توجه
بله، این "عقل" است که به نور "علم" میبیند و میشناسد و علم نیز یا در کتاب خلقت عرضه شده است و یا در کتاب وحی؛ اما تا آدمی به چیزی "توجه" نکند، نه آن را میبیند و نه میشناسد! اگر کسی به یک حکم عقلی یا دریافت علمی "توجه" نداشته باشد، عقل و علم به چه کارش میآید؟!
به عنوان مثال: اگر به یک اتاق نشیمن "توجه" نمودید، هم ظاهر اسباب و اثاثیه و نظم آن را میبینید و هم نتایج عقلی استنتاج مینمایید، مثل آن که میگویید: لابد کسی این اتاق را این چنین نظم داده و هدفش نیز مشخص میگردد که آیا برای نشیمن است و یا خوابیدن؟ و البته هر که نزدیکتر شود، و بیشتر و عمیقتر توجه کند، به جزئیات بیشتری علم مییابد و به نتایج عقلی بیشتری نیز میرسد. مثل آن که به "پارچه و دوختِ" مبلمان آن اتاق توجه نماید و یا به پنجره، پرده، نوری که به اتاق میتابد، امکانات تهویه و ... .
اگر کسی به آینه "توجه" نمود، از زاویهی دید خود، هر چه را که آینه منعکس نموده و نشان میدهد، میبیند و با تغییر جهت در زوایای گوناگون، چیزهای دیگری میبیند و اگر مقابلش بایستد و نور هم باشد، خودش را میبیند؛ اما اگر کسی به آینه توجه نکند، پشت کند، یا راه ورود نور را ببندد، یا چشمانش را ببندد، هیچ چیزی را در آن آینه نمیبیند؛ پس، علمی پیدا نمیکند و نتیجهی عقلی نیز نمیگیرد.
●- وقتی مشرکان به حضرت ابراهیم علیه السلام گفتند که ما ستاره، ماه و خورشید را میپرستیم و ایشان فرمودند که «من افول کنندگان را دوست ندارم»، برای معرفی آن چه که میپرستد، ابتدا به "توجه" خودش اشاره نمود. نفرمود که من "الله" را میپرستم، بلکه فرمود:
«إِنِّي وَجَّهْتُ وَجْهِيَ لِلَّذِي فَطَرَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ حَنِيفًا وَمَا أَنَا مِنَ الْمُشْرِكِينَ» (الأنعام، 79)
ترجمه: من روی (توجه و جهت) خود را به سوی (جهت) کسی کردم که آسمانها و زمین را آفریده؛ من در ایمان خود خالصم؛ و از مشرکان نیستم!
●- وقتی خداوند متعال میخواهد بندگانش را به دین حق و دین قیّم، که همان دین فطرت است هدایت نماید، میفرماید: «به دین حق توجه کنید – جهت گیری شما دین فطرت باشد»:
«فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ» (الرّوم، 30)
ترجمه: پس روی (توجه و جهت) خود را متوجّه آیین خالص پروردگار کن! این فطرتی است که خداوند، انسانها را بر آن آفریده؛ دگرگونی در آفرینش الهی نیست؛ این است آیین استوار؛ ولی اکثر مردم نمیدانند!
بنابراین، هر کسی که بیشتر "متوجه" توحید، معاد، اسلام، عمل صالح و ... بود، بیشتر هدایت میشود.
غفلت
وقتی گام نخست و رکن اصلی در شناخت، ایمان، هدایت و رشد، "توجه به حق" شد، گام نخست و رکن اصلی انحراف و بالتبع خطا و گناه نیز نقطهی مقابل "توجه"، یعنی "غفلت از حق" خواهد بود.
نیاز فقیر و مستمندی که نسبت به گنج و ثروت زیر پای خود "غافل" است، هرگز بر طرف نخواهد شد، چنان که نیازهای ملتی که از ثروتها، داراییها و نعمتهای خود غافلند، هرگز مرتفع نمیگردد.
کسی که از دوست غافل است، به او نزدیک نمیشود و از این دوستی بهرهای نمیبرد، چنان که اگر کسی از دشمن غفلت ورزد، به ناگاه مورد حمله، شبیخون و تهاجم قرار میگیرد و نابود میشود.
همین طور است وضع کسی که خداوند سبحان را میشناسد و به او ایمان هم دارد و به معاد و بازگشت به سوی او و حیات اخروی نیز معرفت و ایمان دارد، اما مشغولیتها، بازیها، سرگرم شدن به برآوردن هواهای نفسانی، شهوات و ...، او را نه تنها از یاد خدا و معاد غافل میسازد، بلکه خودش و سعادت دنیا و آخرت خودش را نیز فراموش مینماید، لذا از پوسته و مسیر انسانیت، که در بندگی خداوند سبحان محقق میگردد، خارج (فاسق) میشود! چنان که فرمود:
«وَلَا تَكُونُوا كَالَّذِينَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْسَاهُمْ أَنْفُسَهُمْ أُولَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ» (الحشر، 19)
ترجمه: و همچون کسانی نباشید که خدا را فراموش کردند و خدا نیز آنها را به «خود فراموشی» گرفتار کرد، آنها فاسقانند.
بنابراین، با توجه به حکم عقل، نور علم، کشش و گرایش قلب، و نیز دین فطرت و آموزهها و هشدارها و علوم وحی، علت اصلی هر انحرافی، همان فراموشی و غفلت از حقایق میباشد.
«يَعْلَمُونَ ظَاهِرًا مِنَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَهُمْ عَنِ الْآخِرَةِ هُمْ غَافِلُونَ» (الرّوم، 7)
ترجمه: آنها فقط ظاهری از زندگی دنیا را میدانند، و از آخرت (و پایان کار) غافلند!
خداوند متعال، در چندین آیه تکرار نموده که از اعمال بندگانش غافل نیست «وَمَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ»؛ و از بندگانش میخواهد که آنها نیز غفلت نورزند و غافل نگردند، تا رشد نموده و تقرب یابند. چرا که رشد و کمال، مرهون تجلی اسماء الله در آدمیست.
راه چاره - ذکر
وقتی کسی نسبت به چیزی غافل میگردد، تنها راه چاره این است که به او "یادآوری" شود؛ حال چه خودش به خودش یادآوری کند، چه دیگران به یادش بیاورند، و چه "توجه"، سبب یادآوری او گردد، و یادآوری، یعنی "ذکر".
فرض کنید که کسی به خاطر اشتغال به دنیا، از اقامهی نماز ظهر و عصرش غفلت ورزیده است و ناگاه چشمش به آفتابی که در حال غروب کردن است میافتد، و همین نگاه، سبب یادآوری (ذکر) میگردد، یعنی طبیعت به او متذکر میگردد – یا کسی وعدهای داده و فراموش کرده است و دیگری به یادش میآورد که قرار و وعدهات یادت نرود – و گاهی این غفلت و فراموشی به حدی عمیق و شدید است که بلایای گوناگون، برای یادآوریش رخ میدهد. در مَثَل مانند کسی است که فراموش کرده موادی را برای پختن و خوردن روی آتش چراغی گذاشته است و وقتی سوخت، متوجه میشود؛ ولی شاید دیگر دیر شده باشد!
برخی اذکار
ذکر فقط لفظی نیست، ذکر عقلی، ذکر علمی، ذکر قلبی و ذکر عملی، ذکر عبادی همه از مصادبق ذکر هستند.
●- نماز، ذکر (یادآوری) است، چنان که فرمود:
«إِنَّنِي أَنَا اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدْنِي وَأَقِمِ الصَّلَاةَ لِذِكْرِي» (طه، 14)
ترجمه: همان من «اللّه» هستم؛ إلهی (معبودی) جز من نیست! مرا بپرست، و نماز را برای یاد من بپادار!
●- قرآن کریم، خودش "ذکر" است، یکی از نامهای کلام الله مجید، "ذکر" است، چرا که سراسر (با خداشناسی، معادشناسی، ولایت شناسی، خودشناسی، دوست و دشمن شناسی و ...)، یادآور حقایق هستی و چه باید کردها و چه نباید کردها، برای رشد میباشد.
«أُولَئِكَ الَّذِينَ هَدَى اللَّهُ فَبِهُدَاهُمُ اقْتَدِهْ قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرَى لِلْعَالَمِينَ» (الأنعام، 90)
ترجمه: اينان كسانى هستند كه خدا هدايتشان كرده است پس به هدايت آنان اقتدا كن بگو من از شما هيچ مزدى بر اين [رسالت] نمىطلبم اين [قرآن] جز تذكرى (پند یادآورانه) براى جهانيان نيست.
«وَهَذَا صِرَاطُ رَبِّكَ مُسْتَقِيمًا قَدْ فَصَّلْنَا الْآيَاتِ لِقَوْمٍ يَذَّكَّرُونَ» (الآنعام، 126)
ترجمه: و راه راست پروردگارت همين است ما آيات [خود] را براى گروهى كه پند مىگيرند (متذکر میگردند)به روشنى بيان نمودهايم.
●- اسماء الله، و توجه به معانی، مفاهیم و عظمت آنها ذکر است، گفتن این اسمها در دل یا زبان، که ذهن و قلب را متوجه مینماید نیز همه ذکر و یادآوری است:
«قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَكَّى * وَذَكَرَ اسْمَ رَبِّهِ فَصَلَّى» (الأعلی، 14 و 15)
ترجمه: به یقین کسی که پاکی جست (و خود را تزکیه کرد)، رستگار شد * و نام پروردگارش را یاد کرد سپس نماز خواند.
«وَاذْكُرِ اسْمَ رَبِّكَ بُكْرَةً وَأَصِيلًا» (الإنسان، 25)
ترجمه: و نام پروردگارت را بامدادان و شامگاهان ياد كن.
●- یاد خدا و مطالعهی خلقت (عالم هستی)، و همین جهان مادی (زمین و آسمانی که میبینیم)، و خواندن کتاب خلقت، از زاویهی توحیدی «اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ» و توجه به حکمتها و ...، همه ذکر است – پس نگاه و توجه محققانه به طبیعت نیز اگر حکیمانه و الهی باشد، نشانههایی برای ذکر (یادآوری مبدأ، خالق و معاد) ذکر است:
«وَمَا ذَرَأَ لَكُمْ فِي الْأَرْضِ مُخْتَلِفًا أَلْوَانُهُ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً لِقَوْمٍ يَذَّكَّرُونَ» (النّحل، 13)
ترجمه: و [همچنين] آنچه را در زمين به رنگهاى گوناگون براى شما پديد آورد [مسخر شما ساخت] بى ترديد در اين [امور] براى مردمى كه پند مىگيرند نشانهاى است.
●- و خلاصه آن که ذهن و دل، باید به یاد خداوند سبحان و روز ملاقات باشد، آن وقت همه چیز و همه کار برای انسان "ذکر" میشود.
پس تنها راهکار برای توجه بیشتر و نیز مداوای "غفلت و فراموشی"، همان یادآوری [ذکر] میباشد که از طرق گوناگون حاصل میگردد.
مشارکت و هم افزایی - پرسش و نشانی لینک پاسخ، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی
پرسش:
آیا میشود بدون پرداختن به مباحث کلان و استدلالها و از جنبهی خودشناسی، بیان نمود که اولین و اصلیترین گام در ایمان، و یا در کفر و یا معصیت چیست؟
پاسخ:
http://www.x-shobhe.com/shobhe/10107.html
نظرات شما عزیزان: