19. توحید بلاوصف
تتلقاه الاذهان بمشاعرة، و تشهد له المرائی لا بمحاضرة. لم تحط به الاوهام، بل تجلی لها بها
ذهن ها او را دریابند؛ اما نه از راه ادراک، حواس و مشاعر و دیدنی ها بر وجود او گواهی دهند؛ اما نه به خاطر حضور او در آنها (بلکه از باب دلالت اثر بر مؤثر و فعل بر فاعل) و اوهام بر او احاطه نیافت؛ بلکه به واسطه اوهام و خردها بر آنان متجلی شد. (19)
20. خدایی نیست جز الله
فقلت أنا: لا اله الا الله انی أولی مؤمن بک یا رسول الله
من گفتم (لا اله الا الله) ای رسول خدا! من نخستین کسی هستم که به تو ایمان می آورم. (20)
21. اگر خدا را شریکی بود!
الامام علی علیه السلام فی وصیته لابنه الحسن علیه السلام: اعلم یا بنی! أنه لو کان لربک شریک لاتتک رسله و لرایت آثار ملکه و سلطانه، و لعرفت افعاله و صفاته، و لکنه اله واحد کما وصف نفسه. لا یضاده فی ملکه أحد، و لا یزول أبداً
در سفارش خود به فرزند بزرگوارش امام حسن می فرماید: بدان تو ای فرزندم! که اگر پروردگارت را شریکی بود، بی گمان فرستادگان و رسولان او نیز نزد تو می آمدند و نشانه های پادشاهی و اقتدار او را می دیدی و افعال و صفاتش را می شناختی؛ اما خداوند همچنان که خود در وصف خویش فرموده: (خدایی یگانه است و در ملکش رقیبی ندارد و هرگز زوال نمی پذیرد.) (21)
2. شناخت خدا
22. ناتوانی دل و دیده
عظم عن أن تثبت ربوبیته باحاطة قلب أو بصر
(خداوند) بزرگ تر از آن است، که ربوبیتش با احاطه دل یا دیده ثابت شود. (22)
23. اثبات وجود خدا
الحمد لله علی وجوده بخلقه، و بمحدث خلقه علی أزلیته
ستایش خداوندی را که آفریدگان خود را دلیل بر وجود خویش ساخت و حادث بودن آن ها را دلیل بر ازلیتش (23)
24. کمال شناخت خداوند
اول الدین معرفته، و کمال معرفته التصدیق به، و کمال التصدیق به توحیده، و کمال توحیده الاخلاص له، و کمال الاخلاص له نفی الصفات عنه
سر آغاز دین شناخت خداست و کمال شناخت باور داشتن او، و درست باور داشتن او اعتراف به یگانه بودن اوست، و اعتراف به یگانگی او، خالص نمودن اطاعت اوست و کمال اخلاص او، نفی تمام صفت ها از اوست. (24)
25. ناتوانی دل از درک خدا
فلسنا نعلم کنه عظمتک، الا أنا نعلم أنک حی قیوم، لا تأخذک سنة و لا نوم. لم ینته ألیک نظر، و لم یدرکک بصر
ما از کنه عظمت تو چیزی نمی دانیم، تنها همین را می دانیم که تو زنده ای و همه چیز به تو پایدار است، نه چرت تو را می گیرد و نه خواب. دست هیچ اندیشه ای به تو نرسد و هیچ دیده ای تو را در نیابد. (25)
26. نزدیکی به خدا، دوری از آتش
اعلم أن ما قربک من الله یباعدک من النار، و ما باعدک من الله یقربک من النار
توجه داشته باشد آنچه تو را به خدا نزدیک می کند از آتش دور می گرداند و هر چه تو را از خدا دور گرداند به آتش نزدیک می سازد. (26)
27. بزرگی خداوند
تبارک الله الذی لا یبلغه بعد الهم، و لا یناله حدس الفطن، الاول الذی بلا غایة له فینتهی، و لا آخر له فینقضی
برتر و بزرگ است خدایی که اندیشه های ژرف نگر، حدس زیرکی ها به حقیقت شناخت او نرسد، ابتدا و آغاز است که آخر و نهایتش نیست تا به آخر برسد و آخری ندارد تا سپری شود. (27)
28. شناخت علی (ع) از خدا
عرفت الله سبحانه بفسخ العزائم، و حل العقود، و نقض الهمم
من خداوند سبحان را از این راه شناختم که تصمیم ها را بر هم می ریزد و پیمان ها را می گلسد و همت های سخت را درهم می شکند (28)
29. اعتقاد به خدا
لا یصدق ایمان عبد، حتی یکون بما فی ید الله أوثق منه بما فی یده
هیچ کس در ادعای ایمان راستگو و صادق نمی باشد، مگر زمانی که اعتمادش به آنچه نزد خداوند است بیشتر از آنچه نزد خودش است باشد (29)
30. ناتوانی فرد از شناخت خدا
اعلم ان الراسخین فی العلم هم الذین اغناهم عن اقتحام السدد المضروبة دون الغیوب، الاقرار بجملة ما جهلوا تفسیره من الغیب المحجوب، فمدح الله - تعالی - اعترافهم بالعجز عن تناول ما لم یحیطوا به علماً، وسمی ترکهم التعمق فیما لم یکفهم البحث عن کنهه رسوخاً
بدان که استواران در علم آن کسانی هستند که اقرار به مجموع آن چه در پس پرده غیبت است و تفسیرش را نمی دانند، آنان را از این که بخواهند به زور از درهایی که جلو عوالم غیب زده شده است وارد شوند بی نیاز کرده است. پس خداوند بزرگ اعتراف آنان را به ناتوانی از رسیدن به آن چه در حیطه دانششان نیست ستود و خود داری آنان را از غور کردن در آن چه به بحث و جستجو از کنه آن مکلف نشده اند استواری در علم نامیده (30)
31. خداشناسی
انه لا ینبغی لمن عرف عظمة الله أن یتعظم، فآن رفعة الذین یعلمون ما عظمته ان یتوا ضعوا له
کسی که عظمت خدای را شناخت، سزاوار نیست که خویشتن را بزرگ بشمارد؛ زیرا بلند مرتبگی کسانی که عظمت خدا را می دانند به این است که در برابر او فروتن باشند. (31)
نظرات شما عزیزان: