معنای عرفی حسن و سوءعاقبت
سوء عاقبت و حسن عاقبت، در واژه عاقبت مشترکند. مراد از عاقبت در اینجا، قطعا پایان زندگی دنیوی و آغاز حیات اخروی است. زیرا، این دو واژه، از واژه های اخلاقی است که به زندگی معنوی انسان مربوط است که در جهان آخرت تبلور می یابد. واژه های اختصاصی این دو عبارت، حسن (یاخیر) و سوء است، مراد از، سوء و حسن هم در این دو عبارت، قطعا مربوط به حیات معنوی بشر است. بنابراین به کمال و نقص حقیقی انسان ارتباط دارد. و چون نقص و کمال انسان، به زندگی پس از مرگ او مربوط است و حیات دنیوی نمی تواند معیار سنجش حسن و قبح و سوء و خیر قرار گیرد پس، مراد از سوء و حسن هم نقص و کمالی است که انسان ها، پس از مرگ با آن روبرو می شوند.
از آنجا که می دانیم نقص و کمال اخروی با عقاب و پاداش همراه است، پس، مراد از حسن عاقبت، پایان یافتن زندگی انسان، در حالی است که بهشت و پاداش الهی با آن همراه باشد و سوء عاقبت هم، به معنای پایان یافتن زندگی، در حالی است که با عقاب و عذاب الهی همراه باشد و چون، عذاب الهی به کفار اختصاص ندارد بلکه اهل فسق و فجور از مسلمانان را هم دربر می گیرد. پس سوءعاقبت، قطعا اختصاص به مرگ با کفر و شرک ندارد.
اما، آیا نمی توان سوء و حسن را نسبی دانست و بر اساس آن ادعا کرد که کسانی هم که از کمالات بسیار بالاتر برخوردار نیستند و تا هنگام مرگ از بالاترین توانایی های خود برای کمال استفاده نمی کنند به نحوی به سوء عاقبت دچار شده اند؟ به نظر می رسد تبادر عرفی از مفهوم سوء و حسن عاقبت با چنین کاربردی هماهنگ نیست.
با توجه به آنچه گذشت، باید کاربرد عرفی سوءعاقبت را به مواردی اختصاص داد که انسانی، پس از مرگ با عذاب الهی روبرو شود. یعنی اعمال او به گونه ای باشند که طبق موازین شرعی فاعل آن، استحقاق عذاب داشته باشد. مطابق با این تحلیل، می توان گفت: همه کسانی که بدون اعتقاد به اصول اعتقادی دین و مذهب می میرند و کسانی که اهل فسق و فجورند و بدون توبه از دنیا می روند، از کسانی هستند که به سوءعاقبت مبتلا شده اند و کسانی که با ایمان به دین و مذهب حقه و با اعمال صالح می میرند و اگر گناهی کرده اند زمینه های بخشش آن را فراهم کرده اند از کسانی هستند که دارای حسن عاقبت شده اند.
اما کاربرد سوءعاقبت درباره کسانی که کمالات بالاتری را از دست داده اند اما شایسته عذاب الهی نیستند و همچنین کاربرد حسن عاقبت درباره کسانی که مقامات معنوی بالاتری از عموم مؤمنین بدست آورده اند کاربردی رایج نیست.
سوء عاقبت و حسن عاقبت، در واژه عاقبت مشترکند. مراد از عاقبت در اینجا، قطعا پایان زندگی دنیوی و آغاز حیات اخروی است. زیرا، این دو واژه، از واژه های اخلاقی است که به زندگی معنوی انسان مربوط است که در جهان آخرت تبلور می یابد. واژه های اختصاصی این دو عبارت، حسن (یاخیر) و سوء است، مراد از، سوء و حسن هم در این دو عبارت، قطعا مربوط به حیات معنوی بشر است. بنابراین به کمال و نقص حقیقی انسان ارتباط دارد. و چون نقص و کمال انسان، به زندگی پس از مرگ او مربوط است و حیات دنیوی نمی تواند معیار سنجش حسن و قبح و سوء و خیر قرار گیرد پس، مراد از سوء و حسن هم نقص و کمالی است که انسان ها، پس از مرگ با آن روبرو می شوند.
از آنجا که می دانیم نقص و کمال اخروی با عقاب و پاداش همراه است، پس، مراد از حسن عاقبت، پایان یافتن زندگی انسان، در حالی است که بهشت و پاداش الهی با آن همراه باشد و سوء عاقبت هم، به معنای پایان یافتن زندگی، در حالی است که با عقاب و عذاب الهی همراه باشد و چون، عذاب الهی به کفار اختصاص ندارد بلکه اهل فسق و فجور از مسلمانان را هم دربر می گیرد. پس سوءعاقبت، قطعا اختصاص به مرگ با کفر و شرک ندارد.
اما، آیا نمی توان سوء و حسن را نسبی دانست و بر اساس آن ادعا کرد که کسانی هم که از کمالات بسیار بالاتر برخوردار نیستند و تا هنگام مرگ از بالاترین توانایی های خود برای کمال استفاده نمی کنند به نحوی به سوء عاقبت دچار شده اند؟ به نظر می رسد تبادر عرفی از مفهوم سوء و حسن عاقبت با چنین کاربردی هماهنگ نیست.
با توجه به آنچه گذشت، باید کاربرد عرفی سوءعاقبت را به مواردی اختصاص داد که انسانی، پس از مرگ با عذاب الهی روبرو شود. یعنی اعمال او به گونه ای باشند که طبق موازین شرعی فاعل آن، استحقاق عذاب داشته باشد. مطابق با این تحلیل، می توان گفت: همه کسانی که بدون اعتقاد به اصول اعتقادی دین و مذهب می میرند و کسانی که اهل فسق و فجورند و بدون توبه از دنیا می روند، از کسانی هستند که به سوءعاقبت مبتلا شده اند و کسانی که با ایمان به دین و مذهب حقه و با اعمال صالح می میرند و اگر گناهی کرده اند زمینه های بخشش آن را فراهم کرده اند از کسانی هستند که دارای حسن عاقبت شده اند.
اما کاربرد سوءعاقبت درباره کسانی که کمالات بالاتری را از دست داده اند اما شایسته عذاب الهی نیستند و همچنین کاربرد حسن عاقبت درباره کسانی که مقامات معنوی بالاتری از عموم مؤمنین بدست آورده اند کاربردی رایج نیست.
نظرات شما عزیزان: