آیا رستاخیز براى حیوانات هم وجود دارد؟
 

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان ندای وحی و آدرس nedayevahi.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 791
بازدید دیروز : 71
بازدید هفته : 862
بازدید ماه : 203807
بازدید کل : 11260658
تعداد مطالب : 16946
تعداد نظرات : 80
تعداد آنلاین : 1


حدیث موضوعیاک مهدویت امام زمان (عج)اک آیه قرآناک

 
 
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : جمعه 25 / 5 / 1396

هم امروز بسیارى از حیوانات را براى مقاصد قابل توجهى تربیت مى‏كنند، سگهاى پلیس براى گرفتن جنایتكاران، كبوترها براى رساندن نامه‏ها، و بعضى از حیوانات براى خرید جنس از مغازه‏ها، و حیوانات شكارى براى شكار كردن، آموزش مى‏بینند و وظائف سنگین خود رابا دقت عجیبى انجام مى‏دهند، (امروز حتى براى بعضى از حیوانات رسما مدرسه افتتاح كرده‏اند)
از همه اینها گذشته، در آیات متعددى از قرآن، مطالبى دیده مى‏شود كه دلیل قابل ملاحظه‏اى براى فهم و شعور بعضى از حیوانات محسوب مى‏شود، داستان فرار كردن مورچگان از
برابر لشكر سلیمان، و داستان آمدن هدهد به منطقه «سبا و یمن» و آوردن خبرهاى هیجان‏انگیزبراى سلیمان شاهد این مدعا است.
در روایات اسلامى نیز احادیث متعددى در زمینه رستاخیز حیوانات دیده مى‏شود، از جمله: از ابوذر نقل شده كه مى‏گوید: ما خدمت پیامبر (ص) بودیم كه در پیش روى ما دو بز به یكدیگر شاخ زدند، پیغمبر (ص) فرمود، مى‏دانید چرا اینها به یكدیگر شاخ زدند؟ حاضران عرض كردند: نه، پیامبر (ص) فرمود ولى خدا مى‏داند چرا؟ و به زودى در میان آنها داورى خواهد كرد،( تفسیر مجمع البیان و نور الثقلین).
و در روایتى از طرق اهل تسنن از پیامبر نقل شده كه در تفسیر این آیه فرمود: ان الله یحشر هذه الامم یوم القیامة و یقتص من بعضها لبعض حتى یقتص للجماء من القرناء خداوند تمام این جنبندگان را روز قیامت بر مى‏انگیزاند و قصاص بعضى را از بعضى مى‏گیرد، حتى قصاص حیوانى كه شاخ نداشته و دیگریبى‏جهت باو شاخ زده است از او خواهد گرفت.
در آیه 5 سوره تكویر نیز مى‏خوانیم و اذا الوحوش حشرت هنگامیكه وحوش محشور مى‏شوند اگر معنى این آیه را حشر در قیامت بگیریم (نه حشر و جمع بهنگام پایان این دنیا) یكى دیگر از دلایل نقلى بحث فوق خواهد بود.

اگر حیوانات رستاخیز دارند تكلیف هم دارند
سؤال مهمى كه در اینجا پیش مى‏آید و تا آن حل نشود تفسیر آیه فوق روشن نخواهد شد این است كه آیا نمى‏توانیم قبول كنیم كه حیوانات تكالیفى دارند با اینكه یكى از شرایط مسلم تكلیف عقل است و به همین جهت كودك و یا شخص دیوانه از دایره تكلیف بیرون است؟ آیا حیوانات داراى چنان عقلى هستند كه مورد تكلیف واقع شوند؟ و آیا مى‏توان باور كرد كه یك حیوان بیش از یك كودك نابالغ و حتى بیش از دیوانگان درك داشته باشد؟ و اگر قبول كنیم كه آنها چنان عقل و دركى ندارند چگونه ممكن است تكلیف متوجه آنها شود.
در پاسخ این سؤال باید گفت كه تكلیف مراحلى دارد و هر مرحله ادراك و عقلى متناسب خود مى‏خواهد، تكالیف فراوانى كه در قوانین اسلامى براى یك انسان وجود دارد بقدرى است كه بدون داشتن یك سطح عالى از عقل و درك انجام آنها ممكن نیست و ما هرگز نمى‏توانیم چنان تكالیفى را براى حیوانات بپذیریم، زیرا شرط آن، در آنها حاصل نیست، اما مرحله ساده و پائین‏ترى از تكلیف تصور مى‏شود كه مختصر فهم و شعور براى آن كافى است، ما نمى‏توانیم چنان فهم و شعور و چنان تكالیفى را بطور كلى درباره حیوانات انكار كنیم.
حتى درباره كودكان و دیوانگانى كه پاره‏اى از مسائل را مى‏فهمند انكار همه تكالیف مشكل است مثلًا اگر نوجوانان 14 ساله كه به حد بلوغ نرسیده ولى كاملًا مطالب را خوانده و فهمیده‏اند در نظر بگیریم، اگر آنها عمدا مرتكب قتل نفس شوند در حالى كه تمام زیانهاى این عمل را مى‏دانند آیا مى‏توان گفت هیچ گناهى از آنها سر نزده است؟ قوانین كیفرى دنیا نیز افراد غیر بالغ را در برابر پاره‏اى از گناهان مجازات مى‏كند، اگر چه مجازاتهاى آنها مسلما خفیف‏تر است. بنابراین بلوغ و عقل كامل شرط تكلیف در مرحله عالى و كامل است، در مراحل پائین‏تر یعنیدر مورد پاره‏اى از گناهانیكه قبح و زشتى آن براى افراد پائین‏تر نیز كاملًا قابل درك است بلوغ و عقل كامل را نمى‏توان شرط دانست.

با توجه به تفاوت مراتب تكلیف، و تفاوت مراتب عقل اشكال بالا در مورد حیوانات نیز حل مى‏شود.
آیاتى از قرآن كریم اشاره به حشر حیوانات دارد از جمله: الف) ما من دابة من الارض و لا طائر یطیر بجناحیه الّا امم امثالكم ما فرطّنا فى الكتاب من شى‏ء ثمّ الیربّهم یُحشرون هیچ جنبنده‏اى در زمین، و هیچ پرنده‏اى كه با دو بال خود پرواز مى‏كند، نیست مگر این كه امّت‏هایى همانند شما هستند. ماهیچ چیز را در این كتاب، فرو گذار نكردیم، سپس همگى به سوى پروردگارشان محشور مى‏شوند،( انعام/ 38). از این كه در ذیل آیه فرموده: «ثم» استفاده مى‏شودكه مراد از این شباهت، تنها شباهت در احتیاج به خوراك و جفت‏گیرى و تهیه مسكن نیست بلكه جهت اشتراك دیگرى نیز بین انسان و حیوانات هست كه آنها را در مسأله بازگشت به سوى خدا، به انسان تشبیه كرده است.
ب) و اذا الوحوش حُشِرت(تكویر، آیه 5). وحوش جمع وحش است و وحش حیوانى است كه هرگز با انسان‏ها انس نمى‏گیرد (مانند درندگان و امثال آن). ظاهر آیه از این جهت كه در سیاق آیات توصیف كننده قیامت قرار دارد بیانگر این است كه حیوانان وحشى هم در روز قیامت، مانند انسان‏ها محشور خواهند شد. اما این كه پس از محشور شدن چه وضعى خواهند داشت و سر انجام كارشان چه خواهد شد، در كلام خداى تعالى و روایات معتبر، چیزى نیامده است. حال باید دید، ملاك حشر و بازگشت انسان به سوى خدا چیست؟ و آیا همان ملاك، مشتركا در حیوانات نیز وجود دارد؟ بدیهى است كه ملاك محشور شدن در انسان، جز نوعى از زندگى ارادى و شعورى كه راهى به سوى سعادت یا بدبختى نشان مى‏دهد نیست. ملاك سعادت تنها همان داشتن شعور و فطرت انسانى است كه به كمك پیامبران راه مشروعى از اعتقاد و عمل را به روى او باز مى‏كند و انسان آن راه را بپیماید، در دنیا و آخرت سعادتمند مى‏شود. این سنتى است كه فطرت هر انسانى، آن را قبول دارد و در دو محور خلاصه مى‏شود: دعوت به كار خیر و عدل و نهیاز عمل بد و ظلم. آیات بسیارى از قرآن كریم، مؤیّد این نگرش است از جمله: و نفسٍ و ما سوّیها فالهمها فجورها و تقویها و قسم به جان آدمى و آن كس كه آن را آفریده و منظم ساخته، سپس فجور و تقوا (شرّ و خیرش) را به او الهام كرده است(شمس، آیه 7 و 8).

 

با تفكّر عمیق در مراحل زندگى حیوانات و در نظر گرفتن حالات مختلفى كه هر نوع از حیوانات در مسیر زندگى به خود مى‏گیرند، روشن مى‏شود كه حیوانات هم مانند انسان، داراى آرا و عقاید فردى و اجتماعى‏اند و حركات و سكناتى كه در راه بقا و جلوگیرى از نابود شدن از خود نشان مى‏دهند، همه بر مبناى آن عقاید است یعنى، حیوان نسبت به حاجت‏هاى خود و این كه چگونه مى‏توان آن‏ها را برآورده ساخت، داراى شعور، آرا و عقایدى است كه همان‏ها او را مانند انسان، به جلب منافع و دفع ضررها وا مى‏دارد. حیوانات نیز مانند آدمیان تا اندازه‏اى، از موهبت اختیار بهره‏دارند (البته نه به آن قوت و شدّتش كه در انسان هست) و نیز داراى سطحى از فهم و شعوراند. موارد فراوانى است كه به برخى از آن شواهد اشاره مى‏شود.
1. زیست‏شناسان در بسیارى از انواع حیوانات (مانند مورچه، زنبور عسل و موریانه) آثار عجیبى از تمدن و نازك كارى‏هاى ظریفى در صنعت و لطایفى در شیوه اداره مجموعه خود برخورده‏اند كه هرگز نظیر آن جز در بعضى از ملل متمدن دیده نشده است. قرآن كریم مى‏فرماید: و فى خلقكم و ما یبث من دابه آیات لقوم یوقنون و نیز در آفرینش شما و جنبندگانى كه [در سراسر زمین‏] پراكنده ساخته، نشانه‏هایى است براى جمعیتى كه اهل یقین‏اند،( جاثیه، آیه 4).
این آیات مردم را به شناختن عموم حیوانات و تفكّر در كیفیت خلقت آنها و كارهایى كه مى‏كنند، ترغیب نموده و در آیات دیگرى به عبرتگرفتن از بعضى از آنها (مانند چهارپایان، پرندگان، مورچگان و زنبور عسل) دعوت كرده است وقتى كه زندگى بسیارى از حیوانات با نظام جالب و شگفت‏انگیزى آمیخته است چه مانعى دارد كه این اعمال همان طور كه ظاهرشان نشان مى‏دهد ناشى از عقل و درك باشد؟ گرچه بعضى میل دارند همه این‏ها را یك نوع الهام غریزى بدانند، اما هیچ دلیلى براى این موضوع در دست نیست كه اعمال آنها به صورت ناخودآگاه و غریزى بدون عقل انجام مى‏شود.

 

 

2. با دقت در حالات نفسانى انسان كه به وسیله آن افعال اختیارى خود را انجام مى‏دهد استنباط مى‏شود كه به شعور و اراده احتیاج است. همین شعور و اراده، در سطحى نازل‏تر، در حیوانات مخصوصا حیوانات اهلى مشاهده مى‏شود، مثلًا در بعضى موارد حیوان از خودحركاتى نشان مى‏دهد كه انسان، مى‏فهمد كه این حیوان در انجام دادن آن عمل مردّد است و در بعضى موارد مى‏بینیم كه حیوان با توجه به نهى صاحبش از ترس شكنجه و یا به جهت تربیتى كه یافته است از انجام دادن عملى خوددارى مى‏كند. در واقع همه كارهاى حیوان، مانندموش گرفتن گربه و یا فرار موش از گربه نیست كه به دلیل روشن بودن نفع آن، بدون بهره‏گیرى از تفكّر، اراده به عمل اقدام كند، بلكه در بعضى از موارد، صرف علم به وجود آن در برانگیختن اراده كافى نیست چون به نافع بودنش جزم و یقین ندارد انگیزش اراده به سوى آن محتاج به تفكّر است. از این رو ناگزیر است كه فكر و شعور خود را به كار اندازد و ببیند آیا نواقص و موانعى همراه آن هست یا
نه و این كه آیا نافع است یا مضر؟ در این قبیل موارد، آن قدر فكر خود را به كار مى‏اندازد، تا به یك طرف احتمالات یقین پیدا كند. اینها دلیل بر این است كه در نفوس حیوانات هم، حقیقى به نام اختیار و استعداد حكم كردن به شایسته و ناشایست وجود دارد. او نیز مى‏تواند یك جا به لزوم فعل حكم كند و جایى دیگر به وجوب ترك آن و ملاك اختیار نیز همین است. البته این صلاحیت، بسیار ضعیف‏تر از آن مقدارى است كه در نزد انسان‏ها دیده مى‏شود.
( براى مطالعه بیشتر ر. ك: تفسیر نمونه، ج 5، ص 224).

اما چند نكته درباره حشر حیوانات قابل ذكر است:
1. با توجه به این دلایل و دلیل‏هاى متعدد دیگر، وقتى صحیح باشد كه بگوییم حیوانات هم تا اندازه‏اى هر چند ضعیف از اختیار سهمى دارند چرا صحیح نباشد احتمال دهیم كه خداى سبحان، حد متوسط همان اختیار ضعیف را ملاك تكالیف مخصوص قرار دهد كه با افق فهم آنها مناسب باشد و ما از ان اطلاعى نداشته باشیم. خلاصه، راهى باشد كه از آن راه، پاداش دادن به حیوان مطیع و مؤاخذه از حیوان سركش، صحیح باشد و جز خداى سبحان، كسى بر آن آگاهى نداشته باشد؟
2. تكلیف مراحلى دارد و هر مرحله، ادراك و عقلى متناسب با خود مى‏خواهد. تكالیف فراوانى كه در قوانین اسلامى، براى انسان وجود دارد، به قدرى است كه بدون داشتن یك سطح عالى از عقل و درك، انجام دادن آنها ممكن نیست و ما هرگز نمى‏توانیم چنان تكالیفى را برایحیوانات بپذیریم زیرا شرایط آن در حیوانات حاصل نیست. اما مرحله ساده و پایین‏ترى از تكلیف تصور مى‏شود كه اندكى فهم و شعور، براى آن كافى است. ما نمى‏توانیم چنان فهم و شعور و تكالیفى را به طور كلى، درباره حیوانات انكار كنیم. حتى درباره كودكان و دیوانگانى كه پاره‏اى از مسائل را مى‏فهمند، انكار همه تكالیف مشكل است مثلًا نوجوانان چهارده ساله را كه به حد بلوغ نرسیده ولى كاملًا مطالب را خوانده و فهمیده‏اند در نظر بگیریم. اگر آنان مرتكب قتل نفس شوند در حالى كه تمام زیان‏هاى این عمل را مى‏دانند آیا مى‏توان گفت كه هیچ گناهى از آنان سر نزده است؟ قوانین كیفرى دنیا نیز افراد نابالغ را در برابر پاره‏اى از گناهان، مجازات مى‏كنند هر چند مجازات‏هاى آنان خفیف‏تر است. بنابراین بلوغ و عقل كامل، شرط تكلیف در مرحله عالى و كامل است و در مراحل پایین‏تر (یعنى در مورد پاره‏اى از اعمالى كه قبح وزشتى آن براى افراد پایین‏تر نیز كاملًا قابل درك است) نمى‏توان بلوغ و عقل كامل را شرط دانست.
3. در مورد این كه آیا حشر حیوانات، شبیه حشر انسان است، یعنى، آنان هم مبعوث شده و اعمالشان حاضر مى‏شود و بر طبق آن پاداش و كیفر مى‏بینند یا نه باید گفت: معناى حشر اساسا همین است چرا كه حشر در لغت به مفهوم جمع كردن افراد و سوق دادن آنان به سویانجام كارى است. از آیاتى مانند «انّا من المجرمین منتقمون مسلما ما از مجرمان انتقام خواهیم گرفت»( سجده/ 22). و «فلاتحسبن‏اللّه مُخلف وعده رُسُلَه ان‏الله عزیز ذوانتقام پس گمان مبر كه خدا و عده‏اى را كه به پیامبرانش داده، تخلّف كند چرا كه خداوند قادر و انتقام گیرنده است»( ابراهیم، 47).
و آیات مشابه آن استفاده مى‏شود كه حكمت حشر، انعام و انتقام (جزاى احسان و ظلم) است و چون این دو وصف، در بین حیوانات نیز وجود دارد و اجمالًا بعضى ازآنها را مى‏بینیم كه در عمل خود ظلم مى‏كنند و برخى دیگر را مشاهده مى‏كنیم كه احسان را رعایت مى‏كنند از این رو باید بگوییم كه حیوانات نیز حشر دارند،(، ج 7، ص 75 78، ذیل تفسیر آیات 37 55 سوره انعام)


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





موضوعات مرتبط: فرجام شناسی
 
 
این وب سایت جهت بسط وگسترش فرهنگ قرآنی ، با لا بردن سطح آگاهیهای دینی اعتقادی تربیتی