اين مولود مسعود «حسن بنعلى(ع) » است كه كره خاكى و همه افلاك بر زاده شدن اوبر خود باليدند و مدينه منوره حرم دوم الهى در اين ميان شرفى ديگر يافت.
فرشتگان به يكديگر تهنيت و تبريك گفتند و انتظار رسيدن به خدمت رسول خدا(ص)را جهت تبريكگويى داشتند كه به اين فيض نائل گشتند.
بهشتبرين ساليان دراز آرزوى بوسهزدن بر گامهايش داشت و بارها در برابر حضرتحق عرضه داشته بود. يا رب اليس قد و عدتنى ان تسكنى ركنا من اركانك; بارخدايا! آيا وعده نكردى كه يكى از پايههاى اساسى عالم خلقتت را در من سكنى دهى؟!
بعد از دنيا آمدن امام حسن مجتبى(ع) و برادرش حسين بنعلى(ع) خداوند چنين پاسخىداد: اما ترضين انى زينتك بالحسن و الحسين فاقبلت تميس كما تميس العروس; آياخشنود نمى گردى به اينكه زينت دهم تو را با جاى دادن حسن و حسين[عليهماالسلام]؟
بهشتبه پيش خواهد آمد و همانند داماد آنان را در آغوش خواهد گرفت.
با ولادت سبط اكبر رسول خدا(ص) موجى از سرور و شادمانى اهل بيت عليهمالسلامرا فرا گرفت زيرا اعطاء كوثر كه وعده اساسى حضرت حق بر پيامبر(ص) بوده تحقق يافت و چهارمين مصداق آيه تطهير پا به عرصه وجود گذاشت. اين نوزاد بيشترينشباهت را به جدش پيامبر(ص) داشت. از اين رو پدر و مادرش و ديگر ياران پيامبر درپوستخود نمىگنجيدند، آن روز مردم و فرشتگان همانند جبرئيل و ميكائيل و ...
بر نبى مكرم بيشترين تهنيت و تبريك را گفتند.
نام گذارى
در سيره پيامبر و اهل بيت(ع) انتخاب نام نيك و پسنديده براى فرزنداناز حقوق اوليه آنان شمرده شده و رسول خدا(ص) بدان توصيه نموده بود. از اين روبه هنگام ولادت سبط اكبر پيامبر همگى در فكر انتخاب زيباترين نام براى او بودند.
فاطمه(س) چون فرزند را به همسرش داد تا در آغوش بگيرد از او خواست تا براى نوزادنام نيكى انتخاب كند. ليكن اميرالمؤمنين(ع) كه براى پيامبر(ص) احترام خاصىمىگذاشت رو به فاطمه(س) كرد و فرمود: من در نامگذارى فرزندم بر رسول خدا(ص) پيشىنمىگيرم.
چيزى نگذشت پيامبر خدا(ص) به خانه دخترش آمد، از وضعيت زايمان و سلامتى مادر وچگونگى نوزادش پرسش نمود. «اسماء بنت عميس» نوزاد را در پارچهاى زرد پيچيد وبه پيامبر داد.
حضرت ضمن تبريك و تهنيتبه داماد و دختر خويش فرمود: الم اتقدم اليكم ان لاتلفوه فى حرقه صفراء; مگر پيش از اين نگفته بودم كه نوزاد را در پارچهاى زردنپيچيد؟! آنگاه پارچه سفيدى طلبيد و آن مولود مسعود را در ميان آن نهاد.
پيامبر خدا(ص) او را مىبوسيد و زبان مبارك را در دهان او مىگذاشت و آن طفلزبان جد خويش را مىمكيد.
رسول خدا(ص) بخاطر آن مولود حمد و ثناى الهى را بجا آورد. اذان در گوش راستو اقامه در گوش چپ وى خواند و سپس از على(ع) پرسيد: چه نامى براى فرزندت انتخابكردهاى؟
على(ع) پاسخ داد: «در نامگذاريش بر شما پيشى نگرفتيم».
پيامبر خدا(ص) فرمود: من نيز در نامگذارى او بر پروردگارم سبقت نخواهم گرفت.
در آن هنگام خداوند فرشته وحى جبرئيل را از ولادت سبط اكبر پيامبرش با خبرساخت و او را جهت تهنيت و تبريك و نامگذارى بر آن حضرت فرستاد.
جبرئيل بر رسول خدا(ص) نازل شد سلام و درود حضرت حق را بر او ابلاغ كرد و ضمنتبريك و تهنيت گفت:
خداوند به تو فرمان مىدهد كه نام فرزند هارون برادر موسى(ع) را براى فرزندتانتخاب كن. پرسيد: نامش چه بود؟
جبرئيل عرض كرد: شبر. فرمود:
زبان من عربى است. گفت: نامش را «حسن» بگذار. آن گاه نام نوزادش را «حسن»گذاشت.
ابناثير مورخ مشهور مىنويسد:
«حسن» نامى است كه در عرب جاهليت تا آن روز سابقه نداشت و كسى آن رانمىشناخت.
واژه «حسن» برگرفته از كلمه «محسن» است و اين كلمه از نامهاى مسلمپروردگار است و توبه آدم آن گاه پذيرفته شد كه خداوند بزرگ را به نام «محسن»و ... ياد كرد و او را سوگند به «حسن»(ع) داد در تفسير آيه شريفه:
فتلقى آدم من ربه كلمات فتاب عليه انه هو التواب الرحيم آمده است: آدم(ع)تضرع بسيار كرد خداوند جبرئيل را فرستاد و فرمود: چنانچه بخواهى توبهات پذيرفتهشود مىتوانى به كلمات و اسمهايى كه در ساقه عرش است توسل يابى رسول خدا(ص)فرمود: آدم بدان هنگام خداى را بحق محمد و على و فاطمه و حسن وحسين[عليهمالسلام] خواند و توبه كرد و توبهاش پذيرفته شد.
در روايت ديگر آمده است: جبرئيل آدم ابوالبشر را بعد از تضرع بسيار چنينتعليم داد و طريقه توسل را آموخت، فتبگو: يا حميد بحق محمد يا عالى بحق علىيا فاطر بحق فاطمه يا محسن بحق الحسن و الحسين و منك الاحسان...; اى ستوده مطلقبمقام محمد و اى بلندمرتبه والا به مقام على و اى پديدآورنده هستى به مقام فاطمهو اى نيكوكار مطلق به مقام حسن و حسين، تو به و بازگشت مرا بپذير، زيرا احسان وفضل و گذشت از ناحيه توست.
آن گاه خداوند توبه آدم(ع) را پذيرفت و رحمتش را نازل كرد.
القاب و كنيه امام حسن(ع)
مسلمانان آن روز نواده رسول خدا و سبط اكبر را بهلقبهاى زير مىشناختند: امام دوم; ريحانه رسول خدا(ص) ; زكى; سبط اول; سيد; طيب;مصلح; نقى و ولى...
ابن شهرآشوب لقبهاى ديگرى را براى آن بزرگوار مىشمارد: امين، اثير; امير;بر; حجت; زهد; قائم; مجتبى; وزير.
صاحب مناقب; كنيه امام حسن(ع) را «ابوالقاسم» مىنامد و لكن محقق اربلى باتكيه بر يك روايت مىنويسد:
رسول خدا(ص) از شدت علاقهاى كه به نواده خويش داشت و او را آيينه تمامنماىصفات خود مىدانست كنيهاش را «ابومحمد» ناميد در حالى كه يكى و دو سال ازولادتش بيشتر نگذشته بود.
سيماى امام حسن(ع)
زيبايى صورت و اندام سلاله پيامبر خدا(ص) زبان زد عام و خاصبود هر كس به او نگاه مىكرد سيماى محمد و على(عليهماالسلام) را در او مىديد و درجمالش محو مىگشت.
امام غزالى در احياء العلوم مىنويسد:
رسول خدا(ص) فرمود: لقد اشبهتخلقى و خلفى; چه بسيار شباهت پيدا كرد فرزندم(حسن) به من از جهت اندام و صورت و سيره و اخلاق.
انس بنمالك در باره امام مجتبى(ع) مىگويد: «لم يكن احد اشبه برسول اللهصلى الله عليه و آله من الحسن بنعلى»; هيچ فردى از امام حسن(ع) شبيهتر بهپيامبر(ص) نبوده است.
احمد بن حنبل به نقل از على بن ابىطالب(ع) مىنويسد: كان الحسن اشبه برسول الله(ص) ما بين الصدور الى الراس و الحسين اشبه فيما كان اسفل من ذلك;حسن(ع) از سينه تا سر شبيهترين فرد به نبىگرامى اسلام بود و حسين(ع) از سينه بهپايين بيشترين شباهت را به آن حضرت پيدا كرده بود.
ابنصباغ مالكى در باره صورت و اعضاء بدن امام حسن(ع) مىنويسد:
رنگ چهرهاش سفيد آميخته با سرخى بود، چشمانش سياه، درشت و گشاده; گونههايشهموار، موى وسط سينهاش نرم، موى ريشش پر و انبوه، گردن آن حضرت كشيده و براقهمچون شمشيرى از نقره; مفاصلش درشت و دو شانهاش پهن و دور از يكديگر بود.
چهارشانه و قد ميانه و نمكين و خلاصه نيكوترين صورت را داشت.
و خلاصه آنكه واصل بنعطا (80 131) رئيس فرقه معتزله در باره آن بزرگوار گفتهاست: صورت حسن بنعلى(ع) چون سيماى انبياء و هيات و شكل او همچون هيات ملوك وامرا بوده است.
سنتهاى ارزشمند
با ولادت سبط اكبر رسول خدا(ص) سرور و شادمانى در ميانمسلمانان مهاجر و انصار پيدا شد و از همان ساعات اوليه بر پيامبر(ص) شاد باش وتبريك مىگفتند و لكن همگى توجه داشتند كه رسول گرامى(ص) چه برخوردى خواهد داشتو سنتهاى زيبا و بيادماندنى آن حضرت چه خواهد بود همانند اذان و يا صلوات درگوش طفل و تبديل قماط(قنداق) زرد به سفيد و چگونگى انتخاب نام نيك براى فرزند وديگر سنتهاى الهى كه ما به برخى ديگر از آنها اشاره خواهيم كرد:
الف) عقيقه فرزند
چون روز هفتم ولادت امام حسن(ع) فرا رسيد رسول خدا(ص) دستورداد گوسفندى را تهيه كردند. سپس با دست مبارك خويش براى نوهاش بنام نوزاد ذبحنمود و او را عقيقه ناميد. امام صادق(ع) فرمود: جدم رسول خدا(ص) براى عمويم حسنبنعلى(ع) عقيقه كرد و در آن هنگام چنين فرمود: بسم الله عقيقه عن الحسن; بنامخداوند، اين گوسفند عقيقه از جانب حسن[(ع)]است و به هنگام كشتن گوسفند، ايندعا را قرائت كرد:
اللهم عظمها بعظمه و لحمها بلحمه و دمها بدمه و شعرها بشعره اللهم اجعلهاوقاءا لمحمد و آله; بار خدايا استخوانش را به جاى استخوان او، گوشتش را به جاىگوشت او، خونش را به جاى خون او و مويش را به جاى موى او عقيقه مىكنم. خدايااين عقيقه را حافظ و نگاهبان محمد و آلش قرار ده. و نيز عكرمه نقل مىكند: انالنبى(ص) عق عن الحسن بكبش و عن الحسين بكبش; همانا پيامبر(ص) عقيقه كرد براىفرزندش حسن يك گوسفند و براى فرزند ديگرش حسين گوسفندى ديگر.
ب) اطعام
در همان روز هفتم رسول خدا(ص) دستور داد يك ران از گوسفند عقيقه رابراى قابله بردند و بقيه را به اطرافيان و فقراء اطعام نمودند، در روايت آمدهاست:
ثم قال: كلوا و اطعموا و ابعثوا الى القابله برجل; رسول خدا(ص) فرمود: عقيقهرا بخوريد و به ديگران اطعام كنيد و فرمود يك ران عقيقه را براى قابله آنبفرستيد.
امام صادق(ع) در باب اطعام عقيقه حسن بنعلى(ع) فرمود: فاكلوا منه و اهدواالى الجيران...; نزديكان رسول خدا از عقيقه خوردند و براى همسايگان هديهفرستادند (مىشود چنين استفاده نمود كه پخت و اطعام كرد و يا مقدارى از گوشتعقيقه را هديه كرد).
ج) تراشيدن موى سر و دادن صدقه
از ديگر سنتهاى زيباى رسول خدا(ص) اين بود كهسر فرزند هفت روزهاش را تراشيدند [در بعضى از روايات آمده است: مادرش فاطمه(س)تراشيد] و به اندازه وزن آن نقره در راه خدا صدقه دادند، آن گاه سر مباركحسن(ع) را با مادهاى خوشبو بنام خلوق (نوعى خوشبوكننده است كه بيشتر اجزاء آناز زعفران مىباشد) آغشته كردند.
اين عمل يعنى تراشيدن سر طفل هفت روزه و آغشته نمودن به خلوق; سنت جديدى بودكه جايگزين فرهنگ اهليتشد زيرا آنان سر فرزندان خود را به خون آغشته مىنمودندپيامبر خدا(ص) به اسماء فرمود: يا اسماء الدم فعل الجاهليه؟ اسماء آغشته بهخون نمودن سر نوزاد از كارهاى ناپسند مردمان جاهليت است.
در روايات ديگر آمده: صدقه هم وزن موها را به اصحاب صفه (فقراء داخل مسجدپيامبر(ص) ) دادند، كه مقدار هم وزن طلا بوده و13 دينار شده است. و همچنين مالكبنانس نقل مىكند: اين سنت الهى در باره «زينب» و «ام كلثوم» دو دختر ديگرفاطمه(س) جارى گشته است.
د) ختنه باز در همان روز هفتم رسول خدا(ص) دستور داد فرزندش «حسن» را ختنهكردند تا اين سنت الهى جامه عمل پوشد و به عنوان سيره عملى پيامبر(ص) باقىبماند زيرا خود از قبل فرمود: اختنوا اولادكم فى السابع فانه اطهر و اسرعلنبات اللحم، ان الارض تنجس ببول الاغلف اربعين يوما; نوزادان خود را در روزهفتم ختنه كنيد، اين عمل براى سلامتى طفل بهتر است و جراحت آن به سرعتبهبودمىيابد. «چنانچه فرد ختنه نشدهاى بر روى زمين ادرار كند تا چهل روز آلودگى آنباقى مىماند».
در حديث ديگرى آمده است: عبدالله بنجعفر از امام باقر(ع) پرسيد: در شهر ماختنهگر حاذقى وجود ندارد و اينان يهودى هستند و روز هفتم را خوب نمىدانند. آياجايز استختنه فرزند را به آنان واگذار كرد؟
حضرت فرمود: سنت و سيره پيامبر خدا(ص) در روز هفتم ولادت نوزاد بوده مخالفتسنت پيامبر(ص) نكنيد و آن را انجام دهيد.
احمد زمانى
--------------------------------------
ماهنامه كوثر>شماره 10
نظرات شما عزیزان: