این ملّت ها ارائه می دهد. و در انتها چند درس از مهدویت را بیان کرده و ویژگی های جامعه مهدوی از دیدگاه رهبر معظم انقلاب(مدظله العالی) را به عنوان الگویی برای نزدیک شدن جوامع اسلامی به آن جامعه آرمانی معرفی می کند.
این عقیده که همهی مسلمانان هم به آن معتقدند، مخصوص شیعه نیست. البته در خصوصیات و جزئیّاتش، بعضی فِرَق، حرفهای دیگری دارند؛ اما اصل اینکه چنین دورانی پیش خواهد آمد و یک نفر از خاندان پیامبر چنین حرکت عظیم الهی را انجام خواهد داد و «یملأ اللّه به الارض قسطاً و عدلًا کما ملئت جوراً و ظلماً» ، بین مسلمانان متواتر است. همه، این را قبول دارند. خوب؛ این عقیده از آن عقاید بسیار کارگشاست ..... به دلیل همین که کارگشاست، دشمنان از یک طرف و البته دوستان نادان هم از طرف دیگر بر آن میتازند. گاهی دوستان نادان، از روی نادانی و بر اثر بیتوجّهی، کاری میکنند که هیچ دشمن دانایی به آن خوبی نمیتواند ضربه بزند!...
در سندی که من دیدم، بزرگان استعمار و فرماندهان استعماری توصیه میکنند که ما باید کاری کنیم که عقیدهی به مهدویّت، بتدریج از بین مردم زایل شود! آن روز استعمارگران فرانسوی و انگلیسی در بعضی کشورهای آن مناطق آفریقایی بودند فرقی نمیکند که استعمار از کجا باشد استعماران خارجی، قضاوتشان این بود که تا وقتی عقیدهی به مهدویّت در بین این مردم رایج است، ما نمیتوانیم کشورهایشان را درست در اختیار گیریم!
ببینید، عقیدهی به مهدویّت چقدر مهمّ است! چقدر خطا میکنند کسانی که به اسم روشنفکری و به عنوان تجدّدطلبی میآیند و عقاید اسلامی را بدون مطالعه، بدون اطّلاع و بدون اینکه بدانند چهکار میکنند، مورد تردید و تشکیک قرار میدهند! اینها همان کاری را که دشمن میخواهد، راحت انجام میدهند! عقاید اسلامی اینگونه است. خوب؛ حالا چرا این کار را انجام میدهند؟....[1]
طرح مسئله
با بررسی بیانات حضرت آیت الله خامنه ای(مدظله العالی) در رابطه با انقلاب اسلامی ایران و بیداری اسلامی(بیداری ملّت های اسلامی در منطقه) و نیز برخی از روایات موجود در رابطه با علائم و نشانه های ظهور حضرت ولی عصر(ارواحنا فداه)، در ظاهر میان این سه موضوع(انقلاب اسلامی ایران – بیداری ملّت های اسلامی – روایات ) به نوعی با تضاد هایی مواجه میشویم که در ابتدا این سه مطلب را با یکدیگرغیر قابل جمع می نمایاند.
به عنوان مثال در روایاتی از ائمه معصومین(علیهم السلام) وارد شده است؛ در آخر الزمان زمین پر از ظلم و جور میشود که در نهایت حضرت صاحب(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) ظهور مینماید و زمین را از عدل پر میکند همان طور که از ظلم و جور پر شده است؛
عَنِ الْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ قَالَ أَتَیْتُ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ ع فَوَجَدْتُهُ مُتَفَکِّراً یَنْکُتُ فِی الْأَرْضِ فَقُلْتُ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ مَا لِی أَرَاکَ مُتَفَکِّراً تَنْکُتُ فِی الْأَرْضِ أَ رَغْبَةً مِنْکَ فِیهَا فَقَالَ لَا وَ اللَّهِ مَا رَغِبْتُ فِیهَا وَ لَا فِی الدُّنْیَا یَوْماً قَطُّ وَ لَکِنِّی فَکَّرْتُ فِی مَوْلُودٍ یَکُونُ مِنْ ظَهْرِی الْحَادِیَ عَشَرَ مِنْ وُلْدِی هُوَ الْمَهْدِیُّ الَّذِی یَمْلَأُ الْأَرْضَ عَدْلًا وَ قِسْطاً کَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً [2]
اصبغ بن نباته گوید: خدمت امیر المؤمنین(علیه السلام) آمدم و دیدم آن حضرت متفکر است و زمین را خط میکشد، عرض کردم: ای امیر مؤمنان! چرا شما را متفکر میبینم و بهزمین خط میکشی، مگر بهآن(خلافت در روی زمین) رغبت کردهای؟ فرمود: نه، بهخدا، هرگز روزی نبوده که بهخلافت یا بدنیا رغبت کنم، ولی فکر میکردم در باره مولودی که فرزند یازدهم من است، او همان مهدی است که زمین را از عدل و داد پر کند، چنان که از جور و ستم پر شده باشد.
امّا در وضعیت کنونی جهان، بهویژه جهان اسلام چیزی مخالف با این روایت را مشاهده مینماییم، یعنی مخالفت ملّت ها با ظلم و جور مستکبران جهان واین اعتراضها نشان دهنده مخالفت و خستگی این ملّتها از ظلم مستکبران است. چیزی که از آن به بیداری اسلامی تعبیر میشود. و این با حدیث مذکور در تضاد است. زیرا مطالبه این ملّت ها مبارزه با ظلم مستکبران است در حالی که در روایت گفته شده زمین از ظلم و جور پر می شود که مهدی موعود(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) ظهور می فرمایند.
و نیز از سویی دیگردر بیانات رهبر انقلاب مشاهده مینماییم که ایشان آینده این بیداری ها را روشن و در مواجهه با استکبار میدانند:
گسترش موج بیداری اسلامی در دنیای امروز، حقیقتی است که فردای نیکی را به امت اسلامی نوید میدهد[3].
وضع دنیا عوض شده است؛ ملتها بیدار شدهاند؛ خوشبختانه این بیداری در ملتهای مسلمان بیشتر است؛ ملتهای مسلمان، حکومتهای مسلمان، اهمیت اسلام و عظمت اسلام و عظمت این تکیهگاه مورد اعتماد و قابل اطمینان را دارند درک میکنند. امروز بیداری اسلامی در دنیای اسلام موجب شده است که قدرتها دیگر آن توانائی گذشته را نداشته باشند. وضع آمریکا امروز با گذشته فرق کرده است. قدرتهای بعد از آمریکا هم وضعشان همین جور است؛ معلوم است. ملتهای مسلمان باید راه توحید را مغتنم بشمرند و وعدهی الهی را صادق بدانند. امروز سعادت مسلمانها در این است که بر محور اسلام با یکدیگر متحد شوند.[4]
اکنون در دنیای اسلام حادثهئی بزرگ و باشکوه و سرنوشتساز در حال وقوع است. حادثهئی که میتواند همهی معادلات استکبار را در این منطقه بسود اسلام و بسود ملتها دگرگون سازد. حادثهئی که میتواند عزت و کرامت را به ملّتهای عرب و امت اسلامی برگرداند و غبار دهها سال رفتار ظالمانه و تحقیر و تذلیلی را که از سوی آمریکا و غرب بر این ملتهای کهن و ریشهدار وارد آمد، از سر و روی آنها پاک کند.[5]
و ایشان از این هم پیش تر می روند و هدف و غایت این بیداری ها را تشکیل امّت واحده اسلامی میدانند:
اردوگاه شرق چپ فرو ریخت و بلوک غرب فقط با خشونت و جنگ و خدعه بر سر پا مانده و عاقبت خیری برای آن متصور نیست. گذشت زمان به زیان آنها و به سود جریان اسلام است. هدف نهائی را باید امت واحدهی اسلامی و ایجاد تمدن اسلامی جدید بر پایهی دین و عقلانیت و علم و اخلاق، قرار داد.[6]
... یک نکتهی کلیدی و اساسی دیگر افزوده شده است و آن، نهضت بیداری اسلامی است که سراسر منطقه را فرا گرفته و فصل تازه و تعیین کنندهای در سرگذشت امت اسلامی گشوده است. این حرکت عظیم که بی گمان میتواند به ایجاد یک مجموعهی مقتدر و پیشرفته و منسجم اسلامی در این نقطهی حساس جهان منتهی شود و به حول و قوهی الهی و با عزم راسخ پیشروان این نهضت، نقطهی پایان بر دوران عقبماندگی و ضعف و حقارت ملتهای مسلمان بگذارد، بخش مهمی از نیرو و حماسهی خود را از قضیهی فلسطین گرفته است. ظلم و زورگوئی روزافزون رژیم صهیونیستی و همراهی برخی حکام مستبد و فاسد و مزدور آمریکا با آن از یک سو، و سر برآوردن مقاومت جانانهی فلسطینی و لبنانی و پیروزیهای معجزآسای جوانان مؤمن در جنگهای سی و سه روزهی لبنان و بیست و دو روزهی غزه از سوی دیگر، از جملهی عوامل مهمی بودند که اقیانوس بظاهر آرام ملتهای مصر و تونس و لیبی و دیگر کشورهای منطقه را به تلاطم در آوردند.[7]
و معظم له این بیداری را به ملّتهای مسلمان منحصرنکرده و امتداد آن را در ملّتهای اروپایی میدانند، که این سخن، تضاد با آن بخش از روایت که وضعیت جهان را در زمان ظهور حضرت حجت(ارواحنا فداه) مملو از جور و ستم می داند، بیشتر می کند زیرا شاید بتوان تغییر ومبارزه با ظلم را برای بخشی از جهان توجیه کرد امّا بیداری اکثریت ملّت ها به راحتی توجیه پذیر نیست! و در ظاهر تضاد را بیشتر میکند.
من به شما عرض بکنم؛ فقط این نیست که در کشورهای شمال آفریقا و منطقهی غرب آسیا که امروز ما در آنجا قرار داریم، حرکات بیداریای به وجود آمده باشد؛ این حرکت بیداری تا قلب اروپا خواهد رفت. آن روزی پیش خواهد آمد که همین ملتهای اروپائی علیه سیاستمداران و زمامداران و قدرتمندانی که آنها را یکسره تسلیم سیاستهای فرهنگی و اقتصادی آمریکا و صهیونیسم کردند، قیام خواهند کرد. این بیداری، حتمی است. حرکت ملت ایران، امتداد و عمقش اینهاست؛ حرکت عظیمی است.[8]
و نیز حضرت آیت الله خامنهای(مدظله العالی) در مطالبات خود از مسئولین یا مردم، ایران را کشوری الگو می نامند و از آن ها(مردم و مسئولین) الگو شدن برای جهان ویا اجرای عدالت در جامعه را میخواهند، که این مطالبات نیز با حدیث ذکر شده در تضاد است زیرا لازمه اجرای عدالت و الگو شدن از طریق آن، گسترش عدالت در دیگر ملّت هاست؛
در محیط سیاست داخلی، یکی از چیزهایی که لازم است، «عدالت اجتماعی» است. بدون تأمین عدالت اجتماعی، جامعهی ما اسلامی نخواهد بود. اگر کسی تصور کند که ممکن است دین الهی و واقعی- نه فقط دین اسلام- تحقق پیدا کند، ولی در آن عدل اجتماعی به معنای صحیح و وسیع آن تحقق پیدا نکرده باشد، باید بداند که اشتباه میکند. هدف پیامبران، اقامهی قسط است: «لیقوم النّاس بالقسط»[9]. اصلًا پیامبران آمدند تا اقامهی قسط کنند. البته، اقامهی قسط یک منزل در راه است و هدف نهایی نیست؛ لیکن آنها که آمدند، کار اولشان این است که اقامهی قسط کنند و مردم را از شر ظلم و جور طاغیان و ظالمان نجات دهند. هدف حکومت ولیّعصر (عجّل الله تعالی فرجه الشّریف) در آخر زمان هم باز همین عدل است.
وقتی شما روایات مربوط به امام زمان(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) و همچنین دعاها و زیارتهای مربوط به ایشان را میخوانید، میبینید که روی چه چیزی تکیه میشود: «و أنت الّذی تملأ الارض قسطا و عدلا بعد ما ملئت ظلما و جورا». ..... در همهی این روایات و دعاها، مسألهی آمدن امام زمان(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) معلل به این شده که آن بزرگوار بیاید و در دنیا قسط و عدل بیاورد. اصلًا مشکل دنیا در این است که قسط و عدل نیست. مشکل دنیا روز به روز هم زیادتر میشود.
الآن دنیا از ظلم و جور پُرشده و واقعاً ملتها پناهی ندارند. اگر ما خودمان را در سایهی اسلام حفظ کنیم، میتوانیم پناه ملتها باشیم. بنابراین، هدف بزرگ پیامبران و هدف قیام ولیّعصر(عجّل الله تعالی فرجه الشّریف) تأمین عدالت اجتماعی است. اولین ارزش در نظام ما از لحاظ عملی، باید تأمین عدالت اجتماعی باشد. این مهم باید در تمام برنامهریزیها و عملها و امثال آن، مورد توجه قرار گیرد.[10]
استعمار و استکبار میدانند که اگر ملت ما به کمک مسئولان و گردانندگان و مدیران دلسوز کشور بتواند ایرانی آباد و آزاد بسازد و آحاد جامعه را کاملًا مرفه و برخوردار از عدالت اجتماعی و سایر ارزشهای اسلامی کند و در زیر چتر شریعت مقدسهی اسلام نگهدارد، در آن صورت انقلاب بزرگ و شکوهمند ما بهخودیخود و بدون آنکه کسیتلاش کند، به همهی کشورهای اسلامی صادر خواهد شد و الگوی دیگران قرار خواهد گرفت.[11]
با بررسی مطالب ذکر شده این سوال مطرح می شود که:
اگر برای ظهور مهدی موعود(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) جهان باید پر از ظلم و ستم شود پس چرا ملّت ایران برای بر پایی حکومت اسلامی (که یکی از اهداف آن مقابله با ظلم و برپایی عدالت است) انقلاب کرد؟چرا رهبر انقلاب حضرت آیت الله خامنه ای(مدظله العالی) این همه برای الگو شدن ملّت ایران تاکید دارند؟ و یا چرا ایشان از این انقلاب ها که در پی مبارزه با ظلم مستکبرین بوجود آمدهاند حمایت می کنند؟ ودر نهایت، نسبت این بیداری ها که انقلاب اسلامی نیز جزئی از آن ها است[12] با ظهور حضرت صاحب(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) چیست؟
از این رو در پی بررسی رابطه بیداری اسلامی و ظهور مهدی موعود(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) میباشیم به این معنا که آیا این دو با یکدیگر در تضاد هستند یا خیر؟ و اگر در تضاد با یکدیگر نیستند آیا بیداری اسلامی میتواند زمینهساز ظهور مهدی موعود(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) باشد؟ و در صورت زمینهساز بودن، چگونه میتواند در ظهور حضرت صاحب(ارواحنا فداه) تاثیرگذار باشد؟
مفهوم بیداری اسلامی از دیدگاه حضرت آیت الله خامنهای(مدظله العالی)
بیداری ملّتها واژه ای عام است و آنرا میتوان برای ملّتهای مختلفی به کار برد، همانطور که در حال حاضر این قیامها در غرب در حال رخ دادن است و ما شاهد آن هستیم و مقام معظم رهبری(مدظله العالی) امتداد بیداریهای منطقه را در قلب اروپا می دانند؛
من به شما عرض بکنم؛ فقط این نیست که در کشورهای شمال آفریقا و منطقهی غرب آسیا که امروز ما در آنجا قرار داریم، حرکات بیداریای به وجود آمده باشد؛ این حرکت بیداری تا قلب اروپا خواهد رفت. آن روزی پیش خواهد آمد که همین ملتهای اروپائی علیه سیاستمداران و زمامداران و قدرتمندانی که آنها را یکسره تسلیم سیاستهای فرهنگی و اقتصادی آمریکا و صهیونیسم کردند، قیام خواهند کرد. این بیداری، حتمی است. حرکت ملت ایران، امتداد و عمقش اینهاست؛ حرکت عظیمی است.[13]
امّا در این نوشتار مفهوم بیداری اسلامی مورد نظر میباشد؛ واژه بیداری اسلامی، مرکب است از بیداری و اسلامی که ایشان بیداری را یک حالت برانگیختگی و آگاهی میدانند، برانگیختگی و آگاهیای که در برابر حصارهای استبداد و استکبار بوجود آمده است:
... حالت برانگیختگی و آگاهیای در امّت اسلامی که اکنون به تحولی بزرگ در میان ملتهای این منطقه انجامیده و قیامها و انقلابهائی را پدید آورده که هرگز در محاسبهی شیاطین مسلّط منطقهای و بینالمللی نمیگنجید؛ خیزشهای عظیمی که حصارهای استبداد و استکبار را ویران و قوای نگهبان آنها را مغلوب و مقهور ساخته است.[14]
و این بیداریها در امّتهای اسلامی بهوجود آمده و ماهیتی اسلامی دارد؛
…اینها مردمی هستند مسلمان. حرکت از نماز جمعه شروع میشود، از مساجد شروع میشود. شعارها، شعارهای «اللَّهاکبر» است. مردم شعار دینی میدهند و قویترین جریان مبارز در آنجا، جریان اسلامی است…[15]
مهدی موعود(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) در بیانات حضرت آیت الله خامنه ای(مد ظله العالی)
اصل مهدویت مورد اتفاق همه مسلمانهاست. ادیان دیگر هم در اعتقادات خودشان، انتظار منجی را، در نهایتِ زمانه دارند. آنها هم در یک بخش از قضیه، که معرفت به شخص منجی است، دچار نقصِ معرفتند. شیعه، با خبرِ مسلم و قطعی خود، منجی را با نام، با نشان، با خصوصیات، با تاریخ تولد، میشناسد.[16]
خصوصیت اعتقاد ما شیعیان این است که این حقیقت را در مذهب تشیع از شکل یک آرزو، از شکل یک امر ذهنی محض، به صورت یک واقعیت موجود تبدیل کرده است. حقیقت این است که شیعیان وقتی منتظر مهدی موعودند، منتظر آن دست نجاتبخش هستند و در عالم ذهنیات غوطه نمیخورند؛ یک واقعیتی را جستجو میکنند که این واقعیت وجود دارد. حجت خدا در بین مردم زنده است؛ موجود است؛ با مردم زندگی میکند؛ مردم را میبیند؛ با آنهاست؛ دردهای آنها، آلام آنها را حس میکند. انسانها هم، آنهائی که سعادتمند باشند، ظرفیت داشته باشند، در مواقعی به طور ناشناس او را زیارت میکنند. او وجود دارد؛ یک انسان واقعی، مشخص، با نام معین، با پدر و مادر مشخص و در میان مردم است و با آنها زندگی میکند. این، خصوصیتِ عقیدهی ما شیعیان است.
آنهائی هم که از مذاهب دیگر این عقیده را قبول ندارند، هیچوقت نتوانستند دلیلی که عقلپسند باشد بر رد این تفکر و این واقعیت، اقامه کنند. همهی ادلهی روشن و راسخ که بسیاری از اهل سنت هم آن را تصدیق کردهاند، به طور قطع و یقین از وجود این انسان والا، این حجت خدا، این حقیقت روشن و تابناک- با همین خصوصیاتی که من و شما میشناسیم- حکایت میکند و شما در بسیاری از منابع غیر شیعه هم این را مشاهده میکنید.
فرزند مبارک و پاکنهاد امام حسن عسکری(علیه الصّلاة و السّلام)، تاریخ ولادتش معلوم است، مرتبطینش معلومند، معجزاتش مشخص است و خدا به او عمر طولانی داده است و میدهد. و این است تجسد آن آرزوی بزرگ همهی امم عالم، همهی قبائل، همهی ادیان، همهی نژادها، در همهی دورهها. این، خصوصیت مذهب شیعه در بارهی این مسئلهی مهم است.[17]
این عقیده[ظهور مهدی موعود(عجّل الله تعالی فرجه الشریف)] که همهی مسلمانان هم به آن معتقدند، مخصوص شیعه نیست. البته در خصوصیات و جزئیّاتش، بعضی فِرَق، حرفهای دیگری دارند؛ اما اصل اینکه چنین دورانی پیش خواهد آمد و یک نفر از خاندان پیامبر چنین حرکت عظیم الهی را انجام خواهد داد و «یملأ اللّه به الارض قسطاً و عدلًا کما ملئت جوراً و ظلماً» ، بین مسلمانان متواتر است. همه، این را قبول دارند.[18]
اعتقاد به ظهور مهدی در دورانی از تاریخ، مخصوص شیعه نیست؛ همهی مسلمانان، اعم از شیعه و سنّی به این معنا معتقدند؛ بلکه غیر مسلمانان هم به یک صورت معتقدند. منتها امتیاز شیعه در این است که این شخصیت نجاتبخش بشریت را با نام و نشان و خصوصیّات میشناسد و معتقد است او همواره برای دریافت دستور الهی، حاضر و آماده است. هر وقت پروردگار عالم به او دستور دهد، او آمادهی شروع آن کار عظیمی است که بناست بشریت و تاریخ را متحوّل کند. آنچه ما به عنوان یک درس و تعلیم معرفتی و عملی از این قضیه باید بگیریم، مهمّ است.[19]
اجمال مسألهی حضرت مهدی(علیهالصّلاةوالسّلام) در اسلام این است که، همهی فرقههای اسلامی - چه شیعه و چه سنی - متفقند که در پایان دورهی جهان، یک دورهای وجود خواهد داشت که در آن یک حکومت الهی کامل و جامع با سیطرهی بر شرق و غرب عالم به عنوان حکومت مهدی تشکیل خواهد شد؛ و در این دوران احکام اسلامی به طور کامل و جامع اجرا خواهد شد؛ و این بدین معناست که تا قبل از دوران حضرت مهدی(علیهالصّلاةوالسّلام) اسلام به صورت کامل و جامع در سطح جهانی پیاده نشده است. نه اینکه در سطح دل یک انسان یا زندگی یک جامعه در ابعاد متعدد هم اسلام پیاده نشده، بلکه بدین معنا که مقصود و هدف اصلی پیغمبر اسلام و همهی نبوتها که بازسازی عالم و بازسازی انسان و رفع ظلم و رفع کفر و مقابلهی با نفاق و غلبهی جنود رحمان بر جنود شیطان است، جز در زمان آن حکومت تحقق پیدا نخواهد کرد و تحقق پیدا نکرده است؛ و این همان مطلبی است که امام بزرگوار ما که گذشته از جنبهی شخصیت سیاسی جهانی یک متفکر و حکیم برجستهی اسلامی هستند، تاکنون چند مرتبه تکرار کردند و در گوشه و کنار در بعضی کشورهای اسلامی ایادی دست نشاندهی حکومتها روی این مسأله جنجال کردند که چرا شما میگوئید که هدف از بعثت خاتم الأنبیاء تاکنون محقق نشده، و حقیقت این است که این هدف محقق نشده. اگر محقق شده بود، امروز در دنیا باید ظلم و تبعیض و کفر و فساد و جهل و این همه نابسامانی وجود نمیداشت. چون هدف پیغمبر به تصریح آیهی قرآن «لیظهره علی الدین کله» این است که آئین نبوی و الهی بر همهی جوامع و بر همهی برنامهها و آئینهای دیگر غلبه پیدا کند و ما به وضوح میبینیم که این کار نشده.[20]
معنای انتظار فرج در بیانات رهبر معظم انقلاب(مدظله العالی)
حضرت آیت الله خامنهای(مدظله العالی) فرج را به معنای گشایش می دانند و انتظار فرج را به معنای انتظار گشایش، که این انتظار گشایش مصداق های مختلفی دارد، یکی از آن ها انتظار فرج نهایی است(ظهور حضرت مهدی(عجّل الله تعالی فرجه الشریف)) و آن عبارت است از:
گره و عقده دانستن وضعیت موجود در دنیای واقعی، قبول نکردن و رد آن و تلاش برای رسیدن به وضع مطلوب که به دست حضرت صاحب(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) تحقق پیدا خواهد کرد.
و دیگری انتظار فرج در همه مراحل زندگی فردی و اجتماعی است و آن عبارت است از این که انسان بداند هر بن بستی در زندگی روزمرهی او قابل گشودن است.
یک نکته در باب مسئلهی مهدویت این است که شما در آثار اسلامی، در آثار شیعی میبینید که از انتظار ظهور حضرت مهدی تعبیر شده است به انتظار فرج. فرج یعنی چه؟ یعنی گشایش. کِی انسان انتظار فرج دارد؟ انتظار گشایش دارد؟ وقتی یک فروبستگیای وجود داشته باشد، وقتی گرهی هست، وقتی مشکلی هست. در زمینهی وجود مشکل، انسان احتیاج پیدا میکند به فرج؛ یعنی سرانگشتِ گرهگشا؛ بازکنندهی عقدههای فروبسته. این نکتهی مهمی است.
معنای انتظار فرج به عنوان عبارة اخرای انتظار ظهور، این است که مؤمنِ به اسلام، مؤمنِ به مذهب اهل بیت (علیهمالسّلام) وضعیتی را که در دنیای واقعی وجود دارد، عقده و گره در زندگی بشر میشناسد. واقعِ قضیه هم همین است. منتظر است که این فروبستگیِ کار بشر، این گرفتاری عمومی انسانیت گشایش پیدا بکند. مسئله، مسئلهی گره در کار شخص من و شخص شما نیست. امام زمان (علیه الصّلاة و السّلام) برای اینکه فرج برای همهی بشریت به وجود بیاورد، ظهور میکند که انسان را از فروبستگی نجات بدهد؛ جامعهی بشریت را نجات بدهد؛ بلکه تاریخ آیندهی بشر را نجات بدهد.
این معنایش این است که آنچه را که امروز وجود دارد؛ این نظم بشری غیر عادلانه، این نظم بشریای که در آن انسانهای بیشماری مظلوم واقع میشوند، دلهای بیشماری گمراه میشوند، انسانهای بیشماری فرصت عبودیت خدا را پیدا نمیکنند، مورد رد و اعتراض بشری است که منتظر ظهور امام زمان(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) است. انتظار فرج یعنی قبول نکردن و رد کردن آن وضعیتی که بر اثر جهالت انسانها، بر اثر اغراض بشر بر زندگی انسانیت حاکم شده است. این معنی انتظار فرج است.[21]
انتظار فرج یک مفهوم بسیار وسیع و گستردهیی است. یک انتظار، انتظارِ فرجِ نهایی است؛ یعنی اینکه بشریت اگر میبیند که طواغیت عالم ترکتازی میکنند و چپاولگری میکنند و افسارگسیخته به حق انسانها تعدی میکنند، نباید خیال کند که سرنوشت دنیا همین است؛ نباید تصور کند که بالاخره چارهیی نیست و بایستی به همین وضعیت تن داد؛ نه، بداند که این وضعیت یک وضعیت گذراست- «للباطل جولة»- و آن چیزی که متعلق به این عالم و طبیعت این عالم است، عبارت است از استقرار حکومت عدل؛ و او خواهد آمد. انتظار فرج و گشایش، در نهایت دورانی که ما در آن قرار داریم و بشریت دچار ستمها و آزارهاست، یک مصداق از انتظار فرج است، لیکن انتظار فرج مصداقهای دیگر هم دارد. وقتی به ما میگویند منتظر فرج باشید، فقط این نیست که منتظر فرج نهایی باشید، بلکه معنایش این است که هر بنبستی قابل گشوده شدن است. فرج، یعنی این؛ فرج، یعنی گشایش. مسلمان با درسِ انتظار، فرج میآموزد و تعلیم میگیرد که هیچ بنبستی در زندگی بشر وجود ندارد که نشود آن را باز کرد و لازم باشد که انسان ناامید دست روی دست بگذارد و بنشیند و بگوید دیگر کاری نمیشود کرد؛ نه، وقتی در نهایتِ زندگیِ انسان، در مقابلهی بااینهمه حرکت ظالمانه و ستمگرانه، خورشیدِ فرج ظهور خواهد کرد، پس در بنبستهای جاری زندگی هم همین فرج متوقّع و مورد انتظار است. این، درس امید به همهی انسانهاست؛ این، درس انتظار واقعی به همهی انسانهاست؛ لذا انتظار فرج را افضل اعمال دانستهاند؛ معلوم میشود انتظار، یک عمل است، بیعملی نیست. نباید اشتباه کرد، خیال کرد که انتظار یعنی اینکه دست روی دست بگذاریم و منتظر بمانیم تا یک کاری بشود. انتظار یک عمل است، یک آمادهسازی است، یک تقویت انگیزه در دل و درون است، یک نشاط و تحرک و پویایی است در همهی زمینهها. این، در واقع تفسیر این آیات کریمهی قرآنی است که: «و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمّة و نجعلهم الوارثین» یا «ان الارض للّه یورثها من یشاء من عباده و العاقبة للمتقین». یعنی هیچوقت ملتها و امتها نباید از گشایش مأیوس شوند.
آن روزی که ملت ایران قیام کرد، امید پیدا کرد که قیام کرد. امروز که آن امید برآورده شده است، از آن قیام، آن نتیجهی بزرگ را گرفته است و امروز هم به آینده امیدوار است و با امید و با نشاط حرکت میکند. این نور امید است که جوانها را به انگیزه و حرکت و نشاط وادار میکند و از دلمردگی و افسردگی آنها جلوگیری میکند و روح پویایی را در جامعه زنده میکند. این، نتیجهی انتظار فرج است. بنابراین، هم باید منتظر فرج نهایی بود، هم باید منتظر فرج در همهی مراحل زندگی فردی و اجتماعی بود. اجازه ندهید یأس بر دل شما حاکم بشود، انتظار فرج داشته باشید و بدانید که این فرج، محقّق خواهد شد؛ مشروط بر اینکه شما انتظارتان، انتظار واقعی باشد، عمل باشد، تلاش باشد، انگیزه باشد، حرکت باشد.[22]
امروز ما انتظار فرج داریم. یعنی منتظریم که دست قدرتمند عدالتگستری بیاید و این غلبهی ظلم و جور را که همهی بشریت را تقریباً مقهور خود کرده است، بشکند و این فضای ظلم و جور را دگرگون کند و نسیم عدل را بر زندگی انسانها بوزاند، تا انسانها احساس عدالت کنند. این نیازِ همیشگی یک انسان زنده و یک انسان آگاه است؛ انسانی که سر در پیلهی خود نکرده باشد، به زندگی خود دل خوش نکرده باشد. انسانی که به زندگی عمومی بشر با نگاه کلان نگاه میکند، به طور طبیعی حالت انتظار دارد. این معنای انتظار است. انتظار یعنی قانع نشدن، قبول نکردن وضع موجودِ زندگی انسان و تلاش برای رسیدن به وضع مطلوب، که مسلّم است این وضع مطلوب با دست قدرتمند ولی خدا، حضرت حجت بن الحسن، مهدی صاحب زمان (صلوات اللَّه علیه و عجّل اللَّه فرجه و ارواحنا فداه) تحقق پیدا خواهد کرد. باید خود را به عنوان یک سرباز، به عنوان انسانی که حاضر است برای آنچنان شرائطی مجاهدت کند، آماده کنیم.
پس علی رغم معنای عرفی انتظار که از آن به سکون و آرزوی رسیدن به آنچه انتظار می رود معنا میشود، فرج به هر دو معنایش حرکت است برای رسیدن به آن چیزی که مورد انتظار است.
لذا انتظار فرج را افضل اعمال دانسته اند؛ معلوم می شود انتظار، یک عمل است، بی عملی نیست. نباید اشتباه کرد، خیال کرد که انتظار یعنی این که دست بگذاریم و منتظر بمانیم تا یک کاری بشود. انتظار یک عمل است، یک آماده سازی است، یک تقویت انگیزه در دل و درون است، یک نشاط و تحرک و پویایی است در همه زمینه ها. این، در واقع تفسیر این آیات کریمة قرآنی است که:« وَ نُریدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَی الَّذینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثین»[23] یا «إِنَّ الْأَرْضَ لِلَّهِ یُورِثُها مَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقین»[24]. یعنی هیچ وقت ملّتها و امّتها نباید از گشایش مأیوس شوند.[25]
انتظار فرج معنایش این نیست که انسان بنشیند، دست به هیچ کاری نزند، هیچ اصلاحی را وجههی همت خود نکند، صرفاً دل خوش کند به اینکه ما منتظر امام زمان(علیه الصّلاة و السّلام) هستیم. اینکه انتظار نیست. انتظارِ چیست؟ انتظارِ دست قاهرِ قدرتمندِ الهیِ ملکوتی است که باید بیاید و با کمک همین انسانها سیطرهی ظلم را از بین ببرد و حق را غالب کند و عدل را در زندگی مردم حاکم کند و پرچم توحید را بلند کند؛ انسانها را بندهی واقعی خدا بکند. باید برای این کار آماده بود. تشکیل نظام جمهوری اسلامی یکی از مقدمات این حرکت عظیم تاریخی است. هر اقدامی در جهت استقرار عدالت، یکقدم به سمت آن هدف والاست. انتظار معنایش این است. انتظار حرکت است؛ انتظار سکون نیست؛ انتظار رها کردن و نشستن برای اینکه کار بهخودیخود صورت بگیرد، نیست. انتظار حرکت است. انتظار آمادگی است. این آمادگی را باید در وجود خودمان، در محیط پیرامون خودمان حفظ کنیم. و خدای متعال نعمت داده است به مردم عزیز ما، به ملت ایران، که توانستهاند این قدم بزرگ را بردارند و فضای انتظار را آماده کنند. این معنای انتظار فرج است. انتظار فرج یعنی کمر بسته بودن، آماده بودن، خود را از همه جهت برای آن هدفی که امام زمان (علیه الصّلاة و السّلام) برای آن هدف قیام خواهد کرد، آماده کردن. آن انقلاب بزرگ تاریخی برای آن هدف انجام خواهد گرفت. و او عبارت است از ایجاد عدل و داد، زندگی انسانی، زندگی الهی، عبودیت خدا؛ این معنای انتظار فرج است.[26]
اعتقاد به امام زمان به معنای گوشهگیری نیست. جریانهای انحرافی قبل از انقلاب تبلیغ میکردند، الآن هم در گوشه و کنار تبلیغ میکنند که امام زمان میآید و اوضاع را درست میکند؛ ما امروز دیگر چه کار کنیم! چه لزومی دارد ما حرکتی بکنیم! این مثل آن است که در شب تاریک، انسان چراغ روشن نکند؛ چون فردا بناست خورشید عالمتاب بیاید و روز شود و همهی دنیا را روشن کند. خورشیدِ فردا، ربطی به وضع کنونی من و شما ندارد. امروز اگر ما میبینیم در هر نقطهی دنیا ظلم و بیعدالتی و تبعیض و زورگویی وجود دارد، اینها همان چیزهایی است که امام زمان برای مبارزه با آنها میآید. اگر ما سرباز امام زمانیم، باید خود را برای مبارزه با اینها آماده کنیم.[27]
لذا این سوال مطرح می شود که حرکت منتظر به سوی چه چیزی باید باشد تا بتواند خود را به ظهور مهدی موعود(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) نزدیک تر کند؟ این مطلب در ذیل عنوان رابطه بیداری اسلامی با مهدویت بررسی خواهد شود.
رابطه بیداری اسلامی با مهدویت از دیدگاه آیت الله خامنهای(مدظله العالی)
ایشان سیر حرکت جامعه بشری در طول تاریخ(از ابتدا تا انتها) را در مسیر رسیدن به هدفی خاص می دانند و آن هدف وَ لَقَدْ کَتَبْنا فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُها عِبادِیَ الصَّالِحُون[28] است که در جامعه مهدوی تحقق خواهد یافت و تلاش همهی انبیاء الهی برای نزدیک کردن بشریت به آن جامعه آرمانی بوده است:
جامعهی مهدوی یعنی آن دنیایی که امام زمان میآید تا آن دنیا را بسازد، همان جامعهای است که همهی پیامبران برای تأمین آن در عالم ظهور کردند.[29]
وجود مقدس حضرت بقیة الله(ارواحنا فداه) استمرار حرکت نبوت ها و دعوت های الهی است از اول تاریخ تا امروز؛ یعنی همان طور که در دعای ندبه می خوانید، از «فَبَعْضٌ أَسْکَنْتَهُ جَنَّتَک»[30] که حضرت آدم است، تا « إِلَی أَنِ انْتَهَیْتَ بِالْأَمْر»[31]، که رسیدن به خاتم الانبیاء(صلّی الله علیه و آله و سلم) هست؛ و بعد مسئله وصایت اهل بیت آن بزرگوار، تا می رسد به امام زمان، همه، یک سلسه متصل و مرتبط به هم در تاریخ بشر است. [32]
آن داعیان الهی سلسه شان قطع نشده است و وجود مقدس بقیه الله الاعظم(ارواحنا فداه) ادامه سلسله داعیان الهی است، که در زیارت آل یاسین می خوانید:«السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا دَاعِیَ اللَّهِ وَ رَبَّانِیَّ آیَاتِه»[33]. یعنی شما امروز همان دعوت ابراهیم، همان دعوت موسی، همان دعوت عیسی، همان دعوت همة پیغمبران و مصلحان الهی و دعوت پیامبر خاتم را در وجود حضرت بقیة الله مجسم می بینید. این بزرگوار وارث همه آنهاست و دعوت و پرچم همه آنها را در دست دارد و دنیا را به همان معارفی که انبیاء در طول زمان آورده اند و به بشر عرضه کرده اند، فرا می خواند. [34]
پس نقشهی حرکت جهان معلوم است؛ حرکت به سمت آن جامعه آرمانی و مقدمه سازی برای تحقق آن، از آدم تا حضرت خاتم(صلّی الله علیه و آله و سلم) همه انبیاء آمده اند برای نزدیک کردن بشریت به جامعه مهدوی و هر حرکتی که به نزدیک شدن به آن جامعه بینجامد گامی است در راستای تحقق و رسیدن به آن:
جامعهی مهدوی یعنی آن دنیایی که امام زمان میآید تا آن دنیا را بسازد، همان جامعهای است که همهی پیامبران برای تأمین آن در عالم ظهور کردند. یعنی همهی پیغمبران مقدمه بودند تا آن جامعهی ایدهآل انسانی - که بالاخره بوسیلهی ولیعصر و مهدی موعود در این عالم پدید خواهد آمد و پایهگذاری خواهد شد - به وجود بیاید. مانند یک بنای مرتفعی که کسی میآید زمین آن را تسطیح میکند و خار و خاشاک را از آن میکَند، کس دیگری پس از او میآید و زمین را برای پایهریزی میکَند و گود میکند، و کس دیگری پس از او میآید تا پایهها را شالودهریزی کند و بلند کند، و کس دیگری پس از او میآید تا دیوارها را بچیند، و یکی پس از دیگری مأموران و مسؤولان میآیند تا این کاخ مرتفع، این بنیان رفیع به تدریج در طول زمان ساخته و پرداخته بشود. انبیای الهی از آغاز تاریخ بشریت یکی پس از دیگری آمدند تا جامعه را و بشریت را قدم به قدم به آن جامعهی آرمانی و آن هدف نهایی نزدیک کنند. انبیاء همه موفق شدند، حتی یک نفر از رسولان الهی هم در این راه و در این مسیر ناکام نماند، باری بود که بر دوش این مأموران عالیمقام نهاده شده بود، هر کدام قدمی آن بار را به مقصد و سرمنزل نزدیک کردند، کوشش کردند، هر چه توان داشتند به کار بردند، آن وقتی که عمر آنان سر آمد این بار را دیگری از دست آنان گرفت و همچنان قدمی و مسافتی آن بار را به مقصد نزدیکتر کرد. ولیعصر صلواةاللَّهعلیه میراثبر همهی پیامبران الهی است که میآید و گام آخر را در ایجاد آن جامعهی الهی برمیدارد.[35]
لذا برای رسیدن به آن هدف هر فرد وجامعهای باید قدمی برای رسیدن به آن بردارد در غیر این صورت امر ظهور محقق نخواهد شد و معنای انتظار فرج گام برداشتن برای نزدیک شدن به آن جامعه مهدوی است، نه سکون و منتظر ماندن تا امام زمان(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) ظهور نمایند و آن جامعه را بسازند بلکه این جامعه مقدمه و زمینه سازی میخواهد و هر چه این مقدمات بیشتر فراهم شود ظهور نزدیکتر میشود:
امام زمان میآید انجام میدهد، یعنی چه؟! امروز تکلیف شما چیست؟ شما امروز باید چه بکنی؟ شما باید زمینه را آماده کنی، تا آن بزرگوار بتواند بیاید و در آن زمینهی آماده، اقدام فرماید. از صفر که نمیشود شروع کرد! جامعهای میتواند پذیرای مهدی موعود أرواحنا فداه باشد که در آن آمادگی و قابلیت باشد، و الّا مثل انبیا و اولیای طول تاریخ میشود. چه علّتی داشت که بسیاری از انبیای بزرگ اولی العزم آمدند و نتوانستند دنیا را از بدیها پاک و پیراسته کنند؟ چرا؟ چون زمینهها آماده نبود. چرا امیر المؤمنین علی بن ابی طالب علیه الصّلاة و السّلام در زمان خودش؛ در همان مدّت کوتاه حکومت با آن قدرت الهی، با آن علم متّصل به معدن الهی، با آن نیروی اراده، با آن زیباییها و درخشندگیهایی که در شخصیت آن بزرگوار وجود داشت و با آن توصیههای پیامبر اکرم در بارهی او نتوانست ریشهی بدی را بخشکاند؟
خودِ آن بزرگوار را از سر راه برداشتند! «قتل فی محراب عبادته لشدّة عدله». تاوان عدالت امیر المؤمنین، جان امیر المؤمنین بود که از دست رفت! چرا؟ چون زمینه، زمینهی نامساعد بود. زمینه را نامساعد کرده بودند. زمینه را زمینه دنیاطلبی کرده بودند! آن کسانی که در اواخر یا اواسط حکومت علوی مقابل امیر المؤمنین صفآرایی کردند کسانی بودند که زمینههای دینیشان زمینههای مستحکم و مادّهی غلیظِ متناسبِ دینی نبود. عدم آمادگی، اینطور فاجعه به بار میآورد!
آن وقت اگر امام زمان علیه الصّلاة و السّلام در یک دنیای بدون آمادگی تشریف بیاورند، همان خواهد شد! باید آمادگی باشد. این آمادگی چگونه است؟ این، همانی است که شما نمونههایی از آن را در جامعهی خودتان مشاهده میکنید. امروز در ایران اسلامی چیزهایی از درخشندگیهای معنوی وجود دارد که در هیچ جای دنیا نیست. تا آنجایی که ما خبر و گزارش و اطّلاع داریم؛ از قضایای دنیا بیخبر هم نیستیم.
... پس میشود زمینهها را فراهم کرد. وقتی چنین زمینههایی إن شاء اللّه گسترش پیدا کند، زمینهی ظهور حضرت بقیة اللّه أرواحنا فداه نیز پدید میآید و مسألهی مهدویت این آرزوی دیرین بشر و مسلمین تحقّق مییابد.[36]
یک نکتهای که وجود دارد این است، که تبلیغات غلط در ذهن مردم اینجور فرو کرده بود در طول سالهای متمادی، که قبل از قیام حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف)هر اقدامی و حرکت اصلاحی بیفایده است.استدلال میکردند به این که دنیا باید پر شود از ظلم و جور تا بعد حضرت مهدی ظهور کند و تا دنیا پر از ظلم و جور نشده باشد، حضرت مهدی ظهور نخواهد کرد. میگفتند که آن حضرت ظهور میکند بعد از آنی که دنیا پر از ظلم و جور شده باشد. نکتهای که اینجا وجود دارد این است که در تمام روایاتی که در باب حضرت مهدی هست این جمله اینجوری است « یَمْلَأُ اللَّهُ بِهِ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا کَمَا مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً». در یک جا بنده تا حالا ندیدم و گمان نمیکنم«بعد ما ملئت ظلما و جورا» وجود داشته باشد در روایات. با توجه به این نکته من مراجعه کردم به روایات گوناگون در ابواب مختلف هیچ جا نداریم که «بعد ما ملئت ظلما و جورا»، همهجا این جوری است«کَمَا مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً ». یعنی پر کردن دنیا از عدل و داد بهوسیله حضرت مهدی، بلافاصله بعد از آن نیست که دنیا پر از ظلم و جور شده باشد نه، بلکه همانطوری که در طول تاریخ بارها، نه یک بار نه در یک زمان، در زمانهای گوناگون دنیا پر بوده از ظلم و جور؛ در دوران فراعنه، در دوران حکومتهای طاغوتی، در دوران سلطنتهای ظالم که همهی دنیا زیر فشار ظلم ودر سایهی ابر تاریک جور و عدوان پوشیده شده بود و سیاه بود، وهیچ جا نوری وجود نداشت که نشانهی عدالت و آزادی باشد، یک چنین روزی را همچنان که دنیا دیده، یک روزی را هم خواهد دید که در سرتاسر آفاق این عالم پهناور یکجا نباشد که نور عدل در آن نباشد. یکجا نباشد که ظلم در آنجا حکومت داشته باشد. یک جا نباشد که انسانها از فشار، از ظلم، از جور حکومتها، از جور گردن کلفتها، از تبعیضها رنج ببرند. یعنی این وضعی که امروز در دنیا اغلبیت دارد و یقیناً یک روز در دنیا عمومیت داشته، این تبدیل خواهد شد به عمومیت عدل.[37]
حرکت به سمت اعتزاز اسلام و مسلمین، میتواند از مقدّمات ظهور باشد و این، منافاتی با «یملأ اللَّه به الارض عدلاً و قسطاً کما ملأت ظلماً و جوراً» ندارد. الان هم دنیا واقعاً پر از ظلم و جور است. بیشتر از این، دیگرچه میشود؟! امریکا را شما نگاه کنید چه میکند! واقعاً سرشار از ظلم است! خود ما هم مظلومیم دیگر!
و اما راجع به روایت مذکور، گفتنی است که در روایت، کلمه «بعد» اصلاً ندارد: «کما ملأت ظلماً و جوراً.» ندارد که چه وقت؟ فقط در یک دعا، آن هم دعای «سلام اللَّه الکامل التّام...» که اوّل مفاتیح است، دارد که «بعدِ ما ملأت». «بعد»، فقط آنجاست. والّا، در روایاتی که این مضمون را داراست، یک مورد هم - ظاهراً - «بعد ما ملأت» ندارد. همه جا «کما ملأت» است. در زیارت «آل یس» هم «کما ملأت» است. بنده یک وقت همان «بعد» در دعای «سلاماللَّه الکامل التّام» را هم ندیده بودم. لذا در نماز جمعه گفتم که من «بعد ما ملأت»، هیچ جا ندیدهام. اگر کسی دیده است، بگوید. آقای «صدرزاده»، که او هم اتفاقاً همشهری شماست(آقای صدرزاده، دامغانی است. از علمای مشهد است. آقای صدرزاده را میشناسید؟ از شاهرودیهای مشهد است. پدر صدرزادهی قاری. به من پیغام داد که در دعای «سلاماللَّه الکامل التّام» وجود دارد.) یکی هم در زیارت «مفجعه» است. ولی «مفجعه» اعتباری ندارد. البته «سلاماللَّه الکامل التّام» هم سند ندارد. «سید علی خان مدنی» نقل کرده و احتمال دارد انشای خودش باشد. بُعدی ندارد. اما تصریح به عدم «مفجعه» شده است. مرحوم «شیخ عباس قمی» و امثال ایشان، میگویند «اعتباری ندارد.» غرض؛ «بعد ما» نیست؛ مگر در یکی دو مورد. بنده در روایات ندیدم، و تا به حال هم کسی ادّعا نکرده که دیده است.
امام(صلواتاللَّه علیه) میخواهد بیاید دنیا را اداره کند دیگر! همین دنیا را میخواهد اداره کند. ما که دستمان در کار است میدانیم که این دنیا را با ذکر و ورد، نمیشود اداره کرد. باید با قدرت و نیرو و تدبیر، مثل زمان پیغمبر(صلواتاللَّه علیه) و مثل زمان امیرالمؤمنین(علیهالصّلاةوالسّلام)، اداره شود. اداره کردنی چنین، نیازمند افراد است و حضرت باید رجالی داشته باشد. منتها موانعی وجود دارد که حضرت آنها را از سر راه برمیدارد. امروز ما نمیتوانیم. آن روز، آن بزرگوار موانع را بر خواهد داشت. آن روز دیگر «تقیه» نیست، ملاحظهی کسی هم نیست. موانع که برداشته شد، آن قدرت الهی، با ایادیای که دارد، دنیا را اداره میکند. لذا، اینها همهاش مقدّمات است.[38]
پس تاثیر بیداری اسلامی در ظهور حضرت بقیه الله (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) از آن جهت است که؛ چون ایشان برای استقرار عدالت و اسلام ناب محمدی(صلّی الله علیه و آله و سلم) ظهور می نمایند، برای رسیدن به این هدف باید بستر آن آماده باشد زیرا در غیر این صورت همان اتفاقی که در طول تاریخ برای ائمه(علیهم السلام) و انبیاء رخ داد خواهد افتاد و امر ظهور صورت نمی پذیرد تا مردم بستر آن را آماده کنند خواه امر غیبت قرن ها به طول انجامد(همانطور که تا کنون بوده است) زیرا حضرت بقیه الله(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) آخرین حجت الهی هستند و بعد از ایشان دیگر امامی وجود ندارد و باید این جامعه به دست ایشان محقق شود پس نقش مسلمانان در امر فرج بستر سازی برای ظهور است که طبق فرمایشات آیت الله خامنه ای همه انبیاء از آدم تا حضرت خاتم (صلّی الله علیه و آله و سلم) و امامان(علیهم السلام) برای بستر سازی جهت حکومت حضرت حجت(ارواحنا فداه) تلاش کرده اند از این رو تشکیل نظام جمهوری اسلامی گامی بوده است در نزدیک تر شدن به ظهور:
تشکیل نظام جمهوری اسلامی یکی از مقدمات این حرکت عظیم تاریخی است. هر اقدامی در جهت استقرار عدالت، یکقدم به سمت آن هدف والاست.[39]
ما ملّت ایران حالا یک انقلابی انجام دادیم، انقلاب ما در راه آن هدفی که امام زمان(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) برای تأمین آن هدف مبعوث میشود و ظاهر میشود یک مقدمهی لازم و یک گام بزرگ است. ما اگر این گام بزرگ را بر نمیداشتیم یقیناً ظهور ولیعصر(صلواةاللَّهعلیه و عجّلاللَّهتعالیفرجهالشریف) به عقب میافتاد. شما مردم ایران و شما مادران شهید داده و پدران داغدار و افرادی که در طول این مبارزه زحمت کشیدید بدانید، و شما ای امام بزرگوار امت! بدانید که بهتر از همهی ما میدانید شما، موجب پیشرفت حرکت انسانیت به سوی سرمنزل تاریخ و موجب تسریع در ظهور ولیعصر(صلواةاللَّهعلیه) شدید. شما یک قدم این بار را به منزل نزدیکتر کردید، با این انقلاب که مانع را - که همان دستگاه و نظام پلید ظلم در این گوشهی دنیا بود و سرطان بسیار خطرناک و موذی و آزاردهندهای بود - این را کندید و قلع و قمع کردید.
چگونگی تاثیر انقلاب اسلامی ایران در ظهور ولی عصر(علیه السلام) از دیدگاه مقام معظم رهبری
با بررسی چگونگی تاثیر بیداری اسلامی در ظهور مهدی موعود(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) به این نتیجه رسیدیم که رابطه بیداری اسلامی با امر ظهور رابطه مقدمه و نتیجه، مقدمه و غایت است، به این معنی که این بیداریها از این جهت که میتواند مقدمهای باشد و مقدمه سازی نماید برای ظهور مورد توجه و اهمیت است. امّا این سوال باقی است که این مقدمات چیست(مقدماتی که باید توسط ملّتها تحقق یابد تا امر ظهور محقق شود)؟
از آن جا که انقلاب اسلامی ایران برادر بیداری اسلامی است[40] و ملّت ایران در این امر(بیداری اسلامی) پیشکسوت میباشد[41] و اگر چه ایندو(انقلاب اسلامی ایران و انقلاب امّتهای اسلامی منطقه) و به تبع نظامهایی که بر سر کار میآیند با یکدیگر تفاوتهای قابل توجهی دارند، امّا به این دلیل که مبنای همه این انقلابها اسلامی بوده است، بازخوانی نقش انقلاب اسلامی ایران در مقدمه سازی در امر ظهور میتواند الگویی برای این انقلابها باشد. لذا برای دریافت این مقدمات به بررسی نقش انقلاب اسلامی در ظهور خواهیم پرداخت.
انقلاب اسلامی ایران از دو جهت توانسته است در امر ظهور تاثیر گذار باشد:
- ایجاد امید در میان مردم(امید سازی)
- حرکت به سمت ویژگیهای جامعه آرمانی مهدوی(ارواحنا فداه)
نقش انقلاب اسلامی در امید سازی
ثبات و استمرار و استقرار نظام جمهوری اسلامی از جملهی مهمترین عواملی بوده است که ملتهای منطقه و ملتهای مسلمان را امیدوار کرده و میتوان گفت نقش مؤثری در ایجاد این حرکت عظیم اسلامی منطقه و آزادی و بیداری ایفاء کرده.[42]
نه اینکه ما بخواهیم همین طور منم منم کنیم، به خودمان غره شویم، بیخودی افتخارهای پوچ به خودمان نسبت دهیم، هی بگوئیم بله، فلان کشور از ما یاد گرفت، فلان کشور از ما یاد گرفت؛ نه، هیچ کشوری از کشور ما یاد نگرفت؛ لیکن این به طور قطع وجود دارد که آن بذر امیدی که در دل ملتها ریخته شد و کاشته شد و آبیاری شد و روئید و گل کرد، ناشی از ایستادگی ملت ایران بود.[43]
آن روزی که ملت ایران قیام کرد، امید پیدا کرد که قیام کرد. امروز که آن امید برآورده شده است، از آن قیام، آن نتیجهی بزرگ را گرفته است و امروز هم به آینده امیدوار است و با امید و با نشاط حرکت میکند. این نور امید است که جوانها را به انگیزه و حرکت و نشاط وادار میکند و از دلمردگی و افسردگی آنها جلوگیری میکند و روح پویایی را در جامعه زنده میکند. این، نتیجهی انتظار فرج است.[44]
و ایشان در جایی دیگر میفرمایند ناامیدی آفت ظهور میباشد و امید را به منزله خونی در کالبد امر ظهور میدانند:
چند خصوصیت در عقیدهی مهدویّت هست که این خصوصیات برای هر ملتی، بهمنزلهی خون در کالبد و در حکم روح در جسم است. یکی، امید است. گاهی اوقات دستهای قلدر و قدرتمند، ملتهای ضعیف را به جایی میرسانند که امیدشان را از دست میدهند. وقتی امید را از دست دادند، دیگر هیچ اقدام نمیکنند؛ میگویند چه فایدهای دارد؟ ما که دیگر کارمان از کار گذشته است؛ با چه کسی در بیفتیم؟ چه اقدامی بکنیم؟ برای چه تلاش کنیم؟ ما که دیگر نمیتوانیم!
این، روح ناامیدی است. استعمار این را میخواهد. امروز استکبار جهانی مایل است که ملتهای مسلمان و از جمله ملت عزیز ایران، دچار روح ناامیدی شوند و بگویند: دیگر نمیشود کاری کرد؛ دیگر فایدهای ندارد! میخواهند این را به زور در مردم تزریق کنند. ما که در جریان خبرهای تبلیغاتی و زهرآگین دشمنان قرار داریم، به عیان میبینیم که اغلب خبرهایی که تنظیم میکنند، برای مأیوس کردن مردم است. مردم را از اقتصاد و از فرهنگ مأیوس کنند، متدیّنین را از گسترش دین مأیوس کنند، آزادیطلبان و علاقهمندان به مسائل فرهنگی و سیاسی را از امکان کار سیاسی، یا کار فرهنگی مأیوس کنند و آینده را در نظر افرادی که چشم به آینده دوختهاند، تیره و تار جلوه دهند! برای چه؟ برای اینکه جوشش و امید را از این مجموعهی انسانی که با امید کار میکند، بگیرند و آن را به یک موجود مرده، یا شبیه مرده تبدیل کنند، تا بتوانند هر کاری که مایلند انجام دهند! با یک ملت زنده که نمیتوانند هر کاری بخواهند، انجام دهند. به یک جسم بیهوشِ مدهوشِ بیحسّی که کنجی افتاده است، هرکس هرچه دلش خواست، میتواند تزریق کند؛ با آن هر کاری میتوانند بکنند؛ اما با یک موجود سرحالِ زندهی باهوشِ متحرّکِ فعّال که نمیتوانند هر کاری را انجام دهند!
یک ملت نیز همینطور است. با ملت مسلمان و انقلابی ایران این مردمی که در سایهی جمهوری اسلامی زندگی میکنند نمیتوانند هر کاری را انجام دهند. ملتی است بیدار، زنده، متوجّه که قدر خودش را میداند، قدرت و عزّت خودش را میداند، با دنیا آنطور که شایستهی خود اوست، رفتار میکند؛ نتیجه را هم میبینید.
اگر ملتی برای خودش تحرّکی نداشت و ارزش و آیندهای برای خود قائل نبود، دشمنان میتوانند بیایند و برایش نقشه بکشند، به او توصیه کنند، به جای او تصمیم بگیرند و عمل کنند! بدون هیچ مانعی این کارها را میتوانند انجام دهند. این ناشی از عدم تحرّک است. عدم تحرّک، ناشی از عدم امید است. لذا سعی میکنند مردم را ناامید کنند! شما بدانید.
امروز هر نفَسی و هر حنجرهای که برای ناامید کردن مردم بدَمد و به صدا درآید بدانید که در اختیار دشمن است؛ چه خودش بداند، چه خودش نداند! هر قلمی که کلمهای را در جهت ناامید و مأیوس کردن مردم روی کاغذ بیاورد، متعلّق به دشمن است. چه صاحب این قلم بداند، چه نداند، دشمن از او استفاده میکند.
آن وقت اعتقاد به مهدویّت و به وجود مقدّس مهدی موعود أرواحنا فداه، امید را در دلها زنده میکند. هیچوقت انسانی که معتقد به این اصل است، ناامید نمیشود. چرا؟ چون میداند یک پایان روشنِ حتمی وجود دارد؛ بروبرگرد ندارد. سعی میکند که خودش را به آن برساند.
پس، عقیده این است. البته وقتی نتوانستند این عقیده را از مردم بگیرند، میکوشند آن را در ذهنهای مردم خراب کنند. خراب کردن این عقیده چگونه است؟ به این صورت است که بگویند امام زمان میآید و همهی کارها را درست میکند! این، خراب کردن عقیده است. این، تبدیل کردن موتور محرّکی به یک چوب لای چرخ است؛ تبدیل کردن یک داروی مقوّی، به یک داروی مخدّر و خوابآور است.[45]
در مسألهی انتظار فرج امام زمان، چندین عنصر اساسی وجود دارد، که یکی از آن عناصر عبارت است از عنصر امید. در دنیایی که همهی رویدادها و پدیدهها انسان را از رسیدن به یک روزگار لذتبخش و شادیبخش مأیوس میکند انتظار ظهور مهدی علیهالصّلوةوالسّلام، در انسان امید میدمد و انسان را به آیندهی بزرگ و روشن و شیرین نوید میدهد. در طول تاریخ بشر همیشه این حالت یأس و هِرمان در ملتها وجود داشته است؛ یعنی قدرتمندان و زورگوها و سلطهطلبها و سلاطین و صاحبان زر و زور، اوضاع را به شکلی درست کردند و ترتیب دادند که عامهی مردم و بخصوص انسانهای آزاده و حساس بهکلّی امید خودشان را از رسیدن به سعادت و خوشبختی از دست میدادند. که عیناً این قضیه دربارهی پیغمبران و زندگی آنها در قرآن کریم بازگو شده و ما وقتی داستان پیغمبران را در قرآن میخوانیم میبینیم، که بر یاران و پیروان انبیاء روزهایی گذشته است که در آن روزها هیچ امیدی در دل آنان پرتو نمیافکنده است؛ حتّی خود پیغمبران در مواردی دچار تزلزل میشدند؛ «وزلزل الرسول» تا جایی که یاران پیغمبران «و زلزلوا حتّی یقول الرّسول والّذین معه متی نصراللَّه»[46]، یعنی آنچنان در ایمان و امید مردم به خاطر اوضاع سخت و ناهنجار، تزلزل بهوجود میآمد که پیغمبران و مؤمنان نزدیک آنها هم بیصبرانه میگفتند پس نصرت خدا کِی فراخواهد رسید؟! یعنی آنها هم احساس سراسیمگی میکردند.
در مقابلِ این حالت نومیدی خداوند متعال بهوسیلهی پیغمبران به مردم و به دل مؤمنین امید داده است. در داستان حضرت موسیبنعمران و ولادت موسی در زیر فشار نظام مستبدانهی فرعونی یک نکات دقیقی را قرآن بیان میکند، آن وقتی که مادر موسی از ترس مأمورانِ مراقبِ فرعون، مجبور شد که فرزند نوزاد خود را به آب بسپارد و در حقیقت قطع امید کند از حیات او، خدای متعال بهوسیلهی سروش غیبی به مادر موسی الهام داد و دو وعده به مادر موسی، پروردگار عالم در این ساعتهای بحرانی و نومیدانه داد. آیهی شریفه دربارهی این ماجرا اینجور است: «و اوحینا الی ام موسی عن ارضعیه فأذا خفت علیه فألقیه فی الیم و لاتخافی ولاتحزنی انا رادّوه الیک و جاعلوه من المرسلین»[47]. یعنی خداوند به مادر موسی وحی فرستاد و الهام کرد که این کودکِ تازه به دنیا آمده را شیر بده و هرگاه که احساس خطر کردی او را در آب رها کن و بدان که ما اوّلاً این کودک را به تو برمیگردانیم، این یک وعده؛ و ثانیاً «و جاعلوه من المرسلین» او را در شمار پیغمبران مرسل قرار خواهیم داد. که مادر موسی با اتکاء و اعتماد به وعدهی الهی این کودک را در صندوقچهای گذاشت، او را در میان امواج خروشان رود نیل رها کرد و امیدوار شد که کودک به او برخواهد گشت. بعد از آنیکه این کودک با دست قدرت خدا و بهصورت معجزنشان بهوسیلهی دشمن خود - یعنی فرعون - از آب نجات داده شد و در خانهی فرعون از او نگهداری شد و به دنبال کسی که او را شیر بدهد به جستجو پرداختند و بالاخره به مادرِ خودِ این طفل - مادر موسی - رسیدند و مادر موسی بهصورت ناشناس بهعنوان دایه در خانهی فرعون استخدام شد و کودک به آغوش مادر برگشت - که یکی از هیجانانگیزترین ماجراهای پیغمبران است - اینجا آیهی شریفه باز یک نکتهای را بیان میکند که نقش امید را نشان میدهد. میفرماید: «فرددناه الی امه کی تقرّ عینها ولاتحزن و لتعلم انّ وعداللَّه حق و لکن اکثرهم لایعلمون»[48]. یعنی ما موسی را به مادرش برگرداندیم تا چشم او روشن بشود به دیدار فرزند خود، و بداند که وعدهی خدا حق است؛ یعنی از آن دو وعدهای که خداوند متعال به مادر{فرعون} موسی داده بود، یکی از این دو وعده به همین زودی عمل شد؛ خداوند وعده فرموده بود که ما این طفل را به تو برمیگردانیم و او را از پیغمبران مرسل قرار خواهیم داد. اینک وعدهی اول الهی تحقق پیدا کرد.
پس دل مادر موسی باید محکم شود که وعدهی خدا حق است و آن وعدهی دوم هم تحقق پیدا خواهد کرد. این بنیاسرائیل را برای سالهای طولانی به حرکت درآورد و آنها را که داشتند امیدشان را از دست میدادند، امیدوار کرد و وادار کرد که به ایمان الهی خود پابند بمانند. این نقش امید و اهمیّت امید در دل انسانهای مؤمن و نقش امید در تاریخ گذشتهی پیغمبران است، لذا خداوند
در همین سورهی قصص میفرماید: «و نأرید ان نمن علی الّذین استضعفوا فیالارض»، یعنی ما اراده کردهایم که بر مستضعفان در زمین منّت بگذاریم «ونجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثین»[49] ارادهی الهی و سنّت الهی و قانون لایتخلف الهی این است که مستضعفان - یعنی آن مردمی که در نظام اجتماعیِ ظالمانه و دیکتاتوری و فرعونی ضعیف شمرده شدهاند و به ضعف کشانده شدهاند - ارادهی الهی این است که، این افراد بر سریر قدرت تکیه بزنند. آنها باشند که قدرت را از سوی پروردگار بدست میگیرند و وارث ملک الهی و حقّ غصب شدهی پروردگار خواهند شد. این نقش امید است. ما در ماجرای وعدهی الهی به ظهور مهدی موعود این عنصر اساسی را داریم.
امروز شما به دنیا نگاه کنید، اگر کسی به پدیدههای دنیا نگاه بکند این تقسیم قدرت میان قطبهای بزرگ جهانی است. که شما ملاحظه میکنید برای قدرتهای بزرگ امکانات خودشان و تجهیزات خودشان و دانش پیشرفتهی خودشان هم گویا، کم است. به فکر جمع کردن قدرت و متمرکز کردن قدرتند. امروز شرق و غرب فقط به قدرت خود برای تصرف دنیا اکتفا نمیکند؛ بلکه قدرتهای شرقی و غربی دست اتّحاد و یگانگی هم به یکدیگر میدهند تا بهتر بتوانند سلطه و حکمرانی خودشان را بر دنیا تحکیم بکنند. امروز اروپا هم درصدد آن است که یک مجموعهی قدرت اروپایی بوجود بیاورد، ایالات متحدهی اروپا بوجود بیاورد. یعنی فرانسه و انگلیس و ایتالیا و آلمان و اتریش و بقیهی کشورهای اروپای غربی قدرت خودشان، ثروت خودشان، تکنولوژی خودشان، امکانات خودشان برایشان کافی نیست؛ میخواهند همهی اینها را روی هم بریزند، دستها را به هم بدهند، قدرت بزرگتری بوجود بیاورند، برای چی؟ آیا برای خیر بشر؟ آیا برای ایجاد صلح در میان ملتهای جهان سوم؟ آیا برای توسعهی اخلاق در میان ملتها؟ آیا برای دفاع از ملتهای مظلوم، که منابع ملی آنها و ثروت ملی آنها را دیگران غارت نکنند؟ آیا اروپا به فکر این است که اتّحاد ایالات اروپایی بوجود بیاورد برای دفاع از ملتهای آفریقا، یا آمریکای لاتین یا آسیا؟ یا نه؟
این دست به دست هم دادن به خیر ملتها نیست، برای نجات ملتها نیست، برای دفاع از ملتها نیست؛ بلکه بهعکس برای این است که چنگال خودشان را علیه ملتها تیزتر و سلاح خودشان را برّاتر کنند. کسی غیر از اینها نیست که ملتهای جهان سوم را تهدید کند؛ کسی غیر از این قدرتهای بزرگ وجود ندارد که اخلاق و معنویّت و شرف و استقلال و آزادی را از ملتها سلب کند؛ خودِ اینها هستند که ملتهای جهان سوم را و ملتهای فقیر دنیا را به فقر نشاندهاند و به ذلّت کشاندهاند. پس این تحکیم قدرت برای این است که باز هم سلاح برّاتری را علیه ملتهای مظلوم و مستضعف عالم در دست داشته باشند. امروز دنیا در یک چنین وضعی پیش میرود. در خود کشورهای اروپایی وقتی نگاه کنید، میبینید علیرغم ادعای دموکراسی و آزادی و دفاع از حقوق انسانها - که شعارش را میدهند - بسیاری از ملتها، بسیاری از آحاد شهروندان همین کشورها، در شرایط بسیار دشواری زندگی میکنند. بهطوری که جوانهای آنها، افراد حسّاس آنها، کسانی که هنوز با پیچ و خمها آلوده نشدهاند، احساس نومیدی میکنند، آمار خودکشیها روزبهروز در این کشورها بالا میرود. بله، امروز اگر کسی به اوضاع دنیا نگاه کند، این تقسیم قدرت را از توی قدرتهای جهانی ببیند، این سلطهی فساد را بر ارکان جوامع بشری ببیند، این سیل بنیانکن اخلاق فاسد غربی که به سوی کشورها سرازیر میشود ببیند و مظاهر گوناگون ظلم و بیعدالتی و تبعیض و فساد و بیدینی و بیمعنویّتی را مشاهده کند، هر کس این اوضاع را ملاحظه کند، دل او پر از یأس خواهد شد. لذاست که بسیاری از نویسندگان و هنرمندان غربی، در دهها سال گذشته ندای یأس دادند. گفتهاند بشر هیچ امیدی ندارد به اینکه بتواند زندگی سعادتمندانهای را برای خودش تأمین کند؛ زندگی توأم با یأس. این مال کشورهای پیشرفته و کشورهای عقبافتاده - هر دو - به شکل واحدی است.
یأس در زندگی انسانها ناشی از عوامل فراوانی است که انسان در زندگی اجتماعی و فردی و سیاسی مشاهده میکند. اینجاست که نقش امید معلوم میشود. آن کسانی که معتقدند که قانون الهی و سنّت طبیعی در تاریخ بشر و در زندگی انسانها، مقرّر داشته است که عالم بشر و جهانی که انسان در آن زندگی میکند، یک آیندهی روشنی داشته باشد. یعنی روزی برای بشریّت فراخواهد رسید که در آن روز ظلم نباشد، بیعدالتی نباشد، تحقیر انسان نباشد، فساد اخلاق نباشد، زورگویی قدرتمندان بر ملتها نباشد و خلاصه هیچ یک از نشانههای ناکامی بشر در آن دنیا وجود نداشته باشد یک چنین روزی در آیندهی زندگی بشر و تاریخ بشر حتمی است. این را پیروان ادیان الهی همه معتقدند. یعنی هیچ یک از ادیان نیست که یک چنین چیزی را در خودش نداشته باشد. این همان چیزی است که به آن میگوییم انتظار فرج، انتظار فرج امام زمان، انتظار ظهور ولیعصر، منتها ما آن نجاتبخش را میشناسیم، آنها بهصورت کلی خواهند گفت نجاتبخشی خواهد آمد؛ ما میدانیم که او کیست، اسمش چیست، پدر و مادرش کیها هستند. اگرچه زمان ظهور او و دولت حَقهی او را نمیدانیم.
بنابراین در مسألهی امام زمان نقش امید، یکی از بزرگترین نقشهاست. و ما مردم مسلمانمان باید به این نقش تکیه کنند. شما باید بدانید این راهی که امروز ملت مسلمان ما در آن راه حرکت میکند، آن راهی است که بشریت را به آن آینده خواهد رساند. ما در آن جهت داریم حرکت میکنیم، در جهت دین خدا، در جهت آزادی و استقلال. این بخش اول عرائض من دربارهی عنصر امید در ماجرای انتظار مهدی.[50] لذا انقلاب اسلامی ایران با ایجاد امید در میان جوامع مسلمان توانسته است امر ظهور را نزدیکتر نماید.
حرکت به سمت ویژگیهای جامعه مهدوی(عجّل الله تعالی فرجه الشریف)
ما باید بدانیم که ظهور ولیعصر صلواةاللَّهعلیه همانطوری که با این انقلاب ما یک قدم نزدیک شد، با همین انقلاب ما باز هم میتواند نزدیکتر بشود، یعنی همین مردمی که انقلاب کردند و خود را یک قدم به امام زمانشان نزدیک کردند میتوانند باز هم یک قدم و یک قدم دیگر و یک قدم دیگر همین مردم خودشان را به امام زمان نزدیکتر کنند.[51]
ایشان برای چگونگی گام برداشتن انقلاب اسلامی ایران برای نزدیک تر شدن امر ظهور مهدی موعود(ارواحنا فداه) چند مورد(چند الگوی رفتاری) را بیان میکنند و میفرمایند برای نزدیک شدن به ظهور بایدخود را هر چه بیشتر به این ویژگیها نزدیکتر کرد و هرچه به این موارد نزدیکتر شویم به ظهور نزدیکتر شدهایم:
ما امروز در انقلاب خودمان حرکتها و روشهایی داریم، این روشها باید به کدام سمت حرکت کند؟ این نکته بسیار شایان توجه است. ما یک محصلی را در نظر میگیریم که این محصل مثلاً میخواهد در دانش ریاضی استاد بشود، حالا مقدمات کار او را چگونه باید فراهم کنیم؟ باید جهت تعلیماتی که به او میدهیم جهت ریاضی باشد. معنی ندارد که ما یک نفری را که میخواهیم ریاضیدان بشود بیائیم درس فقه مثلاً به او یاد بدهیم. یا آن کسی که میخواهد فقیه بشود بیائیم درس طبیعی مثلاً به او بدهیم، باید مقدمات متناسب با نتیجه و غایت باشد. غایت، جامعهی آرمانی مهدوی با همان خصوصیاتی که گفتم؛ پس ما هم باید مقدمات را همانجور فراهم بکنیم.[52]
مواردی که مقام معظم رهبری (مدظله العالی) برای نزدیک شدن به ظهور اسلام بیان برمیشمارند از این قرار است:
اشاعه اسلام در دیگر مناطق
هر چه شما بتوانید دائرهی این مقدار از اسلامی که من و شما در ایران داریم - مبالغه نمیکنیم، اسلام کامل البته نیست، اما بخشی از اسلام را این ملّت توانسته در ایران پیاده کند - همین مقدار از اسلام را هر چه شما بتوانید در آفاق دیگر عالم، در کشورهای دیگر، در نقاط تاریک و مظلَم دیگر گسترش و اشاعه بدهید، همان مقدار به ظهور ولی امر و حجت عصر کمک کردید و نزدیک شدید.[53]
نزدیک شدن معنوی به امام زمان(عجّل الله تعالی فرجه الشریف)
نزدیک شدن به امام زمان(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) نه نزدیک شدن در مکان هست و نه نزدیک شدن به زمان. شما که میخواهید به ظهور امام زمان(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) نزدیک بشوید، ظهور امام زمان(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) یک تاریخ معینی ندارد که صد سال دیگر مثلاً، یا پنجاه سال دیگر، تا ما بگوئیم که ما از این پنجاه سال یکسال و دو سال و سه سالش را گذراندیم، چهل و شش سال و چهل و هفت سال دیگر باقی مانده، نه. از لحاظ مکان هم نیست که ما بگوئیم ما از اینجا حرکت میکنیم به طرف مثلاً شرق یا غرب عالم، یا شمال یا جنوب عالم تا ببینیم که ولیعصر کجاست و به او برسیم، نه. نزدیک شدن ما به امام زمان یک نزدیک شدن معنوی است، یعنی شما در هر زمانی، تا پنج سال دیگر، تا ده سال دیگر، تا صد سال دیگر که بتوانید کیفیت و کمیّت جامعهی اسلامی را افزایش بدهید امام زمان(صلواةاللَّهعلیه) ظهور خواهد کرد. اگر بتوانید در درون خود جامعهتان - همان جامعهی انقلابی - تقوا و فضیلت و اخلاق و دینداری و زهد و نزدیکی معنوی به خدا را در خود و دیگران تأمین کنید پایه و قاعدهی ظهور ولی عصر(صلواةاللَّهوسلامهعلیه) را مستحکمتر کردید. و هر چه بتوانید از لحاظ کمیّت و مقدار تعداد مسلمانان مؤمن و مخلص را افزایش بدهید، باز به امام زمان و زمان ظهور ولیعصر(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) نزدیکتر شدید. پس ما میتوانیم قدم به قدم جامعهی خود و زمان و تاریخ خود را به تاریخ ظهور ولیعصر(صلواةاللَّهوسلامهعلیه) نزدیک کنیم.[54]
حرکت به سمت ویژگی های جامعه مهدوی و اقامه حدود اسلامی
ما امروز در انقلاب خودمان حرکتها و روشهایی داریم، این روشها باید به کدام سمت حرکت کند؟ این نکته بسیار شایان توجه است. ما یک محصلی را در نظر میگیریم که این محصل مثلاً میخواهد در دانش ریاضی استاد بشود، حالا مقدمات کار او را چگونه باید فراهم کنیم؟ باید جهت تعلیماتی که به او میدهیم جهت ریاضی باشد. معنی ندارد که ما یک نفری را که میخواهیم ریاضیدان بشود بیائیم درس فقه مثلاً به او یاد بدهیم. یا آن کسی که میخواهد فقیه بشود بیائیم درس طبیعی مثلاً به او بدهیم، باید مقدمات متناسب با نتیجه و غایت باشد. غایت، جامعهی آرمانی مهدوی با همان خصوصیاتی که گفتم؛ پس ما هم باید مقدمات را همانجور فراهم بکنیم. ما باید با ظلم نسازیم و باید علیه ظلم حرکت قاطع بکنیم، هر گونه ظلمی و از هر کسی. ما باید جهت خودمان را جهت اقامهی حدود اسلامی قرار بدهیم، در جامعهی خودمان هیچ مجالی به گسترش اندیشهی غیراسلامی و ضدّ اسلامی ندهیم. نمیگویم با زور، نمیگویم با قهر و غلبه، که میدانیم با اندیشه و فکر جز از راه اندیشه و فکر نمیشود مبارزه کرد، بلکه میگویم از راههای درست و منطقی و معقول، باید اندیشهی اسلامی گسترش پیدا کند، باید تمام قوانین ما و مقررات مملکتی و ادارات دولتی و نهادهای اجرایی و همه و همه از لحاظ ظاهر و از لحاظ محتوا اسلامی بشود و به اسلامی شدن روزبهروز نزدیکتر بشود، این جهتی است که انتظار ولیعصر به ما و به حرکت ما میدهد. امام زمان در دعای ندبه میخوانید که در مقابل فسوق و عدوان و طغیان و نفاق مقابله میکند و نفاق و طغیان و عصیان و شقاق و دودستگی را ریشهکن میکند و ازاله میکند. ما هم باید در جامعهمان امروز در آن جهت حرکت کنیم و پیش برویم. این است آن چیزی که ما را به امام زمان(صلواةاللَّهعلیه) از لحاظ معنوی نزدیک خواهد کرد و جامعهی ما را به جامعهی ولیعصر صلواةاللَّهوسلامهعلیه، آن جامعهی مهدوی علوی توحیدی نزدیکتر و نزدیکتر خواهد کرد.[55]
جامعه مهدوی و ویژگیهای آن از دیدگاه آیت الله خامنهای(مدظله العالی)
معنی ندارد که ما یک نفری را که میخواهیم ریاضیدان بشود بیائیم درس فقه مثلاً به او یاد بدهیم. یا آن کسی که میخواهد فقیه بشود بیائیم درس طبیعی مثلاً به او بدهیم، باید مقدمات متناسب با نتیجه و غایت باشد. غایت، جامعهی آرمانی مهدوی با همان خصوصیاتی که گفتم؛ پس ما هم باید مقدمات را همانجور فراهم بکنیم.[56]
همانطور که ایشان فرمودند برای رسیدن به چیزی باید مقدمات آن چیز متناسب با نتیجه و غایت باشد لذا برای رسیدن به ظهور و نزدیکتر شدن امر فرج باید حرکت متناسب با غایت فرج باشد. حال این سوال پیش میآید که غایت جامعه مهدوی چیست؟ یکی از راههای شناخت غایت جامعه مهدوی، شناخت ویژگیهای آن جامعه است و حرکت به سمت آن که هر مقدار انسان یا جامعهای خود را به آن ویژگیها نزدیکتر کند، یک قدم به ظهور مهدی موعود(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) نزدیکتر شده است.
به دیگر سخن شناخت ویژگی های جامعه مهدوی(ارواحنا فداه) از جهات مختلف حائز اهمیت است، یکی از این جهات نزدیک شدن به آن ویژگی ها است یعنی انسان ویژگی هایی که جامعه مهدوی دارد را می شناسد و سعی در نزدیک شدن به آن ها می کند(الگو سازی – شبیه سازی) که این خود گامی است برای نزدیک شدن ظهور.
حضرت آیت الله خامنهای(مدظله العالی) برای جامعه مهدوی(ارواحنا فداه) چند ویژگی برمیشمارند از جمله[57]:
اولیای خدا در آن عزیز و دشمنان خدا در آن ذلیل و خوارند
آن جائی که میگوید «أین معزّ الاولیاء و مذلّ الاعداء»[58] مثلاً، آن جامعه جامعهای است که اولیای خدا در آن عزیزند و دشمنان خدا در آن ذلیل و خوارند، یعنی ارزشها و معیارها در آن جامعه چنین است. «أین المعدّ لاقامة الحدود»[59] آن جامعه جامعهای است که حدود الهی در آن اقامه میشود، یعنی همهی حدّ و مرزهایی که خدا معین کرده است و اسلام معین کرده است در جامعهی زمان امام زمان آن حد و مرزها مراعات میشود.[60]
نابودی و قلع و قمع ریشههای ظلم و طغیان
... در جامعهای که در زمان ولیعصر (صلواةاللَّهعلیه) ساخته میشود باید ظلم و جور نباشد، نه اینکه فقط در ایران نباشد، یا در جوامع مسلماننشین نباشد، در همهی دنیا نباشد. نه ظلم اقتصادی و نه ظلم سیاسی و نه ظلم فرهنگی و نه هیچگونه ستمی در آن جامعه دیگر وجود نخواهد داشت. باید استثمار و اختلاف طبقاتی و تبعیض و نابرابری و زورگویی و گردنکلفتی و قلدری از عالم ریشهکن بشود.
در یک روایت دیگر میفرماید: «القائم منا منصور برعب مؤید بنصر فتوا له الأرض و تظهر له الکنوز»[61] یا «تظهر له الکنوز و یبلغ سطانه المشرق و المغرب»[62] یعنی قائم ما بوسیلهی رعب نصرت میشود و {ملتها} دولتهای ستمگر و دستگاههای ظالم مرعوب او میشوند. این چیزی است که ما امروز یک نمونهی کوچکش را در جامعهی خودمان داریم میبینیم. امروز حکومت ما و جامعهی ما و نظام اسلامی ما که یک رشحهای از رشحات حکومت اسلامی است، یک قطرهای از اقیانوس آن عظمت الهی و سلطان الهی است، آنچنان در دل قدرتمندان عالم و ظالمین رعب انداخته که خود این رعب وسیلهی پیروزی ماست. امروز مستکبرین عالم از جمهوری اسلامی و از انقلاب ما و از ملت ما و نظام ما میترسند؛ به خاطر ترسشان تلاش میکنند که این مزاحم قدرت ظالمانهی خودشان را از میان بردارند و به عکس تلاش آنها همانطور که دارید میبینید در صحنهی سیاست دنیا بیشتر به پیروزی اسلام و مسلمین منتهی خواهد شد؛ آن وقت یک چنین حالتی در دوران ولیعصر ارواحناهفداه آنچنان همهگیر و عمومی است که میتواند آن حکومت جهانی را به وجود بیاورد. «مؤید بنصر»[63] نصرت الهی او را تأیید میکند. زمین در مقابل او پیچیده است؛ {و} یعنی در اختیار او و در قبضهی قدرت او قرار میگیرد. گنجینهها برای او ظاهر خواهد شد، و قدرت او به مشرق و مغرب عالم گسترش پیدا خواهد کرد؛ بعد چند جمله دارد بعد میفرماید: «فلا یبغی فی الأرض حزاب الّا عمر»[64] یعنی این قدرت در جهت آبادانی عالم صرف خواهد شد، نه در جهت سیطرهی بر منافع انسانها و به استضعاف کشاندن انسانها. در تمام گسترهی جهان هیچ نقطهی ویرانی وجود نخواهد داشت، مگر اینکه آباد بشود؛ حالا چه ویرانیهایی که بدست بشر انجام شده، چه ویرانیهایی که بوسیلهی جهالت بشر بر انسانها تحمیل شده. [65]
بالارفتن سطح اندیشه انسانی
خصوصیت جامعهی ایدهآلی که امام زمان (صلواةاللَّهعلیه) آن را میسازد بالا رفتن سطح اندیشهی انسان است. هم اندیشهی علمی انسان، هم اندیشهی اسلامی انسان. یعنی در دوران ولی عصر شما باید نشانی از جهل و بیسوادی و فقر فکری و فرهنگی در عالم پیدا نکنید. آنجا مردم میتوانند دین را به درستی بشناسند و این - همچنانی که همه میدانید - یکی از هدفهای بزرگ پیامبران بود که امیرالمؤمنین (صلواةاللَّهوسلامهعلیه) این را در خطبهی نهجالبلاغهی شریف بیان کرده است؛ «و یثیروا لهم دفائن العقول»[66]. در روایات ما وارد شده است که وقتی ولیعصر ظهور میکند زنی در خانه مینشیند و قرآن را باز میکند و از متن قرآن حقایق دین را استخراج میکند و میفهمد. یعنی چه؟ یعنی آن قدر سطح فرهنگ اسلامی و دینی بالا میرود که همهی افراد انسان و همهی افراد جامعه و زنانی که در میدان اجتماع هم بر فرض شرکت نمیکنند و در خانه مینشینند، آنها هم میتوانند فقیه باشند، دینشناس باشند. میتوانند قرآن را باز کنند و خودشان حقایق دین را از قرآن بفهمند. و شما ببینید که در جامعهای که همه - مردان و زنان - در سطوح مختلف قدرت فهم دین و استنباط از کتاب الهی را دارند، این جامعه چقدر نورانی است و هیچ نقطهای از ظلمت در این جامعه دیگر نیست. این همه اختلاف نظر و اختلاف رویه دیگر در آن جامعه معنایی ندارد.
استفاده از همه نیروهای انسانی و طبیعی
در آن روز همهی نیروهای طبیعت و همهی نیروهای انسان استخراج میشود، چیزی در بطن زمین نمیماند که بشر از آن استفاده نکند. این همه نیروهای معطل طبیعی، این همه زمینهایی که میتواند انسان را تغذیه کند، این همه قوای کشف نشده مانند نیروهایی که قرنها در تاریخ بود مثلاً نیروی اتم، نیروی برق و الکتریسته، قرنها بر عمر جهان میگذشت این نیروها در بطن طبیعت بود اما بشر آنها را نمیشناخت، بعد یک روزی به تدریج استخراج شد. همهی نیروهای بیشماری که از این قبیل در بطن طبیعت هست در زمان امام زمان استخراج میشود.
محوربودن فضیلت و اخلاق
هر کس دارای فضیلت اخلاقی بیشتر است او مقدمتر و جلوتر است.[67]
رشد فضایل اخلاقی
یک روایت دیگر از امام باقر(علیهالصّلاةوالسّلام) میفرماید: «حتی اذا قام القائم جاعت المضامله و یأت الرجل الی کیس اخیه فیأخذ حاجة لایمنه»[68] این اشارهی به اخلاق برابری طلبی و مساوات گرایی انسانهاست. ایثار و گذشت انسانهاست. نجات دل انسانها از تسلط بخل و حرص که بزرگترین وسیله برای بدبخت کردن انسانها بوده؛ مبشر یک چنین حالتی است. برادری به سراغ جیب برادر دیگرش میرود و از او به قدر نیاز خودش بر میدارد و او مانعش نمیشود. این در حقیقت نشان دهندهی آن نظام سالم اسلامی اخلاقی اقتصادی اجتماعی آن روز است. یعنی زور و اجباری در کار نیست، خود انسانها از آن بخل انسانی و حرص انسانی نجات پیدا میکنند، و یک چنین بهشت انسانیتی به وجود میآید.[69]
برچیده شدن حاتم بخشیهای مستکبرین
باز در یک روایت دیگر « إِذَا قَامَ قَائِمُنَا اضْمَحَلَّتِ الْقَطَائِعُ فَلَا قَطَائِعَ »[70] این بخششهایی که حکومتهای مستکبر عالم به دوستانشان به یارانشان همیشه میکنند، حاتم بخشیها، از کیسهی ملتها به این و آن بخشیدنها، اینها دیگر بساطش در دنیا برچیده خواهد شد. قطیعه که در گذشته به یک شکل بود، امروز به یک شکل دیگر است. در گذشته به این صورت بود که یک خلیفهای، یک سلطانی یک تکه زمینی را، یک صحرایی را، یک دهی را، یک شهری را، گاهی یک استانی را میبخشید به یک نفر میگفت برو هر کار میخواهی آنجا بکن، از مردمش مالیات بگیر، از مزارعش استفاده کن، هر گونه بهرهی مادی دارد مال تو، یک حقی هم به سلطان باید میداد. امروز هم در شکل انحصارات گوناگون نفتی و تجاری و صنعتی و فنی و این صنایع بزرگ و این انحصارات بیچاره کنندهی ملتها اینها همهاش در حقیقت در حکم قطیعه است، که این انحصارات امروزی هم در حکم همان قطایع است؛ برای خاطر اینکه این هم به کمک بند و بست با حکومتها و رشوه دادن و رشوه گرفتن به وجود میآید، این بساطهای انسانکُش و فضیلتکُش از بین خواهد رفت و وسیلهی بهرهی انسانها در اختیار همهی آنها قراری خواهد گرفت.[71]
مساوات در امور مالی و اقتصادی
در یک روایت دیگر باز ناظر به وضع اقتصادی میفرماید: «و یسوی بین الناس حتی لاتری محتاجاً الی زکاة»[72] بین مردم آنچنان مساوات در امور مالی و اقتصادی را برقرار خواهد کرد، که یک نفر فقیری که شما بتوانید زکات مالتان را به او بدهید پیدا نخواهید کرد؛ و اینجا زکات طبعاً مصروف خواهد شد برای مصارف عمومی و به فقرا دیگر داده نمیشود، چون فقیری آن روز در دنیا نیست.[73]
چند درس از مهدویت
ممکن و حتمی بودن نابودی ظلم در سطح جهان
اوّلین درس عملی از این موضوع این است که نابود کردن بنای ظلم در سطح جهان، نه فقط ممکن است، بلکه حتمی است. این، مطلب بسیار مهمّی است که نسلهای بشری امروز معتقد نباشند که در مقابل ظلم جهانی، نمیشود کاری کرد. امروز وقتی ما با نخبگان سیاسی دنیا از ظلمهای مراکز قدرت بینالمللی و سیستم جهانیِ ظلم- که امروز به سرکردگی استکبار در همهی دنیا وجود دارد- صحبت میکنیم، میبینیم آنها میگویند بله؛ چیزی که شما میگویید، درست است؛ واقعاً ظلم میکنند؛ اما کاری نمیشود کرد!
یعنی مجموعهی بزرگی از نخبگان که سررشتهی کار در دنیا در دست آنهاست، اسیر یأس و ناامیدیاند و این یأس و ناامیدی را به ملتهای خود سرریز میکنند و آنها را از اینکه بتوان نقشهی ظالمانه و شیطانی امروز دنیا را عوض کرد، مأیوس میکنند. بدیهی است که انسانهای مأیوس نمیتوانند هیچ حرکتی در راه اصلاح انجام دهند. آن چیزی که انسانها را وادار به کار و حرکت میکند، نور و نیروی امید است. اعتقاد به مهدی موعود، دلها را سرشار از نور امید میکند. برای ما که معتقد به آیندهی حتمی ظهور مهدی موعود علیهالسّلام هستیم، این یأسی که گریبانگیر بسیاری از نخبگان دنیاست، بیمعناست. ما میگوییم نخیر، میشود نقشهی سیاسی دنیا را عوض کرد؛ میشود با ظلم و مراکز قدرت ظالمانه درگیر شد و در آینده نه فقط این معنا امکانپذیر است، بلکه حتمی است. وقتی ملتی معتقد است نقشهی ظالمانه و شیطانیِ امروز در کلّ عالم قابل تغییر است، آن ملت شجاعت مییابد و احساس میکند دست تقدیر، تسلّط ستمگران را برای همیشه به طور مسلّم ننوشته است.
انسانها میتوانند تلاش کنند و پرچم عدالت را- و لو در یک نقطهی محدود- بلند کنند. شما ببینید ملتهایی که امروز در گوشه و کنار عالم زیر فشارِ ظلم و ستم زندگی میکنند، اگر این امید را در دل خود بپرورانند که میشود با ظلم مبارزه کرد، چه اتّفاقی در دنیا میافتد و چطور ملتها بیدار میشوند! یک روز ملت ایران هم در پنجهی اقتدار رژیم طاغوتی دچار همین یأس بود؛ ولی امام بزرگوار ما با تعالیم اسلامی، این یأس را از دلها پاک کرد و به مردم امید و شجاعت داد. نتیجه این شد که این مردم بهپاخاستند، نهضت کردند، تن به سختی دادند، مبارزه کردند، از جان خود دریغ نکردند و توانستند در این نقطه از عالم، با عوامل ظلم و نظام ظالمانه و شیطانی مبارزه و آن را ریشهکن و سرنگون کنند.
امروز دستگاههای تبلیغاتیِ مراکز استکباری دنیا و روشنفکرانِ وابسته به آنها، در سطح عالم اینطور تبلیغ میکنند که هیچ حرکتی در مقابل نظم ظالمانهی کنونی ممکن نیست. با فکر انقلاب و آرمانگرایی مبارزه میکنند و میخواهند ملتها را متقاعد کنند که به همین وضعیت کنونیِ ظالمانهی دنیا بسازند و در مقابل آن هیچ عکسالعملی نشان ندهند. فکر اعتقاد به مهدی، نقطهی مقابل این تبلیغات غلط و ظالمانه است. جوانان و روشنفکران و عموم ملت ما با اعتقاد به ظهور مهدی علیه الصّلاة و السّلام این اعتقاد راسخ را در دل خود پرورش میدهند که نظم ظالمانهی جهانی، قابل زوال است و ابدی نیست؛ میشود با آن مبارزه و در مقابل آن ایستادگی کرد.[74]
لزوم در دست داشتن قدرت توسط انسان های عادل و صالح
درس دیگری که اعتقاد به مهدویّت و جشنهای نیمهی شعبان باید به ما بدهد، این است: عدالتی که ما در انتظار آن هستیم- عدالت حضرت مهدی علیهالسّلام که مربوط به سطح جهان است- با موعظه و نصیحت به دست نمیآید؛ یعنی مهدی موعودِ ملتها نمیآید ستمگران عالم را نصیحت کند که ظلم و زیادهطلبی و سلطهگری و استثمار نکنند. با زبان نصیحت، عدالت در هیچ نقطهی عالم مستقر نمیشود. استقرار عدالت، چه در سطح جهانی- آن طور که آن وارث انبیا انجام خواهد داد- و چه در همهی بخشهای دنیا، احتیاج به این دارد که مردمان عادل و انسانهای صالح و عدالتطلب، قدرت را در دست داشته باشند و با زبان قدرت با زورگویان حرف بزنند. با کسانی که سرمست قدرت ظالمانه هستند، نمیشود با زبان نصیحت حرف زد؛ با آنها باید با زبان اقتدار صحبت کرد. آغاز دعوت پیغمبران الهی با زبان نصیحت است؛ اما بعد از آنکه توانستند طرفداران خود را گرد آورند و تجهیز کنند، آنگاه با دشمنان توحید و دشمنان بشریت، با زبان قدرت حرف میزدند.
شما ببینید در همین آیهی کریمهی قرآن که راجع به قسط صحبت میکند و میگوید خدای متعال همهی پیغمبران را فرستاد، «لیقوم النّاس بالقسط »[75]؛ برای اینکه قسط و عدالت را در جامعه مستقر کنند، بلافاصله میفرماید: «و انزلنا الحدید فیه بأس شدید و منافع للنّاس»[76]؛ یعنی پیغمبران علاوه بر اینکه با زبان دعوت سخن میگویند، با بازوان و سرپنجگان قدرتی که مجهّز به سلاح هستند و با زورگویان و قدرتطلبان فاسد، معارضه و مبارزه میکنند. پیغمبر اکرم وقتی به مدینه آمد و نظام اسلامی را تشکیل داد، آیات قرآن را بر مردم میخواند، به گوش دشمنان هم میرسانید؛ اما به این اکتفا نمیکرد. کسانی که طرفدار عدالت هستند، در مقابل زورگویان و زیادهطلبان و متجاوزان به حقوق انسانها باید خود را به قدرت مجهّز کنند. لذا شما میبینید از روزی که نظام اسلامی به وجود آمد- یعنی اسلام مجهّز به قدرتِ یک ملت بزرگ و امکانات یک کشور و دولت بزرگ شد- دشمنان اسلام حرکت اسلام را جدّی گرفتند و علاقهمندان و طرفداران اسلام هم در اطراف و اکناف عالم امیدوار شدند. بسیاری از پیغمبران در میدان مبارزه و جهاد مقدّس و قتال قدم میگذاشتند: «و کأیّن من نبیّ قاتل معه ربّیون کثیرٌ»[77].
کسانی که خیال میکنند اسلام باید برود و در گوشهای بنشیند و مردان اسلام و دین فقط زبان نصیحت را به کار گیرند، اینها دانسته یا ندانسته همان چیزی را میگویند که مراکز قدرت جهانی آن را میخواهند و آرزو میکنند. مراکز قدرت استکباری از اینکه رهبران اسلامی در گوشهای از دنیا بنشینند و گاهی پیامی بدهند و یککلمه حرفی بزنند- همچنان که رهبران مسیحی در هر قضیهای پیامی میدهند، نصیحتی میکنند و جملهای میگویند- هیچ ترسی ندارند؛ میدانند این خطری برای آنها نیست. از اینکه ملتهای مسلمان بیدار شوند و تشکیل حکومت دهند؛ از اینکه ایمان اسلامیِ آحاد مردم در قالب یک نظام و یک دولت و یک حکومت تجسّم پیدا کند، واهمه دارند و میترسند. نظام اسلامی و ملت مسلمان ایران و دولت جمهوری اسلامی بزرگترین قدم را در این راه برداشت و به برکت مجاهدت جوانان و مردان و زنان مؤمن و فداکار این ملت، اسلام در دنیا به عنوان یک قدرت ظاهر شد. هرچه این قدرت بتواند خود را مستقرتر و پایدارتر کند، نظم ظالمانه و شیطانیِ دنیا بیشتر تهدید میشود.
بعضیها بیتوجّه، از جدایی دین و سیاست حرف میزنند؛ یعنی دین را به گوشههای خلوت برانند و انسان دیندار، فقط به نصیحت اکتفا کند! در اینجا نصیحت نمیتواند کاری بکند. آنچه میتواند قدرتها را مهار و تهدید کند و در برابر ظلم و فساد مقاومت نماید و ریشهی آن را بَرکند یا آن را متزلزل سازد، قدرت الهی و اسلامی است؛ قدرت سیاسیای است که در اختیار احکام اسلامی باشد. امام زمان أرواحنا فداه با اقتدار و قدرت و تکیه بر تواناییای که ایمان والای خودِ او و ایمان پیروان و دوستانش، او را مجهّز به آن قدرت کرده است، گریبان ستمگران عالم را میگیرد و کاخهای ستم را ویران میکند.[78]
آماده شدن برای سربازیِ امام زمان(ارواحنا فداه)
درس دیگرِ اعتقاد به مهدویّت و جشنهای نیمهی شعبان برای من و شما این است که هرچند اعتقاد به حضرت مهدی أرواحنا فداه یک آرمان والاست و در آن هیچ شکّی نیست؛ اما نباید مسئله را فقط به جنبهی آرمانی آن ختم کرد- یعنی به عنوان یک آرزو در دل، یا حدّ اکثر در زبان، یا به صورت جشن- نه، این آرمانی است که باید به دنبال آن عمل بیاید. انتظاری که از آن سخن گفتهاند، فقط نشستن و اشک ریختن نیست؛ انتظار به معنای این است که ما باید خود را برای سربازیِ امام زمان آماده کنیم. سربازیِ امام زمان، کار آسانی نیست. سربازیِ منجی بزرگی که میخواهد با تمام مراکز قدرت و فساد بینالمللی مبارزه کند، احتیاج به خودسازی و آگاهی و روشنبینی دارد. عدّهای این اعتقاد را وسیلهای برای تخدیر خود یا دیگران قرار میدهند؛ این غلط است. ما نباید فکر کنیم که چون امام زمان خواهد آمد و دنیا را پُر از عدل و داد خواهد کرد، امروز وظیفهای نداریم؛ نه، بعکس، ما امروز وظیفه داریم در آن جهت حرکت کنیم تا برای ظهور آن بزرگوار آماده شویم. شنیدهاید، در گذشته کسانی که منتظر بودند، سلاح خود را همیشه همراه داشتند. این یک عمل نمادین است و بدین معناست که انسان از لحاظ علمی و فکری و عملی باید خود را بسازد و در میدانهای فعّالیت و مبارزه، آماده به کار باشد.
اعتقاد به امام زمان به معنای گوشهگیری نیست. جریانهای انحرافی قبل از انقلاب تبلیغ میکردند، الآن هم در گوشه و کنار تبلیغ میکنند که امام زمان میآید و اوضاع را درست میکند؛ ما امروز دیگر چه کار کنیم! چه لزومی دارد ما حرکتی بکنیم! این مثل آن است که در شب تاریک، انسان چراغ روشن نکند؛ چون فردا بناست خورشید عالمتاب بیاید و روز شود و همهی دنیا را روشن کند. خورشیدِ فردا، ربطی به وضع کنونی من و شما ندارد. امروز اگر ما میبینیم در هر نقطهی دنیا ظلم و بیعدالتی و تبعیض و زورگویی وجود دارد، اینها همان چیزهایی است که امام زمان برای مبارزه با آنها میآید. اگر ما سرباز امام زمانیم، باید خود را برای مبارزه با اینها آماده کنیم.
بزرگترین وظیفهی منتظران امام زمان این است که از لحاظ معنوی و اخلاقی و عملی و پیوندهای دینی و اعتقادی و عاطفی با مؤمنین و همچنین برای پنجه درافکندن با زورگویان، خود را آماده کنند. کسانی که در دوران دفاع مقدّس، سر از پا نشناخته در صفوف دفاع مقدّس شرکت میکردند، منتظران حقیقی بودند. کسی که وقتی کشور اسلامی مورد تهدید دشمن است، آمادهی دفاع از ارزشها و میهن اسلامی و پرچم برافراشتهی اسلام است، میتواند ادّعا کند که اگر امام زمان بیاید، پشت سر آن حضرت در میدانهای خطر قدم خواهد گذاشت. اما کسانی که در مقابل خطر، انحراف و چرب و شیرین دنیا خود را میبازند و زانوانشان سست میشود؛ کسانی که برای مطامع شخصی خود حاضر نیستند حرکتی که مطامع آنها را به خطر میاندازد، انجام دهند؛ اینها چطور میتوانند منتظر امام زمان به حساب آیند؟ کسی که در انتظار آن مُصلحِ بزرگ است، باید در خود زمینههای صلاح را آماده سازد و کاری کند که بتواند برای تحقّق صلاح بایستد.[79]
مردمی بودن حکومت مهدی موعود(عجّل الله تعالی فرجه الشریف)
درس مهمّ دیگری که وجود دارد، این است که حکومت آیندهی حضرت مهدی موعود أرواحنا فداه، یک حکومت مردمیِ به تمام معناست. مردمی یعنی چه؟ یعنی متّکی به ایمانها و ارادهها و بازوان مردم است. امام زمان، تنها دنیا را پُر از عدل و داد نمیکند؛ امام زمان از آحاد مؤمن مردم و با تکیه به آنهاست که بنای عدل الهیرا در سرتاسر عالم استقرار میبخشد و یک حکومت صددرصد مردمی تشکیل میدهد؛ اما این حکومت مردمی با حکومتهای مدّعی مردمی بودن و دمکراسی در دنیای امروز از زمین تا آسمان تفاوت دارد. آنچه امروز در دنیا اسم دمکراسی و مردمسالاری را روی آن گذاشتهاند، همان دیکتاتوریهای قدیمی است که لباس جدید بر تن کرده است؛ یعنی دیکتاتوری گروهها. اگر رقابت هم وجود دارد، رقابت بین گروههاست و مردم در این میان هیچکارهاند. یک گروه به قدرت دست پیدا میکند و در سایهی قدرت سیاسیای که همهی زمامهای امور را در کشور در اختیار او میگذارد و با سوءاستفاده از این قدرت، ثروت و پول و سرمایه به نفع خود گردآوری میکند و آنها را در راه به دست آوردن دوبارهی قدرت مصرف میکند. دمکراسیهای امروز دنیا بر پایهی تبلیغات دروغ و فریبنده و مسحور کردن چشمها و دلهاست. امروز در دنیا هرجا شعار دمکراسی میدهند، شما ببینید برای تبلیغات کاندیداهای ریاست جمهوری و یا نمایندگان مجلس چه کار میکنند! پول خرج میکنند. دمکراسی در پنجهی اقتدار پول اسیر است. مردمسالاری امام زمان- یعنی مردمسالاری دینی- با این روش، بهکلّی متفاوت است.
... در نظام اسلامی که مظهر کامل آن، حکومت حضرت بقیة اللّه أرواحنا فداه است، فریب و حیلهگری برای جلب آراء مردم، خودش جرم است؛ استفاده از قدرت برای بهدست آوردن پول، یکی از بزرگترین جرائم است. آنجا یاران حضرت مهدی موظّفند در سطوح پایین زندگی کنند. نظام اسلامیِ ما پرتو کوچکی از آن حقیقت درخشان است. ما هرگز این ادّعا را نکردیم و نمیکنیم؛ اما باید نشانهای از او داشته باشیم.
در نظام اسلامی، مراکز قدرت و کسانی که دستگاههای مختلف و مدیریّتها و امضاءها را در اختیار دارند، باید به جمع ثروت شخصی برای خود، به عنوان یک گناه نگاه کنند. اگر اینطور شد، آنگاه دستها و دامنها پاک خواهد ماند؛ و الّا اگر مسئولی که فلان تجارت خارجی و فلان مناقصهی بزرگ در اختیار اوست؛ فلان پروژهی مهم و پُرخرج زیر امضای اوست و فلان صندوق پول زیر کلید اوست، به خودش اجازه دهد برای منافع شخصی و جمعآوری ثروت برای خود یا نزدیکانش، از این امکان- که متعلّق به کشور و مردم است- استفاده کند، همان چیزی اتّفاق خواهد افتاد که در کشورهای دچار سیستمهای ظالمانه در گذشته و امروز در دنیا اتّفاق افتاده است؛ یعنی ثروت در یک نقطه متمرکز خواهد شد و جمع کثیری دچار محرومیّت و فقر خواهند گردید. این تبعیض است؛ این چیزی است که اسلام برای مبارزه با آن آمده است. ما هم که مدّعیِ اسلام هستیم، باید با آن مبارزه کنیم.
اینکه امیر المؤمنین علیهالسّلام میفرماید: «ما رأیت نعمة موفورة الّا و فی جانبها حقّ مضیّع»؛ یعنی هرجا شما دیدید ثروت انباشتهای به وجود آمده، بدانید در کنارش حقوق ضایعشدهی فراوانی وجود دارد؛ مظهر اصلی و مصداق عمدهاش همین است که کارگزاران و مسئولان حکومت، با استفاده از نفوذ و قدرت، راحت بتوانند از امکانات عمومی استفاده کنند؛ بانکها راحت وام بدهند؛ مراکز گوناگون، امکان استفاده از زمین، آب، هوا، تجارت و وارد کردن و صادر کردن را در اختیار آنها بگذارند؛ ناگهان ببینید کسانی که دستشان از مال دنیا تا اندکی پیش خالی بود، ثروتهای گزاف پیدا کردهاند؛ ظاهر کار هم قانونی است.
... این را همه بدانند: کسی که خودش آلوده به فساد باشد، قادر نخواهد بود با فساد مبارزه کند. خودِ مسئولان باید با هشیاری و دقّت، با این پدیده مبارزه کنند. اگر خدای نکرده مدیران در مقابله با فساد در دستگاههای خود کوتاه بیایند، ناگزیر باید قوّهی قضائیّه وارد میدان شود. دستگاه قضائی هم باید بیاغماض و بدون ملاحظه، هرجا فساد و یا عملی را برخلاف قانون و در جهت سوءاستفاده ملاحظه کرد، با آن مقابله کند.[80]
وظیفه منتظران قبل از قیام مهدوی از دیدگاه حضرت آیت الله خامنهای(مدظله العالی)
در برخی روایات وارد شده است: «کُلُّ رَایَةٍ تُرْفَعُ قَبْلَ قِیَامِ الْقَائِمِ فَصَاحِبُهَا طَاغُوتٌ یُعْبَدُ مِنْ دُونِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَل»[81]
که این سوال پیش میآید؛ آیا تشکیل نظام جمهوری اسلامی و در پی آن بیداریهای اسلامی بوجود آمده درپی آن مشمول این حدیث میباشد؟
حضرت آیت الله خامنهای(مدظله العالی) این حدیث را این گونه تفسیر مینمایند[82]:
... خشم و شهوتهای بیمهار و تربیت نشده، دلبستگی به عادات و عقاید خرافیِ میراثی، و بد فهمیدن دستور دین جزو ضعفهای درونی است. بعضیها خیلی از چیزها را نمیفهمیدند. مبارزه میکردیم؛ بعضیها به استناد روایاتی که هر پرچمی که قبل از برافراشته شدن پرچم حضرت مهدی (ارواحنا فداه) برافراشته شود، در آتش است، با مبارزه مخالف بودند. میگفتند آقا شما قبل از مبارزهی حضرت صاحبالزمان (عجّل اللَّه فرجه) میخواهید مبارزه شروع کنید؟ خوب، این پرچم مبارزه را که بلند میکنید، در آتش است. معنای حدیث را نمیفهمیدند. یک عدهای از صدر اسلام، از زمان ائمه (علیهمالسّلام) که شنیده بودند مهدی ظهور خواهد کرد و دنیا را پر از عدل و داد خواهد کرد، ادعای مهدیگری میکردند؛ بعضی بر خودشان هم امر مشتبه بود. بعد نیست بدانید هم در بنی امیه ادعای مهدویت بود، هم در بنی عباس بود، هم در افراد دیگری که چه در زمان بنی عباس و چه در زمانهای بعد تا امروز وجود داشتند، ادعای مهدویت وجود داشت. بله، این پرچم مهدویت را کسی بلند کند، در آتش است. این معنایش این نیست که مردم با ظلم مبارزه نکنند، مردم برای تشکیل جامعهی الهی و جامعهی اسلامی و علوی مبارزه و قیام نکنند. این، بد فهمیدن دین است.[83]
نتیجه گیری
سیر حرکت جامعه بشری طبق برنامه الهی از آدم تا حضرت ولی عصر(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) آماده سازی انسان ها برای رسیدن به جامعه آرمانی ای است که خداوند آن را وعده داده است(وَ لَقَدْ کَتَبْنا فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُها عِبادِیَ الصَّالِحُون)[84] و به دست حجت الهی حضرت بقیه الله الاعظم(ارواحنا فداه) محقق خواهد شد.
از آن جایی که تحقق این جامعه احتیاج به بستر سازی دارد، لذا همه انبیاء و امامان(علیهم السلام) آمده اند برای آماده ساختن بشر و زمینه سازی برای تحقق آن جامعه مهدوی(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) که هر کدام از آن بزرگواران تاحدودی این زمینه را آماده کرده اند، و به هر میزان جامعه بشری برای تحقق آن آماده تر باشد امر ظهور زودتر محقق می شود و هر چه این بستر دیر تر آماده شود فرج حجت الهی به تاخیر خواهد افتاد، خواه غیبت قرن ها به طول انجامد.
از این رو رابطه انقلاب اسلامی ایران و امّت های اسلامی، با ظهور، از جهت بسترسازبودن و بستر سازی کردن این انقلاب ها برای فرج حضرت بقیة الله الاعظم(ارواحنا فداه) است، بدین صورت که هرچه این انقلاب ها(بویژه انقلاب اسلامی ایران) بیشتر خود را به معیارها و ویژگی های جامعه مهدوی(ارواحنا فداه) نزدیک تر کنند، یک گام به سوی ظهور نزدیک ترشده اند(که یکی از ویژگی های جامعه مهدوی مبارزه با ظلم و ستم است).
احادیث به ظاهر مخالف با مبارزات و بیداری امّت های اسلامی (مبتنی بر نفی مبارزه با ظلم)، با تفسیری که از حضرت آیت الله خامنه ای(مدظله العالی) ارائه شد، با امر ظهور در تعارض نمی باشند بلکه این تعارضِ ظاهری و ابتدایی به علّتِ برداشت غلط و گاهی مغرضانه از این احادیث است.
پینوشتها:
[1] بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم به مناسبت میلاد حضرت مهدی(عجّل الله تعالی فرجه)، 1367/9/25
[2] کلینی، محمد؛ الکافی، تهران، دارالکتب الاسلامیه،1365،1، 338؛ عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ قَالَ حَدَّثَنِی مُنْذِرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ قَابُوسَ عَنْ مَنْصُورِ بْنِ السِّنْدِیِّ عَنْ أَبِی دَاوُدَ الْمُسْتَرِقِّ عَنْ ثَعْلَبَةَ بْنِ مَیْمُونٍ عَنْ مَالِکٍ الْجُهَنِیِّ عَنِ الْحَارِثِ بْنِ الْمُغِیرَةِ عَنِ الْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ قَالَ أَتَیْتُ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ ع فَوَجَدْتُهُ مُتَفَکِّراً یَنْکُتُ فِی الْأَرْضِ فَقُلْتُ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ مَا لِی أَرَاکَ مُتَفَکِّراً تَنْکُتُ فِی الْأَرْضِ أَ رَغْبَةً مِنْکَ فِیهَا فَقَالَ لَا وَ اللَّهِ مَا رَغِبْتُ فِیهَا وَ لَا فِی الدُّنْیَا یَوْماً قَطُّ وَ لَکِنِّی فَکَّرْتُ فِی مَوْلُودٍ یَکُونُ مِنْ ظَهْرِی الْحَادِیَ عَشَرَ مِنْ وُلْدِی هُوَ الْمَهْدِیُّ الَّذِی یَمْلَأُ الْأَرْضَ عَدْلًا وَ قِسْطاً کَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً تَکُونُ لَهُ غَیْبَةٌ وَ حَیْرَةٌ یَضِلُّ فِیهَا أَقْوَامٌ وَ یَهْتَدِی فِیهَا آخَرُونَ فَقُلْتُ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ وَ کَمْ تَکُونُ الْحَیْرَةُ وَ الْغَیْبَةُ قَالَ سِتَّةَ أَیَّامٍ أَوْ سِتَّةَ أَشْهُرٍ أَوْ سِتَّ سِنِینَ فَقُلْتُ وَ إِنَّ هَذَا لَکَائِنٌ فَقَالَ نَعَمْ کَمَا أَنَّهُ مَخْلُوقٌ- وَ أَنَّی لَکَ بِهَذَا الْأَمْرِ یَا أَصْبَغُ أُولَئِکَ خِیَارُ هَذِهِ الْأُمَّةِ مَعَ خِیَارِ أَبْرَارِ هَذِهِ الْعِتْرَةِ فَقُلْتُ ثُمَّ مَا یَکُونُ بَعْدَ ذَلِکَ فَقَالَ ثُمَّ یَفْعَلُ اللَّهُ ما یَشاءُ فَإِنَّ لَهُ بَدَاءَاتٍ وَ إِرَادَاتٍ وَ غَایَاتٍ وَ نِهَایَات: اصبغ بن نباته گوید: خدمت امیر المؤمنین علیه السلام آمدم و دیدم آن حضرت متفکر است و زمین را خط میکشد، عرضکردم: ای امیر مؤمنان! چرا شما را متفکر میبینم و بزمین خط میکشی، مگر بآن (خلافت در روی زمین) رغبت کردهای؟ فرمود: نه، بخدا، هرگز روزی نبوده که بخلافت یا بدنیا رغبت کنم، ولی فکر میکردم در باره مولودی که فرزند یازدهم من است، او همان مهدی است که زمین را از عدل و داد پر کند، چنان که از جور و ستم پر شده باشد. برای او غیبت و سرگردانی است (هر زمانی در شهری بسر میبرد) که مردمی در آن زمان گمراه گردند و دیگران هدایت شوند، عرضکردم: یا امیر المؤمنین، آن سرگردانی و غیبت تا چه اندازه است؟ فرمود: شش روز یا شش ماه یا شش سال، عرضکردم: این امر (غیبت و سرگردانی) شدنی است؟!! فرمود: آری چنان که خود او خلق شدنی است (غیبتش هم قطعی و مسلم است) ولی ای اصبغ تو کجا و این امر؟ آنها (که زمان غیبت را درک میکنند) نیکان این امت با نیکان این عترت (خاندان پیغمبر صلّی اللَّه علیه و آله) اند، عرضکردم: پس از آن چه میشود؟ فرمود:
پس از آن هر چه خدا خواهد میشود، همانا خدا را بداها و ارادهها و غایات و پایانهاست
[3] پیام به حجاج بیت الله الحرام، 1389/8/24
[4] بیانات در دیدار مسئولان نظام در روز عید مبعث، 1389/4/19
[5] همان
[6] بیانات در اجلاس بین المللی بیداری اسلامی، 1390/6/26
[7] بیانات در کنفرانس حمایت از انتفاضه فلسطین، 1390/7/9
[8] بیانات در دیدار هزاران نفر از معلمان سراسر کشور، 1390/2/14
[9] سوره حدید، آیه 25
[10] سخنرانی در دیدار با مسئولان و کارگزاران نظام جمهوری اسلامی، در آستانهی یازدهمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی ایران، 1368/11/9
[11] سخنرانی در مراسم بیعت جمع کثیری از اقشار مختلف مردم جهرم و بخشهای تابعه، کاشان، فریمان، سرخس، احمدآباد، نکا، بوشهر، بندر دیلم و خواهران بندر گناوه، 1368/4/18
[12] نهضت بیداری مسلمانان در بسیاری از کشورهای اسلامی بر خلاف آنچه تصور و تبلیغ میشود فرزند انقلاب اسلامی ایران نیست، برادر آن است؛ سخنرانی آیتالله خامنهای در چهلودومین مجمع عمومی سازمان ملل، نیویورک، 1366/6/31
[13] بیانات در دیدار هزاران نفر از معلمان سراسر کشور، 1390/2/14
[14] بیانات در اجلاس بین المللی بیداری اسلامی، 1390/6/26
[15] بیانات در خطبه های نماز جمعه، 1389/11/15
[16] بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم بهمناسبت نیمهی شعبان، 1384/6/29
[17] دیدار اقشار مختلف مردم در روز نیمهی شعبان، 1387/5/27
[18] بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم به مناسبت میلاد حضرت مهدی (عجّل الله تعالی فرجه)، 1376/9/25
[19] بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم به مناسبت نیمهی شعبان در مصلّای تهران، 1381/7/30
[20] بیانات در خطبه های نماز جمعه، 1366/1/21
[21] دیدار اقشار مختلف مردم در روز نیمهی شعبان، 1387/5/2
[22] بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم بهمناسبت نیمهی شعبان، 1384/6/29
[23] سوره قصص،آیه 5
[24] سوره اعراف، آیه 128
[25] بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم بهمناسبت نیمهی شعبان، 1384/6/29
[26] دیدار اقشار مختلف مردم در روز نیمهی شعبان، 1387/5/27
[27] بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم به مناسبت نیمهی شعبان در مصلّای تهران، 30/ 07/ 1381
[28] سوره انبیاء، آیه 105
[29] بیانات در خطبه های نماز جمعه، 1359/4/6
[30] مجلسی، محمد باقر؛ بحارالأنوار، لبنان، موسسه الوفاء بیروت، 1404قمری،99، 104
[31] همان
[32] بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم بهمناسبت نیمهی شعبان، 1384/6/29
[33] مجلسی،محمد باقر؛ بحارالأنوار، لبنان، موسسه الوفاء بیروت، 1404قمری ،53، 171
[34] همان
[35] بیانات در خطبه های نماز جمعه، 1359/4/6
[36] بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم به مناسبت میلاد حضرت مهدی (عجّل الله تعالی فرجه)، 1376/9/25
[37] انسان 250 ساله، تهران، موسسه جهادی مرکز صهبا، 1390، ص 346
[38] بیانات در دیدار آیت الله شاهرودی در قم، 1375/2/16
[39] دیدار اقشار مختلف مردم در روز نیمهی شعبان، 1387/5/27
[40] نهضت بیداری مسلمانان در بسیاری از کشورهای اسلامی بر خلاف آنچه تصور و تبلیغ میشود فرزند انقلاب اسلامی ایران نیست، برادر آن است؛ سخنرانی آیتالله خامنهای در چهلودومین مجمع عمومی سازمان ملل، نیویورک، 1366/6/31
[41] کشورهای دیگر نگاه میکنند ببینند این پیشکسوت انتخاباتی و انقلابی - که ملت ایران است - چه کار خواهد کرد. ملت ایران در این زمینه، جزو پیشکسوتهاست
[42] بیانات در دیدار جمعی از دانشجویان، 1390/5/19
[43] بیانات در دیدار شاعران و ذاکرین، 1390/3/3
[44] بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم بهمناسبت نیمهی شعبان، 1384/6/29
[45] بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم به مناسبت میلاد حضرت مهدی (عجّل الله تعالی فرجه)، 1376/9/25
[46] سوره بقره، آیه 214
[47] سوره قصص، آیه 7
[48] همان، 13
[49] همان، 5
[50] سخنرانی در اجتماع مردم مشهد، 1368/1/3
[51] بیانات در خطبه های نماز جمعه، 1359/4/6
[52] همان
[53] همان
[54] همان
[55] همان
[56] همان
[57] ایشان دراینباره میفرمایند: اگر شما در کتب اسلامی، در متون اصلی اسلامی دقت کنید همهی خصوصیات آن جامعه به دست میآید. همین دعای ندبهای که در روزهای جمعه انشاءاللَّه موفق باشید و بخوانید و میخوانید، خصوصیات آن جامعه ذکر شده است؛ بیانات در خطبه های نماز جمعه، 1359/4/6
[58] مجلسی، محمد باقر؛ بحارالأنوار، لبنان، موسسه الوفاء بیروت، 1404قمری، 99 ،106
[59] همان
[60] همان
[61] طبرسی، ابوعلی الفضل بن الحسن، إعلامالوری، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 463
[62] همان
[63] همان
[64] همان
[65] بیانات در خطبه های نماز جمعه، 1366/1/21
[66] امام علی بن ابی طالب؛ نهج البلاغه، قم، انتشارات دار العلم، 40، خطبه 1
[67] حالا اگر به آیات و روایات مراجعه بکنید - که البته محققین و متتبعین مراجعه کردهاند - خصوصیات بیشتری را هم پیدا میکنید؛ ... جامعهای که در آن نشانی از ظلم و طغیان و عدوان و ستم نیست؛ جامعهای که در آن اندیشهی دینی و اندیشهی علمی انسانها در سطح بالاست؛ جامعهای که در آن همهی برکات و همهی نعم و همهی نیکیها و زیباییهای عالم بروز میکند و در اختیار انسان قرار میگیرد؛ و بالاخره جامعهای که در آن تقوا و فضیلت و گذشت و ایثار و برادری و مهربانی و یکرنگی اصل و محور است. یک چنین جامعهای را شما در نظر بگیرید، این همان جامعهای است که مهدی موعود ما و امام زمان ما و محبوب تاریخی دیرین ما - که هم اکنون در زیر همین آسمان و بر روی همین زمین زندگی میکند و در میان انسانها هست - به وجود خواهد آورد و تأمین خواهد کرد. این اعتقاد به امام زمان.
[68] مجلسی، محمد باقر؛ بحارالأنوار، لبنان، موسسه الوفاء بیروت، 1404قمری،52،372
[69] همان
[70] مجلسی، محمد باقر؛ بحارالأنوار، لبنان، موسسه الوفاء بیروت، 1404قمری، 52،309
[71] همان
[72] مجلسی، محمد باقر؛ بحارالأنوار، لبنان، موسسه الوفاء بیروت، 1404قمری، 52،390
[73] همان
[74] بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم به مناسبت نیمهی شعبان در مصلّای تهران، 30/ 07/ 1381
[75] سوره حدید، آیه 25
[76] همان
[77] سوره آل عمران، آیه 146
[78] بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم به مناسبت نیمهی شعبان در مصلّای تهران، 30/ 07/ 1381
[79] همان
[80] همان
[81] کلینی، محمد؛ الکافی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1365، 8 ، 295؛ عَنْهُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِیسَی عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ الْمُخْتَارِ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ کُلُّ رَایَةٍ تُرْفَعُ قَبْلَ قِیَامِ الْقَائِمِ فَصَاحِبُهَا طَاغُوتٌ یُعْبَدُ مِنْ دُونِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَل
[82] توسریخوری، شنیدن زور، دیدن فسق در کسانی که از آنها جامعه توقع عدالت و انصاف و طهارت و پاکیزهدامنی دارد، عادت شده بود. یعنی اگر در دوران پیش از انقلاب میآمدند به مردم میگفتند آقا فلان مسئول عالی کشور- حالا شخص اول که خود شاه بود- یا وزرا یا مسئولین فلان عیاشی را کردند، فلان فسق را کردند، فلان عمل زشت و ناهنجار را انجام دادند، مردم تعجب نمیکردند؛ میگفتند خوب، هست دیگر؛ معلوم است! یعنی عادت کرده بودند به اینکه مسئولانی را که باید پاک باشند و پاکدامن باشند، آلودهدامن و ناپاک ببینند. ما تعجب میکردیم از اینکه در صدر اسلام چطور یک خلیفه مست رفت برای مردم نماز صبح خواند! هم در بارهی خلیفه هست، هم در بارهی یکی از امرای منصوب از قِبل یک خلیفه. این در تاریخ اسلام هست و معروف و مسلّم هم هست. نماز صبح دو رکعت است؛ اما او چون سر کیف بود، شش رکعت خواند. گفتند آقا نماز صبح را زیادی خواندی؛ گفت بله، حالم خوش است؛ اگربخواهی، بیشتر هم میخوانم! این در تاریخ بود. در آن زمان مردم میدیدند که خلیفه یک چنین فسقی را دارد انجام میدهد، اما تحمل میکردند و بیتفاوت از مقابل این قضیه میگذشتند. زمان ما هم همینجور بود. در دورهی طاغوت- که ماها تا قبل از پیروزی انقلاب با طاغوت مواجه بودیم- قضیه همینجور بود. مردم تعجب نمیکردند از اینکه پادشاه کشور اسلامی فسق کند، فجور کند، بادهگساری کند، کارهای هرزه انجام دهد. شاید من قبلًا گفته باشم که یکی از علمای بزرگ تبریز که مرد بسیار دانشمند و عالمی بود و بنده هم او را دیده بودم- استاد پدر ما بود- پیرمردی بود بسیار عالم، اما بسیار ساده! من یکوقتی رفته بودم تبریز، شاگردان و دوستانِ علاقهمند خود ایشان نقل میکردند؛ میگفتند یکوقتی محمد رضا در دورهی جوانیاش آمده بود تبریز، رفته بود سراغ این آقا. احترام کرده بود از این آقا، رفته بود توی آن مدرسهای که این آقا تدریس میکرده. بعد که محمد رضا رفته بود، این آقای عالم- که عالم هم بود، متقی هم بود، منتها ساده بود- مجذوب شاه شده بود و از او تعریف میکرد. دوستان گفته بودند آقا شما که از این شخص تعریف میکنید، این مرد این کارهای خلاف را انجام میدهد- حالا کارهائی که در نظر آن عالم، خیلی بزرگ باید مینمود؛ مثلًا او شراب میخورد- گفته بود خوب، شاه است دیگر؛ میخواهی شراب نخورد؟! گفته بودند آقا مثلًا قماربازی میکند، گفته بود شاه است دیگر؛ پس میخواهی مثلًا چه بازی کند؟! عرف این بود که چون شاه است، چون وزیر است، پس باید بتواند فسق کند، فجور کند، ناپاکی از خودش نشان بدهد. این جزو عاداتی بود که در جامعهی ما وجود داشت. اینها همان موانع درونی است؛ اینها آن چیزهائی است که در مقابل رسیدن به یک هدف و مقصود والا عایق ایجاد میکند.
[83] بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار اساتید و دانشجویان دانشگاههای شیراز، 1387/2/14
[84] سوره انبیاء، آیه 105
منابع:
[1] قرآن کریم، تهران، آیین دانش، 1389
[2] نهج البلاغه، قم ، انتشارات دار العلم، 1387
[3] سایت حضرت آیت الله خامنه ای(مدظله العالی)؛ www.khamenei.ir
[4] طبرسی، ابو علی الفضل بن الحسن، إعلامالوری، تهران، دارالکتب الاسلامیه
[5] کلینی، محمد؛ الکافی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1365
[6] مرکز صهبا؛ انسان 250 ساله، تهران، موسسه جهادی مرکز صهبا، 1390
[7] مجلسی، محمد باقر؛ بحارالأنوار، لبنان، موسسه الوفاء بیروت، 1404 قمری
منبع چاپی: مجموعه مقالات همایش نظریه بیداری اسلامی در اندیشه امام خمینی(رحمهالله) و آیت الله خامنهای(مدظلهالعالی)
نظرات شما عزیزان: