گهواره اقبال
آمدند. فرشتگان به سلام و ستارگان به نیایش و عرض حاجات آمدند.
اینجا گهواره ای می جنبد که در آن «عشق» خوابیده است؛
همان که فردا میان دو سویه شمشیر او تردید نخواهد بود.
گهواره اقبال میان دست های فرشتگان از چه؟
آیا پیش از آنکه زلزالی شود، قیامتی شده است؟
رجب آمد که غبار از کعبه بروبد. تنهایی های محمّد را بدرقه کند
و ذوالفقار را از گوشه عزلت به میدان غیرت بَرَد.
علی، داستان بی تکرار پارسایی است. امروز نه فرزندی از مادری
که عزّت و شجاعت و تقوا و دلدادگی، یکجا از آسمان سر
برآوردند و لختی زمین را مهمان سایه خود کردند.
امروز، نه روزی گم شده میان روزها است، که روزتبدیل تاریخ به یک
لحظه و جان گرفتن همه خوبی ها است.
ای علی! زادْ روز تو را که میلاد من و او و همه مظلومان
خسته جان است، برخود تبریک می گوییم
و این مبارکی را چونان گوهری تابناک، هماره در گنجینه سرمایه های
آسمانی خود نگاه خواهیم داشت.
میلادت مبارک باد!
رضا بابایی
نظرات شما عزیزان: