از بین رفتن زمین بدون حضور امام معصوم (ع)
 

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان ندای وحی و آدرس nedayevahi.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 23602
بازدید دیروز : 4473
بازدید هفته : 28784
بازدید ماه : 155488
بازدید کل : 11212339
تعداد مطالب : 16946
تعداد نظرات : 80
تعداد آنلاین : 1


حدیث موضوعیاک مهدویت امام زمان (عج)اک آیه قرآناک

 
 
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : یک شنبه 15 / 9 / 1398

دسته‌بندی گروهی از روایات در باب مسئله امام:

۱- وجود امام در هر عصر

روایات متعددّی در باب مسئله امام وارد شده است. یک دسته از روایات در باب مسئله وجود امام در هر عصر است به این مضمون که اگر حجّت الهی نباشد، زمین و آنچه بر روی زمین است از بین می‌روند. بیش از پنجاه روایت با این مضمون در بحار موجود است. «لولا الحجّه لَساخت الارضُ باهلها».

در روایت دیگری محمد‌بن‌ فُضِیل می‌گوید: به امام هشتم(صلوات‌الله‌علیه) عرض کردم: «أَ تَبْقَى الْأَرْضُ بِغَیْرِ إِمَامٍ»، آیا می‌شود زمین بدون امام باقی بماند؟! «فَقَالَ لَا»، حضرت فرمودند: خیر، نمی‌شود. «قُلْتُ فَإِنَّا نَرْوِی عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام)»، عرض کردم: از جدّ بزرگوار شما امام صادق(صلوات‌الله‌علیه) نقل شده که فرموده‏اند: «أَنَّهَا لَا تَبْقَى‏ بِغَیْرِ إِمَامٍ»، زمین بدون امام باقی نمی‌ماند. بعد به حضرت عرض می‏کند: «إِلَّا أَنْ یَسْخَطَ اللَّهُ عَلَى أَهْلِ الْأَرْضِ أَوْ عَلَى الْعِبَادِ»، برای ما روایت کرده‌اند که: اگر امام روی زمین نباشد، خداوند اهل زمین و بندگان را را مورد سخط و خشم قرار می‌دهد. «فَقَالَ لَا لَا تَبْقَى إِذاً لَسَاخَتْ» [بحار الأنوار؛ ج‏۲۳؛ ص۳] حضرت فرمودند: این روایت اشتباه است. اگر امام روی زمین نباشد، زمینی نمی‌ماند که خداوند بخواهد اهلش را مورد خشم قرار دهد.

در روایت دیگری از باقر (صلوات‌الله‌علیه) نقل شده است که حضرت فرمودند:

«لَوْ أَنَّ الْإِمَامَ رُفِعَ مِنَ الْأَرْضِ سَاعَه»، بر فرض محال اگر امام حتّی لحظه‏ای از زمین برداشته شود؛ صحبت لحظه است نه یکی، دو روز، «لَمَاجَتْ بِأَهْلِهَا کَمَا یَمُوجُ‏ الْبَحْرُ بِأَهْلِهِ »، همه اهل زمین در هم کوبیده می‏شوند و از بین می‌روند. [بحار الأنوار ؛ ج‏۲۳ ؛ ص۳۴]

۲- معرفت نسبت به امام

دسته دیگری از روایات در باب معرفت نسبت به امام است که اگر کسی نسبت به امام زمانش حتّی به اندازه یک شب معرفت نداشته باشد، «مَاتَ‏ مِیتَه جَاهِلِیَّه» [بحار الأنوار ؛ ج‏۳۲ ؛ ص۳۲۱]، به مرگ جاهلیّت از دنیا رفته است. دسته دیگری از روایات به این مضمون‏اند که: اگر بنا شود همه از بین بروند و فقط یک نفر روی زمین باقی بماند، آن یک نفر باید امام باشد.



دسته‌‌بندی نظرات سه علم در باب امام:

برای توضیح روایات ذکر شده، می‏خواهم بحث عمیقی را مطرح کنم:

سه دسته از علما ذیل این مسئله، بحث‏های پیچیده‏ای دارند که ساده‏ شده آن را می‏گویم:

۱- فلاسفه

دسته اوّل؛ فلاسفه. برخی عالمان فیلسوف می‏گویند:

ما واجب الوجود، ممکن الوجود، قدیم و حادث را می‌فهمیم و می‏دانیم که خدا قدیم است و ما حادث. سؤال این است که نقطه اتّصال و رابط بین حادث و قدیم چیست؟ حلقه‌ای که ممکن را به واجب متصّل می‌کند چیست؟ اگر بگویی آن حلقه اتّصال از سنخ واجب است، یک سری اشکالات پیش می‌آید و اگر بگویی از سنخ ممکن است اشکالات دیگر پیش می‌آید؟ بحث، خیلی دقیق، ظریف و پیچیده است.

۲- عرفان

دسته دوم؛ عرفا. اهل معرفت نیز در باب غایت و هدف خلقت انسان بحثِ عرفانیِ بسیار مهمّی دارند که از آیات قرآن و روایات استخراج کرده‏اند. اهل معرفت می‏گویند: هدف از خلقت انسان، معرفت‏الله، به معنای شهودالله، فنای ‏فی‏الله و لقاءالله است و بحث در این است که انسان چگونه می‏تواند به این مرتبه برسد. فلاسفه ‏ علمی است و از نظر مفاهیم بحث می‏کنند، امّا این بحث معرفتی است.

۳- اخلاق

دسته سوم؛ علمای اخلاق. این دسته از بزرگان می‏گویند: بیشتر مباحث اخلاقی، دستوری است، حال از نظر عملی برای رسیدن به هدف از خلقت چه باید کرد؟ انسان چگونه می‏تواند وادی سیر و سلوک را طیّ کند؟

لذا بحث‌های معرفتی و اخلاقی یک رابطه تنگاتنگ با هم دارند؛ چون هدایت دو نوع است: «ارائه طریق» و «ایصال به مطلوب». ارائه طریق که به معنای نشان دادن است توسّط علمای اخلاق صورت می‏گیرد، امّا در ایصال به مطلوب که بحثی معرفتی است، رساندن به مقصود است نه فقط نشان دادن راه. اگر از کسی آدرسی را بپرسی، یک وقت می‌گوید: از اینجا برو، یک وقت ایصال به مطلوب می‏کند؛ یعنی دستت را می‌گیرد و به مقصد می‏رساند.

لذا به طور خلاصه در اخلاق به دنبال ارائه طریق و دستورالعمل هستیم، در عرفان به دنبال کسی هستیم که دست ما را بگیرد و به هدف برساند و در فلسفه به دنبال حلقه اتّصال ممکن و واجب هستیم. هر سه به دنبال یک گمشده هستند که آن هم وجود مقدّس امام زمان(صلوات‌الله‌علیه) است و غیر ایشان راهی نیست.

تطبیق نظرات با روایات شریفه:

ابن‌سلم در روایتی از امام صادق(صلوات‌الله‌علیه) نقل می‌کند که حضرت فرموده‏اند: «الْإِمَامُ عَلَمٌ‏ بَیْنَ‏ اللَّهِ‏ عَزَّ وَ جَلَّ وَ بَیْنَ خَلْقِهِ»، امام رابط بین ممکن و واجب، حادث و قدیم و نشان دهنده راه الهی است. علم سه معنا دارد: نشانه برای شناخت راه، فاصله بین دو زمین و مهتر و جلودار. لذا حضرت گمشده هر سه علم اخلاق، عرفان و فلسفه را معرّفی فرموده‏اند. در واقع حضرت فرموده‏اند: امام کسی است که ارائه طریق می‏کند؛ نشانه برای شناخت راه است، امام حلقه اتّصال بین واجب و ممکن است؛ فاصله بین خدا و خلق است، امام کسی است که ایصال به مطلوب می‏کند؛جلودار و مهتر است. در ادامه حضرت می‏فرمایند: «فَمَنْ عَرَفَهُ کَانَ مُؤْمِناً وَ مَنْ أَنْکَرَهُ کَانَ کَافِراً» [بحار الأنوار؛ ج‏۲۳؛ ص۸۸]، پس هر کس او را بشناسد مؤمن است و هر کس منکر او شود کافر است.

در روایتی دیگر امام صادق(صلوات‌الله‌علیه) می‏فرمایند: «خَرَجَ الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیٍّ ع عَلَى أَصْحَابِهِ فَقَال‏»، روزی امام حسین(صلوات‌الله‌علیه) به اصحابشان فرمودند: «أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّ اللَّهَ جَلَّ ذِکْرُهُ مَا خَلَقَ‏ الْعِبَادَ إِلَّا لِیَعْرِفُوه‏»، ای مردم! خداوند بندگان را جز برای معرفت پیداکردن خلق نفرمود. در اینجا معرفت، شناسایی مفهومی نیست، بلکه شناخت شهودی و عرفانی است؛ «فَإِذَا عَرَفُوهُ عَبَدُوه‏»، عبادت وقتی محقّق می‏شود که عبد خدا را شهود کند و در دل عظمت خدا را ادراک نماید و عبادت بدون معرفت پوسته بدون مغزی است؛ «فَإِذَا عَبَدُوهُ اسْتَغْنَوْا بِعِبَادَتِهِ عَنْ عِبَادَه مَا سِوَاه‏» وقتی خدا را پرستش کرد، به سبب همین پرستش، از پرستش غیر او بی نیاز می‌شوند و دیگر موجودی را عبادت، یعنی کُرنش درونی، نمی‌کنند.

«فَقَالَ لَهُ رَجُلٌ‏» شخصی به حضرت عرض می‌کند: «یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی فَمَا مَعْرِفَه اللَّهِ»، ای پسر پیغمبر! پدر و مادرم فدایت! معرفت الهی چیست؟ «قَالَ مَعْرِفَه أَهْلِ کُلِّ زَمَانٍ إِمَامَهُم‏» حضرت می‌فرمایند: معرفتِ خدا، معرفتِ امام زمان است. یعنی وجود مقدس امام زمان (صلوات‌الله‌علیه) حلقه‌ی ارتباطیِ حادث و قدیم و برزخ بین واجب و ممکن است و به تعبیر ادعیه مجرای فیض الهی است و اگر او را شناختی، بدون اینکه تقاضا کنی، خدا را به تو می‏شناساند. نه می‌توانی بگویی خدا است نه می‌توانی بگویی مخلوق است. در روایتی است که: «نزّلونا عن‏ الرّبوبیّه و قولوا فینا ما شئتم.» [منهاج النجاح فی ترجمة مفتاح الفلاح ص۳۳] غیر از ربوبیّت هر چه می‏خواهید درباره فضائل ما بگویید.

تا اینجا حضرت بُعد فلسفی، یعنی وجود و هستی را فرمودند، امّا در ادامه به بُعد اخلاقی و ارائه طریق اشاره می‏فرمایند. «الَّذِی یَجِبُ عَلَیْهِمْ طَاعَتُهُ»، اگر آن موجودی که تو را ایصال به مطلوب میکند، شناختی، باید از او اطاعت کنی و هر چه می‌گوید عمل کنی؛ چون او است که ایصال به مطلوب و ارائه طریق می‌کند.



چگونگی بهره‏مندی از امام غائب:

حال سؤال می‏شود: چگونه از امام بهره ببریم در حالی‏که امام زمان در غیبت هستند؟

جواب به این سؤال در هر سه بعد باید پاسخ داده شود:

۱- ارائه طریق؛ در باب مباحث اخلاقی تمام دستورات ازطریق‌ پیامبر اکرم و ائمه طاهرین (صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین) به ما رسیده است و در این باب کمبود نداریم.

۲- مباحث فلسفی؛ در روایتی است که امام زمان(صلوات‌الله‌علیه) در زمان غیبت مثل خورشید پشت ابر هستند؛ یعنی همان‏طور حیات جانداران به خورشید وابسته است چه پشت ابر باشد و چه نباشد، بدون امام زمان هم حیاتی نیست چه غایب باشند، چه ظاهر چون ایشان رابط بین ممکن و واجب و قدیم و حادث‏اند و اگر رابط نباشد، هیچ چیزی وجود نخواهد داشت.

۳- ایصال به مطلوب؛ در این مورد آیا باید حضرت را شهود کنیم؟ برخی به دنبال زیارت حضرت هستند و خیلی دعا می‌کنند، اگر درون کسی غیر این حالت وجود داشته باشد، خلل و کمبود دارد، باید این‏گونه بود، امّا از این نکته ‌نباید غفلت کرد که آیا باید تقاضای شهود داشته باشیم یا قابلیّت شهود؟ تقاضای شهود لازمه ایمان است، امّا انسان باید قابلیّت شهود را در خود ایجاد کند و بزرگانی امثال مقدّس‏اردبیلی و سیّدبحرالعلوم چون قابلیّت شهود را در خود ایجاد کرده بودند، خدمت امام زمان (صلوات‌الله‌علیه) می‏رسیدند.

حتّی اختصاص به اهل کرامت هم ندارد؛ در زمان کودکی من، مرحوم والد ما با یکی از اولیاء خاصّ خدا ارتباط داشت. تشرّف آن ولیّ خدا به حضور امام زمان«صلوات الله علیه»، قابل انکار نبود. ایشان یک مغازه پینه‏دوزی هم در بازار داشت. حتّی ایشان می‏گفت: گاهی آقا شب‏های جمعه یک‏دفعه می‏آیند، می‏فرمایند: بیا برویم کربلا زیارتی کنیم و برگردیم. با آقا می‏روم کربلا و بر می‏گردم. این‏ها خواب و قصّه و داستان نیست. مرحوم والد ما می‏گفت: آقا تشریف می‏آورند پیش ایشان، نه این، خدمت آقا برود. پدرم گفت، که از او پرسیدم: فلانی! گفت: بله! گفتم: چه شده است که ایشان تشریف می‏آورند آنجا پیش تو؟! گفت: اتّفاقاً خودم همین سؤال را از آقا پرسیدم که چطور شده که شما می‏آیید اینجا پیش من احوالم را می‏گیرید؟ ایشان به من فرمودند: برای خاطر اینکه در تو هیچ هوای نفس نیست. وقتی از حبّ به دنیا تخلیه شدی، ولی الله اعظم دستت را می‌گیرند؛ مگر کسی که حبّ دنیا، چه مالش و چه جاهش پیکره‌اش را گرفته باشد، می‌تواند خدمت امام زمان «صلوات الله علیه»، برسد تا حضرت ایصال به مطلوب بفرمایند؟!

لذا در باب انتظار فرج که روایات بسیار داریم که افضل اعمال است، چه کسی می‌تواند منتظر باشد؟ کسی که حبّ دنیا دارد؟ اگر امام زمان(صلوات‌الله‌علیه) تشریف بیاورند، حاضرم دست از همه چیز بردارم و هر امر فرمودند بگویم: چشم؟ اگر این‏چنین شویم، بی برو برگرد دستمان را خواهد گرفت، چه چشم ظاهری ببیند، چه نبیند. اینجا است که عبادات‌ روح می‏گیرند و طاعات‌ مغز پیدا می‌کنند و از پوست بودن خارج می‏شوند.

اگر کسی این حالت در آن نباشد، منحرف است. زیرا این‏گونه بودن طبق موازین است، لذا در روایات متعدّد داریم که اگر کسی امام زمانش را نشناسد، «مَاتَ‏ مِیتَه جَاهِلِیَّه»، به مرگ جاهلیّت مرده است.

خدایا به حقّ مهدی موعودت؛ یعنی موجودی که الآن محبوبترین موجودات نزد تو است، دست ما را از دامن او کوتاه مکن!


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





موضوعات مرتبط: مهدویت (عج)
 
 
این وب سایت جهت بسط وگسترش فرهنگ قرآنی ، با لا بردن سطح آگاهیهای دینی اعتقادی تربیتی