مراحل تسلط شیطان
خداوند در قرآن کریم سوره زخرف در آیات 36 و 37 می فرماید:
«وَمَن یَعْشُ عَن ذِكْرِ الرَّحْمَنِ نُقَیِّضْ لَهُ شَیْطَانًا فَهُوَ لَهُ قَرِینٌ
وَإِنَّهُمْ لَیَصُدُّونَهُمْ عَنِ السَّبِیلِ وَیَحْسَبُونَ أَنَّهُم مُّهْتَدُونَ »
(و هر گاه که از یاد خدای رحمن روی گردان شود شیطانی بر او می گماریم که همراه و دمساز وی گردد.
و آنها (شیاطین) مردم را از راه حق باز می دارند ولی گمان می کنند که هدایت یافته اند.)
سیاست های شیطان برای گمراهی مردم گام به گام است: (خطوات)
مرحله اول القای وسوسه است. (وسوس الیه)
مرحله دوم تماس می گیرد. (مسهم طائف)
مرحله سوم در قلب نفوذ کرده وجای می گیرد. (فی صدورالناس)
مرحله چهارم در روح می ماند. (فهو له قرین)
مرحله پنجم انسان را عضو حزب خود قرار می دهد. (حزب الشیطان)
مرحله ششم سر پرست انسان می شود. (ومن یتخذ الشیطان ولیا)
مرحله هفتم انسان خود یک شیطان می شود. (شیاطن الانس و الجن)
حضرت علی (علیه السلام) در نهج البلاغه (خطبه 7) می فرماید:«شیطان در روح انسان تخم گذاری می کند» «فباض و فرخ فی صدورهم»
کار شیطان تزیین و وسوسه است
شیطان دشمن اوج گرفتن انسان و مانع راه کمال اوست. البته شیطان قادر نیست انسان را به کاری مجبور کند بلکه کار شیطان فقط تزیین و وسوسه است:
خداوند در قرآن می فرماید:
« وَقَالَ الشَّیْطَانُ لَمَّا قُضِیَ الأَمْرُ إِنَّ اللّهَ وَعَدَكُمْ وَعْدَ الْحَقِّ وَوَعَدتُّكُمْ فَأَخْلَفْتُكُمْ وَمَا كَانَ لِیَ عَلَیْكُم مِّن سُلْطَانٍ إِلاَّ أَن دَعَوْتُكُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لِی فَلاَ تَلُومُونِی وَلُومُواْ أَنفُسَكُم مَّا أَنَاْ بِمُصْرِخِكُمْ وَمَا أَنتُمْ بِمُصْرِخِیَّ إِنِّی كَفَرْتُ بِمَآ أَشْرَكْتُمُونِ مِن قَبْلُ إِنَّ الظَّالِمِینَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ »؛
وسوسه و جنگ بی پایان شیطان با انسان ادامه دارد. اگر او از یکی از راههای گمراه کردن انسان که در پیش گرفته، ناامید شود راه دیگری بر میگزیند و آنقدر در هدف خود که همانا به گمراهی کشاندن افراد میباشد، مداومت میکند تا به هدفش نایل شود. او مصمم است و مستمرعمل میکند تا بالأخره انسان را رهسپار دوزخ کند
چون کار به پایان آید، شیطان گوید:
خدا به شما وعده داد و وعده او، درست بود و من نیز به شما وعده دادم ولی وعده خود خلاف کردم و برایتان هیچ دلیل وبرهانی نیاوردم ، جز آنکه دعوتتان کردم شما نیز دعوت مرا اجابت کردید، پس مرا ملامت مکنید، خود را ملامت کنید نه من فریادرس شمایم ،نه شما فریادرس من از اینکه مرا پیش از این شریک خدا کرده بودید بیزارم زیرا برای ستمکاران عذابی است دردآور.(سوره ابراهیم،آیه22)
در تفسیر «المیزان» در ذیل همین آیه آمده:
خداوند در این آیه هر گونه سلطه ظاهرى و معنوى را از شیطان نفى کرده؛ یعنى، نه چنین قدرتى دارد که در اراده انسان نفوذ کند و چیزى را بر او تحمیل کند و بر کارى اجبار نماید ؛نه دلیل و برهانى دارد تا عقل و اندیشه انسان را تحت تصرف خود قرار دهد و در نتیجه انسان را ناچار به پذیرش القائات خود بکند.
تنها نقشى که او در زندگى انسان دارد، دعوت به سوى باطل است .
دعوت شیطان از طریق نفس اماره وجود انسان صورت می گیرد . در واقع نیروهای اماره در وجود انسان در طول القائات شیطانی قرار دارد . شیطان بی واسطه آمادگی درونی انسان ، نمی تواند کاری صورت دهد. پس شیطان هیچ تسلطی بر انسان ندارد.»
با توجه به وجود امیال و هواهای نفسانی و غریزی در وجود انسان و آلوده بودن روح آدمیان به برخی رذائل اخلاقی، زمینه آلودگی به گناه و انحراف در او وجود دارد. البته در این راه وسوسه ها و مقدمههای شیطان بیتأثیر نیست، لکن نه در آن حد که اگر شیطان نبود،انسان هیچگاه میل به گناه و خطا و انحراف پیدا نمیکرد.
شیطان دنیا را در نظر انسان زیبا و حسرت انگیز جلوه می دهد و از این طریق اندیشه حرکت به سوی خدا را از ذهن و دل او می زداید، خداوند در قرآن می فرماید:
«اسْتَحْوَذَ عَلَیْهِمُ الشَّیْطَانُ فَأَنسَاهُمْ ذِكْرَ اللَّهِ»؛
شیطان بر آنان چیره شده و خدا را از یادشان برده است. (سوره مجادله، آیه 19)
دعوت به گناهان از سوی او، از گناهان کوچک و گاه از انجام مکروهات و ترک مستحبات آغاز میشود، تا انسان را به گناهان صغیره و تکرار آن و رسیدن به کبائر و بالاخره سست کردن عقاید فرد و کفر و ارتداد بکشاند
البته در یک معنای عام واژه شیطان به همه اسباب شر اطلاق می گردد به همین علت انسانهایی که نقش شیطان را ایفا می کنند، خودشان نوعی شیطان هستند:
خداوند در قرآن می فرماید:
«الَّذی یُوَسْوِسُ فی صُدُورِ النَّاسِ*مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ»؛
آن کس که در سینه های مردم وسوسه می کند، چه از جن و چه از انس. (سوره ناس، آیه 5 و 6)
اگر خود ابلیس بود و از او می پرسیدی که ای شیطان، راه تسلط تو بر من چیست؟ و او به تو پاسخ می داد، حاضر بودی که مراقبت کنی که آن راه ها را بر شیطان ببندی؟
یا یک گوشت در است و دیگری دروازه. انگار که نفهمیدی که تسلط شیطان بر تو چیست و چه مضراتی برایت دارد.. انگار نفهمیدی که او دشمن توست که می خواهد تو را قاطر خود کند...
انگار نفهمیدی که دشمن چیست ، حمله می کند ، می کشد ، تکه تکه ات می کند ، تو را کباب می کند و اگر دلچسبش بودی می خورد. دشمن که رحم نمی کند. دشمن که مقام به تو نمی دهد. دشمن، دشمنی می کند.
از او پرسیدند که راه تسلط تو بر ما چیست؟ رسولُ اللّه ِ صلی الله علیه و آله: بَینَما موسی علیه السلام جالِسا إذ أقبَلَ إبلیسُ ......... قالَ موسی: فَأخبِرْنی بِالذَّنبِ الذی إذا أذنَبَهُ ابنُ آدَمَ استَحوَذتَ علَیهِ. قالَ: إذا أعجَبَتهُ نَفسُهُ، و استَکثَرَ عَمَلَهُ، و صَغُرَ فی عَینِهِ ذَنبُهُ. (الکافی: 2/314/8.)
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: موسی علیه السلام نشسته بود که ابلیس نزد او آمد... موسی فرمود: مرا از آن گناهی خبر ده که اگر آدمی مرتکبش شود تو بر او استیلا می یابی؟ ابلیس گفت: هر گاه خود پسند شود، و عملش را زیاد بیند، و گناهش در نظرش خُرد آید.
او سه راه را جواب داد. تو این راه ها را بر او ببند. راه را بر دشمنت ببند تا سلطنت دست خدا باشد.
راه اول: إذا أعجَبَتهُ نَفسُهُ هر گاه خود پسند شود.
راه دوم: و استَکثَرَ عَمَلَهُ و عملش را زیاد بیند.
راه سوم: و صَغُرَ فی عَینِهِ ذَنبُهُ . و گناهش در نظرش خُرد آید.
خیــلی از این سه راه مراقبت کن.... پروردگارا، ایاک نبعد و ایاک نستعین...
پوشاندن لباس شرعی به اعمال زشت، با توجیحات شیطانی
شیطان آنچنان زمینهها را برای انسان فراهم میکند که او را فریب بدهد، و انسان را توجیه کند که حتی گاهی لباس واجب شرعی هم به کار خلافش میپوشاند که این کار واجب شرعی است، او انسان را در دامی میبرد که افتادن همانا و نابود شدن و سوختن آخرتش همان.
خداوند در قرآن کریم میفرماید:
«تَاللّهِ لَقَدْ أَرْسَلْنَا إِلَى أُمَمٍ مِّن قَبْلِكَ فَزَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطَانُ أَعْمَالَهُمْ فَهُوَ وَلِیُّهُمُ الْیَوْمَ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ ؛
سوگند به خدا که به سوی امت های پیش از تو رسولانی فرستادیم، اما شیطان اعمالشان را برایشان آراست و امروز هم سرپرستشان هم اوست و مجازات دردناکی برای آنهاست»(سوره نحل/آیه 63)
زینت یعنی هر چیز زیبا و دوست داشتنی که به چیز دیگری ضمیمه میشود و به آن زیبایی میبخشد و مرغوب و محبوبش قرار میدهد، به گونهای که طالب زینت ، به طمع رسیدن به آن حرکت میکند و از فواید یا ضررهایش بهره یا خسران میبیند.
خداوند در این آیه هر گونه سلطه ظاهرى و معنوى را از شیطان نفى کرده؛ یعنى، نه چنین قدرتى دارد که در اراده انسان نفوذ کند و چیزى را بر او تحمیل کند و بر کارى اجبار نماید ؛نه دلیل و برهانى دارد تا عقل و اندیشه انسان را تحت تصرف خود قرار دهد و در نتیجه انسان را ناچار به پذیرش القائات خود بکند. تنها نقشى که او در زندگى انسان دارد، دعوت به سوى باطل است
سیاست موزیانه شیطان
چون انسان دارای فطرت پاک و توحیدی است، ارتکاب به گناه برایش مشکل است و در ابتدای امر، حتی ارتکاب به آن برایش غیر ممکن به نظر میرسد.
شیطان چون از فطرت پاک آدمی آگاه است، به صورت گام به گام و تدریجی شروع به کار میکند، تا به تدریج فرد را آماده انجام گناهان کبیره وحتی کفرو ارتداد و بدعت گزاری و... نماید.
بنابراین دعوت به گناهان از سوی او، از گناهان کوچک و گاه از انجام مکروهات و ترک مستحبات آغاز میشود، تا انسان را به گناهان صغیره و تکرار آن و رسیدن به کبائر و بالاخره سست کردن عقاید فرد و کفر و ارتداد بکشاند.
او گناهان را در نظر فرد کوچک و زیبا جلوه میدهد و ترس از عذاب را از یادش میبرد، تا آرام او را در مرداب گمراهی فرو برد.
واضح است که وسوسه و جنگ بی پایان شیطان با انسان ادامه دارد. اگر او از یکی از راههای گمراه کردن انسان که در پیش گرفته، ناامید شود راه دیگری بر میگزیند و آنقدر در هدف خود که همانا به گمراهی کشاندن افراد میباشد، مداومت میکند تا به هدفش نایل شود.او مصمم است و مستمر عمل میکند تا بالأخره انسان را رهسپار دوزخ کند
منابع:
دقایق با قرآن، محسن قرائتی، ص 354 و 355.
سایت پاسخگو
سایت ایده ها
نظرات شما عزیزان: