منابع تحقیق
برای استقرای آیاتی که از این دیدگاه درباره امام علی علیه السلام و یا ائمه معصومین علیهم السلام است باید به سراسر تفاسیر روایی جامع همچون نورالثقلین، الدرالمنثور و همچنین آثاری که فضایل اهل بیت علیهم السلام را از دیدگاه قرآن بررسی میکند، نظیر: شواهدالتنزیل، تاویل الآیات الباهره، بصائرالدرجات، احقاق الحق و ملحقات آن و موسوعةالامام علیبن ابی طالب علیه السلام و... (61) مراجعه شود.
و برای مبحث تفسیر «نهان و باطن» قرآن، ماخذ مستقلی سراغ ندارم و میتوان از لابهلای آثار علوم قرآنی استفاده کرد، مثلا: تفسیر طبری، جلد اول، ص 72 و مقدمه آن صفحه22; روحالمعانی، جلد اول صفحه 7; بحارالانوار، جلد 19، صص 2 و 30 و صص 94 - 93 و... تفسیرالبرهان، جلد 1، ص 19; تفسیرالصافی، جلد 1، صص 17-14 و صص 34-30; تفسیرالتبیان، جلد1، ص 9; غرائبالقرآن نیشابوری، ج1، ص 26; فتحالبیان، جلد اول، صص 17-16; بیان السعادة، جلد اول، ص 13; محاسنالتاویل، جلد اول، صص 67-51. نفحات الرحمن، جلداول، صص 31-28; المیزان، جلد سوم، صص 74-72. الحکمةالمتعالیه، جلد سوم، صص 40-32; الغیب و الشهادة، جلد اول، صص 18-17; تقریب القرآن، جلد اول، صص 26-24; من هدی القرآن، جلد اول، صص 44-43; علومالقرآن عندالمفسرین، جلد سوم، صص 112-77 و...
علی علیه السلام برترین مصداق فضایل مؤمنان
روایات فراوانی از طریق شیعه و سنی دلالت دارد که زیبندهترین مصداق صفات و فضایلی که خداوند برای مؤمنان در قرآن آورده است، علیعلیه السلام است. او امیر مؤمنان و در خوبیها سرامد آنان است و تمام آیات اهل ایمان درباره علی علیه السلام نیز هست.
حافظ کبیر عبیدالله بن عبدالله بن احمد، معروف به حاکم حسکانی حنفی نیشابوری که از بزرگان قرن پنجم هجری است، یکی از مقدمات هفتگانه کتابش شواهدالتنزیل را به همین موضوع اختصاص داده است.
آقای دکتر نقی پورفر نیز در این باره راهگشایی کرده و چنین گفته است:
راه دوم: آیات ناظر به اکمل صفات مؤمنان.
یکی از راههای شناخت اهل بیتعلیهم السلام توجه به صفات و عملکردهای متعالی است که خداوند در قرآن کریم، از مؤمنان متعالی انتظار دارد، شخصیت اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام، جلوه عملی این صفات متعالی است.
در بسیاری از روایات، آیات بسیاری به عنوان شان اهل بیتعلیهم السلام مطرح گشته است که در واقع از همین باب تطبیق آیات بر مصداق اکمل آن است، که اهل بیتعلیهم السلام میباشند; نه آن که این دسته از آیات، منحصرا در شان اهل بیت علیهم السلام باشد و شامل دیگر مؤمنان - در رتبه نازلتر- نشود (62).
برای تبرک و نمونه این حدیث را میآوریم: ابن عباس - مشهورترین مفسر صدر اسلام- زیر آیه کریمه
«ان للمتقین مفازا (63) »
گوید: او[قهرمان این آیه] علی بن ابی طالب علیه السلام است، به خدا او سرور کسانی است که تقوا و خوف الهی داشتند... (64)
نیز زیر آیه شریفه:
«و اما من خاف مقام ربه و... (65) »
گوید: علی بن ابی طالب علیه السلام از مقام رب و صحنه حسابرسی محشر در میان بندگان، خائف بود از این رو از نافرمانی خدا دوری گزید و هوای خویش را از محرمات و از خواهشهای نفسانی بازداشت و بدینسان بهشت، ویژه او است و هر کسی که چنین باشد. (66)
نکته: منظور از آیات مؤمنان، فضایل و ارزشهای پارسایان است چون این روایات در مقام مدح علیعلیه السلام است. نه آن جایی که با خطاب به اهل ایمان از کار زشتی نهی شده، مثل:
«یا ایهاالذین آمنوا لاتقربوا الصلوة و انتم سکاری حتی تعلموا ماتقولون»
ای مؤمنان! در حالت مستی نزدیک نماز نشوید تا بدانید چه میگویید.
و یا آیه:
«یا ایها الذین آمنوا آمنوا»
ای مؤمنان! ایمان واقعی و عمیق بیاورید.
توجیه و تبیین دیگر این که بگوییم: در همین موارد هم علیعلیه السلام بارزترین مصداقی است که از این نقایص دور است.
روایات غیر منقح و نامربوط
برخی حضرت امیرعلیه السلام را در آینهای مغشوش و ناقص از روایات نشان دادهاند که به جای مدح باعث مذمت است. مثلا در تفسیر علی بن ابراهیم قمی آن حضرت «بعوضه» یعنی پشه معرفی شده است و این نقل ناقص، با ماجرای واقعی، فرسنگها فاصله دارد.
بررسی آیه شریفه
در شان نزول آیه گفته اند: هنگامی که خداوند برای منافقان دو مثال:
«مثلهم کمثل الذی استوقد...» و«او کصیب منالسماء (67) »
را بیان فرمود یا هنگامی که در آیات قرآن (حج، آیه 73; عنکبوت، آیه 41) به مگس و عنکبوت (68) مثل زده شد، جمعی از مخالفان، این تمثیل را دستاویز قرار داده و زبان انتقاد و استهزا گشودند که این چه وحی آسمانی است که از عنکبوت و مگس سخن میگوید؟
در پاسخشان آیه نازل شد که:
«خداوند از این که به [موجودات کوچکی مانند] پشه و حتی بالاتر آن مثال بزند شرم نمی کند... (69) »
چرا که مثال وسیله ای برای تجسم حقیقت است، گاهی بلاغت ایجاب میکند که گوینده، برای نشان دادن ضعف مدعی، موجود ضعیف یا خردی را برای مثال انتخاب کند. در ادامه میفرماید: «اما کسانی که ایمان آورده اند میدانند که آن مطلب، حقی است از سوی پروردگارشان ولی آنها که کافرند میگویند: خدا از این مثال چه منظوری داشته است...»
نقل ناقص قمی رحمه الله
در تفسیر قمی از حضرت امام صادق علیه السلام آمده است:...
خدا این مثل را در شان امیرالمؤمنین بیان فرموده، و بنابراین امیرالمؤمنین علیه السلام «بعوضه پشه» است و «مافوقها» رسول الله صلی الله علیه وآله.
دلیلش آن که در ادامه آیه میفرماید:
«فاما الذین آمنوا فیعلمون انه الحق من ربهم» و «حق» در آیه یعنی امیرالمؤمنین علیه السلام که رسول خدا از مردم برایش بیعت و پیمان گرفت، باز میفرماید:
«و اما الذین کفروا... الذین ینقضون عهدالله من بعد میثاقه -فیعلی- و یقطعون ما امرالله به ان یوصل...» (70) خدا در رد مخالفان، این اوصاف را بیان میدارد که با علی علیه السلام نقض عهد و به جای صله رحم، قطع رحم کردند و... (71)
بدیهی است معرفی حضرت علیعلیه السلام به صورت بالا، قدح است نه مدح!.
تحقیق ریشه ماجرا
روزی حضرت امام باقرعلیه السلام توصیه میفرمود:
ما را با نام و لقب و اوصاف خودمان یاد کنید و اوصاف ما را - جز در ضرورت - بر دشمنان ما ننهید که خداوند پاداش فراوانی میدهد...
در آن جا از امامعلیه السلام پرسیدند: برخی از شیعیان و دوستان شما گمان میکنند که آن «بعوضه» در سوره بقره، آیه 26، علیعلیه السلاماست و «مافوقها» که ذباب و مگس باشد پیامبرصلی الله علیه وآله است!
حضرت توضیح داد:
«سمع هؤلاء شیئا لم یضعوه علی وجهه، انما کان رسول الله صلی الله علیه وآله قاعدا ذات یوم هو و علی علیه السلام اذ سمع قائلا یقول: ماشاءالله و ماشاء محمد، و سمع آخر یقول: ما شاءالله و ما شاء علی فقال رسول الله صلی الله علیه وآله: لاتقرنوا محمدا و علیا بالله عز و جل و لکن قولوا: ماشاءالله ثم ما شاء محمد ماشاءالله ثم ما شاء علی.
ان مشیئةالله هی القاهرة التی لاتساوی و لا تکافا و لا تدانی، و ما محمد رسول الله صلی الله علیه وآله فی الله و فی قدرته الا کذبابة تطیر فی هذه الممالک الواسعة، و ما علی فی الله و فی قدرته الا کبعوضة فی جملة هذه الممالک... (72)
یعنی:
آنان چیزی شنیدند ولی درست نفهمیدند، روزی حضرت رسولصلی الله علیه وآله با علی علیه السلام نشسته بودند، شنیدند، گوینده ای میگفت: «هر چه خدابخواهد و هر چه محمد بخواهد [پدید میآید] و دیگری میگفت: هرچه خدا بخواهد و هرچه علی بخواهد [رخ میدهد].
حضرت رسولصلی الله علیه وآله فرمود: محمد و علی را در ردیف خداوند قرار ندهید و به صورت جداگانه بگویید: هرچه خدا خواست و سپس هر چه محمد خواست، یا به طور جداگانه بگویید: هر چه علی خواست...
زیرا مشیت و خواست خدا است که قاهر و غالب است به گونه ای که هیچ چیز مساوی و نظیر و معادل و نزدیک به آن نیست و محمد که پیامبر خدا است در مقایسه با خدا و قدرتش جز مگس نیست که در این کشورهای گسترده به پرواز در آید و علی در کنار خدا و قدرتش جز پشه ای که در این جهان پهناور پرواز کند، بیش نیست. [و این دو اصلا قابل ذکر نیستند]
با این که فضل و عنایتی که خدا بر محمد و علی داشته، آن قدر زیاد است که برابری نمیکند بر فضل الهی بر تمامی آفریدگانش از اول تا آخر روزگار .
این بود سخن رسولاللهصلی الله علیه وآله در قصه ذباب و بعوضه در اینجا، و اصلا ربطی به آیه شریفه «ان الله لا یستحیی ان یضرب مثلا ما بعوضة» (73) ندارد.
نمونه دیگر
در زیر آیه شریفه
«و لقد کنتم تمنون الموت من قبل ان تلقوه فقد رایتموه (74) ».
گفته اند: قریش حضرت امیرالمؤمنین علیعلیه السلامرا در جنگ بدر «موت» مینامیدند. (75)
بدیهی است این تعبیر قدح و مذمت است،نه مدح و منقبت، مگر تاویل شود به این که حضرت علیعلیه السلام باعث مرگ کفار قریش بود، و این تعبیری است از زبان دشمن و شجاعت را میرساند.
بررسی
هر چه تحقیق کردم ریشه این مطلب و ماخذ دست اول را که معاصر اهل بیتعلیهم السلام باشد نیافتم. ولی اندکی دقت نشان میدهد که لقب «موت» برای امام علیه السلام با این آیه هیچ تناسبی ندارد، زیرا ماجرای آیه مزبور، مربوط به پس از جنگ احد است که مشت مدعیان دروغین اشتیاق شهادت باز شد، پیش از آن وقتی سخن از شهدای بدر و فضیلت جانبازی در راه خدا و... به میان میآمد برخی با تظاهر آرزوی شهادت میکردند و میگفتند: ای کاش این افتخار در میدان بدر، نصیب ما نیز شده بود، طولی نکشید که جنگ احد پیش آمد.
مجاهدان راستین جنگیدند و برخی شربت شهادت نوشیدند ولی مدعیان، هنگامی که آثار شکست را در ارتش اسلام مشاهده کردند فرار کردند.
این آیه با سرزنش آنها میگوید:
شما کسانی بودید که آرزوی مرگ و شهادت در راه خدا را در دل میپروراندید، پس چرا آن وقت که با چشم خود محبوب خویش را در برابر خود دیدید فرار کردید؟ (76)
از این رو مضمون این آیه نیز ربطی به نام مبارک حضرت علی علیه السلام ندارد.
چند نمونه دیگر
استاد آیت الله معرفت در نقد تفسیر علی بن ابراهیم قمی چند نمونه دیگر را یادآور شده است:
1 - گفته اند مراد از «الساعة» در آیه 11 سوره فرقان یعنی علی علیه السلام (77) با این که منظور از آیه «کذبوا بالساعة» تکذیب قیامت است.
2 - «المشرقین» در آیه شریفه «رب المشرقین و رب المغربین (78) »حضرت رسول صلی الله علیه وآله و حضرت علی علیه السلام و «المغربین» امام حسن و امام حسین علیهما السلام است. (79)
3 - «ثقلان» در آیه «سنفرغ لکم ایه الثقلان (80) »قرآن و عترت علیهم السلاماست. (81)
پی نوشتها:
1. در یک مقاله کتابشناسی که سالیانی پیش تهیه کردم، بیش از 70 اثر در این زمینه پیدا کردم.
2. ران ملخی است تحفه درویش چه کند بی نوا ندارد بیش
3. اهل بیت علیهم السلام در قرآن.
4. بقره (2): 207.
5. ر.ک: شواهدالتنزیل، ج1، صص 132- 123، نورالثقلین، الدرالمنثور و سایر تفاسیر، زیر همین آیه.
6. شواهد التنزیل، ابوالقاسم حسکانی، ج1، صص 268-267، نورالثلقین، ج2، ص 32.
7. ر.ک: تفسیر ابن کثیر، ج2، ص322، الدرالمنثور، ج4، صص 125-122، نورالثقلین و... زیر آیه
8. هود (11): 17.
9. نهج البلاغه، خطبه قاصعه به شماره 192، بخش پایانی خطبه.
10. اهل بیت در قرآن، نقی پورفر، صص 160-158، با اندکی تصرف.
11. رعد (13): 43.
12. سنن ابن ماجه، ج1، ص44، باب فضایل علی علیه السلام- نقل از «اهل بیت در قرآن»، ص 173.
13. المیزان، ج14، ص 221. ر.ک: الدرالمنثور، ج5،ص 566، زیر همین آیه شریفه.
14. احادیث زیادی در نزول آیه شریفه « انما ولیکم الله و...» (مائده (5): 55) در مورد صدقه دادن انگشتری که حضرت امیرعلیه السلام، در حال رکوع انجام دادهاند، از شیعه و سنی وارد شدهاست. امامان علیهم السلام و افرادی چون ابوذر، عمار، جابر، ابن عباس، انس بن مالک، سلمة بن کمیل، ابورافع و عمروعاص، آن را روایت کرده اند. مفسران روایی چوناحمد، نسایی، طبری، طبرانی، عبدبن حمید آن را نقل کرده اند. فقها در کتاب «صلات» مساله فعل کثیر و در کتاب «زکات» مساله اطلاق زکات بر صدقه مستحب، متعرض آن شده اند، بزرگانی از ادبا نظیر زمخشری در کشاف و ابوحیان در تفسیر خود آیه را با روایات منطبق دانسته اند. ر.ک: المیزان، ج6 ص 25;مجله میراث جاویدان سال 4، ش 1، ص 50.
15. مائده (5): 55.
16. آل عمران (3): 7.
17. المیزان، ج3، ص 70.
18. ر.ک: المیزان، ج1، ص 42.
19. تفسیر عیاشی، ج1، ص11.
20. المیزان، ج 1، ص 42.
21. نهجالبلاغه، خطبه 198.
22. تفسیر فرات کوفی، ص 138، حدیث 166.
23. رعد (13): 7.
24. بحارالانوار، ج2، ص 279.
25. بینه (98): 7، یعنی: در حقیقت کسانی که گرویده و کارهای شایسته کردهاند، آنانند که بهترین آفریدگانند.
26. شواهدالتنزیل، ج2، ص 161; حضرت استاد، محمدباقر محمودی مصحح این کتاب، از ص 457 تا ص 474، دهها روایت و ماخذ معتبر از اهل سنت درباره این حدیث ذکر کرده است.
27. فجر (89): 27، یعنی: ای نفس مطمئنه خشنود و خداپسند به سوی پروردگارت بازگرد و در میان بندگان من درآی و در بهشت من داخل شو.
28. جن (72): 16، یعنی: و هر کس از یاد پروردگار خود دل بگرداند، وی را در قید عذابی روز افزون درآورد.
29. شواهدالتنزیل، ج2، ص 386.
30. واقعه (56): 10، یعنی: و سبقتگیرندگان مقدمند; آنانند همان مقربان.
31. شواهدالتنزیل، ج2، صص 297-291.
32. واقعه (56): 13، یعنی: و اندکی از متاخران.
33. زمر (39): 9، یعنی: آیا کسانی که میدانند با کسانی که نمیدانند، یکسانند.
34. ر.ک: تفسیر القرآن بالقرآن عند العلامة الطباطبائی، دکتر خضیر جعفر، ایران، قم، دارالقرآن الکریم، 1411.
35. نهجالبلاغه، خطبه 133، ص 132، با ترجمه دکتر شهیدی.
36. بقره (2): 185.
37. ر.ک: التفسیر و المفسرون فی ثوبهالقشیب، محمدهادی معرفت، ج2، ص 22.
38. نقد و نظر آرای این نویسنده و بررسی این که تا چهاندازه به سر منزل مقصودشان دستیافته، فرصتی فراتر میطلبد.
39. بررسی شخصیت اهل بیتعلیهم السلام در قرآن، نقیپورفر، صص 6-5.
40. همان، ص 40.
41. نحل (16): 43.
42. الدرالمنثور، ج7، ص 349.
43. اهل بیتعلیهم السلام در قرآن، ص 186.
44. الدرالمنثور، ج5، ص 544; شواهد التنزیل، ج1، صص 477- 464، با 22 حدیث.
45. کنزالعمال، ج13، ص 152.
46. همان، ص 178.
47. التفسیر والمفسرون، محمدهادی معرفت، ج1، ص 21. حضرت استاد چهار معنای «تاویل» را نزدیک به همین اصطلاح دانسته است.
48. بصائرالدرجات، ص 195.
49. تفسیر عیاشی، ج1، ص 15، شماره 6.
50. تفسیر صافی، فیض کاشانی، ج1، صص 34-30.
51. همان.
52. همان.
53. نحل (16): 90.
54. القابالرسول و عترته، قطب راوندی، ص 30; بحارالانوار، ج35، ص 411.
55. بقره (2): 118; همچنین زیر آیات: یونس (10): 101; قمر (54): 43.
56. تفسیر البرغانی، جزء اول صص 327-326.
57. تفسیر البرغانی، جزء اول، ص 329.
58. ملک (67): 30.
59. تفسیر صافی، فیض کاشانی، ج2، ص 727; ر.ک: تاویل الآیات الظاهرة، ج2، ص 708.
60. التفسیر والمفسرون، محمدهادی معرفت; ج1، صص 27-26، با اختصار.
61. این اثر از تازههای نشر دارالحدیث، به اهتمام آقای ری شهری و بسیار سودمند و فراگیر است.
62. بررسی شخصیت اهل بیتعلیهم السلام در قرآن، دکتر نقیپورفر، ص 8.
63. نبا (78): 31.
64. شواهد التنزیل، ج2، ص 419، زیر همین آیه.
65. نازعات (79): 41-40.
66. شواهد التنزیل، ج2، ص 422.
67. بقره (2): 17 و 19.
68. حج (22): 73; عنکبوت (29): 41.
69. بقره (2): 26.
70. بقره (2): 27-26.
71. تفسیرالقمی، ج1، صص 35-34.
72. البرهان فی تفسیر القرآن، سیدهاشم حسینی بحرانی، ج1، صص 161-160.
73. البرهان فیتفسیرالقرآن، سیدهاشمحسینی بحرانی، ایران، قم، مؤسسة البعثه، ط 1، 1415ق، رحلی، گالینگور، ج1 صص 161-160.
74. آل عمران (3): 143.
75. القاب الرسول و عترته، قطبالدین راوندی (م573) در مجموعه میراث شیعهدفتر اول، ص 47.
76. ر.ک: تفسیر نمونه، ج3، ص 112.
77. تفسیرالقمی، ص 112، زیر آیه.
78. الرحمن (55): 17.
79. تفسیر القمی، ج2، ص 344، زیر آیه.
80. الرحمن (55): 31.
81. التفسیر والمفسرون، محمدهادی معرفت، ج1، ص 485.
علی مختاری 1
نظرات شما عزیزان: