اصبغ بن نباته گفته است در محضر مولايم، اميرمؤمنان علي (عليه السلام) بودم. حارث همداني به همراه جمعي از شيعيان به ديدار آن حضرت تشرف پيدا کرد. حارث مريض بود و با سختي قدم بر مي داشت. همين که علي بن ابي طالب (عليه السلام) متوجه آمدن او شد، چند قدمي به استقبال وي رفت، زيرا براي حارث قدر و منزلت والائي قائل بود. حضرت اميرمؤمنان (عليه السلام) پس از خير مقدم و سخنان کوتاهي فرمود: أُبَشِّرُکَ يَا حَارِثُ لَتَعرِفَنِّي عِندَ المَمَاتِ وَ عِندَ الصِّرَاطِ وَ عِندَ الحَوضِ وَ عِندَ المُقَاسَمَةِ، قَالَ الحَارِثُ: وَ مَا المُقَاسَمَةُ؟ قَالَ (عليه السلام) مُقَاسَمَةُ النَّارِ، أُقَاسِمُهَا قِسمَةً صَحِيحَةً أَقُولُ هَذَا وَليِّي فَاتُرکِيهِ وَ هَذَا عَدُوِّي فَخُذِيهِ؛ بشارت باد تو را اي حارث [همداني] هر آينه مرا به هنگام مرگ خواهي شناخت و به هنگام عبور از صراط و در نزد حوض کوثر و به هنگام مقاسمه، عرض کرد: مقاسمه چيست؟ امام (عليه السلام) فرمود: تقسيم آتش. من آن را به طور صحيح تقسيم مي کنم؛ يعني هر کس با نظر ما به سوي بهشت و يا جهنم خواهد رفت و نتيجه اعمال صحيح خويش را خواهد ديد. من مي گويم اين شخص از اولياي ماست. پس رهايش کنيد، به بهشت خواهد رفت و يا آن ديگر از دشمنان ماست، او را بگيريد و به عذابش برسانيد... . يَا حَارِ هَمدَانَ مَن يَمُت يَرَني *** مِن مُؤمنٍ أو مُنَافِقٍ قُبُلاً اي حارث همداني! هر کس از انسان ها (مؤمن و منافق) که در آغوش مرگ قرار گيرد مرا مي بيند. تعيين سرنوشت و مقدّرات يک ساله انسان در « ليلة القدر » از جمله عقايد ژرف امت اسلامي است که مذاهب و فرقه هاي مختلف بر آن اعتراف کرده و گفته اند: در شب قدر آن گاه که مقدّرات الهي به رشته تحرير درآمد، جهت حتمي و قطعي شدنش به خدمت حضرت بقيّة الله الاعظم (عجل الله تعالي فرجه الشريف) خواهند رساند. در آن وقت جلوه ي سلطنت و عظمت و جلالت خليفة اللهي او به مرحله ي ظهور مي رسد. امضاي او بسياري از برکات و نعمات را براي افراد و گروه ها و جمعيت ها به دنبال دارد؛ همان طور که تأييد او ذلّت و سياه بختي و تيره روزي برخي ديگر که مقدمات را خود فراهم کرده اند، به دنبال خواهد داشت. منبع مقاله :
سپس اميرالمؤمنين (عليه السلام) دست حارث همداني را گرفت و به طرفي رفتند و فرمود: اي حارث! من دستت را گرفتم؛ همان طور که پيامبر خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) روزي دست مرا گرفت و با من گفت و گو کرد. من از حسادت قريش و منافقان نسبت به خود شکوه کردم و از آن چه بر من روا داشتند ناليدم. رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: آن گاه که قيامت بر پا شود من به ريسمان الهي و به دامن عرشِ اطمينان آفرينش چنگ مي زنم و تو يا علي! دامن مرا خواهي گرفت و ذريه تو به تو تمسّک مي جويند. آن گاه شيعيان تو به حريم و محدوده ي امن شما وارد مي شوند و از عصمت و امنيت والائي برخوردار خواهند شد. در آن هنگام خداوند – عزّو جلّ – با پيامبر گرامي اش چه برخورد زيبايي خواهد نمود و چه نعمت هايي را در اختيارش خواهد گذاشت و پيامبر با جانشين خود چه خواهد کرد؟! سپس فرمود: آرام باش اي حارث همداني! چيزي از عمر طولاني دنيا باقي نمانده است. تو با هر کس که دوست داري محشور خواهي شد و هر آن چه را انجام داده اي نصيبت مي گردد و پاداش آن را خواهي ديد. [اميرمؤمنان (عليه السلام) جملات فوق را سه بار تکرار کردند]
حارث از جاي خود برخاست، در حالي که ردايش بر روي زمين کشيده مي شد، با خود مي گفت: ما که غصه اي نداريم چه زماني مرگ ما را در مي يابد و يا توفيق ملاقات با مرگ [عزرائيل] را پيدا کنيم.
اين خبر در سندهاي متعدد و گوناگون ذکر شده است. ابوهاشم سيد حميري – رحمة الله عليه – مطالب فوق را از زبان امير بيان (عليه السلام) خطاب به حارث همداني چنين سروده است:
يَعرِفُنِي طَرفُهُ وَ أَعرِفُهُ *** بِنَعتِهِ وَ اسمِهِ وَ مَا عَمِلا
وَ أنتَ عِندَ الصِّرَاطِ تَعرِفُنِي *** فَلا تَخَف عَثرَةً وَ لا زَلَلاً
أَسقِيکَ مِن بَارِدٍ عَلَي ظَمَإِ *** تَخَالُهُ فِي الحَلاوَةِ العَسَلا
أَقُولُ لِلنَّارِ حِينَ تُوقَفُ لِلعَرضِ *** دَعِيهِ لا تَقبَلِي الرَّجُلا
دَعِيهِ لا تَقرَبِيهِ إِنَّ لَهُ *** حَبلاً بِحَبلِ الوَصِيِّ مُتَّصِلاً (3)
او با چشم خويش مرا مي شناسد و من او را با همه ي صفات و نام و نشان و آن چه انجام داده است نيز مي شناسم.
و تو اي حارث! به هنگام عبور از صراط مرا خواهي شناخت. پس از هيچ گونه لغزش و غفلتي بر خود بيم ناک مباش.
من تو را از آب گوارا و سردي که گويا در شيريني و گوارا بودن همانند عسل [مُصفّي] است سيراب خواهم نمود.
من آن گاه که آتش جهنم شعله کشد و به سوي افراد نزديک شود، فرمان خواهم داد که اي آتش نزديک نشو و آن کس را در بر مگير!
او را به حال خويش واگذاريد و به او نزديک نشو، زيرا او داراي پيوند و اتصال به [حبل الله المتين] وصي رسول خدا [صلي الله عليه و آله و سلم] است.
امام موسي بن جعفر (عليها السلام) در تشييع جنازه ي خاتم شيعه (شطيطه) نيشابوري شرکت نمود. چون مراسم به پايان رسيد، به محمد بن علي نيشابوري (نماينده ي مردم نيشابور در امر وجوهات و اموال متعلقه به امام معصوم (عليه السلام) بود) فرمود: به دوستان و شيعيان ما بگوييد: إِنّي وَ مَن يَجزِي مَجرَايَ مِنَ الأَئِمَّةِ لا بُدَّ لَنَا مِن حُضُورِ جَنَائِزِکُم فِي أيِّ بَلَدٍ کُنتُم فَاتَّقُوااللهَ فِي أَنفُسِکُم؛ همانا من و هر کس از امامان معصوم که در جاي گاه امامت خويش باشند به هنگام مرگ و تشييع جنازه شما حاضر مي شويم، در هر شهري (و مکاني) که مرگ شما اتّفاق افتد. پس نسبت به صيانت و حفاظت از جان هاي خود تقواي الهي را در نظر بگيريد و حدود و ثغور حريم الهي را مراعات کنيد. (4)
6. مقدّرات مردم در ليلة القدر
خداوند سبحان توسط فرشتگان خويش برنامه يک ساله ي بندگانش را اندازه گيري و تعيين مي کند و بر همان اساس حکم مي نمايد. بعد هم توسط عوامل اجرايي حضرت حق – جلّ و علا – در مسير عينيت و وجود خارجي قرار خواهد گرفت.
مفسّر بزرگ، علامه طباطبايي (رحمه الله) گفته است: مراد از قدر [ليلة القدر] اندازه گيري است. پس شب قدر، شب سنجش نيازمندي ها و تعيين خواسته هاست. خداي – تعالي – در آن شب، حوادث يک ساله را يعني از آن شب قدر تا شب قدر سال آينده را تقدير مي کنند؛ زندگي، مرگ، ازدواج، طلاق، حج بيت الله الحرام، انجام حسنات و دوري از بدي ها و زشتي ها، رزق، سعادت، شقاوت و چيزهاي ديگر از اين قبيل را مقدّر مي سازد. آيه سوره دخان هم که در وصف شب قدر است بر اين معنا دلالت دارد: (فِيهَا يُفْرَقُ كُلُّ أَمْرٍ حَكِيمٍ * أَمْرًا مِّنْ عِندِنَا إِنَّا كُنَّا مُرْسِلِينَ * رَحْمَةً مِّن رَّبِّكَ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ)؛ (5) » در آن شب [قدر] هر حادثه اي که بايد واقع شود خصوصياتش مشخص و محدود مي گردد. اين امري است تخلف ناپذير؛ امري است از ناحيه ي ما و ماييم فرستنده رحمت از ناحيه پروردگارت.
فرق به معناي جداسازي و مشخص کردن دو چيز از يک ديگر است و فرق و جدايي هر امر حکيم غير از اين معنا ندارد که آن امر و واقعه اي که بايد رخ دهد را با تقدير و اندازه گيري مشخص سازند. (6)
امام جعفر صادق (عليه السلام) فرمود: فِي لَيلَةِ تِسعَ عَشرَةَ مِن شَهرِ رَمَضَانَ التَّقدِيرُ وَ فِي لَيلَةِ إِحدَي وَ عِشرِينَ القَضَاءُ وَ فِي لَيلَةِ ثَلاثٍ وَ عَشرِينَ إبرَامُ مَا يَکُونُ فِي السَّنّةِ إِلَي مِثلِهَا لِلهِ جَلَّ ثَنَاؤُهُ أَن يَفعَلَ مَا يَشَاءُ فِي خَلقِهِ (7)؛ در شب نوزدهم ماه رمضان، مقدرّات [تقدير و اندازه گيري] انجام مي شود و در شب بيست و يکم ماه رمضان احکام الهي قطعي مي گردد و در شب بيست و سوم ماه رمضان احکام قطعيه جهت اجرا به تصويب نهايي مي رسد.
پس سير مراحل اين احکام براي مدت يک سال تا همان شب خواهد بود که خداوند – عزّ و جلّ – با اختيار کامل آن چه را بخواهد براي آفريدگان خويش انجام مي دهد و نيز امام صادق (عليه السلام) در ذيل آيات سوره قدر مي فرمود: إِذَا کَانَ لَيلَةُ القَدرِ نَزَلَتِ المَلائَکةُ وَ الرُّوحُ وَ الکَتَبَهُ إِلَي سَمَاءِ الدُّنيَا فَيَکتُبُونَ مَا يَکُونَ مِن قَضَاء اللهِ تَعَالَي فِي تِلکَ السَّنَةِ؛ (8) آن گاه که شب قدر فرا رسد فرشتگان به همراه روح [فرشته اي خاص] و کاتبان و نويسندگان خاص به آسمان دنيا فرود خواهند آمد. سپس احکام قطعي الهي را به تحرير در مي آورند که اين احکام، الزامي است و در طول سال به اجرا درمي آيد.
امام عصر (عجل الله تعالي فرجه الشريف) و تصويب مقدّرات
مردي در محضر امام باقر (عليه السلام) بود، پرسيد: يابن رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم)! شما شب قدر را مي شناسيد؟
امام (عليه السلام) فرمود: کيف لا نعرف ليلة القدر و الملائکةُ يطوفون بنا فيها؛ (9) چگونه شب قدر بر ما شناخته نباشد در حالي که فرشتگان الهي بر گرد ما طواف مي کنند و ما محور همه ي امور خواهيم بود و نيز امام صادق (عليه السلام) در تفسير آيه شريفه ي (تَنَزَّلُ الْمَلَائِكَةُ وَالرُّوحُ فِيهَا... )؛ فرمود: تَنَزَّلُ الْمَلَائِكَةُ وَ رُوحُ القُدُسِ عَلَي إِمَامِ الزَّمَانِ وَ يَدفَعُونَ إِلَيهِ مَا قَد کَتَبُوه (10)؛ فرشتگان به همراه روح القدس از آسمان در شب قدر فرود مي آيند و بر امام زمان (عليه السلام) وارد مي شوند؛ آن گاه آن چه از مقدّرات را که مکتوب داشته اند جهت امضاي نهايي به محضر مبارک آن حضرت تحويل مي دهند و در روايتي ديگر از امام صادق (عليه السلام) رسيده است که به محمد بن عمران فرمود:
در شب قدر مقدّرات جهت امضا و پايان بخشي آن به دست او مي رسد. او آن ها را امضاي نهايي خواهد نمود و به مقدرات سالانه تا شب قدر آينده پايان مي بخشد. عرض کرد: جانم به فدايت! به چه کسي مقدرات الهي ختم مي شود و امضاي نهايي را خواهد کرد؟
امام صادق (عليه السلام) فرمود: به صاحب [الزمان] شما و چنان چه او نبود، مقدرات هر کس از سوي خداوند در آن سال شناخته نمي شد. (11)
پس از مجموعه ي آيات و روايات معلوم مي شود خشنودي حضرت بقيّة الله الاعظم در شب قدر از اهميت والائي برخوردار است و همه چيز در پايان کار به امضاي نهايي پربرکت او بستگي دارد، زيرا خشنودي و تأييد او، کاشف از رضايت حضرت حق است و اين اراده ي باري تعالي است که تا او امضاي نهايي را نکند مقدّرات قطعيّت نيابد. از اين رو در روايات زيادي، دعا براي او و فرجش را بر دعاهاي ديگر مقدم داريد و گفته شده است بهترين دعاها درخواست ياري و پيروزي و اعانت بر او و امر فرج او مي باشد و در دستورالعمل هاي شب بيست و سوم ماه رمضان آمده است:
در همه ي حالات خويش چه در رکوع و چه در سجود و چه در قيام و يا نشسته که مشغول نيايش هستيد براي امام زمان خويش با مضامين و يا الفاظ ذيل دعا کنيد:
بار خدايا! براي حجة بن الحسن المهدي در اين ساعت و يا هر ساعتي ديگر، ولي و نگه دارنده و رهبر ياري رسان و راهنما و مُعين باش تا زمين را از عدل و داد پرکند و براي مدت طولاني از وجود پربرکتش مردم بهره مند گردند. (12)
پينوشتها:
1. علامه ميرداماد، مناهج الشارعين، ص 590.
2. الفروع من الکافي، ج 3، ص 323، ح 10 و تهذيب الاحکام، ج 2، ص 300، ح 5، ب 13.
3. بحارالانوار، ج 6، ص 178؛ ج 65، ص 120؛ أمالي شيخ طوسي، ص 625، مجلس 30 و أمالي شيخ مفيد، ص 3، مجلس اول روز شنبه. (لازم به ذکر است اختلاف اندکي در برخي از بندها، آن هم در لغات آمده است که حائز اهميت نيست.)
4. ميرزا محمد تقي موسوي اصفهاني، مکيال المکارم في فوائد الدعاء للقائم، ج1، ص 103، ح 90.
5. دخان، آيه 4 – 6.
6. الميزان في تفسير القرآن، ج 20، ص 379.
7. وسائل الشيعة، ج 10، ص 357، ح 13596.
8. ملامحسن فيض کاشاني، تفسير الصافي، ج 5 ص 353 و بحارالأنوار، ج 40، ص 100.
9. تفسير القمي، ج 2، ص 431 و تفسير الصافي، ج 5، ص 353.
10. بحارالأنوار، ج 94، ص 14 و ملامحسن فيض کاشاني، تفسير أصفي، ج 2، ص 1463.
11. بحارالانوار،ج 94، ص 20.
12. در جاهاي ديگر به مناسبت هاي مختلف روايات و دعاهاي منصوص ذکر شده است و در اين جا نيازي به تکرارآن نمي باشد.
زماني، احمد؛ (1393)، انديشه انتظار (شناخت امام عصر(عج) و چگونگي حکومت جهاني صالحان)، قم: بوستان کتاب، چاپ پنجم
نظرات شما عزیزان: