دیشب به سیل اشك ره خواب میزدم
نقشی به یاد خط تو بر آب میزدم
مهدیا تا برسد پرتو نور رخ تو
در غم دوری تو خون جگرانیم هنوز
ز تلخ کامی دوران نشد دلم فارغ
زجام عشق لبی تر نکرد جان بی تو
و قطره قطره دانهتسبیح میشود
اشکم همین که نام تو میروید از لبم
شاعر:اميراكبرزاده
يك جمله هم نساخته ام با دوازده
با چند نمره باشد اگر رد نمي شوم ؟
يك ،دو ،سه،هفت،هشت،نه آقا دوازده
علی اکبر لطیفیان
گلوی تشنه ی او را درید با تیغش
برای کشته ی خود احترام می خواهیم
علی رضا حکمتی
مردم ديده به هر سو نگرانند هنوز
چشم در راه تو، صاحب نظرانند هنوز
لالهها، شعله كش از سينه داغند به دشت
در غمت، همدم آتش جگرانند هنوز
نظرات شما عزیزان: