مقدمه
فهم کلام الله مجید، منوط به فهم روش مند است. صِرف خواندن قرآن کریم بدون تأمل و تدبّر، به شناخت قرآن و هدایت قرآنی نمیانجامد. ما متدولوژی ساختار شناسی برای تفسیر عصری قرآن را در کتابهای «تفسیر ساختاری سوره حمد» و «تفسیر ساختاری سوره بقره» و مدل روش تفسیر قصص قرآنی را در کتاب «موسی کلیم الله در قرآن حکیم» تبیین نموده ایم. در این نوشتار برخی از کلیدهای فهم قرآن به طور موجز و آکادمیک تبیین میشود. [۱]
۱. توجه به جایگاه قرآن کریم
توجه به شأن بزرگ و یگانه آیات قرآن حکیم که «کلام الهی» است که بر سینه خاتمالانبیاء (ص) برای هدایت بشر نازل شده است. قرآن کریم؛ کلام فقیه، متکلم، فیلسوف و دانشمندِ علوم تجربی نیست که شک و تردید در آن وارد باشد. قرآن، کلام خدای علیم و حکیم است که به خاطر محبت، عشق به انسان و دستگیری و تعالی زندگی نازل شده است.
۲. تطهیر دل از رذائل نفسانی و پلیدی گناه
خداوند میفرماید: «لا یَمَسُّهِ اِلَّا المُطَّهَّروُنَ» (سوره واقعه: آیه ۷۹): «جز پاک سیرتان، آن را (قرآن را) ادراک نمیکنند.» قرآن کریم دارای مراتب و درجات است و ظاهر و باطنی دارد. چنان که لمس ظاهر قرآن (جلد و کاغذ آن) جز با طهارت ظاهری مُجاز نیست، دریافت و ادراک معانی و باطنی آن نیز بدون صفای باطنی و طهارت روحی ممکن نیست. «اِلّا مَن اَتَی اللهُ بِقَلبٍ سَلیم» (سوره شعرا / آیه ۸۹): «مگر آن که با قلب پاک سوی خدا آمده باشد.»
۳. حضور قلب
این صفت از طریق طهارت قلب از آلودگیهای نفسانی، تمرکز و مراقبه نفس حاصل میشود.
۴. اندیشه و تدبّر
تدبّر به معنای اندیشیدن و تأمل در نتایج و عواقب امور و یا ژرفنگری در امور و اندیشیدن در ورای ظواهر و جستجوی باطن است. تدبّر در قرآن حکیم، یک راه است، روندی است که باید با تأنّی و تامّل و توجّه و تمرکز طی شود. تدبّر نوعی صیرورت فهم متعالی قرآن کریم است. تدبّر نوعی «شدن» است. استماع و قرائت هر روز بخشی از آیات قرآن، تکرار یک آیه جهت تمرکز در فهم آن و چهل مرتبه خواندن کلِّ قرانِ با توجه، برای فهم قرآن مجرّب است. در تدبّر، به کارگیری رویکرد کل نگر (سینوپتیک) و دور هرمنیوتیکی بسیار رهگشاست. قلب انسان، ظرف و ابزار تدبّر در قرآن است. هر چه قلب پاکتر و منورتر باشد، تدبّر نیز عمیقتر میگردد. عمل به تعالیم قرآن، به تدبّر و فهم بهتر آن منجر میشود.
۵. استنباط
استنباط شامل بحث در هر آیه و متعلقات آن آیه است. زیرا هیچ دانشی درباره هدایت نیست، جز آن که قرآن، اصل و فرع وَ ابتدا و انتهای آن است.
۶. تهی شدن از موانع فهم و ادراک
تهی شدن از موانع فهم و ادراک، غیر از تطهیر دل از پلیدیهای گناهان، زشتیها و خوهای ناپسند وَ به معنای برداشتن حجابهای نفسانی و روحانی است. حجابها و پردههای نفسانی عبارتند از:
۱. توجه صِرف به ادای صحیح حروف در هنگام قرائت وَ غفلت از توجه به ملکوت کلمات قرآنی.
۲. اصرار بر تقلید آرا و روشهای گذشتگان وَ تعصب و جانبداری کورکورانه بدون بینش باطنی. عارفان گویند: «علم بزرگترین حجاب و پرده است». محققین نیز به این سخن باور دارند. البته مقصود از علم، عقاید و گرایشهایی است که تنها با تقلید یا گفتگوهای جدلی به دست آورده اند که متعصّبین به روشهای مختلف (نوشتاری و گفتاری) به آنها القا کردهاند.
۳. صرف تمام عمر در بررسی علم لغت و جزئیات الفاظ عربی. هدف اصلی از تنزیل قرآن حکیم، دعوت انسانها به لقای حضرت حق از طریق به کمال رساندن گوهرهای وجودی آنها وَ تابناک نمودن دلهای ابنای بشر به نور معرفت ربوبی و آیات اوست، نه عمر خویش را صِرفاً در کیفیّت کلام و نیکو اَدا نمودن الفاظ و علم بلاغت و صنعت بدیع [۲] سپری کردن.
۷. مخاطب بودن
بر تلاوت کننده قرآن کریم است که خود را مخاطب هر آیه بداند. بدین معنا که در مواجهه با امر یا نهی وَ تبشیر یا انذار در هر آیه از قرآن کریم، خویشتن را مخاطب آن فرمان بداند و به آن عمل نماید. با خواندن قصص پیشینیان و پیامبران، بپذیرد که هدف، سرایش داستان نبوده، بلکه عبرت و پندآموزی مدِّنظر بوده، چرا که قرآن علاوه بر تنزیل بر رسولالله (ص)، بهبودبخش بیماریهای درونی و هدایتکننده عموم جهانیان است.
۸. اثرپذیری و ذوق و شوق به واسطه تلاوت قرآن کریم
دل با پذیرش باطنی قرآن، به واسطه انوار کلام الهی، درخشان و تابناک میشود. مطابق احوالات و مقامات آیات قرآنی، احوال تلاوت کننده نیز دگرگون میشود و براساس هر ادراک، فارغ از اندوه و بیم و هراس، امید و سرور مییابد. هنگام تلاوت آیات حاوی هشدار، چنان هراسناک میشود که گویا هنگام مرگش فرا رسیده است. زمان تبشیر و وعده آمرزش چنان مسرور میشود که تا عرش اوج میگیرد و هنگام بیان صفات و اسماً شریف الهی، وجود خود را به نشانه خضوع و فروتنی در برابر جلال و عظمت الهی فرود میآورد. [۳]
۹. آشنایی با ادبیات عرب (صرف، نحو، علوم بلاغی شامل معانی، بیان و بدیع)
علم معانی: «هو علم تعرف به احوال اللفظ العربی التی بها یطابق مقتضی الحال»: [۴] «دانشی که با آن، حالات هماهنگی لفظ عرب با مقتضای حال شناخته میشود.» سعدالدین تفتازانی مسائل علم معانی را هشت باب میداند: احوال اسناد خبری، احوال مسندٌ الیه، احوال مسند، احوال متعلقات فعل، قصر، انشا، فصل و وصل، ایجاز و اطناب و مساوات.
علم بیان: «علم یعرف به ایراد المعنی الواحد بطرق مختلفه فی وضوح الدلاله علی ذلک المعنی»: [۵] «دانشی که به وسیله آن، بیان یک معنا با شیوههای گوناگون شناخته میشود، شیوههایی که در روشنی و خفاء دلالت بر آن معنا متفاوتاند.» قلمرو علم بیان محورهای چهارگانه تشبیه، مجاز، استعاره و کنایه است.
علم بدیع: در اصطلاح شاخهای از علوم بلاغت است که درباره چگونگی آرایشهای لفظی و معنوی کلام پس از رعایت اصول بلاغت بحث میکند. [۶]
۱۰. آشنایی با علوم قرآنی
علوم قرآنی، مجموعه علومی است که دانستن آنها برای فهمیدن قرآن، لازم است. علوم قرآنی شامل آرایه های ادبی، وجوه قرآنی، شأن نزول، محکم و متشابه، عام و خاص، مطلق و مقید، امثال، قصص، تاریخ تفسیر و مکاتب تفسیری است. بدرالدین زرکشی مؤلف «البرهان فی علوم القرآن»، فهرست انواع علوم قرآنی را در چهل و هفت قسمت [۷]، اما سیوطی مؤلف «الاتقان فی علوم القرآن»، رقم انواع آن را هشتاد نوع برشمرده است. [۸] برخی از کتب علوم قرآنی مهم که از قرآن یازدهم به بعد نوشته شده اند عبارتند: البرهان فی علوم القرآن، تألیف بدر الدین محمد بن عبدالله بن بهادر زرکشی. الاتقان فی علوم القرآن، تألیف جلال الدین سیوطی. مناهل العرفان فی علوم القرآن، تألیف عبدالعظیم زرقانی. التمهید فی علوم القرآن، آیت الله محمدهادی معرفت.
۱۱. شناخت متدولوژی
تسلط به حداقل یکی از روشهای تفسیر متن از قبیل معناشناسی، نشانه شناسی، تحلیل گفتمان، هرمنوتیک و ساختارشناسی لازمه تفسیر عصری از کلام الله مجید است. ما متدولوژی ساختار شناسی برای تفسیر قرآن را در کتابهای «تفسیر ساختاری سوره حمد» و «تفسیر ساختاری سوره بقره» تبیین نموده ایم.
۱۲. توجه به قاعده حکومت [۹] در قرآن کریم
۱. عدالت قاعده حاکم بر اصول روابط اجتماعی، فردی، اقتصادی و قضائی است. «لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَیِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْکِتَابَ وَالْمِیزَانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ» (سوره حدید: آیه ۲۵): «همانا ما پیامبران خود را با ادلّه و معجزات فرستادیم و با ایشان کتاب و میزان عدل نازل کردیم تا مردم به راستی و عدالت گرایند.» همه قواعد اجتماعی و فردی نباید در تعارض با اصل عدالت باشد. شیخ مرتضی انصاری مؤلف رسایل و مکاسب، مصادیقی برای قاعده «حکومت» ذکر کرده است، مانند حکومتِ قاعده لاضرر بر معنای عام حدیثِ «النّاس مُسَلَّطون علی اموالهم» و در نتیجه، اثبات برخی خیارات از جمله خیار غبن.
۲. قرآن کتاب تزکیه است: «هوَ الَّذی بَعَثَ فِی الأُمِّیّینَ رَسولًا مِنهُم یَتلو عَلَیهِم آیاتِهِ و یُزَکّیهِم وَیُعَلِّمُهُمُ الکِتابَ وَالحِکمَهَ وَإِن کانوا مِن قَبلُ لَفی ضَلالٍ مُبینٍ» (سوره جمعه: آیه ۲): «و کسی است که در میان جمعیت درس نخوانده رسولی از خودشان برانگیخت که آیاتش را بر آنها میخواند و آنان را تزکیه میکند و به آنها کتاب (قرآن) و حکمت میآموزد هر چند پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند.» قرآن کریم، کتاب تعلیم روشهای تزکیه نفس و سیر و سلوک الی الله است.
۳. قرآن حکیم، کتاب بیان ارزشهای جاویدان حکمت خالده است، نظیر توحید، فرجام شناسی، امام شناسی، عبادت، تقوا، عشق، معنویت و اخلاق حسنه. چنان که در آیه ۱۲۹ سوره بقره میفرماید: «… وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکمَهَ وَ یُزَکّیهِم…»
۴. توحید الهی: شناخت، عبادت و عشق به توحید الهی محور اصلی تعالیم قرآنی است. «وَمَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِکَ مِن رَّسُولٍ إِلاَّ نُوحِی إِلَیْهِ أَنَّهُ لا إِلَهَ إِلاَّ أَنَا فَاعْبُدُونِ» (سوره انبیا، آیه ۲۵): «و پیش از تو هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر بدو وحی کردیم که هیچ خدایی جز من نیست پس مرا بپرستید.» «وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِی کُلِّ أُمَّهٍ رَّسُولاً أَنِ اعْبُدُواْ اللَّهَ وَاجْتَنِبُواْ الطَّاغُوتَ فَمِنْهُم مَّنْ هَدَی اللَّهُ وَمِنْهُم مَّنْ حَقَّتْ عَلَیْهِ الضَّلالَهُ فَسِیرُواْ فِی الأَرْضِ فَانظُرُواْ کَیْفَ کَانَ عَاقِبَهُ الْمُکَذِّبِینَ» (سوره نحل، آیه ۳۶): «و به راستی ما، در میان هر امّتی پیامبری برانگیختیم (تا بگوید) که خداوند را بپرستید و از طاغوت دوری گزینید آنگاه برخی از آنان را خداوند راهنمایی کرد و بر برخی دیگر گمراهی سزاوار گشت پس، در زمین گردش کنید تا بنگرید سرانجام دروغانگاران چگونه بوده است.»
۱۳. استنطاق قرآن کریم
طرح پرسش از قرآن و سپس توغُّل در آیات برای دریافت جواب از کلام الله مجید. این اصطلاح، نخستین بار از سوی امام علی (ع) بیان شده است: «ِذَلِکَ الْقُرْآنُ فَاسْتَنْطِقُوهُ وَ لَنْ یَنْطِقَ وَ لَکِنْ أُخْبِرُکُمْ عَنْهُ أَلَا إِنَّ فِیهِ عِلْمَ مَا یَأْتِی وَ الْحَدِیثَ عَنِ الْمَاضِی وَ دَوَاءَ دَائِکُمْ وَ نَظْمَ مَا بَیْنَکُم« [۱۰] آن- کتاب خدا است- قرآن، از آن بخواهید تا سخن گوید. و هرگز سخن نگوید. امّا من شما را از آن خبر میدهم. بدانید که در قرآن علم آینده است، و حدیث گذشته. درد شما را درمان است، و راه سامان دادن کارتان در آن است.
استنطاق قرآن، دارای مبانی استواری مانند جامعیّت قرآن، جاودانگی قرآن و ساختارمندی قرآن است. قرآن پاسخگوی همه پرسشهای مربوط به هدایت به سوی صراط مستقیم است. مستنطق باید مبانی تفسیر را بداند تا جواب درست بگیرد.
۱۴. ذکر
خواندن قرآن به عنوان کتاب تذکار. حال کسانی که قرآن کریم را با تدبّر بخوانند، حال گروهی است که خداوند آنها را چنین توصیف میفرماید: «الَّذینَ إِذا ذُکِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَ إِذا تُلِیتْ عَلَیهِمْ آیاتُهُ زادَتْهُمْ إیماناً وَ عَلی رَبِّهِمْ یتَوَکَّلُونَ» (سوره انفال: آیه ۲): «چون یاد خدا شود، دلهایشان بترسد و چون آیات او را بر آنها بخوانند، بر ایمانشان بیفزاید و بر پروردگار خویش توکل کنند.» کلام الهی برای افزونی این حالات است، زیرا به واسطه این حالات، قرب و منزلت انسان نزد خداوند بیشتر میشود و در نتیجه به مشاهده جمال و جلال الهی نائل میگردد وَ این بالاترین مراتب معرفت است. بنابراین معرفت هم اصل و مبدأ است، هم غایت و نتیجه. زیرا آدمی چون کامل و تمام گردد، همانند معروف (خداوند) میگردد. به همین جهت گفتهاند: «چون عشق به پایان رسد و تکامل یابد، او دیگر خداست». [۱۱] یاد خدا دل را آباد مینماید. یاد خدا دل را منور میگرداند. یاد خدا، ذهن را مشعشع میکند.
۱۵. سیستماتیک دیدن قرآن کریم
قرآن کریم موجودی است زنده که همه اجزای آن با همدیگر مرتبط اند و با یکدیگر یک موجود واحد مقدس را ساخته اند. در عین حال خُردترین جز آن نیز مقدس و منور است. کلمات و آیات قرآن را باید در ارتباط با همدیگر فهمید، نه منقطع و مجزا از یکدیگر. شریعت، طریقت و حقیقت با همدیگر معنا میدهند. اعتقادات، اخلاق و شریعت با همدیگر معنا میبخشند.
۱۶. مفاهیم کلیدی قرآن کریم را به مثابه یک شبکه دیدن
قرآن حکیم حاوی مفاهیم کلیدی است که باید در تعامل با یکدیگر دیده و اندیشیده شوند. مفاهیم کلیدی قرآن در حوزه شناخت شناسی، جهان شناسی، خداشناسی، انسانشناسی، حکمت خالده، تاریخ، جامعه، اخلاق، شریعت و عرفان است. برای مثال نماز با انفاق و قیام و خلوص هم خانواده و در یک شبکه معنایی اند و باید در تعامل با همدیگر موضوع شناخت قرار گیرند. همچنین ایمان با عمل صالح، حق و صبر هم نشین است. چنان که عدالت اقتصادی در تعارض با تکاثر و در تعامل با سعی و انفاق است.
۱۷. ساختارمند دیدن قرآن کریم
عموم سورههای قرآن کریم از نظم، انسجام و ساختار بدیع، زیبا و عمیق برخوردارند که آیات پراکنده (از جهت ظاهری) را به همدیگر اتصال میدهند. بین آیات تناسب و تناسق بدیعی برقرار است که با روش ساختارشناسی و رویکرد کل نگر (سینوپتیک) قابل فهم است. ساختارشناسی در کتابهای «تفسیر ساختاری سوره حمد» [۱۲] و «تفسیر ساختاری سوره بقره» [۱۳] تبیین شد بعون الله تعالی. کتاب تفسیر «نظم الدرر و تناسب الایات بقاعی» نیز در این حوزه مفید است.
۱۸. مطالعه اهم کتب تفسیری فریقین
مطالعه اهمِّ کتب تفسیری فریقین، در فهم قرآن مؤثر است. این کتب به ترتیب تاریخی عبارتند: «جامع البیان الطبری» (۳۱۰) – «تفسیر القمی» (قرن ۴) – «التبیان طوسی» (۴۶۰) – «لطایف الإشارات القشیری» (۴۶۵) – «کشف الاسرار میبدی» (۵۲۰) – «الکشاف زمخشری» (۵۳۸) – «مجمع البیان طبرسی» (۵۴۸) – «عرایس البیان البقلی» (۶۰۶) – «مفاتیح الغیب الرازی» (۶۰۶) – «الجامع لاحکام القرآن القرطبی» (۶۷۱) – «انوارالتزیل البیضاوی» (۶۸۵)- «تفسیر ابن کثیر» (۷۷۴) – «نظم الدرر و تناسب الایات بقاعی» (۸۱۷) – «تفسیر صدرالمتالهین» (۱۰۵۹) – «الصافی فیض کاشانی» (۱۰۹۰) – «فتح القدیر الشوکانی» (۱۲۵۰) – «تفسیر بیان السعاده گنابادی» (قرن ۱۴) – «تفسیر المیزان علامه طباطبایی» (۱۴۰۱ ق)
۱۹. سیاق [i] آیه- سوره:
«سیاق»، به معنای فضای کلی و اصلی بحث است. سیاق در رابطه با شرایط، شروط، محیط اطراف، عوامل، وضعیت امور، موقعیت، پیش زمینه، پس زمینه، صحنه، جو، محیط، روحیه و احساس کلمات در آیه یا آیات و سوره است. [ii]
توجه به سیاق یا بافت (Context) نقش مهمی در فهم آیات و سوره دارد. سیاق از منظری بر دو قسم است: ۱. سیاق یک فراز از سورههای بلند. ۲. سیاق کلی سوره. بسیاری از مفسران در تفسیر آیات قرآن، با استناد به دلالت سیاق، از آن در فهم آیات و تعیین قول راجح بهره برده اند و حتی به معانی جدید دست یافته اند. سیاق، عبارت از نوع چینش کلمات یک آیه و پیوند آن با آیات پیشین و پسین و محتوای کلی برآمده از آن است. با توجه به سیاق میتوان از آیات و سوره، معنایی کشف کرد که ممکن است آشکارا از منطوق و مفهوم آیه یا سوره به دست نیاید، اما از لوازم عقلی آن است. دلالت سیاق، قابل تقسیم به دو قسم «دلالت لفظی» و «دلالت عقلی» است. «دلالت عقلی» قاعدهای است که اهل منطق آن را «دلالت التزامی» میخوانند. منظور از «دلالت عقلی»، مفهومی است که لفظ بر آن دلالت ندارد، بلکه لازمه مدلول لفظ است، گاهی لازم نزدیک و گاهی لازم دور است. دلالت سیاق به تعبیر علم بلاغت، از باب دلالت عقلی و به تعبیر علم منطق، دلالت التزامی است.
۲۰. توجه به آرایه های ادبی قرآن کریم
کاربرد «صنایع ادبی بدایع قرآنی» با رویکرد شبکهای و سیستماتیک نظیر: «حُسن ابتدا»، «حُسن ختام»، «حُسن تخلص»، «استعاره»، «تمثیل»، «لَف و نشر» و … در فهم مفاهیم کلیدی قرآن، ساحت جدیدی در قرآن شناسی فراهم آورده، کاربرد صنایع ادبی قرآنی را ثمربخشتر میسازد.
معانی اجمالی برخی از اصطلاحات فنی علوم قرآنی
«حُسن ابتدا»: آغاز کلام با الفاظ زیبا و معانی محکم و متقن. – «حُسن ختام» یا «براعت ختام» که در قرآن کریم به بهترین وجه وجود دارد، متضمن معانی بدیع و جدید است که به شنونده میفهماند به انتهای سخن رسیده و منتظر ادامه کلام نباشد. مانند ختم سوره بقره به «دعا»، «ایمان به خدا» و «تصدیق رسالت» و ختم سوره آلعمران به «نظر به مخلوقات»، «امر به صبر»، «مصابره» و «مرابطه»
«حُسن تخلّص»: به معنای انتقال از یک مطلب به مطلب دیگر بدون التفات مخاطب به انتقال. «حسن تخلص» که به آن «تخلص» و «براعت تخلص» نیز گویند، از مهمترین و ظریفترین اسلوبهای بدیعی قرآن کریم است. آنجا سخنور از کلام آغاز سخن به کلام دیگری که مقصود اصلی اوست، انتقال مییابد، بهگونهای که شنونده، متوجه این انتقال نشود، اما معنای اصلی در ذهن او جای گیرد. این عدم توجه شنونده به انتقال، به دلیل مناسبت و شدت ارتباط بین دو کلام است. زرکشی در «البرهان» گوید: از بهترین مثالهای «حُسن تخلص»، آیه «اللهُ نُورُ السَّمَوَاتِ وَالأَرضِ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشکَاهٍ فِیهَا مِصبَاحٌ المِصبَاحُ فِی زُجَاجَهٍ الزُّجَاجَهُ کَأَنَّهَا کَوکَبٌ دُرِّیٌّ یُوقَدُ مِن شَجَرَهٍ مُّبَارَکَهٍ زَیتُونِهٍ لا شَرقِیَّهٍ وَ لا غَرْبِیَّهٍ یَکَادُ زَیْتُهَا یُضِیءُ وَلَوْ لَم تَمسَسهُ نَارٌ نُّورٌ عَلَی نُورٍ یَهدِی اللهُ لِنُورِهِ مَن یَشَاء» (سوره نور: آیه ۳۵) است. تخلص های به کار رفته در این آیه بدین قرارند: اولاً: بیان «نور» و صفت آن و سپس تخلص «زجاجه» و صفت آن. ثانیاً: تخلص «نور» و «زیت» به «شجره». سرانجام نیز به هدایت الهی تخلص یافته است.
«استعاره» در لغت به معنای عاریه خواستن و در اصطلاحِ اهل بیان، استعمال لفظ در معنای غیر وضعی (معنای مَجازی) به قصد تشبیه و علاقه شباهت بین معنای اصلی (معنای حقیقی) و معنای مَجازی است. «استعاره» یکی از اقسام مَجاز و استوار بر تشبیه است. نمونههایی از استعارات در قرآن کریم عبارتند از: «هُوَ الَّذِیَ أَنزَلَ عَلَیْکَ الْکِتَابَ مِنْهُ آیَاتٌ مُّحْکَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْکِتَابِ» (سوره آل عمران: آیه ۷): «اوست کسی که این کتاب (قرآن) را بر تو فرو فرستاد پارهای از آن آیات محکم (صریح و روشن) است آنها اساس کتاب اند». در این آیه، تعبیر «اُمُّ الکِتاب» استعاره است، زیرا «اُم» یعنی اصل و ریشه وَ آیات محکمات نیز به «اُم» تشبیه شدهاند، زیرا اصل و مرجع قرآن هستند و آیات متشابه براساس آنها تفسیر میشوند. «کِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ إِلَیْکَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَی النُّورِ» (سوره بقره: آیه ۱۰): «کتابی است که آن را به سوی تو فرود آوردیم تا مردم را به اذن پروردگارشان از تاریکیها به سوی روشنایی بیرون آوری.» (سوره ابراهیم: آیه ۱) در این آیه منظور از «ظلمات»، گمراهی و مقصود از «نور»، هدایت است. «فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ فَزَادَهُمُ اللهُ مَرَضاً» (سوره بقره: آیه ۱۰): «در دلهایشان مرضی است و خدا بر مرض آنها افزود.» در این آیه از «نفاق» به «مرض» تعبیر شده است.
«تمثیل»: کلام الله مجید در طرح مسائل تربیتی و معارف گاه از تمثیل و تشبیه استفاده میکند و با تشبیه مسائل غیرحسی به امور حسی، به مطلب عینیت و تجسم می بخشد تا فهم آن برای مخاطب آسان گردد. در قرآن کریم حدود پنجاه مَثَل وجود دارد که همگی تشبیه معقول به محسوس است. هدف استفاده از مَثَل ها در چند آیه تبیین شده است: «… وَ یَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَذَکَّرُونَ» (سوره إبراهیم: آیه ۲۵): «و خداوند مَثَل ها را برای مردم میزند، شاید آنها یادآور شوند.
«لَفّ و نشر» عبارت از ربط دادن مطالبی به چند مطلب پیشگفته شده به طور مرتّب یا غیرمرتّب (مشوّش) است. «لَفّ و نشر» بر دو قسم است. ۱. «لَفّ و نشر مرتّب»: «نشر» به ترتیب «لَفّ» باشد؛ مانند: «وَمِن رَّحْمَتِهِ جَعَلَ لَکُمُ اللَّیْلَ وَالنَّهَارَ لِتَسْکُنُوا فِیهِ وَلِتَبْتَغُوا مِن فَضْلِهِ» (سوره قصص: آیه ۷۳)، «و از رحمت او (این است که) برای شما شب و روز را آفریده تا در آن بیارامید و از فضل او روزی بجویید». در این آیه ابتدا شب و سپس روز را بیان فرموده و پس از آن آرامش در شب و طلب روزی در روز را آورده است. ۲. «لَف و نشر غیرمرتب»: «نشر» بر عکس «لَفّ» باشد؛ مانند: «وَجَعَلْنَا اللَّیْلَ وَالنَّهَارَ آیَتَیْنِ فَمَحَوْنَا آیَهَ اللَّیْلِ وَجَعَلْنَا آیَهَ النَّهَارِ مُبْصِرَهً لِتَبْتَغُواْ فَضْلاً مِّن رَّبِّکُمْ وَلِتَعْلَمُواْ عَدَدَ السِّنِینَ وَالْحِسَاب» (سوره اسرا: آیه ۱۲): «و شب و روز را دو نشانه قرار دادیم. سپس پدیده شب را محو و پدیده روز را روشن گردانیدیم تا از فضل پروردگارتان (روزی) بجویید و شمار سالها و حساب را بدانید». در این آیه شب و روز را یاد کرده و سپس برخلاف ترتیب، ابتدا طلب روزی (مربوط به روز) و پس از آن شمارش سالها و حساب (مربوط به شب) آمده است. [۱۴]
۲۱. قرینهها:
قرینه از مباحث مهم علوم قرآنی است که نقش مهمی در فهم درست آیات قرآنی ایفا مینماید. کلام بر دو قسم است: ۱. عبارتی که به قرینه نیاز ندارد و معنای ظاهری آن، مطابق با معنای باطنی آن است، بدون هیچ ابهامی, مانند: «خَلَقَ اللهُ السَّمَوَاتِ وَ الاَرض» و «وَ اِلهُکَم اُلهٌ وَاحِدٌ لا اِلهَ اِلّا هُوَ الرَّحمَنُ الرَّحِیمِ» (سوره بقره: آیه ۱۶۳) – ۲. عبارتی که مقصود آن روشن نباشد، مگر به واسطه و به معنای قرینه. مانند: «رأیت اسداً» که به معنای شجاع است. معانی این عبارات خود به خود آشکار نمیشود، مگر به واسطه قرینهای که شنونده را از معنای حقیقی منصرف نموده، او را متوجه یکی از معانی همگن و نظیر خود میسازد. [۱۵]
منظور از «قرینه» این است که به چیزی در غیر از جای خودش دلالت کند. گفته اند: «قرینه»، به مقصود و مراد اشاره دارد، «وهی إما حالیه أو معنویه أو لفظیه». [۱۶] «قرینه» عنصر بسیار مهمی برای فهم عبارت است، زیرا از طریق آن حقیقت از مجاز باز شناخته شده، مقصود اصلی از الفاظ مشترک درک میشود. «قرینه» به فهم ذکر یا حذف و خروج کلام از ظاهر آن و دیگر اموری که احتمالاً بیش از یک معنا دارند، کمک میکند. «قرینه» بر چند قسم است. نظیر: «قرینه لفظی»، «قرینه عقلی»، «قرینه معنوی»، «قرینه سیاق» و «قرینه مقام».
۲۲. زبان قرآن کریم
زبان، انواع گوناگون دارد: زبان نمادین، زبان تمثیل، زبان علوم تجربی، زبان فلسفی، زبان هنری، زبان متعارف و … هر یک از این زبانها ویژگیها و پی آمدهای خاص خود را دارند. لذا ابتدا باید زبان قرآن مشخص شود تا براساس منطق آن زبان، به درک و فهم متن دست یابیم. در فلسفه جدید به اهمیت نقش زبان و فلسفه زبان برای فهم متن و مفاهمه بشر توجه شده است. مثلاً فلسفه تحلیلی، فلسفه زبان، ماهیت زبان، روابط بین زبان، کاربران زبان و جهان را بررسی میکند. [۱۷] تحقیقات ممکن است شامل تحقیق در مورد ماهیت معنا، عمد، مرجع، وضع جملات، مفاهیم، یادگیری و تفکر باشد.
«گوتلوب فرگه» و «برتراند راسل» چهرههای اصلی “چرخش زبانی” فلسفه تحلیلی بودند. سپس، «لودویگ ویتگنشتاین» (Tractatus Logico-Philosophicus) ، حلقه وین و همچنین اثبات گرایان منطقی و «ویلارد کواین»( Willard Van Orman Quine) این موضوع را پی گیری کردند. در فلسفه قارهای (اروپایی)، زبان به عنوان یک رشته جداگانه مورد مطالعه قرار نمیگیرد. بلکه بخشی جدایی ناپذیر زمینههای دیگر اندیشهها و روشها مانند، پدیدارشناسی، نشانه شناسی، ساختار شناسی، معنا شناسی، هرمنوتیک و اگزیستانسیالیسم است.
زبان قرآن، زبان متعارفِ محض نیست، زیرا برخی آیات مربوط به مبدأ و معاد، با زبان متعارف قابل فهم نیستند و حتی فهم عرفی آنها منجر به شرک میشود. برای مثال دست و صورت داشتن خدای تعالی: «یَدُالله»: «یَدُ اللهِ فَوْقَ أَیْدِیهِمْ» (سوره فتح: آیه ۱۰» – «وَجهُ الله»: «فَأَیْنَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللهِ» (بقره، ۱۱۵) – «اَلرَّحمَن عَلَی العَرشِ استَوَی» (سوره طه: آیه ۵) در حالی که مفسرین متفق اند آنچه در قرآن دلالت بر جسم بودن خداوند دارد، دارای معنای کنایی است. [۱۸] همچنین آیات مربوط به توصیف برخی امور بهشت و جهنم از قبیل خصوصیات حوریان، مآکولات و مشروبات و مناکحات بهشتی. مسلماً در عالم مجردات، جایی برای جسمانیت ناسوتی نیست، زیرا ابدیت و عالم مجردات، در تنافی با مادیتِ فانی و فسادپذیر است.
زبان قرآن کریم، زبان علمی محض نیز نیست، زیرا در بسیاری از موارد، جزئیات امور را بیان نمیکند. نظیر اغلب قصص قرآنی و تعداد اصحاب کهف. از سوی دیگر خدای تعالی قرآن را برای هدایت عموم مردم نازل فرموده است. لذا معتقدیم زبان قرآن، زبان خاصی است که مفاد ظاهر اولیه آن، حداقل هدایت را فراهم میآورد، اما فهم عمیقتر آن نیاز به درک آن زبان دارد. از نظر آیت الله محمدهادی معرفت، قرآن در بیانات شافی و وافی خود، روشی اتخاد کرده، مجزا از روشهای معمول که انسانها در مقام محاوره اتخاد میکنند. [۱۹] زبان قرآن کریم، با هیچیک از زبانهای دیگر تماماً تطبیق نمیکند. برای مثال زبان قرآن، صرفاً زبان علمی یا رمزی نیست، بلکه دارای ساختاری ویژه است. [۲۰] زبان قرآن، زبان وحی است. زبان وحی؛ اولاً تنزیلی است، ثانیاً سینتیک است. مخاطب از آغاز باید متوجه باشد با زبانی سروکار دارد که مطالب متعالی را به صورت تنزل یافته – قابل فهم برای او – القا میکند. لذا فهم معانی متعالی آن نیازمند مجاهدت است. زبان سینتیک وحی، حداقل فهم را از معارف قرآنی برای انسان فراهم میسازد که ضامن هدایت و سعادت اوست، اما برای دست یافتن به معارف متعالی قرآن و دریافت معنای آن، آشنایی با ابعاد دیگر این زبان و درک منطق آن ضروری است.
زبان سینتیک وحی قرآن کریم بدین معناست که در قرآن کریم مرتبط با موضوع مورد اشاره، در موارد مختلف از زبان متعارف، زبان برهان فلسفی، زبان عرفانی، زبان علمی، به ویژه در حوزه موضوعات حوزه فقه و شریعت و همچنین در مواردی از زبان نمادین یا تمثلی استفاده شده است. با توجه به موضوع و سیاق کلام، میتوان متوجه ساحت خاص آن زبان در آن موضوع شد. زبان تمثیلی غالباً مربوط به امور غیرمادی و عالم مجرداتِ مورد اشاره در قرآن کریم است. زبان تمثیلی، راه درک آیات و الفاظ متشابه قرآن است. صدرالمتالهین این زبان را در مقابل زبان اقتصاد اشاعره، زبان اقتصاد صحیح خوانده است. زبان «ظاهرگرا» و «زبان رمز و اشاره» دو زبان دیگری است که ملاصدرا آنها را طرح و نقد کرده است. [۲۱]
اغلب قصص قرآن کریم به زبان هنری بیان شده که حاوی سناریو، گره اندازی، پرسپکتیو، سکوت در نت، موسیقی، جمال شناسی، نور پردازی، پردازش دکور، صحنه پردازی و غیره است. امام خمینی معقد است: «آن که قصد تربیت و تعلیم وَ انذار و تبشیر دارد، باید مقاصد خود را با عبارات مختلف و بیانات متشتّت، از طریق قصص و تاریخ، گاه با صراحت و گاه با کنایه و امثال و رموز طرح کند تا نفوس مختلف و قلوب متشتّت از آن استفاده کنند … زیرا این کتاب شریف (قرآن) برای سعادت جمیع طبقات و عموم ابنای بشر است. انسانها از نظر قلوب، عادات و اخلاق و همچنین از جنبه زمان و مکان متفاوت اند و همگان را نمیتوان یکسان دعوت کرد. ای بسا، نفوسی که مهیای تعلیم، با صراحت لهجه و القای اصل مطلب به طور ساده نباشند و از آن متأثر نگردند. دعوت این افراد و بیان مقصد، باید بر اساس ساختار مغز آنها صورت گیرد. نفوسی را که با قصص و تاریخ سر و کار ندارند و علاقه مند به لبّ و لباب مقاصدند، نمیتوان با دسته اول در یک ترازو گذاشت. چه بسا قلوبی متناسب با تخویف و یا قلوبی برای وعده و تبشیر مستعد باشند. این کتاب شریف از این جهت انسانها را به اقسام مختلف و فنون متعدد و طرق متشتّت دعوت فرموده است.» [۲۲]
دو ویژگی زبان قرآن کریم
۱. «شبکهای بودن مفاهیم قرآنی»: علامه طباطبایی معتقدند: «بیان قرآن کلامی است که الفاظ آن در عین مجزا بودن از یکدیگر، به هم متصل اند. بدین معنا که هر لفظ بیانگر لفظ دیگر است و به فرموده امیرالمؤمنین علی (ع)، شاهد بر مراد دیگری است. لذا نباید بدون دقت و اجتهاد در سیر آیات مناسب آن مورد خاص، به مدلول یک آیه با آنچه از به کار بردن قواعد ادبی درک میگردد، اکتفا شود.» [۲۳]
۲. «مشکّک بودن معانی قرآن»: قرآن دارای ظهری و باطنی است که حاکی از برخورداری زبان قرآن از سطوح گوناگون معنایی است. از این رو شناخت لایههای درونی قرآن، از فهم عادی و معمولی بالاتر است. ظَهر قرآن عبارت از معنای ظاهری است که در آغاز در نظر میآید. بطن قرآن، معنایی است که زیر پوشش معنای ظاهری نهان است، خواه یک معنا یا معانی بسیار. این دو معنا در طول هم مرادند، نه در عرض یکدیگر. نه اراده ظاهر لفظ، اراده باطن را نفی میکند، نه اراده باطن، مزاحم اراده ظاهر است. [۲۴] علاّمه طباطبایی در تفسیر شریف «المیزان» میفرمایند: «قرآن از نظر معنا دارای مراتب مختلف است. مراتب طولی که مترتب و وابسته به یکدیگرند و همگی در عرض واحد قرار ندارند تا کسی بگوید این امر مستلزم آن است که یک لفظ در بیش از یک معنا استعمال شده باشد و استعمال لفظ در بیش از یک معنا صحیح نیست، یا دیگری بگوید این امر نظیر عموم مجاز میشود و یا از باب لوازم متعدد برای ملزوم واحد است. چنین نیست، بلکه همه آن معانی، معانی مطابق اند و لفظ آیات بر آنها به صورت مطابق دلالت دارد. منتهی هر معنایی خاصِّ افق و مرتبهای از فهم و درک (آدمی) است.» [۲۵]
شرح این کوته کن و رخ زین بتاب- دم مزن والله اعلم بالصواب
نویسنده: سیدسلمان صفوی
منابع
تفتازانی، سعدالدین، شرح المختصر، مصر، مکتبه المحمودیه التجاریه، بیتا.
تهانوی، محمد علی، موسوعه اصطلاحات العلوم الاسلامیه المعروف بکشاف اصطلاحات الفنون، ناشرون، بیروت، ۱۹۹۶.
سیوطی، عبدالرحمن، اتمام الدرایه لقراء النقایه، به کوشش ابراهیم عجوز، بیروت، ۱۴۰۵ ق /۱۹۸۵ م.
صفوی، سید سلمان، علوی، مهوش السادات، فقه الله اکبر، تهران، انتشارات سلمان – آزاده، ۱۳۹۶.
صفوی، سید سلمان، تفسیر ساختاری سوره حمد، تهران، انتشارات سلمان – آزاده، ۱۳۹۷.
صفوی، سید سلمان، صراط مستقیم، انتشارات سلمان – آزاده، تهران، ۱۳۹۷.
صفوی، سید سلمان، تفسیر ساختاری سوره بقره، تهران، انتشارات سلمان – آزاده، ۱۳۹۹.
صفوی، سید سلمان، موسی کلیم الله در قرآن حکیم، تهران، انتشارات سلمان – آزاده، ۱۳۹۹.
طباطبائی، سیدمحمدحسین، المیزان، قم، مؤسسه مطبوعاتی اسماعیلیان، ۱۳۹۲.
ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ترجمه محمد خواجوی، تهران، انتشارات مولی، ۱۳۸۴.
پی نوشت ها:
۱. برخی نکات این نوشتار با عنوان «ضرورت فهم قرآن کریم» به تفصیل در کتاب «فقه اللهِ اکبر» تبیین شده است.(تهران، انتشارات سلمان آزاده، ۱۳۹۶، ص ۱۰۱).
۲. علم معانی و بیان و بدیع، از علوم ادبی برای استخراج کلام بلیغ است. بلاغت، اخصِّ از فصاحت است. این علوم سهگانه برای دوری از خطا و تطبیق کلام به مقتضای حال است.
۳. برای فهم بیشتر کلیدهای ۱ تا ۶ کتاب «مفاتیح الغیب» ملاصدرا مطالعه شود. فشرده برخی از مطالب کتاب، در این نوشتار بیان شد.
۴. سعدالدین تفتازانی، شرح المختصر، ج ۱، ص ۳۴.
۵. سعدالدین تفتازانی، شرح المختصر، ج ۲، ص ۲.
۶. سیوطی، اتمام الدرایه لقراء النقایه، ج ۱، ص ۱۳۷، به کوشش ابراهیم عجوز، بیروت، ۱۴۰۵ ق /۱۹۸۵ م.
۷. زرکشی، محمد بن عبدالله، البرهان فی علوم القرآن، تحقیق عبدالرحمن مرعشلی و…، بیروت، دارالمعرفه، ۱۴۱۰ ق.، ج ۱، ص ۱۰۲.
۸. سیوطی، جلالالدین، الاتقان فی علوم القرآن، دمشق، بیروت، دار ابن کثیر، ۱۴۱۴ ق.، ج ۱، ص ۲۰.
[۹]. اصطلاح حکومت، به معنای تصرف یکی از دو دلیل در موضوع یا محمول دلیل دیگر، به صورت توسعه یا به صورت تضییق است، یعنی، یکی از دو دلیل (در اصطلاح، دلیل حاکم)، با شرح و تفسیر موضوع یا محمولِ دلیل دیگر (در اصطلاح، دلیل محکوم)، قلمرو آن را گستردهتر یا محدودتر میکند، خواه دلیل حاکم به لحاظ زمان متقدم بر دلیل محکوم باشد خواه متأخر از آن. بن: (علی مشکینی، اصطلاحات الاصول و معظم ابحاثها، قم، ۱۳۶۷، ص ۱۲۶)
۱۰. نهج البلاغه، سید رضی، خطبه ۱۵۸، ص ۲۲۳، قم، نشر هجرت.
۱۱. عارفان معتقدند: معروف و عارف ذات الهی است. چون سالک از وجود خود، بیگانگی و دوری یافت؛ به وصل حق رسیده و آشنایی مییابد. یعنی تعیّن و هستی اعتباری سالک، در تجلی احدی، فانی و محو میگردد. چون وجود او نمودِ وهمی است، آن را مرتفع و در وجودِ حقیقی حق فانی مینماید؛ نه آن که خیال کند من نیستم، مانند سوفسطائیه. شیخ محمود شبستری میفرماید: چو ممکن گرد امکان برفشاند به جز واجب دگر چیزی نماند
یعنی ممکن در وقت هستی واجب الوجود است با قید تعین عدمی، که مانند گرد و غبار امکان است که بر صفحه وجود مطلق حق نشسته است. هر گاه ممکن، تعیُّن خود را که گردِ امکان است برافشاند و محو سازد، هر آینه جز واجب هیچ نماند، چه امکان همین نمود بیبود است. چون رفت، آنچه بود است آشکار شود. شیخ محیالدین عربی (قدس سره) در «فصوصالحکم» در «فصِّ یوسفی» میفرماید: «وجود تو وجود وهمی است، و جهان وجود هم مانند تو جز خیالی در خیال نیست. آن وجود که حقیقت دارد؛ همانا وجود حق است.»
۱۲. صفوی، سید سلمان، تفسیر ساختاری سوره حمد، تهران، انتشارات سلمان – آزاده، ۱۳۹۷.
۱۳. صفوی، سید سلمان، تفسیر ساختاری سوره بقره، تهران، انتشارات سلمان – آزاده، ۱۳۹۹.
۱۴.(بن: صفوی، سید سلمان، صراط مستقیم، صص ۳-۵، مجموعه قرآن شناسی (۶ جلد)، انتشارات سلمان – آزاده، تهران، ۱۳۹۷.)
۱۵. موسوعه اصطلاحات العلوم الاسلامیه المعروف بکشاف اصطلاحات الفنون، ص ۱۲۲۸.
۱۶. الجرجانی، علی، التعریفات: القرینه بمعنی الفقره وفی اللغه فعلیه بمعنی المفاعله مأخوذ من المقارنه وفی الاصطلاح أمریشیر إلی المطلوب وهی إما حالیه أو معنویه أو لفظیه نحو ضرب موسی عیسی وضرب من فی الغار من علی السطح فإن الإعراب منتف فیه بخلاف ضربت موسی حبلی وأکل موسی الکمثری فإن فی الأول قرینه لفظیه وفی الثانیه قرینه حالیه.
۱۷ Simon W. Blackburn, https://www.britannica.com/topic/philosophy-of-language. See: Blackburn, S. “History of the Philosophy of Language”. In Oxford Companion to Philosophy. ed. Ted Honderich. Oxford: Oxford University Press. 1995. Wittgenstein, L. Philosophical Investigations. Third edition. trans. G. E. M. Anscombe. New York: Macmillan Publishing Co, (1958). Chomsky, Noam. New horizons in the study of language and mind. Cambridge University Press, 2000.
- ۱۸٫ اجسام از اجزای مقداری ترکیب شدهاند و به اجزای خود نیازمندند؛ امّا ذات خداوند به اقتضای توحید ذاتی بسیط است و مرکّب بودنش محال است و در نتیجه، جسمانیبودنش نیز ممکن نیست. قرآن کریم با صراحت، تثلیث و جسمانیّت خدا را نفی میکند. شیخ کلینی در کتاب کافی فصلی با عنوان: «باب النهی عن الجسم و الصوره» بیان نموده است. شیخ صدوق در کتاب التوحید باب «انه عزوجل لیس بجسم و لا صوره» دارد. ابوالفتح کراجکی در کنز الفوائد «فصل من الاستدلال علی ان الله تعالی لیس بجسم» بیان نموده است.
۱۹ بن: معرفت، محمدهادی، شناخت زبان قرآن، بینات، شماره ۱، ص ۵۴.
۲۰ لگنهاوزن، محمد، میزگرد زبان دین، معرفت، شماره ۱۹، ص ۱۵.
۲۱ بن: اعوانی، غلامرضا؛ محمدی، ناصر، زبان قرآن، زبان تمثیل از دیدگاه صدرالمتالهین، خردنامه صدرا، زمستان ۱۳۸۷، شماره ۵۴، صص ۴- ۱۷.
۲۲. اقتباس از: امام خمینی، آداب الصلوه، ص ۱۸۷ (تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۷۲)
۲۳. علامه طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان، ج ۳، ص ۷۶.( قم، مؤسسه مطبوعاتی اسماعیلیان، ۱۳۹۲)
۲۴. علامه طباطبایی، سیدمحمدحسین، قرآن در اسلام، صص ۲۱ – ۲۲
۲۵. علامه طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان، ج ۳، ص ۶۴.
[i]. Context: “The circumstances that form the setting for an event, statement, or idea, and in terms of which it can be fully understood. the parts of something written or spoken that immediately precede and follow a word or passage and clarify its meaning.” https://www.lexico.com/definition/context. “the situation within which something exists or happens, and that can help explain it. “ https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/context. [i] SYNONYMS Context: circumstances, conditions, surroundings, factors, state of affairs, situation, environment, milieu, setting, background, backdrop, scene, atmosphere, ambience, mood, feel. https://www.lexico.com/synonyms/context. [ii] SYNONYMS Context: circumstances, conditions, surroundings, factors, state of affairs, situation, environment, milieu, setting, background, backdrop, scene, atmosphere, ambience, mood, feel. https://www.lexico.com/synonyms/context
نظرات شما عزیزان: