در مقابل بدترینها را نیز معرّفى مىکند تاشیعیان آگاهانه یا ناآگاهانه جزء آن افراد قرار نگیرند، در حدیثى آن حضرت فرمود:
«بِئسَ العَبدُ، عَبدٌ یَکون ذا وجهین وذالِسانین یَطرى اَخاهُ شاهِداً وَ یأکُلُهُ غائِباً، اِن اُعطِىَ حَسَدَهُ وَ اِن ابتَلى خانَهُ(20)
؛بدترین بندگان بندهاى است که داراى دو چهره و دو زبان باشد، در حضور برادرش او را مىستاید و پشت سر، او را مىخورد(و غیبتش را گوید). اگر به او چیزى عطا شود، حسد مىورزد و اگر گرفتار گردد، به او خیانت مىکند.»
7- عزّت نفس و دورى از ذلّت
انسان به عزّت نفس و تکریم شخصیت بیش از همه چیز نیازمند است انسان مىتواند رنج گرسنگى و تشنگى را تحمّل کند و با فقر و ندارى بسازد امّا تحقیر شخصیت و آزردگى روح و روان و پایمال شدن عزّت انسان بسادگى قابل رفع و جبران نیست، ممکن است تا پایان عمر انسان را آزار دهد، خداوند عزیز انسان را عزیز آفریده و هرگز به او اجازه تحقیر دیگران و یا شخصیت خودش را نداده. امام صادق (علیه السلام) فرمود:
«خداوند تمام امور مؤمن را به خود او واگذار نموده، ولى به او واگذار نکرده است (و اجازه نداده) که ذلیل باشد آیا سخن خدا را نشنیدهاى که مىفرماید: «عزّت از آن خدا و رسول او و مؤمنان است ولى منافقان نمىدانند، پس مؤمن همیشه عزیز است و ذلیل نمىباشد»(21)
به همین جهت یکى از انتظارات مهم حضرت عسکرى (علیه السلام) در دوران غیبت امام زمان (عجل اللّه تعالى فرجه الشریف) این است که شیعیان عزیز و با عزّت باشند و هرگز خود را ذلیل نکنند، در یکجا فرمود:
«ما اَقبَحُ بِالمُؤمِنِ اَن تکُونَ لَهُ رَغبَة تُذِلُّه؛(22)
چه زشت است براى مؤمن (و شیعه) دل بستن به چیزى که وى را خوار مىسازد».
و در جاى دیگر دلسوزانه نصیحت نمود که: «لا تمار فیذهب بهاؤک و لا تمازح فیحقر علیک؛ جدال و کشمکش مکن زیرا ارزش و شخصیت تو را از بین مىبرد (و موجب خوارى انسان مىشود) و شوخى (بیش از حد) مکن تا مردم به تو جرأت جسارت پیدا نکنند.»(23)
و گاه راهکارهاى رسیدن به عزّت و دورى از ذلّت را به شیعیان ارائه مى دهد و قاطعانه مىفرماید:
«ما ترک الحقّ عزیزٌ الّا ذلّ و لا اخذ به ذلیلٌ الّا عزّ؛
هیچ عزیزى حق را رها نکرد مگر آنکه خوار و ذلیل شد، و هیچ ذلیل و خوارى به حق عمل نکرد مگر آن که عزیز گردید»(24)
8 - افتخار ما باشید نه باعث سرشکستگى ما
یکى دیگر از مهمترین انتظارات امامان مخصوصاً امام حسن عسکرى(علیه السلام) از شیعیان این است که از نظر رفتارى و اخلاقى به گونهاى رفتار کنند که در بین جامعه بشرى عموماً و در بین مسلمانان خصوصاً الگو و نمونه باشند تا آنجا که مردم بگویند اینها شیعیان على(علیه السلام) و امامان معصوم هستند، و اینها تربیت یافتگان مکتب اهل بیت مىباشند.
به همین جهت حضرت عسکرى عاجزانه درخواست مىفرماید:
«اِتَّقُوا اللّهَ وَ کُونُوا زَیناً وَلا تَکُونُو شَیناً، جَرّوا اِلَینا کُلَّ مَوَدَّةٍ، وَ ادفَعُوا عَنّا کُلَّ قَبِیحٍ، فَاِنَّهُ ما قیلَ فِینا مِن حَسَنٍ فَنَحنُ اَهلُهُ و ما قیل فینا مِن سوءٍ فَما نَحن کذلک...(25)
از خدا پروا نمایید و زینت (و مایه سرافرازى ما) باشید نه مایه ملامت (و سرافکندگى) همه دوستىها را به سوى ما جذب کنید و هر زشتى را از ما دور نمایید؛ زیرا هر خوبى که در حق ما گفته آید ما شایستگى آن را داریم و هر بدى که درباره ما بر زبان برآید ما چنان نیستیم...(چرا که) خداوند ما را پاک شمرده و هیچ کس غیر از ما نمىتواند ادّعاى چنین مقامى را نماید مگر این که دروغ پرداز باشد.»
9 - از ریاست طلبى پرهیز کنید
از صفاتى که سخت گمراه کننده و خطرناک است مقام خواهىها و ریاست طلبىها است، بر کسى پوشیده نیست که ریاست طلبىها چه ضربات شکنندهاى بر پیکر اسلام وارد نموده و همین ریاست طلبى بود که خلافت را از مسیر اصلى خویش خارج نموده و پیش آمد آنچه که پیش آمد، و این فریاد فاطمه (سلام اللّه علیها) است از دست ریاست طلبى گروهى که خلافت را غصب نمودند، آنجا که فرمود: «امّا (افسوس) کسى را مقدم داشتند که خداوند او را کنار زده بود و کسى را کنار زدند که خداوند او را مقدّم داشت، تا آنجا که ره آورد بعثت را انکار کردند و به بدعتها روى آوردند، آنها هوا پرستى و شهوت (و ریاست طلبى) را برگزیدند و بر اساس رأى و نظر شخصى عمل کردند هلاک و نابودى بر آنان باد، آیا نشنیدند کلام خدا را که فرمود: «پروردگار تو آنچه را که مىخواهد خلق مىکند و هرچه را بخواهد اختیار مىکند و براى آنان اختیارى نیست...(26)».
افسوس (که سران سقیفه) آرزوها(و ریاست طلبىهاى) خود را در دنیا تحقق بخشیدند و از آینده غافل ماندند، خدا نابودشان گرداند و آنان را در کارهایشان گمراه کند...(27)»
و امروز در جامعه خود نیز شاهد ریاست طلبىها و مقام خواهىها هستیم. خدا مىداند که چه بودجههاى کلانى در راه رسیدن به ریاست خرج شده و مىشود. و از چه وسیلههایى که براى رسیدن به مقام استفاده شده است و مى شود. عدهاى براى رسیدن به مقام از آزادىهاى خلاف قانون و نامشروع نیز پشتیبانى کردند، و عدهاى نیز براى رسیدن به ریاست از تخریب دیگران بهره جسته و یا اسلام و ارزشهاى اسلامى را سپر ریاست طلبىهاى خویش قرار دادند و...
شرح این هجران و این خون جگر این زمان بگذار تا وقت دگر
امام حسن عسکرى(علیه السلام) با توجّه به این خطرها است که دردمندانه مىفرماید:
«اِیّاکَ وَ اَلاذاعَةَ وَ طَلَبَ الرِّیاسَة فَاِنَّهُما یَدعُوانِ اِلَى الهَلکَة؛
از افشاى اسرار(ما اهلبیت(علیهم السلام) و ریاست خواهى دورى کن که این دو مایه هلاک و نابودى است.»(28)
10 - استوارى بر دین و ولایت در دوران غیبت
آخرین انتظارى که در این سطور بدان اشاره مىشود، انتظار حضرت عسکرى(علیه السلام) از شیعیان خویش است در دوران غیبت کبراى امام زمان(عجل اللّه تعالى فرجه الشریف)، چرا که یکى از دورانهاى بسیار سخت و طاقت فرسا که صبر و استوارى فراوانى مىطلبد همین دوره است، انتظار آن حضرت این است که مردم و شیعیان دوران غیبت را تحمّل کنند و از خود بردبارى و استقامت بخرج دهند، و بر دین الهى و امامت و ولایت ثابت و استوار بمانند، و دائماً براى ظهور مهدى موعود (عجل اللّه تعالى فرجه الشریف) دعا نمایند، چرا که
«وَ اللّهِ لَیَغیبَنَّ غَیبَةً لایَنجُوا فیها مِن الهَلَکَةِ اِلّا مَن ثَبّته اللّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِاِمامَتِهِ وَ وَفّقَهُ لِلدّعاء بتَعجیل فَرَجِه؛
به خدا سوگند (حضرت مهدى) غیبت طولانى خواهد داشت که نجات پیدا نکند در آن دوران مگر کسانى که خداوند عزیز و جلیل بر قائل بودن (و اعتقاد) به امامت او استوارش نگهدارد، و توفیق دهد که براى فرج آن حضرت دعا نماید(29)»، سخن را با اشعارى به یاد آن سفر کرده به پایان مىبریم:
فکر بلبل همه این است که گل شد یارش گل در اندیشه که چون عشوه کند در کارش
اى که از کوچه معشوقه ما مىگذرى با خبر باش که سر مىشکند دیوارش
اگر از وسوسه نفس و هوا دور شوى به یقین ره ببرى در حرم اسرارش
آن سفر کرده که صد قافله دل همره اوست هرکجا هست خدایا به سلامت دارش
پى نوشتها:
19. همان، ص 519 ح 18، و انوار البهیّة، شیخ عباس قمى، ص 318.
20. تحف العقول (همان) ص 518، ح 14 و در چاب انتشارات آل على(ع)، ص 892 روایت 14.
21. میران الحکمه، ج 5، ص 1957.
22. تحف العقول، ص 520.
23. بحارلانوار، ج 75، ص 371، میزان الحکمه، ج 9، ص 135.
24. تحف العقول، ص 520 و در چاپ انتشارات آل على (ع)، ص 894، روایت 35.
25. همان، ص 518 و در چاپ آل على(ع)، ص 890، روایت 12.
26. سوره قصص، آیه 68.
27. محمد باقر مجلسى، بحارالانوار (بیروت، داراحیاء التراث)، ج 36، ص 353 و ر - ک احقاق الحق ج21، ص 26.
28. تحف العقول (انتشارات آل على (ع)) ص 888، روایت 4.
29. شیخ صدوق، کمال الدین، ج 2، ص 384.
نظرات شما عزیزان: