جوان و هیجان طلبی
هیجان طلبی در ذات جوان وجود دارد که باید آن را درست هدایت و مهار کرد. «جوان احتیاج دارد به یک عامل تعیین کننده ای که در دل بستگی ها و مشاغل خودش تا به وسیله او به چیزهای درست و صحیح برسد. آن عامل عبارت است از چیزی که حس هیجان طلبی او را اشباع کند. اگر در راه معرفت، در راه درس، در راه علم، در راه ریاضت نفس بخواهد حرکت کند، برای اینکه بتواند این راه را خوب و سریع برود احتیاج دارد به اینکه آن خصلت هیجان طلبی جوانیش اشباع شود. اگر آن نشود هر چه هم اول استقبال به وجود آید به تدریج افول خواهد کرد؛ چون جوان طبیعتش هیجان طلب است».
(مقام معظم رهبری، شیوه های رفتار با جوان، ص 39)
جوان، خلاقیت و نوآوری
«جوان احساس می کند در وجود او انرژی های متراکمی وجود دارد. توانایی هایی را در خود احساس می کند هم از لحاظ جسمانی و هم از لحاظ فکری و ذهنی. حقیقتاً هم توانایی هایی که در جوان هست می تواند معجزه کند، می تواند کوه ها را جابه جا کند اما جوان احساس می کند که از این نیروها و از این انرژی متراکم و از این توانایی های او بهره برداری نمی شود لذا احساس بیهودگی و اهمال می کند».
(همان، ص 29)
گفتار مجری
باران را دیده ای که گاهی به صورت رگبار تند و گذراست، گاهی هم به صورت نم نم و بارش یکریز و مستمر. اولی سیلاب پدید می آورد، دومی منابع زیرزمینی و چشمه ها و قنات ها را پر می کند و سرشار می سازد. آن ویرانگر است، این ذخیره ساز و آبادگر.
(جواد محدثی، از همدلی تا همراهی، ص 56)
گرچه روح جوان، پرشتاب و عجول و تنوع طلب و انقلابی است، اما باید این نیرو و تحرک را با صبوری و پایداری و مداومت در هم آمیزد، تا بهره های بیشتری ببرد.
اگر نشاط جوانی با حوصله پیری گره بخورد، معجونی شگفت آور پدید خواهد آورد.
(همان، ص55)
نه زمان آن قدر کوتاه است که فرصت جبرانی نباشد و نه محیط آن قدر بسته و محدود است که نتوان پر و بالی زد؛ با این حساب، چرا به نومیدی اجازه دهیم که خانه دلمان را اشغال کند و سپاه امید را تارومار کند؟ اگر انسان هیچ شکست و ناکامی را تجربه نکند، یا غرور دامنگیرش می شود و یا در کوره حوادث و فراز و نشیب های زندگی، پخته و ورزیده نمی گردد.
کسی که در دریای پرموج، دچار کشتی شکستگی شود، حتی تخته پاره ای که باقی مانده، می تواند عامل نجاتش گردد؛ به شرط اینکه روحیه اش را نبازد و امید خود را از دست ندهد. (همان، ص 69)
نه مرز تنها آبی و خاکی است نه حمله تنها زمینی و هوایی! نه هجوم فقط نظامی است نه شکست و ضربه فقط مادی. تهاجم فرهنگی خطرناک تر از هجوم نظامی است. در هجوم نظامی طمع به خاک است و زمین؛ در شبیخون فرهنگی طمع به اخلاق و دین! هجوم نظامی با سروصدا و سرعت است، تهاجم فرهنگی آهسته و آرام. آن ترسناک و نفرت آفرین است؛ این فریبنده و جذاب. کُشته این شهید است و مرده آن پلید. شهادت دوست داشتنی است اما ابتذال نفرت انگیز.
(همان، ص 293)
هیچ وقت با زور نمی توان دیگری را به راهی کشید یا به چیزی معتقد ساخت، شاید به ظاهر سکوت کند و دم برنیاورد، ولی... قبول و پذیرش؟ نه! به ویژه اگر طرف، غرور داشته باشد یا در شرایط سنّی خاصی باشد که بخواهد شخصیت خویش را حفظ کند مثل جوانان... (همان، ص 315) با جوانان صمیمی تر باشیم تا با بیگانه صمیمی نشوند!
(همان، ص 316)
چراغ راه
امام خمینی
از حالا که جوان هستید و قوای جوانی محفوظ است، جدیت کنید به اینکه هوای نفس را از نفس خودتان خارج کنید.
(کلمات قصار، ص 216)
بهار توبه ایام جوانی است که بار گناهان کمتر و کدورت قلبی و ظلمت باطنی ناقص تر و شرایط توبه سهل تر و آسان تر است. (همان)
به نیروی شما جوان ها باید این مملکت اصلاح بشود. (همان، ص 217)
گمان نکنند جوان های ما، که هر چه هست در غرب است و خودشان چیزی ندارند.
(همان، ص 218)
شما نسل جوان موظف هستید غربزده ها را از خواب بیدار کنید و فجایع حکومت های ضدانسانی آنها و اعمال آنها را برملا نمایید. (همان)
جوانان به ملکوت خداوند نزدیک ترند. (ویژه نامه رنگ جوانی، ص 4)
جامعه ما به جوان ها و خدمت آنان احتیاج دارد. (همان)
رهبر معظم انقلاب
جوانی یک پدیده درخشان و یک فصل بی بدیل و بی نظیر از زندگی هر انسانی است.
(شیوه های رفتار با جوانان، ص 24)
درخشش امیرالمؤمنین علی علیه السلام در دوران جوانی همان الگوی ماندگار است که همه جوانان می توانند آن را سرمشق خودشان قرار بدهند. (همان، ص 31)
جوان آسان پذیر و زودپذیر است، چون دل او نورانی است. (همان، ص 56)
جوان شبهه پذیر است؛ لیکن به همان اندازه که شبهه را می توان در او آسان القا کرد، پاسخ شبهه را هم به آسانی می شود در او القا کرد. (همان، ص 58)
گاهی به جای برنامه ریزی برای جوانان، تملق آنها گفته می شود. (همان، ص 88)
علما و حوزه ها باید با برنامه ریزی صحیح و انس بیشتر با جوانان و شرح صدر در مقابل این قشر، با زبان مناسب جوان، به احساسات، نیازها و شبهات نسل جوان پاسخ دهند. (همان، ص 90)
از جمله نقاط کلیدی که باید مورد توجه جوانان باشد و از آنها پاسداری کنند، عبارتند از: حفظ قانون اساسی و خط امام، حفظ شعارهای اساسی مثل استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی...
(همان، ص 97)
جوانان نباید در برابر فریب رسانه ها در واژگونه جلوه دادن حقایق تسلیم شوند.
(همان، ص 98)
جوان نباید عدالت خواهی را از یاد ببرد. (همان، ص 101)
جوان باید مبارزه با فقر و ایجاد رفاه عمومی را جزو مطالبات خود بداند. (همان)
گرفتاری جوانان غربی، دور شدن از معنویت و ارتکاب گناه است. (همان، ص 103)
بصیرت جوان یعنی اینکه او بداند با چه وسیله و انگیزه هایی دنبال این هدف است، بداند کجا می رود و چه کار می کند. (همان، ص 111)
من به جوان های امروز به خصوص نوجوان ها مؤکداً توصیه می کنم کتاب هایی راکه شرح و گزارش گوشه هایی از جنگ هشت ساله است قدر بدانند و آنها را بخوانند. (همان، ص 116)
با اخلاق، سراغ این جوان ها و دل ها و روح ها و قلب هایشان بروید. (همان، ص 125)
نیاز عمده جوان هویت است.(همان، ص 126)
اگر در یک جمله کوتاه از من بپرسند که شما از جوان چه می خواهید به او خواهم گفت: تحصیل، تهذیب و ورزش، من فکر می کنم که جوانان باید این سه خصوصیت را دنبال کنند.
(حدیث شکوفایی، ج 2، ص 33)
اگر روحیه پدری و فرزندی بر مسئولان و قشر جوان حاکم باشد، بسیاری از معضلات جوانان حل خواهد شد.
(همان، ج 1، ص 66)
برنامه ریزان برای جوانان باید به دغدغه های آنها توجه کنند.
(همان، ج 1، ص 69)
فردا متعلق به جوانان باایمان، باشهامت و دانشمند است.
(روزنامه جوان، 19/6/83)
رویش ما در نسل جوان نویدبخش است.
(روزنامه رسالت، 21/7/1383)
زلال قلم
تکه خودم را می خواهم
زینب مقیسه
احساس می کنم چیزی مرا درون خودش می کشد. با سرعتی عجیب، درونش فرو می روم. احساس می کنم دارم قورت داده می شوم. هر لحظه دارم بخشی از وجود کسی می شوم. از اول همین طور بوده ام؛ از وقتی متولد شدم.
«من»؟ اصلاً منی وجود نداشته و ندارد. اول، قسمتی از وجود پدر و مادرم بوده ام. بعد با وجود خواهر و برادرهایم تکمیل تر شده ام. با گذشت زمان با وجود دوستان و خویشان و غریبه ها و خلاصه همه آدم ها، هی تکامل پیدا کرده ام. سال هاست مثل دزد، تکه وجود دیگران را می کنم و می چسبانم به خودم. هر تکه ای از وجودم را از کسی برداشته ام و فکر می کنم «من» خودم هستم. ولی من یک آدم تکه تکه ام. تکه هایم راحت از هم جدا می شوند. چون مال خودم نیستند. شاید چون آنها را جای درستش نگذاشته ام هی می افتند...
دیگر نمی خواهم از بقیه تکه بگیرم ـ نمی دانم آنها چه طوری خودشان را ساخته اند. چه طوری خودشان خودشان هستند. زیر لایه های ناپیدای وجود دیگران مدفون شده ام، نمی خواهم دفن شوم. باید خودم باشم. زنده و با اختیار و فرو نروم می خواهم آن قدر خودم را زیبا بسازم که دیگران، تکه های وجودم را قرض بگیرند. دیگران درون من فرو بروند. تکه های من باید بدرخشند...
تکه های وجود دیگران را پس می دهم؛ ارزانی خودشان! حالا من آماده ام. تکه ای می سازم و آن تکه می شود «من». به خودم می بالم و دیگر حس نمی کنم دارم قورت داده می شوم...
پنجره را باز کنید
سید محمدصادق میرقیصری
سلام ای چشم ها! ای چراغ ها! ای روشنی های دیده و ای عزیزان ندیده! ما به دنیا کودکانه نگاه می کنیم. در همان عهدِ مهد هم وقتی که گفتند: قبای بقا قاعده تن آدمیزاد نیست، ما گریه حسرت سر دادیم و اشک سفاهت ریختیم. هنوز هم به دنیا کودکانه می نگریم. گمان می کنیم که جاودانه ایم و گمان می کنیم که هنوز وقت بسیار است.
اما نه چنین است. قسم به پاییز که بهار، جاودانه نخواهد ماند. سوگند به مرگ که زندگی تماماً لحظه است. بیایید این دم را غنیمت بشماریم، اما نه کودکانه به لذت، که عاشقانه به کار.
پنجره را باز کنید. این تلنگر دست های فسرده درخت است. پاییز، پشت پنجره است. آمده است بگوید که مرگ آمدنی است. آمده است بگوید که هر پاییز، بهاری را در دل خود می پرورد. شما برای آن بهارِ دیگر چقدر دانه نهفته اید؟ چقدر ریشه دوانده اید؟ چقدر طراوت اندوخته اید؟ مجالمان کم است عزیزان! کاری بکنید.(سید مهدی شجاعی، صمیمانه با جوانان وطنم، نشر نیستان، ص 9)
جوانه های نگاه
باز هم این دل های باطراوت و بهاری شما وادارم می کند که پیرامون بهار با شما حرف بزنم؛ چرا که خود شما تجسم بهارید و جوانه های نگاه شماست که هستی را بیدار می کند.
می خواهم بگویم شکوفه های دلتان را زیر دست و پا نریزید، از آن مواظبت کنید تا به میوه بنشیند.
می خواهم بگویم ریشه های وجودتان را در خاک خوب خدا محکم کنید، طوفان های سخت وزیدن گرفته است.
می خواهم بگویم بهار را ارزان نفروشید، بهارتان را با یک نگاه معاوضه نکنید، درِ این گنجینه را به افسون یک نغمه نگشایید.
می خواهم بگویم اگر این بهار جوانی را به کمتر از بهار جوانی بهشت معامله کنید، باخته اید، بی شک زیان کرده اید، می خواهم بگویم...
... و من چطور می توانم این همه حرف را در این چهار سطر بگویم؟!... (همان، ص 21)
نامه ای برای دختران و پسران جوان
هان ای عزیز فصل جوانی به هوش باش | در پیری از تو هیچ نیاید به غیر خواب |
پسرم! تا نعمت جوانی را از دست نداده ای، فکر اصلاح خود باش که در پیری همه چیز را از دست می دهی، باید توجه کنی. برای جوانان، توجه آسان تر و اصلاح نفس و تربیت باطن سریع تر می تواند باشد. در پیران، هواهای نفسانی و جاه طلبی و مال دوستی و خودبزرگ بینی بسیار افزون تر از جوانان است.
دخترم! آفات زیاد بر سر راه است. هر عضو ظاهر و باطن ما آفت ها دارد که هر یک حجابی است که اگر از آنها نگذریم، به اول قدم سلوک الی الله نرسیده ایم.
(ر.ک: نامه عرفانی امام خمینی رحمه الله به فرزندش مرحوم حاج سید احمد خمینی و خانم فاطمه طباطبایی)
آورده اند که...
فردای یک جوان
سید محمد صادق میرقیصری
جوان که بودم، بیشتر وقتم رو خوش می گذروندم، هرکاری که دلم می خواست می کردم، دوست داشتم فقط کیف کنم. موسیقی هایی که گوش می کردم، انتخاب مدل موهام، لباسام، رفقام، سیگار و قلیون هم که رو شاخش بود؛ حتی گاهی حال می کردم از اون قرصا بخورم و خلاصه فکر می کردم خوش خوشم! هر کی هم اعتراض می کرد، می گفتم: به کسی چه ربطی داره؟ هر کاری که عشقم بکشه می کنم. پدر و مادر و اقوام، از سر دل سوزی، هر چی نصیحت می کردن، فایده ای نداشت. یادم می آد یه روز پدرم بِهِم گفته بود: «اینو یادت باشه بالاخره یه روزی این خوشی ها تموم می شه.» ولی من گوشم به این حرفا بدهکار نبود. احساس می کردم همه چیز تو اختیار منه. ولی انگار راست می گفت؛ آخه دیگه جوون نیستم. افسوس که لذتی برای زندگی همیشگی ام باقی نذاشتم!
پیری رسید و عهد جوانی تباه شد | ایام زندگی همه صرف گناه شد |
شعر
«امام خمینی»
پیری رسید و عهد جوانی تباه شد | ایام زندگی همه صرف گناه شد |
«امام خمینی»
هان ای عزیز فصل جوانی به هوش باش | در پیری از تو هیچ نیاید به غیر خواب |
«سعدی»
جوان ره طاعات امروز گیر | که فردا جوانی نیاید ز پیر |
«شهریار»
جوانی، شمعِ ره کردم که جویم زندگانی را | نجستم زندگانی را و گم کردم جوانی را |
کنون با بارِ پیری، آرزومندم که برگردم | به دنبال جوانی، کوره راهِ زندگانی را |
«رهی معیری»
رهی به گونه چون لاله برگ غره مباش | که روزگارش چون شنبلید گرداند |
گرت به فرّ جوانی امیدواری هاست | جهان پیر تو را ناامید گرداند |
«ملک الشعرای بهار»
سحرگه به راهی یکی پیر دیدم | سوی خاک خم گشته از ناتوانی |
بگفتم چه گم کرده ای اندر این ره | بگفتا: جوانی جوانی جوانی |
کوتاه و گویا
الهام بصائری
افکار ما، حیات بخش زندگیند و جوانی، آبگیر افکار ماست، بیایید سرچشمه اندیشه را نخشکانیم.
در بهار روشنی پرور جوانی، احساس می کنیم که احساس، بختش باز شده است، راه ها تازه شده و دنیا شکوفا.
جوانی، بهار زندگانی است.
قدر جوانی را بدانیم؛ زیرا زمان، همچون تیری است که از کمان رها می شود و هرگز برنمی گردد.
گام هایت را مصمم بردار! بگذار در حافظه جاده ها، جوانی ات چونان بیرقی، برافراشته بماند.
جوان! در دست های توانای توست که فردای روشن و سبز این سرزمین، رنگ می گیرد.
من جوان شده ام و پیله های دورو برم برای حجم خواستن من تنگ و کوچک شده اند.
کوتاه و گویا
سید محمدصادق میرقیصری
عطر خوش جوانی، با ایمان استشمام می شود.
فصل بهار تکرار می شود؛ اما جوانی هرگز؛ پس قدرش را بدان.
با باران امید، گل جوانی شکوفه می دهد.
جوانی طلوع زندگی ست.
قطار زندگی، فقط یک بار در ایستگاه جوانی توقف می کند.
کوه مشکلات بزرگ است؛ اما اراده جوان بزرگ تر.
راه زندگی پیچیده است؛ ولی فکر جوان پیچیده تر.
گل جوانی، نیاز به باغبان مهربان دارد.
بهترین پشتوانه جوانان، پدر و مادرند.
جوانان هم حق انتخاب دارند.
جوان هم حق اظهارنظر دارد.
شکرستان
یافته های یک دانشجوی جوان
الهام بصائری
ویژگی های دانشجویان کشورهای مختلف:
ژاپن: به شدت مطالعه می کند و برای تفریح، ربات می سازد!
مصر: درس می خواند و هر از گاهی، در اعتراض حُسنی مبارک، در و پنجره دانشگاهش را می شکند.
هند: او پس از چند سال درس خواندن، عاشق می شود و همزمان برادر دوقلویش را که سال ها پیش گم شده بود، پیدا می کند. آنگاه ماجراهای عاشقانه واکنشی پیش می آید و سرانجام دو دلداده با هم عروسی می کنند و همه چیز به خوبی و خوشی تمام می شود.
عراق: مدام به تیرها و خمپاره های تروریست ها، جاخالی می دهد و در صورت زنده ماندن درس هم می خواند.
چین: درس می خواند و در اوقات فراغت، مشابه یک مارک معروف خارجی را می سازد و با یک دهم قیمت جنس اصلی می فروشد.
رژیم صهیونیستی: بیشتر واحدهایی که او پاس کرده، عملی است. او دوره کامل آموزش های رزمی و کماندویی را گذرانده!
گینه بیسائو: او منتظر است تا اولین دانشگاه کشورش افتتاح شود و به همراه بروبچ هم قبیله ای اش درس بخواند!
انگلیس: نسل دانشجوی انگلیسی در حال انقراض است و احتمالاً تا پایان دوره همین نخست وزیر، منقرض می شود؛ ولی آخرین بازماندگان این موجودات هم درس می خوانند.
... و ایران: ... گاهی عاشق عبارت «خسته نباشید» است؛ البته نیم ساعت مانده به پایان کلاس! هر روز، دو پرس از غذای دانشگاه را می خورد و در عین حال، البته به غذای دانشگاه بدوبیراه می گوید!
نظر ما اینه...
الهام بصائری
یکی از محورهای این موضوع بسیار مهم، پرداختن به نوع خاصی از جوانان است که مثل ما احساس دارند؛ اما به هر علتی، از جامعه جوانان جدا و درواقع گوشه گیر شده اند. پرداختن به احساسات این قبیل افراد، آن هم در سال های جوانی و مهم تر از همه، آشتی دادن آنها با جامعه، می تواند به عنوان یکی از محورهای این موضوع، طرح و بررسی شود.
باید بپذیریم که جوانان، طالب زیبایی و آراستگی ظاهری اند. اگر الگوهای صحیح در این مقوله به آنهامعرفی نشود، ناگزیر به الگوهای جوامع دیگر گرایش پیدا می کنند و آن را برمی گزینند؛ بنابراین پرداختن به الگوهای آراستگی جوانان نیز می تواند یکی دیگر از محورهای این موضوع باشد.
پرداختن به مسئله جوان و ازدواج، به ویژه با زبان طنز نیز از محورهای دیگری است که می توان به خوبی و البته با دقت نظر زیاد، بدان پرداخت.
کتابستان
1. حکمت نامه جوان، [حجت الاسلام] ری شهری، انتشارات دارالحدیث.
2. از همدلی تا همراهی، [حجت الاسلام] جواد محدّثی، انتشارات کیهان.
3. جوان و نیروی چهارم زندگی، محمدرضا شرفی، انتشارات سروش.
4. جوان و همسرگزینی، [آیت الله] ابراهیم امینی، انتشارات بوستان کتاب قم.
5. جوان در طوفان غرایز، همت سهراب پور، انتشارات بوستان کتاب قم.
6. جوان موفق، عباس رحیمی، نشر جمال.
7. جوان و آرامش، محمد سبحانی نیا، انتشارات بوستان کتاب قم.
8. جوان در پرتو اهل بیت، محمدعلی خادمی کوشا، انتشارات بوستان کتاب قم.
9. مشکلات نوجوانی و جوانی، دکتر ابوالقاسم اکبری، انتشارات رشد و توسعه.
10. پلی به دنیای نسل جوان، احمد عابدینی، انتشارات بوستان کتاب قم.
11. پاسخ استاد به جوانان پرسشگر، استاد محمدتقی مصباح یزدی، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی رحمه الله .
12. شیوه های رفتار با جوانان از منظر ولایت، احمد طهماسبی، انتشارات یاقوت.
13. اخلاق اجتماعی جوانان، علی اصغر ظهیری، انتشارات انصاری.
14. دریاب جوانی را، علی اصغر ظهیری، انتشارات انصاری.
نظرات شما عزیزان: