انديشه سياسى
 

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان ندای وحی و آدرس nedayevahi.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1196
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 20033
بازدید ماه : 194422
بازدید کل : 1606101
تعداد مطالب : 16947
تعداد نظرات : 80
تعداد آنلاین : 1


حدیث موضوعیاک مهدویت امام زمان (عج)اک آیه قرآناک

 
 
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : جمعه 16 / 1 / 1396

يك. فلسفه و اهداف حكومت
امام حسين عليه السلام ـ بر خلاف نظام هاى سكولار و مكاتب سياسى رايج دنيا ـ اهداف حكومت را بسيار فراتر از تأمين رفاه و امنيت دنيوى و معيشتى مردم مى داند.
آن حضرت به هنگام ترك مدينه ـ و قبل از اينكه مسأله دعوت و يا بيعت كوفيان مطرح باشد ـ يكى از اهداف قيام خويش را، اصلاح جامعه اسلامى و انجام فريضه امر به معروف و نهى از منكر اعلام مى نمايد: «اِنَّما خَرَجْتُ لِطَلَبِ الاِْصْلاحِ فِى اُمَّةِ جِدّى، اُريد اَنْ اَمَرَ بالْمَعْرُوفِ وَ انْهى عَنِ الْمُنْكَرِ»[32]
معناى اين انگيزه اين است كه اگر امام از عدم تشكيل حكومت و نقض عهد مردم كوفه نيز مطمئن بود ـ بدون توجه به علم غيب ايشان ـ دست از خروج و قيام خود بر نمى داشت؛ چرا كه انگيزه اصلى و اولى قيام حضرت، همان احياى دين بود و مسأله حكومت و زمامدارى در مراحل بعدى قرار داشت.
سيدالشهدا عليه السلام در سخنرانى مهمى كه در اواخر عمر معاويه در موسم حج و سرزمين منا و با حضور صدها تن از رجال و شخصيت هاى مذهبى و سياسى عصر خويش ايراد كرد، اهداف خود را از تلاش براى به دست گرفتن حكومت چنين ترسيم فرمود:
«
اللهم انك تعلم انه لم يكن ما كان منّا تنافسا فى سلطان و لا التماسا فى فضول
الحطام و لكن لنزى المعالم من دينك و نظهر الاصلاح فى بلادك و يأمن المظلومون من عبادك و يعمل بفرائضك و سننك و احكامك»[33].
آن حضرت پس از بيان اين نكته كه نه به دنبال سلطنت و رياست بر مردم هستم و نه در پى رسيدن به ثروت و مال دنيا، اهداف خود را چنين تعيين مى كند:
1.
آشكار كردن نشانه هاى دين الهى،
2.
اصلاح در روى زمين،
3.
ايجاد امنيت براى بندگان مظلوم،
4.
عمل كردن به واجبات، سنت ها و احكام و قوانين الهى[34].
حضرت اباعبداللّه عليه السلام در گفت و گويى كه با فرزدق در مسير مكّه به كوفه، در منزل صفاح دارد، مى فرمايد:
«
يا فرزدق! ان هولاء قوم لزموا طاعة الشيطان و تركوا اطاعة الرحمن و اظهروا الفساد فى الارض، و ابطلوا الحدود و شربوا الخمور و استأثروا فى اموال الفقرا و المساكين و انا اولى مَن قام بنصرة دين اللّه و اعزاز شرعه و الجهاد فى سبيله لتكون كلمة اللّه هى العلياء»[35].
در اين قسمت امام عليه السلام امويان را به عنوان نخستين سكولارهاى واقعى در درون جامعه اسلامى ـ كه در انديشه كنار نهادن دين الهى هستند ـ معرفى مى كند و هدف خويش را مقابله با آنان و برپايى دين الهى مى داند. آن حضرت به روشنى فلسفه حكومت را «برترى كلمة اللّه » بيان مى نمايد و روشن است كه بر پايى دين اسلام به صورت كامل، سعادت دنيوى و اخروى افراد را تضمين خواهد نمود.

دو. مشروعيت الهى حكومت
بررسى سخنان امام حسين عليه السلام ثابت مى كند كه مشروعيت حكومت، فقط الهى است و حكومتى مشروع است كه فقها از طرف خداوند منصوب باشند و رأى و بيعت مردم هيچ گونه تأثيرى در مشروعيت حكومت ندارد ـ هر چند تأثير آن در كارآمدى حكومت حائز اهميت است ـ آن گونه كه افراد ناآگاه و فريفته مكاتب سياسى غرب و يا مغرض از سكولار بودن حكومت ـ حتى در زمان حضور امام معصوم عليه السلام ـ سخن مى گويند و در صددند تا جنبه الهى و آسمانى حكومت را به هر نحوى انكار نمايند!
امام عليه السلام به فرماندار مدينه ـ كه درخواست بيعت از آن حضرت براى يزيد داشت ـ فرمود: «ايهاالامير! انا اهل بيت النبوة و معدن الرسالة و مختلف الملائكة و محلّ الرحمة و بنا فتح اللّه و بنا يختم و يزيد رجل فاسق شارب الخمر و قاتل النفس المحرمة معلنٌ بالفسق و مثلى لايبايع مثله»[36]. در اين جمله امام حسين عليه السلام ـ ضمن برشمردن دلايل مشروعيت خويش براى حكومت بر جامعه اسلامى ـ به دلايل نامشروع بودن حكومت يزيد اشاره مى كند كه به سبب فقدان نصب الهى، نه تنها هيچ گونه مشروعيتى براى تصدى و رهبرى جامعه اسلامى ندارد؛ بلكه به دليل ارتكاب محارم الهى و ناديده گرفتن حدود الهى، حتى هيچ مصلحتى در بيعت با او وجود ندارد.
عدم بيعت امام حسين عليه السلام با يزيد ـ با اينكه اكثريت مردم او را پذيرفته بودند ـ و قيام عليه يزيد، به خوبى دلالت بر لزوم مشروعيت الهى حاكم و همبستگى «دين و سياست» و ردّ نظريه سكولاريسم دارد. هر چند حتى اگر آن حضرت عليه السلام قيام نمى كردند، باز هم عدم بيعت با يزيد به تنهايى بر اين موضوع دلالت داشت.

امام حسين عليه السلام در روايات متعدد، بر انتقال مشروعيت حكومت از طريق وحى و پيامبر صلى الله عليه و آله به ائمه عليهم السلام و خودش تأكيد مى كند: «اِنَّ مَجارِى الاُْمُورِ وَ الاَْحْكامِ عَلى اَيْدِى الْعُلَماءِ بِاللّه الأمناءِ عَلى حَلالِهِ وَ حَرامِهِ»[37].
نكته روشن در اين روايت اين است كه نه تنها امام عليه السلام مردم را متولّى زمامدارى و حكومت ندانسته؛ بلكه حق حاكميت را به عهده علما ـ و به طور متيقن خود ائمه ـ نهاده است.[38]
وقتى ابن زبير از بيعت امام عليه السلام با يزيد سؤال كرد، آن حضرت ضمن پاسخ منفى، علّت آن را انتقال حق حاكميت جامعه اسلامى به خودش، بعد از شهادت امام حسن عليه السلامذكر مى كند: «انى لا أبايع له ابدا لان الامر انما كان لى من بعد اخى الحسن»[39].
امام همچنين در نامه به مردم بصره نوشت: «ما خاندان و اوليا و اوصيا و وارثان او (پيامبر صلى الله عليه و آله) و سزاوارترين مردم به جانشينى او هستيم كه ديگران بر ما سبقت جستند و ما تسليم شديم. تفرقه نخواستيم و به وحدت پاسخ داديم. اين در حالى بود كه مى دانستيم ما بر امر ولايت از متوليان آن شايسته تريم»[40]. و يا در نامه اى به اشراف كوفه مى نويسد: «انّى احقّ بهذالامر لقرابتى من رسول اللّه صلى الله عليه و آله»[41].

سه. شرايط حاكم اسلامى
از ديدگاه امام حسين عليه السلام فلسفه و هدف حكومت، حاكميت احكام و قوانين دينى است تا در پرتو آن سعادت دنيا و آخرت مردم تأمين گردد، و مشروعيت آن
فقط به نصب الهى است. در اين صورت بديهى است كه بايد حاكم آن از شرايط ويژه اى برخوردار باشد:

1. علم به احكام الهى
يكى از محورهاى مخالفت امام حسين عليه السلام با خلفا همين نكته بود. آن حضرت در يك گفت و گو خطاب به خليفه دوم اظهار داشت: «صرت الحاكم عليهم بكتاب نزل فيهم لا تعرف معجمه و لا تدرى تأويله الاّ سماع الا ذان»[42] ؛ «تو بر آنان حاكم شدى، آن هم حكومت با كتابى كه در خاندان محمّد صلى الله عليه و آلهفرود آمد و تو از نكات سربسته و تأويل آن جز شنيدن به گوش ها چيزى نمى دانى».
آن حضرت در جمع رجال و شخصيت هاى مذهبى و سياسى در سرزمين منا نيز فرمود: «امور بايد به دست «عالمان باللّه » باشد كه امين حلال و حرام خدا هستند و در زمان حضور مصداق بارز آن امام معصوم عليه السلام است».

2. عامل به كتاب خدا و سنت پيامبر صلى الله عليه و آله
امام در نامه خود به كوفيان در اين زمينه مى فرمايد: «فلعمرى ماالامام الا العامل باالكتاب، و الآخذ بالقسط، و الدائن بالحق، و الحابس نفسه على ذات اللّه »[43] كه دلالت صريح بر «عمل به قرآن» و «وقف خود در راه خدا» به عنوان شرايط حاكم دارد.

3. بر پا كننده عدالت
از ديدگاه امام حسين عليه السلام عدالت و اقامه آن، از شرايط و وظايف بسيار مهم براى
حاكم اسلامى است؛ چنان كه در نامه خويش به كوفيان مى فرمايد: «والاخذ بالقسط» و يا در موارد متعدد ديگرى يكى از دلايل عدم مشروعيت خلفا و حاكمان اموى را فقدان اين موضوع مى داند.
بنابراين از ديدگاه امام حسين عليه السلام و فرهنگ عاشورا، دين با سياست پيوندى عميق و ناگسستنى دارد و اهداف و فلسفه حكومت ها، مشروعيت و شرايط حاكم و زمامدار، كاركرد و كار ويژه هاى دولت، همه بايد بر اساس احكام و آموزه هاى الهى و در راستاى تحقق آن و تأمين سعادت دنيوى و اخروى بشر باشد.

 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





موضوعات مرتبط: پرسش وپاسخ
برچسب‌ها: انديشه سياسى
 
 
این وب سایت جهت بسط وگسترش فرهنگ قرآنی ، با لا بردن سطح آگاهیهای دینی اعتقادی تربیتی