حارث بن عبدالله همدانی
حارث شبی به خدمت حضرت امیر مؤمنان علیه السلام رسید، آن حضرت پرسید چه چیزی ترا در این شب به نزد ما آورده است؟
حارث عرض کرد: به خدا قسم که دوستی و محبت بر شما من را به نزدت آورده است!
امام علیه السلام فرمود: ای حارث بدان کسی که مرا دوست دارد نمی میرد مگر اینکه در وقت جان دادن مرا ببیند و به دیدن من امیدوار رحمت الهی گردد و نیز نمی میرد کسی که مرا دشمن دارد مگر آنکه در آن وقت مرا به بیند و از دیدن من عرق خجالت بریزد و در ناامیدی نشیند.
یا حار همدان من یمت یرنی - من مؤمن او منافق قبلاً
در روایت آمده است که حارث به امام علی علیه السلام عرض کرد: دوست دارم که به منزلم آئی تا مرا با این کار گرامی داری و از طعام ما میل فرمائی. امام فرمود: بشرط آنکه خود را به تکلف و سختی نیندازی. وقتی امام به منزل حارث رفت، حارث پاره نانی برای آن حضرت آورد امام علیه السلام شروع به خوردن کرد و حارث عرض کرد که با من چند درهمی هست اگر اجازه بفرمائید. تا چیزی بخرم، امام فرمود: این نیز از همان چیزی است که در خانه است یعنی عیبی ندارد و تکلیف نیست.
نظرات شما عزیزان: