طلوع صبح
نجمه، مادر امام رضا عليهالسلام ، ميفرمايد:
زماني كه فرزند بزرگوارم را باردار بودم، هرگز احساس سنگيني نميكردم. وقتي ميخوابيدم، صداي تسبيح و تهليل و تمجيد حق تعالي را از درونم ميشنيدم. هراسان از خواب بيدار ميشدم؛ ولي ديگر آن صدا به گوش نميرسيد. وقتي به دنيا آمد، دستهايش را بر زمين گذاشت؛ سر مطهرش را به سوي آسمان بلند كرد، لبهايش را تكان داد، ولي نفهميدم چه ميگويد. نزد امام كاظم عليهالسلام رفتم، او فرمود:
«مادرم ، كرامت پروردگار گوارايت باد.»
فرزندم را در پارچه يي سفيد پيچيدم و نزد حضرت بردم. وي در گوش راستش اذان و در گوش چپش اقامه خواند. آن گاه آب فرات خواست و كامش را با آن برداشت. سپس نوزاد را به من بازگرداند و فرمود:
بگير اين را كه ذخيره ي خداوند در زمين و حجّت خدا بعد از من است.
و چنين بود كه هشتمين خورشيد امامت در روز جمعه، يازدهم ذيقعده، در مدينه ديده به جهان گشاد.
پدرش امام موسي كاظم عليهالسلام ، هفتمين امام شيعيان، و مادرش «نجمه»الگوي خردورزي، دين باوري، حيا و عبادت بود.
بزرگواري اين بانو چنان بود كه حميده، مادر امام كاظم عليه السلام ، هرگز نزدش نمي نشست و در جهت تعظيم و احترام وي ميكوشيد.
رؤياي صادق حميده را ميتوان يكي از دليلهاي احترام بسيار وي به نجمه دانست. او شبي رسول خدا صلي الله عليه وآله را در خواب ديد كه فرمود:
حميده، نجمه را به فرزندت موسي ده؛ از او فرزندي به دنيا خواهد آمد كه بهترين اهل زمين است.
بر اين اساس، وي نجمه را در اختيار امام موسي كاظم عليه السلام قرار داد و به وي گفت:
فرزندم، كنيزي است كه در زيركي و كرامتهاي اخلاقي بهتر از او نديده ام. ميدانم هر نسلي كه از وي به وجود آيد پاكيزه و مطهر خواهد بود.
وقتي امام رضا عليه السلام به دنيا آمد، مادرش را طاهره ناميدند. او به عبادت عشق ميورزيد و ميگفت:
دايه يي بيابيد تا مرا در شير دادن ياري دهد... . شيرم كافي است، ولي پرداختن به شير نوزاد سبب شده نوافل و ذكرهايي كه به آنها عادت كرده بودم، كاستي پذيرد.
نظرات شما عزیزان: