امتيازات انقلاب اسلامي ايران
دليل اينکه انقلاب شد چيست؟
1- مبارزه با ديکتاتوري و قوانين ضد اسلامي
1- چرا شاه، بايد شاه باشد؟ چه کسي گفت: شاه، شاه باشد؟ مردم او را انتخاب کردند؟ آيا کمالاتي ايشان داشت يا پدرش داشت که ديگران نداشتند. پدرش هيچ کمالي نداشت. خودش سوادي داشت، يک چيزهايي بلد بود ولي دهها هزار نفر کمالاتشان از او بيشتر بود. چرا شاه بايد بر ما حکومت کند؟ حالا اگر رضاشاه را يک قدرتي آورد سردارش کرد و يک گروهي هم قلع و قمع کرد، به هر حال با يک شبه کودتا، با يک کودتايي، اين شاه شد. به چه دليل پسرش بايد بر ما حکومت کند؟ دليل چيه؟ اين يک مورد.
2- چرا قانون غير خدا جاري است؟ احکام خدا چرا تعطيل است؟ چرا خفقان؟ چرا شکنجه؟ يک جايي هست به نام موزهي عبرت! اين را خوب است آقايان بروند ببينند، که چه آدمهايي آنجا شکنجه شدند؟ صحنهي زندان که زندانيها با هم صحبت ميکنند. تمام اينها را آدم به طور محسوسي لمس ميکند. چرا؟ چرا مثلاً افرادي بايد ده سال، دوازده سال، چرا در زندان نبايد کسي نماز بخواند؟ خفقان، اعدام، شکنجه، زندان. راه فساد باز است. يک طبقه اشراف وابسته به حاکم بايد حکومت کنند. چرا رابطه با آمريکا و اسرائيل باشد؟ چرا بايد ايرانيها ژاندارم آمريکا در منطقه باشند؟ چرا بايد قانوني وضع شود که اگر هر آمريکايي در ايران هر دخالتي کرد، قوهي قضايي ايران دخالت نکند؟ يعني اگر يک آمريکايي تف انداخت در صورت بالاترين شخصيت ما، ايران حق نداشته باشد اين را محاکمه کند؟ اين ذلت است. اينها زمينههاي انقلاب است.
تفاوتها: من اينجا ده مورد تفاوت نوشتم. خيلي از کشورها انقلاب ميشود. اما ايران ده امتياز، البته ده مورد را من بلد هستم. من تحليلگر سياسي نيستم. همينطور يک لحظه فکر کردم، چيزهايي که در ذهنم بود نوشتم.
2- حضور همه اقشار جامعه در انقلاب اسلامي
1- انقلاب ايران از همه گروهها بود. غير از مصر است که مثلاً يک جمعي ميآيند هجوم ميکنند يک افرادي را ميگيرند و ميبندند، انقلاب همهي مردم ايران است. نه از کارگران است، نه از محرومين است، نه از کشاورزان است، نه از ارتش است، حتي امام فرمود: من هم در انقلاب سهمي ندارم، چون يک عده ميگفتند: ما انقلاب کرديم، ما انقلاب کرديم، امام آب پاکي را روي دستشان ريخت. گفت: من هم از انقلاب سهمي ندارم. هرچه بود از امام بود، اما براي اينکه آنها را به حيا وا دارد، گفت: من هم از انقلاب سهمي ندارم. اين خيلي مهم است. من صاحب انقلاب نيستم.
به قول مرحوم پرورش ميگفت: قطره بايد وصل به دريا شود. بعضيها قطره هستند، دريا را به خودشان وصل ميکنند. ميگويند: من انقلاب کردم. قطره بايد وصل به دريا شود. نبايد دريا را پشت قطره بکشانيم. قطره بايد پشت دريا باشد. نه ثروتمندان بودند. نه حزب سياسي بود.کمونيستها ميگويند: هرجا انقلاب ميشود ريشهاش شکم است. چون سرمايهدارها زور ميگويند، طبقهي کارگر، طبقهي محروم، طبقهي کشاورز به حالت انفجار درميآيند، انقلاب ميشود. يعني انقلاب را يک انفجار ميدانند که ريشهاش مسيل اقتصادي است. نه فقط انقلاب را، بلکه ميگويند: همهي پديدهها ريشهاش شکم است. اگر کسي خوب شعر ميگويد، معلوم ميشود کباب خورده است. اگر شاگرد اول است معلوم ميشود تغذيهاش خوب بوده است. همهي پديدههاي هنري، سياسي، اقتصادي، اگر يک کشوري با کشوري راه بياندازد، پيداست اينها نفت دارند، براي خريد و فروش نفت با هم رابطه دارند. تمام روابط سياسي، اجتماعي، هنري، فني، علمي، ميگويند: زيربنا اقتصاد است. واقعاً اينطور است؟ اگر انقلاب ما به خاطر فقر بود، بايد ريشهي انقلاب در سيستان بلوچستان باشد. چون آنجا فقيرترين بودند، نه مدرسه فيضيه! اگر ريشهي انقلاب فقر بود بايد اگر پنير و تخم مرغ ارزان شد، دست از انقلاب بکشيم. اينطور است؟ اين حرف اول است.
2- حرف دوم اين بود که شعار ما نه شرقي بود، نه غربي! هرکجا انقلاب ميشود يک سر نخهايي به شرق يا به غرب دارد. انقلاب ما شعارش اين بود و عمل هم کرد. اين امتياز دوم است.
نظرات شما عزیزان: