2. بیاعتنایی به دنیا
علامت دیگر شناخت خدای متعال معطوف شدن بیشتر توجه انسان به حیات آخرت و کم اعتنا شدن او به زندگی دنیاست. انسانِ با معرفت برای حیات اخروی خویش تلاش میکند. از امیرالمۆمنین علیهالسلام نقل شده است: «عَجِبْتُ لِمَنْ عَرَفَ رَبَّهُ كَیفَ لَا یسْعَى لِدَارِ الْبَقَاء؛2تعجب میکنم از کسی که ادعای شناخت خدا را دارد، اما برای زندگی ابدی آخرت تلاشی نمیکند». معلوم میشود کسی که برای آخرت تلاش نمیکند و از هنگام صبح تا به شب، تنها نگران منافع دنیوی خویش است یا بهرهای از معرفت خدا ندارد یا معرفت او بسیار ضعیف است.
مرحوم صدوق در کتاب امالی، حدیثی از پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآله نقل کردهاند که میتواند تفسیری بر این حدیث حضرت امیر علیهالسلام باشد: «مَنْ عَرَفَ اللَّهَ وَعَظَّمَهُ مَنَعَ فَاهُ مِنَ الْكَلَامِ وَبَطْنَهُ مِنَ الطَّعَامِ وَعَنَّى نَفْسَهُ بِالصِّیامِ وَالْقِیام؛3 کسی که خدای متعال را شناخته، او را عظیم شمارد، دهان خود را از کلام و شکم خویش را از طعام باز میدارد و نفس خویش را با روزه و سحرخیزی سختی میدهد.»
گریه از ترس خدا به خاطر نگرانی از دوری از خدا عبادت عارفان است.» مادری که به وصال فرزند خویش رسیده، از شدت شادی میگرید، اما اگر نگران شود که ممکن است دوباره به فراق فرزند خویش مبتلا گردد این نگرانی، خود موجب گریستن بیشتر او میشود و این عامل دیگری است. امیرالمۆمنین علیهالسلام به این حقیقت اشاره میفرماید که عارف بالله از ترس ابتلا به دوری از خدا میگرید
3. تواضع در برابر خدا
در نهجالبلاغه از امیرالمۆمنین علیهالسلام نقل شده است که میفرمایند: «لَا ینْبَغِی لِمَنْ عَرَفَ عَظَمَةَ اللَّهِ أَنْ یتَعَظَّمَ فَإِنَّ رِفْعَةَ الَّذِینَ یعْلَمُونَ مَا عَظَمَتُهُ أَنْ یتَوَاضَعُوا لَه؛4 برای کسی که عظمت خداوند را شناخته است شایسته نیست که بزرگی نُماید. به درستی بلندمرتبگی کسانی که عظمت او را میدانند آن است که در برابر او فروتنی کنند.»
معرفت حقیقی خدا با معرفت نفس ارتباط تنگاتنگی دارد و هر چه انسان بیشتر خدا را به عظمت بشناسد حقارت خود را بیشتر درک خواهد کرد.
4. رضایت از تقدیرات الهی
در روایتی دیگر از امام صادق علیهالسلام نقل شده است: «إِنَّ أَعْلَمَ النَّاسِ بِاللَّهِ أَرْضَاهُمْ بِقَضَاءِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ؛5 داناترین مردم نسبت به خدای متعال کسی است که بیش از همه از قضا و قدر الهی راضی باشد.» برای بسیاری از انسانها راضی بودن به تقدیرات الهی کاری مشکل است. چراکه بسیاری از پیشامدها برای ایشان عجیب بوده، تحمل آن سخت مینماید. زلزلهها، سیلها، جنگها، گرفتاریها و ... برای آنان این سۆال را به ذهن میآورد که چگونه خداوند چنین بلاهایی را نازل میکند یا چرا خداوند ظالمان را مهلت داده، عقوبت نمیکند؟ عدم رضایت از تقدیرات الهی ناشی از ضعف در شناخت خدا و حکمت اوست. کسی که از عالم هنر خبری ندارد هنگامیکه به یک تابلوی نقاشی زیبا نگاه میکند که خطوطی سیاه رنگ در آن به کار رفته است در دل میگوید: کاش نقاش به جای این خطوط سیاه، رنگهای روشن به کار میبرد! در حالی که استاد نقاش میداند اگر این خطوط سیاه نباشد تابلو اصلا آن زیبایی را ندارد. اهل معرفت، شروری را که در عالم دیده میشود مانند آن رنگهای سیاهی میبینند که در تابلوی نقاشی به کار رفته و برای زیبایی تابلو لازم است (الَّذِی أَحْسَنَ كُلَّ شَیءٍ خَلَقَهُ).6 هر قدر که انسان با حکیم بودن خدای متعال بیشتر آشنا شود گلهمندی او کم شده، بر رضایتش افزوده میشود.
5. خوف و خشیت از خدا
از دیگر آثار معرفت و شناخت خدای متعال که در آیات قرآن و روایات بر آن تأکید شده است خوف و خشیت است. باور این حقیقت بسیار مشکل مینُماید که شناخت خدا موجب پدید آمدن خوف و خشیت در دل انسان شود. قرآن کریم میفرماید: «إِنَّمَا یخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ؛ 7از میان بندگان خدا تنها علما از او خشیت دارند.» علمِ حقیقی موجب میشود که انسان ارتباط خویش را با خدای خود درک کند، خواه متعلق این علم فیزیک یا شیمی یا کیهانشناسی یا زیستشناسی یا ... باشد. اگر انسان علمی را کامل فراگیرد ارتباط موضوع آن علم را هم با آفریننده و تدبیرکننده آن درک میکند و سرانجام ارتباطش با خدا هم در حیطه علم قرار خواهد گرفت. در روایتی معروف از رسول خدا صلیاللهعلیهوآله نقل شده است: «رَأْسُ الْحِكْمَةِ مَخَافَةُ اللَّهِ؛8قلّهی حکمت، خوف خداست.»
تعجب میکنم از کسی که ادعای شناخت خدا را دارد، اما برای زندگی ابدی آخرت تلاشی نمیکند». معلوم میشود کسی که برای آخرت تلاش نمیکند و از هنگام صبح تا به شب، تنها نگران منافع دنیوی خویش است یا بهرهای از معرفت خدا ندارد یا معرفت او بسیار ضعیف است
خوف تنها خوف از عذاب نیست. حقیقت خوف، حالتی انفعالی است که هنگام قرار گرفتن فرد در برابر قدرتی با سیطره کامل پدید میآید؛ قدرتی که کاملا قادر است ضرری بر آن فرد وارد کند. در حقیقت، خوفْ نوعی بریدن و انقطاع است. در این حالت، یک مرتبه فرد احساس میکند که از خود هیچ نداشته، در مقابل کسی یا چیزی واقع شده که بر او سیطره دارد. در واقع احساس خوف لازمه احساس عجز و حقارت است. تاجری که در اثر پدیدهای اقتصادی سرمایهاش را در معرض نابودی میبیند نمونهای از خوف در دل او پدید آمده است. قطعا ملائکه در مقابل عظمت خدا چنین حالتی دارند. زیرا نیاز و ناداری خود را نسبت به خدای متعال با علم حضوری درک میکنند که لازمه این درک نوعی نگرانی است. یکی از شاخههای خوف هم حالت انسان گناهکاری است که نگران عقوبت گناهان خویش است.
از امیرالمۆمنین علیهالسلام نقل شده است: «الْبُكَاءُ مِنْ خِیفَةِ اللَّهِ لِلْبُعْدِ عَنِ اللَّهِ عِبَادَةُ الْعَارِفِین؛9 گریه از ترس خدا به خاطر نگرانی از دوری از خدا عبادت عارفان است.» مادری که به وصال فرزند خویش رسیده، از شدت شادی میگرید، اما اگر نگران شود که ممکن است دوباره به فراق فرزند خویش مبتلا گردد این نگرانی، خود موجب گریستن بیشتر او میشود و این عامل دیگری است. امیرالمۆمنین علیهالسلام به این حقیقت اشاره میفرماید که عارف بالله از ترس ابتلا به دوری از خدا میگرید. این سخن بدین معناست که عارفی که به بسیاری از مراتب وصل رسیده، و به أنس با خدای خویش متنعم شده، در عین حال ممکن است نگرانی از محرومیت او را رها نکند. این بندگان شایسته خدا از آنجا که خود را مالک چیزی نمیبینند احتمال میدهند که در اثر فریب شیطان دچار لغزش شده، از چشم خدا بیافتند. این احتمال، نگرانی و خوفی در دل آنها پدید میآورد. هر قدر شناخت انسان نسبت به خدا بیشتر شود نگرانیهای لطیفتری هم به دنبال خواهد آورد.
پی نوشت ها :
1 . غرر الحکم، انتشارات دفتر تبلیغات، ص37.
2 . همان، ص145.
3 . امالی صدوق، ناشر اعلمی، ص303.
4 . نهجالبلاغه، صبحی الصالح، خطبه 147.
5 . الکافی، دار الکتب الاسلامیة، ج2 ص60.
6 . سجده(32)، 7.
7 . فاطر(35)، 28.
8 . من لایحضر، جامعه مدرسین، ج4 ص376.
19 . غرر الحکم، انتشارات دفتر تبلیغات، ص192.
نظرات شما عزیزان: