مهرعلیست با تو،با توست تیغ حیدر
شاه نسیم و طوفان، صاحب زمان کجایی
دنیا اسیر گشته در بند ظلم و بیداد
ای مصلح جهانی، صاحب زمان کجایی
یارمن رخسارماهش دیدنی است
دستهای گرم اوبوسیدنی است
یارمن مرهم به سینه می دهد
یارمن بوی مدینه می دهددل من نور نداردبیا
دل من شور نداردبیا
تو که هم نوری وشوربیااز فکر گناه پاک بودن عشق است
از هجر تو سینه چاک بودن عشق است
آن لحظه که راه میروی آقاجان
زیر قدم تو خاک بودن عشق استتو می آیی و چشم های مرا برای شکفتن؛
خبر می کنی
اگر خسته باشم از این انتظار؛
به این خسته آخر نظر می کنی
برای بوسه برپای تودلبر
شبیه خاک پایت شوق دارم
عنایت کن مراباطرفة العین
برآن طرف نگاهت شوق دارمتا کی برای دیدن رویت دعا کنم؟
تا کی دو دست خویش به سوی خدا کنم؟
در پیشگاه قدس تو از خاک کمترم
بگذار خاک پای تو را طوطیا کنم
نظرات شما عزیزان: