لذا كسی حق ندارد بگوید من به نداشتن حجاب رضایت دادم، از این كه قرآن كریم میگوید هر گروهی، اگر راضی هم باشند، شما حد الهی را در برابر آلودگی اجرا كنید، معلوم میشود عصمت زن، حقاللَّه است و به هیچ كسی ارتباط ندارد. قهراً همه اعضای خانواده و اعضای جامعه و خصوصاً خود زن امین امانت الهی هستند.
زن به عنوان امین حقاللَّه از نظر قرآن مطرح است یعنی این مقام را و این حرمت و حیثیت را خدای سبحان كه حق خود اوست، به زن داده و فرموده: این حق مرا تو به عنوان امانت حفظ كن، آنگاه جامعه به صورتی درمیآید كه شما در ایران میبینید، جهان در برابر ایران خضوع نموده است، زیرا كه در مسأله جنگ تا آخرین لحظه، صبر نمود و كاری كه برخلاف عاطفه و رقت و رأفت و رحمت باشد انجام نداد. با این كه دشمنان او از آغاز، حمله به مناطق مسكونی، كشتار بیرحمانه بیگناهان و غیر نظامیها را مشروع نمودند.
جامعهای كه قرآن در او حاكم است، جامعه عاطفه است و سرّش این است كه نیمی از جامعه را معلمان عاطفه به عهده دارند و آن مادرها هستند، چه بخواهیم، چه نخواهیم، چه بدانیم و چه ندانیم اصول خانواده درس رأفت و رقّت میدهد، و رأفت و رقّت در همه مسائل كارساز است.
حجاب
فلسفه حجاب در قرآن
بنابراین در هر بخشی و هر بعدی از ابعاد برای سیر به مدارج كمال بین زن و مرد تفاوتی نیست، منتها باید اندیشهها قرآنگونه باشد، یعنی همان گونه كه قرآن بین كمال و حجاب و اندیشه و عفاف جمع نمود، ما نیز در نظام اسلامی بین كتاب و حجاب جمع كنیم. یعنی عظمت زن در این است كه:
«أن لا یرین الرّجال ولا یراهنَّ الرّجال»[1]
نبینند مردان نامحرم را و مردان نیز آنان را نبینند.
قرآن كریم وقتی درباره حجاب سخن میگوید میفرماید: حجاب عبارت است از احترام گذاردن و حرمت قائل شدن برای زن كه نامحرمان او را از دید حیوانی ننگرند لذا، نظر كردن به زنان غیر مسلمان را، بدون قصد تباهی جایز میداند و علت آن این است كه زنان غیر مسلمان از این حرمت بیبهرهاند.
حال اگر كسی از تشخیص اصول ارزشی عاجز باشد، ممكن است ـ معاذاللَّه ـ حجاب را یك بند بنداند، و حال این كه قرآن كریم وقتی مسأله لزوم حجاب را بازگو میكند، علت و فلسفه ضرورت حجاب را چنین بیان میفرماید:
(ذلك أدنی أن یعرفن فلا یۆذین)[2]
یعنی برای این كه شناخته نشوند و مورد اذیت واقع نگردند. چراكه آنان تجسم حرمت و عفاف جامعه هستند و حرمت دارند.
نتیجه گیری :
مرد و زن در آن معیارهای اصلی همتای هم هستند، و یك سلسله مسۆولیتهای اجرایی برای مرد است كه اگر انجام ندهد باید وزر آن را تحمل كند، بنابراین نتیجه میگیریم كه؛
اولاً : آن تهمتهایی كه به اسلام زده و میگویند كه: اسلام نیمی از جامعه را از بسیاری از حقوق محروم نموده است، نارواست.
ثانیاً : این تعصّبات و رسوم جاهلی كه از دیرباز در فرهنگ جوامع اسلامی رواج پیدا كرده است كه زن را به عنوان مظهر ضعف و زبونی یاد میكنند این باید زدوده بشود.
ثالثاً : اگر كسی احساس میكند كه زن نباید از علوم و مسائل تربیتی و مانند آن كه خدمات قابل عرضهای به جامعه ارائه میدهد استفاده كند، باید از این اعتقاد صرفنظر كند و علاقمند باشد زن همتای مرد در این علوم و معارف بار یابد و به جامعه خدمت كند مگر آنجایی كه به طور استثنا وظیفه مرد قرار گرفته است.
رابعاً : جمله (عاشروهنّ بالمعروف) اختصاصی به مسائل داخل منزل ندارد، بلكه در كل جامعه هم جاری است و مسأله پنجم این است كه زن در مقابل مرد غیر از زن در مقابل شوهر است، یعنی زن در مقابل شوهر باید تمكین كند، اما زن در مقابل جامعه، مثل فردی از افراد جامعه است و این چنین نیست كه باید اطاعت كند و در مسائل خانوادگی هم میبینیم كه گاهی زن قوام و قیّوم است و مرد باید اطاعت كند، همچنانكه پسر باید از مادر اطاعت كند ولو در حد بالایی از تخصصهای علمی باشد.
در پایان گرچه هنوز شبهاتی در مسأله برابری زن و مرد قابل طرح است لیكن با توجه به اصول كلی یاد شده و آشنایی با خطوط اصیل نظام ارزشی در اسلام و تبیین محور سعادت و شقاوت پاسخ آنها روشن خواهد بود.
پی نوشت ها :
[1] ـ بحارالانوار، ج103، ص238.
[2] ـ احزاب، 59.
منبع :
سایت حوزه ؛ پاسخ آیت الله العظمی جوادی آملی به یک پرسش
نظرات شما عزیزان: