جامعه را خانواده میسازد، هیچ دانشگاهی به اندازه دانشگاه هفت سالهٴ پدر و مادر نیست، راه بهشت از خانواده میگذرد...
فرآوری: شکوری
از نگاه قرآن، خانواده در سرشت و سرنوشت فرزندان، نقش بنیادین دارد. بهشت خدا را میتوان با رفتار مشفقانه با اهل خانه خرید. بنا بر گزارش قرآن، وقتی فردوسنشینان، از یکدیگر سوال میکنند که شما به خاطر انجام چه کارهایی، صلاحیت ورود به بهشت را یافتید، پاسخ میشنوند: إِنَّا كُنَّا قَبْلُ فی أَهْلِنا مُشْفِقینَ(طور/26)...
آنچه فراروی شماست گزیدهای است از بیانات حکیم متأله و مفسر عالیقدر قرآن، حضرت آیت الله جوادی آملی که در خلال درس تفسیر سور مبارکه طور، پیرامون نقش خانواده در سعادت و شقاوت فرزندان، ایراد کردهاند.
(فایل صوتی این فراز از درس تفسیر معظم له را میتوانید از اینجا دریافت کنید.)
***
اهل بهشت از هم میپرسند: از چه راه به بهشت رسیدید؟ میگویند: ﴿قالُوا إِنَّا كُنَّا قَبْلُ فی أَهْلِنا مُشْفِقینَ﴾[1]؛ ما در خانواده خیلی باشفقت رفتار میکردیم؛ یعنی این راه بهشت از خانواده صحیح و تربیت شده میگذرد، این راهش است. وقتی بهشتیها از یکدیگر سؤال میکنند چگونه شد شما اینجا آمدید؟ میگویند راه بهشت از تربیت صحیح خانوادگی میگذرد، ما با شفقت در خانه با همسرمان، با بچههایمان، با دخترمان، با پسرمان زندگی میکردیم. اگر خدا فرمود: ﴿قُوا أَنْفُسَكُمْ وَ أَهْلیكُمْ ناراً﴾[2] ما با «شفقت» این آیه را عمل میکردیم. درباره خود صدیقه کبری(سلام الله علیها) آمده که در شبهای قدر این صورت بچهها را آب میپاشید که خوابشان نبرد و بیدار باشند و قرآن به سر کنند، این درباره حضرت هست. اینها گفتند بهشتی شدن از خانواده صحیح میگذرد، ما مسئول تربیت بچههایمان بودیم. خدا فرمود: ﴿قُوا أَنْفُسَكُمْ﴾، ما هم سعی کردیم خودمان را حفظ بکنیم. ﴿وَ أَهْلیكُمْ﴾؛ سعی کردیم بچههایمان را خوب تربیت کنیم. جامعه را خانواده میسازد، هیچ دانشگاهی به اندازه دانشگاهِ هفت ساله پدر و مادر نیست، چون عاطفه سفارشی نیست، محبت سفارشی نیست که دوست یکدیگر باشید، مهربان باشید، اینها با سفارش حلّ نمیشود، اینها یک امر چشیدنی است. آن کسی که اهل مهد کودک است و محبت آغوش مادر را نچشید، همین که خودش سِمَتی پیدا کرد شغلی پیدا کرد، پدر و مادر یک مقدار پیر شدند فوراً خانه سالمندان؛ اما دیگر این نحوه که آیه فرمود: ﴿وَ اخْفِضْ لَهُما جَناحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ وَ قُلْ رَبِّ ارْحَمْهُما﴾،[3] این طور نیست.
من بارها این قصه را به عرض شما رساندم که چند سال قبل من در دماوند دیدم پیرمردی که تقریباً بین پنجاه و شصت سال بود. این یک ظرف آب دستش است، از یک شهر خیلی دور آمده با شتاب هم آمده که حاج آقا این را دَم بزنید برای اینکه مادرم مریض است!
وقتی که خودش نزدیک شصت سال است مادرش نزدیک هشتاد، نود سال است، این دیگر حاضر نیست مادرش را در خانه سالمندان ببرد. با چه ولعی با چه اصراری از شهر دوری آمده که این را دم بزن، برای اینکه مادرم مریض است. اگر کسی اهل مهد کودک شد، همین که پدرش بزرگ و مادرش بزرگ شد فوراً خانه سالمندان، برای اینکه این اصلاً عاطفه نچشیده، این محبت نچشیده است. محبت سفارشی نیست، محبت تزریقی نیست، این هفت سال، هفت سال شفقت است، بهشت از راه خانواده میگذرد. اینها سؤال کردند از چه راهی وارد بهشت شدید؟ گفتند از راه خانواده صحیح.
پینوشتها:
1. طور/26
2. تحریم/6
3. اسری/24
نظرات شما عزیزان: