بایدها و نبایدهای عید نوروز از نگاه اسلام
مقدمه
تبیین دیدگاه اسلام دربارۀ عید نوروز، موضوعی است که عالمان دینی از گذشته بدان توجهی خاص داشته اند و در کتابهای فقهی و رساله های عملی فتوا به استحباب غسل نوروز، خواندن نمازی خاص که در این روز وارد شده و روزه گرفتن داده اند.[1]
همچنین، در احادیث سفارش شده است که در این روز پاکیزه ترین لباسهایتان را بپوشید و خود را معطر نمایید. بازخوانی نگاه اسلام به عید نوروز، می تواند نقش مهمی در سمت و سو دادن و استفادۀ درست از چنین فرصتی باشد. به طور مثال، در این ایام مردم اهتمام خاصی به پوشیدن لباس نو و دید بازدید دارند، در حالی که در نگاه اسلام آنچه مهم است، لباس تمیز پوشیدن و توجه به اهدافی است که پشت چنین روزی قرار دارند.
سیاست اسلام در برابر رسوم و آداب ملتها نه برخورد حذف گرایانه؛ بلکه سیاست تعامل و بازخوانی آنها در قالب دینی است. بنابراین، توجه به فلسفۀ وجودی نوروز، می تواند نقش مؤثری در فرهنگ سازی دینی در جامعه داشته باشد. قبل از هر بحثی، به طرح گزیده ای از احادیث می پردازیم:
1. «مُحَمَّدُ بنُ الْحسَنِ فی الْمِصْبَاحِ عَنِ الْمُعَلَّی بْنِ خُنَیسٍ عَنْ مَوْلَانَا الصَّادِقِ ع فِی یوْمِ النیرُوزِ قالَ إِذَا کانَ یوْمُ النَّیرُوزِ- فَاغْتَسِلْ وَ الْبَسْ أَنْظَفَ ثِیابِک- وَ تَطَیبْ بِأَطْیبِ طِیبِک- وَ تَکونُ ذَلِک الْیوْمَ صَائِماً- فَإِذَا صَلَّیتَ النوَافِلَ وَ الظهْرَ وَ الْعصْرَ- فَصَلِّ بَعْدَ ذَلِک أَرْبَعَ رَکعَاتٍ - تَقْرَأُ فِی أَوَّلِ کلِّ رَکعَةٍ فَاتِحَةَ الْکتَابِ - وَ عَشْرَ مَرَّاتٍ إِنا أَنزَلْنَاهُ فی لَیلَةِ الْقَدْرِ- وَ فِی الثَّانِیةِ فَاتِحَةَ الْکتَابِ- وَ عَشْرَ مَرَّاتٍ قُلْ یا أَیهَا الْکافِرُونَ- وَ فِی الثَّالِثَةِ فَاتِحَةَ الْکتابِ وَ عشْرَ مرَّاتٍ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ- وَ فِی الرَّابِعَةِ فَاتِحَةَ الْکتَابِ- وَ عَشْرَ مَرَّاتٍ الْمُعَوِّذَتَینِ- وَ تَسْجُدُ بَعْدَ فرَاغِک منَ الرَّکعَاتِ سَجْدَةَ الشُّکرِ- وَ تَدْعُو فِیهَا یغْفَرُ لَک ذُنُوبُ خَمْسِینَ سَنَةً؛[2]
امام صادق(ع) می فرمایند: هنگامی که نوروز فرا رسید، غسل کن و پاکیزه ترین لباست را بپوش و با بهترین عطرها خود را خوشبو کن و در این روز روزه بدار و زمانی که نوافل و نماز ظهر و عصر را خواندی، چهار رکعت نماز بخوان؛ در رکعت اول سورۀ حمد را می خوانی و بعد ده بار سورۀ قدر را، و در رکعت دوم ابتدا سورۀ حمد و بعد از آن ده بار سورۀ کافرون، و در رکعت سوم بعد از حمد ده مرتبه سورۀ توحید، و در رکعت چهارم بعد از حمد ده بار سورۀ فلق و ناس (معوذتین) و بعد از اتمام نماز، سجدۀ شکر می گذاری و در آن دعا می کنی که گناه پنجاه سالۀ تو آمرزیده می شود.»
شیخ بهایی(ره) کیفیت این نماز را این گونه بیان کرده است: و آن چهار رکعت است؛ به دو سلام. در رکعت اول فاتحه یک نوبت و «إنا أنزلنا» ده نوبت، و در رکعت دوم بعد از فاتحه ده نوبت «قُل یا ایها الکافرون» و در رکعت سوم بعد از فاتحه ده نوبت «قُل هُو اللّهُ أحد» و در رکعت چهارم بعد از فاتحه هر یک از «قُل أعوذ بربّ الفلق» و «قل أعوذ بربّ النّاس» ده نوبت، و بعد از سلام به سجده رود و این دعا را در سجده بخواند: «اللّهُمَّ صلِّ علی مُحَمَّدٍ وَ آل مُحَمَّدٍ الْاوْصِیآءِ الْمَرْضِیینَ وَ علی جمیعِ انبیائِک وَ رُسلِک بافْضَلِ صلَواتِک وَ بارِک عَلَیهِمْ بِافْضَلِ بَرَکاتِک وَ صَلِّ علی ارْواحهِمْ وَ اجْسادِهِمْ، اللّهُمَّ بارِک عَلی مُحَمَّدٍ و آلِ مُحَمَّدٍ وَ بارِک لَنا فی یوْمِنا هذَا الَّذی فضَّلْتَهُ وَ کرَّمتَهُ وَ شَرَّفْتَهُ وَ عَظَّمْتَ خَطَرَهُ، اللّهُمَّ بارِک لی فیما انْعَمْتَ بِه عَلَی حتّی لا اشکرَ احَدًا غَیرَک، وَ وَسِّعْ عَلَی فی رِزْقی یا ذَالْجَلالِ وَ الْاکرامِ.» و وقت این نماز بعد از فارغ شدن است از نماز ظهر و عصر و نافلۀ آن که در اول وقت گزارده شود.[3]
2. امام صادق(ع) فرمودند: «أَن یوْمَ النَّیرُوزِ هُوَ الْیوْمُ الَّذِی أَخَذَ فیهِ النبِی(ص) لِأَمیرِالْمُؤْمِنِینَ(ع) الْعهْدَ بغَدِیرِ خُمٍّ فَأَقَرُّوا لَه بالْوَلَایةِ فَطُوبَی لِمَنْ ثَبَتَ عَلَیهَا وَ الْوَیلُ لِمَنْ نَکثَهَا وَ هُوَ الْیوْمُ الَّذِی وَجَّهَ فِیهِ رَسُولُ اللَّهِ (ص) عَلِیاً (ع) إِلَی وَادِی الْجِنِّ وَ أَخَذَ علَیهِمُ الْعهُودَ وَ الْموَاثِیقَ وَ هُوَ الْیوْمُ الَّذِی ظَفِرَ فِیهِ بِأَهْلِ النَّهْرَوَانِ وَ قتَلَ ذِی الثدَیةِ وَ هوَ الْیوْم الَّذِی فیهِ یظهَرُ قَائِمُنَا أَهْلَ الْبَیتِ وَ وُلَاةَ الْأَمْر وَ یظْفِرُهُ اللَّهُ بِالدَّجَّالِ فَیصْلِبُهُ عَلَی کنَاسَةِ الْکوفَةِ وَ مَا مِنْ یوْمِ نَیرُوزٍ إِلَّا وَ نَحْنُ نَتَوَقَّعُ فِیهِ الْفَرَجَ لِأَنَّهُ مِنْ أَیامِنَا حَفِظَهُ الْفُرْسُ وَ ضَیعْتُمُوهُ ثُمَّ إِن نَبِیاً مِنْ أَنْبِیاءِ بَنِی إِسْرَائِیلَ سَأَلَ رَبَّهُ أَنْ یحْیی الْقَوْمَ الَّذِینَ خَرَجُوا مِنْ دِیارِهِمْ وَ هُمْ أُلُوفٌ حَذَرَ الْمَوْتِ فَأَمَاتَهُمُ اللَّهُ فَأَوْحَی اللَّهُ إِلَیهِ[4] أَن صُبَّ عَلَیهِمُ الْمَاءَ فِی مَضَاجِعِهِمْ فَصَبَّ عَلَیهِمُ الْمَاءَ فِی هَذَا الْیوْمِ فَعَاشُوا وَ هُمْ ثَلَاثُونَ أَلْفاً فَصَارَ صَبُّ الْمَاءِ فِی یوْمِ النَّیرُوزِ سُنَّةً مَاضِیةً لَا یعْرِفُ سَبَبَهَا إِلَّا الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ وَ هوَ أَوَّلُ یوْم مِنْ سَنَةِ الْفُرْسِ قَالَ الْمُعَلَّی وَ أَمْلَی عَلَی ذَلِک فَکتَبْتُ مِنْ إِمْلَائِهِ؛[5] همانا نوروز، روزی است که پیامبر(ص) در غدیرخم برای امیرالمؤمنین(ع) بیعت گرفت و همه به ولایت او اقرار کردند، پس خوشا به حال کسی که بر آن ثابت قدم ماند و وای بر کسی که عهد خود را شکست. و آن روزی است که پیامبر(ص) حضرت علی(ع) را میان جنّیان فرستاد و از ایشان عهد و پیمانهایی گرفت. و روزی است که آن حضرت در جنگ نهروان بر اهل نهروان پیروز شد و ذو الثَّدیه (رهبر خوارج) را به قتل رساند. و روزی است که قائم آل محمّد(ص) در آن ظهور می کند و خداوند او را بر دجّال پیروز می گرداند و آن ملعون را در کناسۀ (زباله دان) کوفه به دار می آویزد. و هیچ نوروزی نیست که ما توقع خلاصی از غم نداشته باشیم؛ زیرا این روز از روزهای ماست که ایرانیان آن را حفظ کرده اند و شما آن را ضایع کردید.
سپس پیامبری از پیامبران بنی اسرائیل از پروردگار خود خواست که زنده گرداند گروه هزاران نفری که از ترس مرگ از دیار خود بیرون رفته و همگی مرده بودند، پس خداوند به آن پیامبر وحی کرد که بر قبور آنها آب بریزد، پس او در این روز بر آنها آب ریخت، آنها که سی هزار نفر بودند، زنده شدند و از این جهت آب ریختن در روز نوروز سنّت شده، علت آن را کسی جز راسخون در علم نمی داند. و نوروز آغاز سال ایرانیان است. معلی گفت: امام این حدیث را بر من املا کرد و من آن را نوشتم.»
3. «وَ عَنِ الْمُعَلَّی أَیضاً قَالَ: دَخَلْتُ عَلَی أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(ع) فِی صَبِیحَةِ یوْم النَّیرُوزِ، فَقَالَ: یا مُعَلَّی! أَتعْرِفُ هذَا الْیوْمَ؟ قُلْتُ: لَا وَلَکنَّهُ یوْمٌ تُعَظِّمُهُ الْعَجَمُ وَ تَتَبَارَک فِیهِ قَالَ: کلَّا، وَ الْبَیتِ الْعَتِیقِ الَّذِی بِبَطْنِ مَکةَ مَا هَذَا الْیوْمُ إِلَّا لِأَمْرٍ قَدِیمٍ أُفَسِّرُهُ لَک حَتَّی تَعْلَمَهُ. قُلْتُ: تَعَلُّمِی هَذَا مِنْ عِنْدِک أَحَبُّ إِلَی مِنْ أَنْ تَعِیشَ أَتْرَابِی وَ یهلِک اللَّهُ أَعْدَاءَکمْ. قَالَ: یا مُعَلَّی! یوْمُ النَّیرُوزِ هُوَ الْیوْمُ الَّذِی أَخَذَ اللَّهُ فِیهِ مِیثَاقَ الْعِبَادِ أَنْ یعْبُدُوهُ وَ لَا یشْرِکوا بِهِ شَیئاً وَ أَنْ یدِینُوا لِرُسُلِهِ وَ حُجَجِهِ وَ أَوْلِیائِهِ وَ هُوَ أَوَّلُ یوْمٍ طَلَعَتْ فِیهِ الشَّمْسُ وَ هَبَّتْ فِیهِ الرِّیاح اللَّوَاقحُ وَ خُلِقَتْ فِیهِ زَهْرَةُ الْأَرْضِ وَ هُوَ الْیوْمُ الَّذِی اسْتَوَتْ فِیهِ سَفِینَةُ نُوحٍ عَلَی الْجُودِی وَ هُوَ الْیوْمُ الَّذِی أَحْیا اللَّهُ فِیهِ الْقَوْمَ الَّذِینَ خَرَجُوا مِنْ دِیارِهِمْ وَ هُمْ أُلُوفٌ حَذَرَ الْمَوْتِ فَقالَ لَهُمُ اللّهُ موتُوا ثمَّ أَحْیاهُمْ وَ هُوَ الْیوْمُ الَّذِی کسَرَ فِیهِ إِبْرَاهِیمُ أَصْنَامَ قَوْمِهِ وَ هُوَ الْیوْمُ الَّذِی حَمَلَ فِیهِ رَسُولُ اللَّهِ(ص) عَلِیاً(ع) عَلَی مَنْکبَیهِ حَتَّی رَمَی أَصْنَامَ قُرَیشٍ مِنْ فَوْقِ الْبَیتِ الْحَرَامِ؛[6]
معَلّی بن خُنَیس می گوید: در صبح روز نوروز بر امام صادق(ع) وارد شدم، حضرت به من فرمود: آیا می دانی امروز چه روزی است؟ عرض کردم: نه؛ اما روزی است که عجمها آن را بزرگ می دارند و در آن به یکدیگر تبریک می گویند. فرمود: چنین نیست! سوگند به خانۀ عتیق که درون مکه است، نیست این روز، مگر به خاطر یک علت کهن! آن را برای تو تفسیر می کنم تا بدانی. عرض کردم: این را از شما بدانم، نزد من از آنکه دوستان مردۀ من زنده شوند، بهتر است. خداوند دشمنان شما را نابود گرداند. فرمود: ای معلّی! نوروز روزی است که خدای تعالی از ارواح بندگان پیمان گرفت که او را بندگی نمایند و چیزی را با او شریک نسازند و به فرستاده ها و حجتها و اولیای او ایمان بیاورند. و [آن] اول روزی است که آفتاب [در آن] طلوع کرده و بادی که درختان را بارور می سازد، در آن وزیده و خرمی زمین در این روز آفریده شده. و آن روزی است که کشتی نوح(ع) بر کوه جودی قرار گرفت. و آن روزی است که خدای تعالی زنده گردانید جماعتی را که از بیم مرگ از شهر و دیار خود بیرون رفته بودند و چندین هزار نفر بودند، پس حق تعالی به آنها گفت: بمیرند، بعد آنها را زنده گردانید. و آن روزی است که حضرت ابراهیم(ع) بتهای قوم خود را شکست. و آن روزی است که رسول خدا(ص) علی(ع) را بر دوش خود گرفت تا بتهای قریش را از بالای پشت بام خانۀ خدا پایین ریخت.»
از منظر احادیث، نوروز دارای علتهای طبیعی، اجتماعی و دینی خاصی است که به چند علت - که نیاز به توضیح دارد - اشاره خواهیم کرد:
علت طبیعی نوروز
سید بن طاوس(ره) در تفسیر علت طبیعی نوروز نوشته است: همانا ابتدا عالم و خلقت دنیا در ماه نیسان (فروردین) بوده و هیچ شکی نیست که وقتی ماه نیسان وارد می شود، خورشید در برج حمل است. حال که ابتدای عالم در مثل چنین روزی است، پس مناسب است که روز عید و سرور باشد و به همین جهت، مستحب است که در این روز خود را به بهترین عطرها خوشبو کرده، پاکیزه ترین لباسهایمان را بپوشیم و با شکر و دعا سال خود را شروع و خود را برای این روز با غسل مهیا سازیم و عید و شادی خود را با روزه و نماز متعارف در این روز تکمیل کنیم؛ چون این روز ابتدا[ی] نعمت بزرگ [است] که همان خلقت عالم در چنین روزی باشد.[7]
وجه تسمیه نوروز
از احادیث علت نامگذاری این عید به «نوروز» روشن می گردد؛ چون خورشید در این روز برای اولین بار بر زمین طلوع کرد و اولین روز را به وجود آورد. بنابراین، نوروز اضافۀ صفت به موصوف است؛ یعنی روز نو و تازه؛ اما این نامگذاری با دید طبیعی به عید نوروز است؛ و الا اگر با دید تاریخی و اجتماعی به عید نوروز بنگریم، هر یک از این وقایع - که در حدیث به آنها اشاره شد - منشأ روزی نو و تازه در تاریخ بوده اند. لذا در علت نامگذاری این عید، نباید این جنبه ها را از نظر دور داشت.
تقارن عید غدیرخم و نوروز
تلقی شیعیان در طول تاریخ این بوده که غدیرخم در عید نوروز واقع شده است. بسیاری از دانشمندان شیعی معتقدند که در سال دهم هجری، هنگامی که پیامبر اکرم(ص) حضرت علی(ع) را به جانشینی خود انتخاب کرد، اول بهار بوده است؛ یعنی درست همان هنگامی که به امر الهی آفتاب فروزان رهبری اسلام از برج نبوت به برج امامت منتقل شد، آفتاب از برج حوت به برج حمَل منتقل گشت.
در ایران به موازات پایبندی تمام ادیان و مردم به این عید، از زمانی که حکومت ایران رسماً شیعی اعلام شد تا به امروز، این عید به عنوان عید ولایت، با شکوه و احترام خاصی بر پا می شده است؛ اما در دوران معاصر بعضی در تقارن این دو عید تردید کرده اند.
اولین کسی که این تقارن را رد کرد، سیدحسن تقی زاده نویسنده کتاب «گاه شماری در ایران قدیم» بود. او در این باره چنین می گوید: «مطابقت واقعۀ غدیرخم با نوروز اساس صحیحی ندارد؛ چون روز نصب علی(ع) به خلافت در غدیرخم، حسب قول مقدسی در احسن التقاسیم، در 18 ذی الحجة سال ششم بعد از هجرت بوده است که مطابق 29 آوریل رومی و 12 بهمن ماه ایرانی است.»[8]
بعد از او عده ای ضمن تکرار این حرف، شیعه را متهم به شعوبی گری و عقیدۀ علمای شیعه را وهم و پندار تلقی کرده اند.[9]
اما هر کسی کم ترین آشنایی با تاریخ اسلام داشته باشد، بی تردید حکم به بی اساسی عقیدۀ این عده می کند؛ چه اینکه پر واضح است واقعۀ غدیرخم در سال دهم هجری رخ داده است، نه سال ششم هجری. در اینجا بی مناسبت نخواهد بود که سخن بعضی از دانشمندان که در این زمینه تحقیق کرده اند، نقل کنیم:
علامه شعرانی(ره) در این خصوص می گوید: «اولی آن است که مرد مؤمن به قصد وقوع نصب امیرالمؤمنین(ع) به خلافت در این ایام، آن را عید بگیرد؛ چون به حسب بعضی روایات، آن روز نوروز بود و من از زیج هندی استخراج کردم، تحویل آفتاب به برج حمل (فروردین) در سال دهم هجری، چهارشنبه بیست و یکم ذی الحجه، سه روز پس از عید غدیرخم بوده، و جشن گرفتن پس از سه روز هم مناسب است.»[10]
دکتر ذبیح الله صفا در این مورد می نویسد: «توافق نوروز با زمان جلوس حضرت علی(ع) بر ولایت و خلافت با همچون زمانی مصادف بوده است.»[11]
علامه مجلسی (ره) در این خصوص نوشته است: «ما وقتی به طور قهقرا تاریخ را حساب کنیم، عید غدیر در سال دهم هجری را مطابق نزول شمس به اول برج حمل می یابیم.»[12]
احمد بن فهد حلی(ره) در این خصوص آورده است: «این تاریخ است و این هم عید غدیرخم که در سال دهم هجری، موافق نزول خورشید به برج حمل بوده است.»[13]
فاضل هندی(ره) در این باره نگاشته است: «بنا بر فرض تقویم حساب شده که نزول خورشید به حمل موافق نوزدهم ذی الحجه بوده است و حال اینکه شب سیم در مکه، هلال رؤیت نمی شود، بنابراین، نزول خورشید به حمل، موافق هجدهم بوده است.»[14]
برخی از اساتید معاصر حوزه در این خصوص نوشته اند: پیامبر اسلام (ص) روز دهم ذی حجۀ سال دهم هجری قمری برابر با 10 /12 /19 هجری شمسی، در بازگشت از حجة الوداع، روز هجدهم ذی الحجه، در حالی که 1532 روز از مبدأ هجرت گذشته بود، وقتی به محل غدیرخم رسید، از جانب پروردگار فرشتۀ وحی با این پیام نازل شد که امیر مؤمنان(ع) را باید رسماً جانشین خویش سازی...[15] البته وقوع غدیر در نوروز بنا بر اختلاف رصد هیویون بین یک تا چهار روز متفاوت است. کما اینکه علامه مجلسی(ره) به این مطلب تصریح فرموده اند.[16]
قوی ترین دلیل بر اینکه غدیر در نوروز واقع شده، وجود همین احادیث شریفه است. علاوه بر آن، احادیثی از پیامبر(ص) و سایر ائمه(ع) دربارۀ عید غدیرخم روایت شده که تقارن این دو عید را ثابت می کند. از جمله:
1. حضرت علی (ع) به ابن عباس فرمود:
«عید غدیر، عید بزرگ خداست. در این روز پنج عید جمع شده است؛ جمعه، غدیر، عید یهود و نصاری و مجوس که اعیاد زمان پیش چنین اجتماعی نداشته اند.»[17]
2. پیامبر(ص) در روز عید غدیرخم فرمودند: «إِنَّ الزَّمَانَ قَدِ اسْتَدَارَ فَهُوَ الْیوْمَ کهَیئَةِ یوْم خلَقَ اللَّه السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرَضِینَ؛[18] روزگار گردش کرد و امروز به شکل روزی درآمد که خدای تعالی در آن روز آسمانها و زمین را آفرید.»
صاحب کتاب «بلوغ الارب» از قول «یوسف بن عبدالملک» نقل می کند که مراد از «استدار؛ گردش زمان» واقع شدن دهم ذی الحجه در وقتی است که خورشید به برج حمل (فروردین) وارد شده است.[19]
بی تردید دهم ذی الحجة اشتباه می باشد؛ چون این خطبه به خطبۀ غدیر معروف است و غدیر در هجدهم ذی الحجه رخ داده، نه دهم. به هر حال، تقارن این دو عید نهایتاً با اندکی اختلاف غیر قابل تردید است.
نوروز روز انتظار فرج
یکی از علل میمنت نوروز، توقع ظهور امام زمان(عج) در آن است. مردم نوروز را روز رستاخیز طبیعت می دانند؛ اما کم تر کسی توجه دارد که نوروز، روز رستاخیز عدل و توحید از گورستان عالَم به ظاهر متمدن نیز هست. روایات چنین می گویند که بسیاری از رهبران الهی در همین روز علیه کفر و جهل قیام کرده اند و باز چنین به ما مژده می دهند که آخرین منجی بشر (عج) در چنین روزی ظهور می کند و نوروز عدل با نوروز طبیعت، دست در دست هم جهان را به گلستان بدل خواهند کرد. انشاءالله.
ناگفته نماند که بسیاری از ادیان نیز معتقد به ظهور منجی در آخرالزمان هستند. زردشتیان بر این باورند که منجی آنها در نوروز ظهور می کند[20].
عید واقعی و معیار آن در نگاه امام علی(ع)
امیرالمؤمنین(ع) فرمودند: «کلُّ یوْمٍ لَا یعْصَی اللَّهُ فِیهِ فَهُوَ یوْمُ عِیدٍ؛[21] هر روزی که در آن معصیت خدا نشود، آن روز عید است.» پس عید به معنای واقعی، همان است که امام علی(ع) بیان داشته اند؛ یعنی هر روزی که اعمال انسان مقبول حق تعالی واقع شود و گناه در آن نباشد.
تعریفی که حضرت از عید به دست داده اند، نوعی توسعه در معنی آن است؛ یعنی گمان نکنید عید فقط منحصر در چند روز است؛ بلکه هر روز که گناه نکنید، عید است. گذشته از اینکه اگر این حدیث را تعریف عید اصطلاحی بدانیم، پس شمردن چند روز خاص به عنوان عید، مثل غدیر و قربان، دیگر چه معنی خواهد داشت؟ می توان این معنی را با معنی اصطلاحی عید جمع کرد؛ یعنی عید در اصطلاح اسلامی هر روزی است که خداوند در آن روز وعدۀ قبولی اعمال و برآوردن حاجات داده باشد. و از آنجا که هر روزی که انسان گناهی را مرتکب نشود، اعمال و دعای او و امید برآمدن حاجاتش هست، بنابراین، این تعریف نیز به تعریف اصطلاحی برگردانده می شود؛ اما تفاوتی که وجود دارد این است که در تعریف اصطلاحی اولاً گناه کردن و نکردن شرط قبولی اعمال ذکر نشده است و ثانیاً شرف و فضیلت آن روز به خاطر امر خاص خارجی، مثل نصب حضرت علی(ع) به امامت و یا امید ظهور امام زمان (عج) در آن روز است، برخلاف این عید که شرافت آن به خاطر معصیت نکردن است.
به هر حال، این حدیث نوعی توسعه در معنی عید است، در عین اینکه روزهای خاصی به عنوان عید معروف و مورد احترام هستند؛ ولی عید به معنی عام کلمه؛ یعنی روز شادی، قبولی اعمال، دعا و برآوردن حاجات منحصر در روز خاصی نیست.
آداب عید نوروز از دیدگاه اسلام
برای این جشن، رسمها و آداب بسیار نوشته اند؛ اما در این نوشته تنها آن آدابی را ذکر کنیم که روایات اسلامی به صراحت از آنها نام برده اند، همانند: 1. غسل کردن در روز نوروز؛ 2. لباس پاکیزه به تن کردن؛ 3. استعمال بوی خوش؛ 4. روزه گرفتن؛ 5. نماز خواندن؛ 6. دعا کردن؛ 7. آب پاشیدن؛ 8. هفت سین.
نتیجه
عید نوروز تنها فرصتی برای خانه تکانی و خرید تنقلات، لباس و یا گذراندن چند روز تعطیلی نیست؛ بلکه یک عید برای تجدید پیمان با اصیل ترین خواست و آرزوی انسانهاست. همۀ انسانها طالب رهایی از ستم و پیوستن به حکومت عدل الهی هستند و با بهار، به خصوص بهاری که رنگ الهی و مهدوی داشته باشد، دوست هستند. اسلام به نوروز رنگ و بوی الهی و آرمانی داده است و جا دارد مبلغان دینی با چنین نگاهی با حفظ سنتهای مثبت آن، جهات آرمانی اش را برجسته نمایند و آن را به سمت خانه تکانی عقیدتی و فرهنگی سوق دهند و زایش طبیعت را الگویی الهی برای زایش و بالندگی بهتر اخلاق و باورهای توحیدی خود در نظر بگیرند.
باد نوروز وزیده است به کوه و صحرا
جامه عید بپوشند، چه شاه و چه گدا
بلبل باغ جنان را نبود راه به دوست
نازم آن مطرب مجلس که بود قبله نما
صوفی و عارف از این بادیه دور افتادند
جام می گیر ز مطرب، که روی سوی صفا
همه در عید به صحرا و گلستان بروند
من سرمست زمیخانه کنم رو به خدا
عید نوروز مبارک به غنی و درویش
یار دلدار! زبتخانه دری را بگشا
گر مرا ره به در پیر خرابات دهی
به سر و جان به سویش راه نوردم نه به پا
سالها در صف ارباب عمائم بودم
تا به دلدار رسیدم، نکنم باز خطا
پی نوشت ها:
[1] إیضاح الفوائد فی شرح مشکلات القواعد، فخرالمحققین حلّی، مؤسسه اسماعیلیان، قم، چاپ اول، 1387ق، ج 1، ص 11؛ الدروس الشرعیة فی فقه الإمامیة، شهید اول محمد بن مکی عاملی، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ دوم، 1417ق، ج 1، ص 87؛ رسائل، شهید اول محمد بن مکی عاملی، ص 189؛ المهذب البارع فی شرح المختصر النافع، جمال الدین احمد بن محمد اسدی حلّی، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ اول، 1407ق، ج 1، صص 191 - 196؛ الفوائد الملیة لشرح الرسالة النفلیة، شهید ثانی، زین الدین بن علی عاملی، دفتر تبلیغات اسلامی، قم، چاپ اول، 1420ق، ص 71؛ السرائر الحاوی لتحریر الفتاوی، ابن ادریس حلّی، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ دوم، 1410ق، ج 1، ص 315؛ مشارق الشموس فی شرح الدروس، آقا حسین بن محمد خوانساری، ج 1، ص 215؛ هدایة الأمة إلی أحکام الأئمة (منتخب المسائل)، محمد بن حسن حرّ عاملی، مجمع البحوث الإسلامیة، مشهد، چاپ اول، 1412ق، ج 3، ص 316 و ج 4، ص 279؛ معتصم الشیعة فی أحکام الشریعة، محمد محسن فیض کاشانی، مدرسه عالی شهید مطهری، تهران، چاپ اول، 1429ق، ج 1، ص 402؛ رسائل فیض کاشانی، محمد محسن فیض کاشانی، مدرسه عالی شهید مطهری، تهران، چاپ اول، 1429 ق، ج1، رساله 4، صص 9 - 11؛ العروة الوثقی، سید محمدکاظم طباطبایی یزدی، دارالتفسیر، قم، چاپ چهارم، 1376ش، با تعلیقات مراجع بزرگ، چون: امام خمینی، آیات الهی: خویی، گلپایگانی و اراکی(ره)، ج 1، ص 341 و ج 2، ص 70.
[2] وسائل الشیعة، محمد بن حسن حرّ عاملی، مؤسسه آل البیت(ع)، قم، چاپ اول، 1409 ق، ج 8، صص 172 - 173.
[3] جامع عباسی و تکمیل آن، محمد بن حسین بهاء الدین عاملی و نظام بن حسین ساوجی، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ اول، 1429ق، ص 202. (جامع عباسی اولین کتاب در زمینه رساله های عملیه است که توسط جناب شیخ بهایی(ره) و به پیشنهاد شاه عباس صفوی برای حل مشکلات فقهی عموم مردم تألیف و توسط شاگرد ایشان، جناب نظام بن حسین ساوجی تکمیل گردید و هشت تن از مراجع بزرگ شیعه بر آن حاشیه زده اند.)
[4] اشاره به ماجرایی که در آیۀ 243 از سورۀ بقره آمده است.
[5] وسائل الشیعة، ج 8، ص 173 ؛ مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، میرزا حسین محدث نوری، مؤسسه آل البیت(ع)، بیروت، چاپ اول، 1408ق، ج 6، باب 40، صص 353 - 354، ح 6974؛ الهدایة فی تاریخ النبی(ص) و الائمة(ع) و معجزاتهم، ابی عبداللَّه حسین بن حمدان خضینی جنبلایی، ص 108.
[6] وسائل الشیعة، ج 8، ص 174؛ آثار الباقیة، ابوریحان بیرونی، ترجمه: اکبر دانا سرشت، ص 325؛ المحاسن و الاضداد، ابو عثمان عمرو بن بحر الجاحظ، بیروت، ص 211.
[7] به نقل از: المهذب البارع، جمال الدین حلّی، نشر اسلامی، 1407ق، ج 1، ص 191.
[8] گاه شماری در ایران قدیم، سید حسن تقی زاده، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، تهران، چاپ مجلسی، 1316ش، ص44؛ بیست مقاله، صص 435-444.
[9] گاهنامه روز یکم فروردین، نوروز، محمد محیط طباطبایی، کیهان فرهنگی، دوره نهم، چاپ اول، 1371ش، ص 74.
[10] در کربلا چه گذشت، ترجمه نفس المهموم، شیخ عبّاس قمی، ترجمه محمّدباقر کمره ای، نشر جمکران، قم، بیست و یکم، 1384 ش، ص 203.
[11] به نقل از: رساله نوروز، سید عزیز الله امامت کاشانی، نشر مرسل، قم، 1386ش، ص 12.
[12] خلاصه بحار الأنوار، محمدباقر اصفهانی، مؤسسة الطبع و النشر، بیروت، چاپ اول، 1410ق، ج 56، ص 132، باب یوم النیروز و تعیینه.
[13] مهذب البارع، ج 1، ص 191.
[14] کشف اللثام، محمد بن حسن فاضل هندی، کتابخانه عمومی حضرت آیت الله العظمی مرعشی، قم، 1405ق، ج1، ص 11.
[15] مقالۀ تقویم شمسی تاریخ اسلام، علی زمانی، مجله کتب اسلام، سال 33، فروردین 72، ش 1، ص 62.
[16] بحار الانوار، ج 56، ص 132، باب یوم النیروز.
[17] سفینة البحار، شیخ عباس قمی، دار الاسوة، تهران، چاپ اول، 1427ق، ج 2، ص 286، کلمه عود.
[18] بحار الانوار، ج 55، ص 339.
[19] به نقل از: تقویم و تقویم نگاری در تاریخ، دکتر ابوالفضل نبئی، آستان قدس رضوی، چاپ نهم، 1394ش، ص 142.
[20] «بندهشن بزرگ» و «صد در بندهشن»، به نقل از: حاشیه بر برهان قاطع، محمد معین، ماده نوروز.
[21] نهج البلاغه، ترجمۀ فیض الاسلام، ص 1286، کلمه 420، آغاز خطبه چنین است: «قال علی(ع) فی بعض الاعیاد...: انّما هو عید لمن قَبَل اللَّه صیامه و شکر قیامَهُ...؛ همانا این روز عید است برای کسی که خداوند روزه و نماز او را قبول کرده.»
نظرات شما عزیزان: