علاج بیماری خطرناک !
سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(ع)َقُولُ:" کَانَ فِی وَصِیَّةِ النَّبِیِّ(ص)لِعَلِیٍّ(ع)َنْ قَالَ یَا عَلِیُّ أُوصِیکَ فِی نَفْسِکَ بِخِصَالٍ فَاحْفَظْهَا عَنِّی ثُمَّ قَالَ اللَّهُمَّ أَعِنْهُ أَمَّا الاولَى فَالصِّدْقُ وَ لا تَخْرُجَنَّ مِنْ فِیکَ کَذِبَةٌ أَبَداً وَ....وَ السَّادِسَةُ الاخْذُ بِسُنَّتِی فِی صَلاتِی وَ صَوْمِی وَ صَدَقَتِی أَمَّا الصَّلاةُ فَالْخَمْسُونَ رَکْعَةً وَ أَمَّا الصِّیَامُ فَثَلاثَةُ أَیَّامٍ فِی الشَّهْرِ الْخَمِیسُ فِی أَوَّلِهِ وَ الارْبِعَاءُ فِی وَسَطِهِ وَ الْخَمِیسُ فِی آخِرِهِ وَ أَمَّا الصَّدَقَةُ فَجُهْدَکَ حَتَّى تَقُولَ قَدْ أَسْرَفْتُ وَ لَمْ تُسْرِفْ [ الشافی، ص 829.]
ششمین وصیت از وصایای نبیّ مکرم (صلی الله علیه و آله) به امیرالمؤمنین (علیه السلام) این است که: طبق سنت من در این سه چیز عمل کنید! احدی و خمسون، نمازهای نوافل و فرائض پنجاه و یک رکعت است در شبانهروز، به حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) توصیه میکنند که حتما نوافل بخوانی! نوافل، حفاظهای فرائضند، آنچه برای انسان در فریضه لازم است که همان حضور قلب و توجه به خدای متعال و تقرّب الی الله است، اگر کمبودی در آنها پیدا شد، نوافـل آن را جبـران میکنند. روزه هم در ماه سه روزِ پنجشنبه اول، پنجشنبه آخر و چهارشنبه وسط است. صدقه را هم به هر اندازه میتوانی، تا آنجایی که انسان به حسب میل و رغبتی که به اموال خود دارد، میگوید: زیادی دادم! در حالی که نه، زیادی نداده است. نمیفرماید: باید اسراف کنید! چون در صدقه، حتما زیادهروی، ممدوح و مطلوب نیست: «لاَ تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلَى عُنُقِكَ وَلاَ تَبْسُطْهَا كُلَّ الْبَسْطِ.» این طور نیست که انسان هر چه دارد، در راه خدا باید بدهد و خودش را، خانوادهاش را، دچار احتیاج بکند. این، مراد نیست، بلکه مراد این است که بالاخره بقدر وُسع ات، بقدر جُهِدت صدقه را بده، هرچه میتوانی! یکی از مؤثرترین علاجهای شحّ قلبیِ انسان، دادنِ صدقه است. انسان به مال علاقه دارد، وقتی توانست بر این علاقه خود فائق بیاید، بخشی از این پول را در راه خدا بدهد، این مبارزۀ عملی است، با این حالت شحّی که فرمود: «وَ مَنْ يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ.» ترکیبی از حالت حرص و بخل، شحّ است، همۀ ما کم و بیش ابتلا داریم! همین طور انسان دلش میخواهد بدست بیاورد، بدست بیاورد، بگیرد. این بیماری خطرناک را صدقهدادن، انفاق در راه خدا علاج میکند.
[ شرح حدیث از امام خامنه ای (مدظلّه العالی) در ابتدای درس خارج ، 15/12/91 ]
کار خدا و کار عبد !
کار خدا عطا و دادن است و کار عبد تحویل گرفتن و شکر کردن ؛ الْإنْسانُ عَبیدُ الْإحْسانِ؛: انسان بنده ی احسان است. وقتی انسان احسان خدا را دید عبد خدا می شود، عبد که شد از خدا رضا می شود و تشکر می کند.
[ حاج اسماعیل دولابی ، مصباح الهدی ، ص 83 ]
غریب در شهر !
وجود مبارک امیر المومنین(ع) در حکمت 3 نهجالبلاغه فرمود: «وَ الْجُبْنُ مَنْقَصَهٌ»؛ مطلق ترس؛ چه ترس از فقر،چه ترس از دشمن،چه ترس از حوادث، این یک نقص است. «وَ الْفَقْرُ یخْرِسُ الْفَطِنَ عَنْ حُجَّتِهِ»؛ فقر، شخص زیرک را از بیان دلیلش گنگ مىسازد؛ کسی که جیبش خالی است، کیفش خالی است ـ خدای ناکرده ـ فقیر است، او قدرت حرفزدن بینالمللی ندارد؛ چه این که اگر کسی فقر علمی داشت او در مباحثات بخواهد درس بگوید گُنگ است؛ بخواهد بحث بکند گُنگ است؛ بخواهد مناظره آزاداندیشی داشته باشد گُنگ است؛ چون فقر علمی دارد.در فقر اقتصادی هم اگرجیبش خالی باشد، کیفش خالی باشد، در عرصه بینالملل بخواهد حرف بزند گُنگ است؛ لذا فرمود مال، قوام شماست و شما این قوام را به خوبی حفظ بکنید. «وَ الْمُقِلُّ غَرِیبٌ فِی بَلْدَتِهِ»؛ آنکس که فقیر و تنگدست است حتى در شهر خود غریب است؛ کسی که مال او کم است، این امر طبیعی است؛ حالا وظیفه دیگران این است که احترام بکنند، حرفی دیگر است؛ ولی این در شهر خودش غریب است؛ اما فرمود تمام نعمتها برای شما است. ( خداوند درآیه شش سوره هود ) فرمود: هیچ موجودی نیست مگر اینکه عائله من است، نزد من پرونده و روزی دارد؛ منتها باید تلاش و کوشش بکنند. ... این خداست! منتها تنبل بودن، به دنبال کار نرفتن، به دنبال میز رفتن، میزنشین تربیت کردن، این با جامعه اسلامی سازگار نیست. فرمود: «فاسعوا فی الأرض» تلاش و کوشش کنید از زمین روزی خود را بگیرید، من عهدهدار روزی شما هستم.
[ بیانات آیت الله جوادی آملی در 26/11/96 در دیدار با جمعی از دانشجویان ]
باقی، همه دیگ آن مزه دارد که چشیدی
شخصی در نامهای جناب خواجه نصیرالدین طوسی را سگ خطاب کرد. جناب خواجه در جواب وی نوشت: برادر، من هرچه فکر میکنم نمیتوانم مشخصات حیوانی که مرا با آن خطاب کردی در خودم پیدا کنم. او چنگال دارد و من ندارم، او دندانهای تیز و یال و کوپال دارد و من ندارم و....ایشان در حالی این جواب را نوشتند که وزیر هلاکوخان بودند و هر نوع انتقامی میتوانستند بگیرند اما به جای آن، چنین جواب مؤدّبانهای نوشتند. از سوی دیگر جواب نامه را ذیل نامه خود آن شخص نوشتند تا او بعدا نترسد که نامهام دست وزیر افتاده و او هر وقت بخواهد میتواند آن را علیه من مدرک کند.اینها زیبایی و جمال زندگی بشریّتند. اگر کسی دنبال اوج زیبایی است، باید آن را در وجود خود جستوجو کند. بیرون خبری نیست.
بغداد همان است که دیدی و شنیدی / رو دلبر نو جوی، چو دربند قدیدی
زین دیگ جهان یک دو سه کفگیر بخوردی / باقی، همه دیگ آن مزه دارد که چشیدی
عیبی ندارد که انسان ساعتها جلوی آینه خودش را نگاه کند و به خودش برسد؛ اما لحظاتی هم به صورت معنوی خودش نگاه کند و در اعمالش بنگرد که برای او قیافه درست میکنند. اگر آن قیافه را توانستی ببینی، خداوند متعال میفرماید: ما بینالمشرق و المغرب از خودت فرار خواهی کرد! تمام کارهای ما مواد صورتهای برزخی است. حتی تامّلات، خیالات، نیّات و آرزوها؛ و لذا آمده: «يُبْعَثُ النَّاسُ عَلَى نِيَّاتِهِمْ»؛ مردم در قیامت براساس نیتهایشان برانگیخته خواهند شد.
[ حجة الاسلام سید حسن عاملی ، برداشت از روزنامه کیهان 04 اسفند 1396 ]
زندگی هیچ چیز جز جهاد کردن برای عقیده نیست
طبیعی ترین نیاز های ما برای نگهبانان عراقی ، سوژه ی خنده و تمسخر می شد . از هیچ توهین و تحقیری در حق ما دریغ نمی کردند. تحمّل درد غربت و سرما و گرما و کتک و گرسنگی و تشنگی به اندازه ی کافی سخت بود. اما وقتی علاوه بر همه ی اینها ما را تا حد مرگ تحقیر می کردند، دچار عذابی می شدیم که برای تحمّلش باید کوه می بودیم. هر روز که می گذشت نفرتم از بعثی ها بیشتر و بیشتر می شد. می دیدم و آب می شدم. شاهد بودم و ذرّه ذرّه وجودم در آتش می سوخت. ... شاید همه ی این تحقیر ها و رنج ها را باید تحمّل می کردیم تا این سخن یکی از بزرگان را دریابیم که فرمود : « زندگی هیچ چیز جز جهاد کردن برای عقیده نیست . »
[ معصومه آباد،من زنده ام (خاطرات دوران اسارت)، چاپ دویست و پنجم ، 1395 ، ص 269 تا 271 ]
یک استفتاء
سوال: گاهی اوقات برای خرید یك جنس مخصوص اعتبار وجود ندارد ولی برای خرید سایر اجناس اعتبار وجود دارد، آیا در اینجا می توان صوری كالاهایی كه مجاز به خرید است فاكتور شود و به همان اندازه ریالی از آن كالایی كه اعتبار برای خرید آن اختصاص نداشته ، خرید كرد؟
جواب: مصرف نمودن اموال دولتی در غیر مواردی كه اجازه داده شده در حكم غصب است و موجب ضمان می باشد مگر آنكه با اجازه قانونی مقام مسئول بالاتر صورت بگیرد.
( استفتائات مقام معظم رهبری امام خامنه ای در سایت معظمً له به آدرس: leader.ir )
نظرات شما عزیزان: