در این شرایط سازمان در اتحاد با بنى صدر و چرخش سريع به سوى غرب، به سمتى روى كرد كه حذف حاكميت جمهورى اسلامى ایران را ضرورى تلقى مى نمود. عراق هم جاى خود داشت و مهمترين و «آينده دارترين» حامى سازمان بود.
نخستين علايم و اولين جرقه هاى رويكرد سازمان به غرب، در تابستان 1359 توسط رجوى بروز پيدا كرد. در آن زمان، نشانه هاى تشديد تضاد بين ايران و عراق آشكارتر شده ولى هنوز جنگى درنگرفته بود.در اين ميان، تقويت اتحاد با بنى صدر و از طريق او، جلب رضايت فرانسوى ها ـ به خاطر سمپاتى موجود ميان فرانسوى ها و بنى صدر ـ مى توانست روند موردنظر سازمان را تسريع بخشد.
رجوى دراين زمان با دو نشريه «اونتيا»ارگان حزب کمونیست ایتالیا و«ليبراسيون» ارگان حزب سوسیالیست فرانسه مصاحبه كرد و صريحا مواضع مخالف خود و سازمانش را با امام خمينى(ره) و «اسلام امام» علنى نمود. او «اسلام مجاهدين» را مترقى و ضدارتجاعى و «اسلام امام» را ارتجاعى بيان كرد و كوشيد تا چنين بنماياند كه اسلام سازمان با ليبراليسم و دموكراسى سازگارتر است.
در ماه هاى نخستينِ پيروزى انقلاب اسلامى، هيچ گونه تماسى با غرب و حتى كوتاه آمدن نسبت به مواضع ضدغربى، براى سازمان توجيه پذير نمى نمود؛ يعنى آن قدر كه ارتباط پنهان و حتى تعامل اطلاعاتى و جاسوسى با شوروى (از منظرسازمان) طبيعى به نظر مى رسيد، چنين ارتباط هايى ـ ولو بسيار رقيق تر ـ با غرب، (از منظر همگان)، غيرطبيعى و ضدارزش تلقى مى شد. سازمان يك استثنا دركارآورده بود كه هر از چند گاه اززبان يكى از سران آن بيان مى شد و آن، ناگزيرى اين جريان به «اقدام غيرقانونى»يا توسل ورجوع به «وسايل غيرقانونى» در صورت لبريز شدن كاسه صبر ايشان بود. توافق پنهان با فرانسه از آن جمله بود.
روابط سازمان با دولت بعثى عراق
درست در آستانه سقوط نظام پهلوى در 22 بهمن ماه 1357، سازمان مجاهدين خلق ايران ساختمان بزرگ و مجهزى را كه متعلق به يكى از مؤسسات وابسته به دربار شاه يعنى «بنياد پهلوى» بود، اشغال كرد و آن را به عنوان دفتر مركزى سازمان اعلام نمود.
اين ساختمان ديوار به ديوار سفارت عراق در تهران قرار داشت. اين همسايگى باعث مى شد كه ارتباط بين عناصر بعثى و مجاهدين خلق هرگز لو نرود. پس از چند ماه، اين ساختمان به وسيله دادگاه انقلاب اسلامى ـ پس از يكى دوماه كشمكش و مقاومت عناصر سازمان ـتصرف گرديد.گفته مى شد كه جز قسمتى از زيرزمين ساختمان كه به عنوان آشپزخانه ازآن استفاده مى شده است و نيز قسمت كوچكى از طبقه همكف كه مربوط به انتظامات ستاد مجاهدين خلق بود، بقيه نقاط زيرزمين و طبقه همكف به طور كلى مسدود و ورود بدان ممنوع بود.
سازمان مجاهدین خلق و جنگ تحميلى صدام به ایران
سازمان، در تاريخ 20 شهريور ماه 1359، در حالى كه انتشار نشريه مجاهد را از تيرماه قطع كرده بود، طى اطلاعيه اى كه در مورد حوادث و تحركات تجاوزكارانه ارتش بعث عراق و مزدوران آن در مرزهاى غربى كشور انتشار داد، با «محكوم كردن استبداد حاكم بر عراق» چنين اعلام داشت:
سازمان مجاهدين خلق ايران، ضمن ابراز تأسّف شديد از همه خسارات جانى و مالى جنگ هاى غرب كشور و تسليت به تمامى خلق قهرمانمان، بدين وسيله اعلام آمادگى مى كند تا چنانچه مقامات كشور مجاز نمايند، در دفاع از مرزها و شهرها و هموطنانى كه تحت تهاجم استبداد بعثى حاكم بر عراق و يا مزدوران شاه خائن (امثال پاليزبان) واقع شده اند، شركت كند.
در شرايطى كه همزمان با اوج گيرى برخوردهاى نظامى عراق و ايران در مرزهاى غربى و جنوبى کشور، در عرصه داخلى، كماكان سازمان به مثابه يك عامل اصلى تشديد تنش ها و درگيرى هاى داخلى در شهرهاى مختلف كشور محسوب مى گرديد، ولى مع الوصف بعد از آغاز تجاوز سراسرى رژيم صدام به ايران در 31 شهريور 59، موضع تبليغاتى قبلى سازمان مبنى بر آمادگى براى دفاع، مجددا تكرار شد:
سازمان مجاهدين خلق ايران طى اطلاعيه اى به تاريخ اول مهرضمن محكوم كردن تجاوزات عراق مجددا براى دفاع از ميهن و مردم اعلام آمادگى مى كند.
اما اين اطلاعيه و اطلاعيه هاى قبلى و بعدى، تا دهم آبان ماه كه سازمان يك شماره فوق العاده
مجاهد منتشرساخت، انتشار و بازتاب چندانى نمى يافت. عملاً هم،دفاتر واعضا و وابستگان سازمان درگير خطوط تشكيلاتى«افزايش تشنج اجتماعى» بودند و موضوع تهاجم دشمن به كشور، هيچ جايگاه جدّى و مؤثرى در خط مشى سازمان پيدا نكرده بود، چنانكه در آينده هم پيدا نكرد.
در مورد چگونگى انعكاس اطلاعيه هاى مذكور در مطبوعات لازم به ذكر است كه روزنامه كيهان در تاريخ 22 مهرماه 59 متن تلگرام هواداران سازمان در اهواز به استاندار خوزستان را درج نمود كه طى آن به اطلاعيه هاى 20 شهريور و اول مهر اشاره و استناد گشته و مضمون آن بازگو شده بود.
کیهان 22 مهر 1359
سازمان همچنين، در پنجم مهرماه 1359، طى اطلاعيه اى تأكيد كرد:
... در شرايط حسّاس و خطير كنونى كه بر اين ميهن حاكم است، كليه نيروها بايد متّحدا در دفاع از كشور در برابر تجاوز و تهاجم خارجى عمل كنند.
در شرايطى كه لزوم وحدت عام و فراگير ـ كه مجاهدين خلق نيز به آن اذعان داشتند ـ در قبال تجاوز وسيع عراق به خاك ايران بر كسى پوشيده نبود، در عرصه درگيرى هاى سياسى داخل كشور، سازمان از مواضع واگرايانه خود در قبال نظام و نهادهاى نوپاى آن دست برنداشته و همچنان بر طبل ادّعاهاى خود ـ تشنج آفرينى و متهم كردن نهادهاى نظام به اعمال غيرقانونى ـ مى كوبيد. از اين رو طبعا ادعاهاى وحدت طلبانه ايشان جدّى گرفته نمى شد. بدين جهت در اطلاعيه بعدى نوشتند:
درشرايط حسّاس وخطيرى كه برميهن مامى گذرد و وحدت ويكپارچگى صفوف تمام اقشار ملّت و كليه نيروها را براى مقابله با تهاجم وتجاوزخارجى ايجاب مى كند، ما دركمال تأسف شاهد برخى عملكردها و تبليغات تفرقه افكنانه و ناقض وحدت عمل و فشار بر نيروهاى انقلابى هستيم.
فشارهايى كه سازمان از آن سخن مى راند (و اغلب خود نيز در ايجادش نقش اساسى داشت)، راه نداشتن ـ يا راه نيافتنِ ـ عناصر سازمان با هويت تشكيلاتى به جبهه ها بود. بديهى است كه اگر اعضاى سازمان بنا به اقتضائات نيروهاى نظامى، در قالب نيروهاى تحت هدايت فرماندهان ذيربط قرار مى گرفتند، اساسا وجهى براى تمايز و شناخته شدن آنان از ديگران نمى بود كه منجر به تضييقات يا محدوديت هاى ادعايى گردد. مشكل از آنجا آغاز مى شود كه صحنه حساس و پيچيده جبهه هاى جنگ توسط سازمان به عرصه اى براى مانور تشكيلاتى و تبليغات گروهى و خودمختارى نيروهاى شبه نظامى سازمان تبديل مى شد ومشكلات وتشنجات جديد در«جبهه نظامى» كشور علاوه بر «جبهه سياسى» پديد مى آورد.حدود دو هفته بعد ازا طلاعيه قبلى، اطلاعيه ديگرى صادرشد كه ضمن آن چنين آمده بود:
مجاهدين خلق ايران از اينكه مراجعات و اقدامات سازمان جهت رفع اين ممانعت ها و مساعدت به نيروهاى سازمان، تاكنون بى نتيجه مانده و پاى تصفيه حساب هاى تفرقه افكنانه گروهى و انحصارطلبى به ميدان هاى جنگ و دفاع نيز كشيده شده، بسيار متأسف بوده و از مقامات مسئول درخواست مى كند كه در اين شرايط حسّاس با رفع اين گونه ممانعت ها زمينه را براى انجام وظيفه ميهنى و مردمى كليه نيروها فراهم آورند.
اين مطالب درست در زمانى انتشار مى يافت كه طبق اسناد درونى سازمان، اين تشكيلات تداوم جنگ را در جهت خواست خود برآورد مى كرد، زيرا به باور آنان :
... به لحاظ مسائل داخلى نيز چون مسائل داخلى ايران بيشتر است، اگر جنگ درازمدّت بشود، باعث سقوط رژيم ايران خواهد شد؛ ولى عراق على رغم داشتن يك سرى مسائل داخلى چون قدرت سازماندهى دارد، قادر است كه مسائلش را حل نمايد...
امّا آنچه كه در تبليغات علنى سازمان به عنوان ممانعت ها و تضييقات مشاركت نيروهاى آن در جنگ ذكر مى شدند و با استناد به آنها، عملاً بر عدم حضور مؤثر در صحنه دفاع تصريح مى شد، چه بود؟ در متن مفصّلى تحت عنوان «گزارش به خلق قهرمان ايران، مجاهدين خلق در جبهه هاى مقاومت» چنين آمده بود:
... مضيقه سازى و ايجاد محدوديت در كليه كارهاى ما [درجبهه هاى جنگ] صورت گرفته كه به شرح زير خلاصه مى شود:
الفـ در زمينه تسليحاتى تقريبا درتمام مراجعات بى جواب مانديم.ما درمقابل درخواست تسليحات مناسب جهت مقاومت در برابر نيروهاى متجاوز، على رغم آنكه حاضر بوده و هستيم كه هرگونه تضمين مورد قبول آقايان را نيز پذيرا شويم، با جواب هاى منفى روبرو گشته ايم. تأسف آورتر آن كه در مواردى حتى سلاح هاى محدود خودمان نيز بارها ضبط گرديده است...
ب ـ نوع ديگر كارشكنى، فشار و تهديد و به تعطيل كشاندن مراكز آموزش نظامى ما بوده است...
ج ـ براى حفرخندق هاى ضدتانك نه تنها امكاناتى در اختيار ما نمى گذارند بلكه در مواردى حتى مانع شده اند كه افراد ما... خود به اين كار اقدام كنند...
د ـ فشار و محدوديت حتى جهت اقداماتى نظير برپايى چادرهاى امداد و جراحى مجروحين و يا اقدامات پشت جبهه اى مانند ايجاد تعاونى هاى صنفى نيز به شدت اعمال مى شود...
ملاحظه مى شود كه بنا به مفاد صريح نوشته رسمى سازمان، تشكيلات سياسى مزبور انتظار داشته است كه امكانات آموزشى، لجستيكى و تسليحاتى يك ارتش را خود، مستقلاً دارا باشد و در كنار نهادهاى رسمى نظامى مانند ارتش و سپاه، جداگانه به ايفاى نقش بپردازد. واقعا اگر قصد يك سازمان سياسى و حتى شبه نظامى متعلق به دوران قبل از استقرار نظام، آن مى بود كه همراهى و مشاركت فعال در عرصه دفاع از سرزمين و مقابله با تجاوز را داشته باشد، تنها راه آن برخوردارى از يك نيروى نظامى مستقل «شخصى و اختصاصى» بوده است؟ و در آن صورت چه هرج و مرج و اغتشاشى پديد مى آمد. در حالى كه طبيعت رفتارسياسى يك سازمان قانونى و قانونمند ايجاب مى كندكه بدون شرط گذارى و مداخله مستقيم، با تبليغات و آموزش هاى خود نيروى اجتماعى هوادار يا مخاطب خويش را به سمت سازمان دهى در نهادهاى رسمى نظامى كشور گسيل دارد و جبهه مقاومت ملى و فراسازمانى را تقويت كند. با وجود آشكار بودن ضعف و نادرستى داعيه و استدلال سازمان و تكرار پى در پى تبليغات مبنى بر اينكه مسئولان نظام به دليل انحصارطلبى و يا دشمنى با سازمان، مانع مشاركت آن در مقابله با تجاوز دشمن شده است، به نظر مى رسيد كه «جنگ عراق عليه ايران» هم صرفا يك سوژه جديد در كنار ساير سوژه هاى تبليغاتى قبلى براى توجيه تشنج آفرينى و زمينه سازى تقابل آتى در برابر نظام، قلمداد مى شده
است.
سازمان، با تأكيد بر فضاى پرسش گرى افكار عمومى نسبت به موضع آن در قبال جنگ، و اتخاذ
ژست مظلومانه، پس از يك دوره 4 ماهه سكوت نسبى تبليغاتى، در دهم آبان 59 يك شماره فوق العاده نشريه مجاهد در 12 صفحه منتشر ساخت.
در اين فوق العاده در كنار مطالبى مانند گزارش در مورد حضور نيروهاى سازمان در جبهه ها و ذكر اسامى و مشخصات افرادى به عنوان «شهداى سازمان» در جبهه هاى جنگ، بيانيه تفصيلى سازمان «در رابطه با تجاوز عراق» نيز درج گرديد.
در اين بيانيه باتأكيد بر «محكوم نمودن تجاوز عراق»، «سياست تجاوزكارانه استبداد بعثى حاكم بر عراق كه به دليل توسعه طلبى هاى ارتجاعى» جنگ راآغازنموده، «شديدا محكوم» گشته است. در قسمت هاى مختلف اين بيانيه «رژيم بعث عراق»، بخشى از «جبهه كشورهاى ارتجاعى منطقه»، «مانعى در مسير مبارزات ضدامپرياليستى» كه در «مسيرى انحرافى به نفع امپرياليسم و صهيونيزم» امكانات و كوشش هاى خلق هاى آزاديخواه ايران و منطقه را هدر مى دهد، و با «هدف هاى ارتجاعى توسعه طلبانه»، بدون «حسن نيّت» و «صداقت»، «در خط امپرياليسم آمريكا قرار گرفته» است، توصيف شده است.
در خاتمه اين بيانيه پس از تكرار چند باره مدعاى عدم مساعدت مسئولان كشور به سازمان براى «انجام وظيفه سازمان» در قبال جنگ و طرح متعدد اتهام «انحصارطلبى و تفرقه افكنى و ضديت با نيروهاى انقلابى» به مقامات رسمى كشور، سعى شده بود كه در پوشش پيشنهاد راه حل هايى براى موفقيت كشور در جنگ، مطالبات سياسى نامشروع و زياده خواهانه سازمان، تبليغ و توجيه شوند.
همچنين درتوضيح شرط «در صورت مجاز داشتن» كه در اولين اطلاعيه سازمان براى مشاركت در دفاع از كشور ذكر شده بود، مقاله اى تحت عنوان «چرا تجويز شركت در دفاع را خواستار شديم؟» در ويژه نامه مجاهد درج شده بود كه محتواى آن تكرار چندباره دعاوى و مطالبات تسليحاتى و تشكيلاتى براى «امكان پذير شدن» مشاركت سازمان در مقابله با تجاوز عراق، بود. در اين مقاله تأكيد شده بود كه:
... تأييد رسمى حضور نظامى ما مى توانست به ايجاد فضاى سازنده اى براى ما و همه منجر شود... در اين ميان آن كه بايستى تاوان غرض ها و ندانم كارى ها را بپردازد، خلق ستم كشيده ماست.
در بخشى از گزارش سازمان در مورد حضور در جبهه ها نيز چنين اعلام شد:
حرف آخر به امثال اين آقايان [ = مقامات مسئول كشور] اين است كه شما تضييقات را از برادران حاضر ما در منطقه جنگ زده برداريد، آنهايى را كه در آنجا با حداقل امكانات مى جنگند تسليح كنيد، مطمئن باشيد نيروهاى زياد ديگرى هستند كه در صورت دست برداشتن از انحصارطلبى و در صورت در اختيار قرار دادن امكانات نظامى، به جبهه اعزام خواهند شد.
ماه ها بعد، كه ماهيت و اهداف سازمان بيشتر روشن شده بود، رجوى در جواب به رقباى «پيكار»ى، اهداف مجاهدين خلق از اتخاذ چنان مواضعى ـ كه به ظاهر مردمى و در جهت دفاع از ميهن وانمود مى شده ـ در روزهاى شروع جنگ را، بدين گونه سربسته قدرى توضيح مى دهد:
فكر مى كنم احساسات سراسرى توده هاى مردم در آن هنگام احتياجى به شرح ندارد و همه مى دانند كه كمترين شبهه ايجاد اخلال در جنگ ويا اصلى نمودن (و يا حتى بيان) ساير دردها و مشكلات در قبال آن، از آنجا كه احساسات سراسرى را جريحه دار مى نمود، بهترين بهانه را به دست مرتجعين مى داد تا تحت الشّعاع جنگ، افكار عمومى را نسبت به انقلابيون مغشوش نموده و به آنها ضربه بزنند.
علت ابراز علاقه سازمان براى حضور در جبهه چه بود؟! چه اهدافى را ـ جداى از بهره بردارى تبليغاتى ـ دنبال مى كرد؟! هنوز چند هفته اى از آغاز جنگ نگذشته بود كه در يك موردِ كاملاً مشخص، ارتش جمهورى اسلامى ایران رفتار افراد سازمان در جبهه را متناقض با امنيت ملى و اهداف جنگ تشخيص داد و ناگزير از مقابله با آن گرديد. ماجرا از اين قرار بود كه مجاهدين خلق، از بدو ورود به جبهه ها، شروع به گرفتن عكس و جمع آورى اطلاعات كرده بودند ـ كه با اعتراض مقامات ارتشى مواجه شدند. به آنها گفته مى شود كه عكس هاى خود را بايد قبل از انجام هر كارى، به آنان نشان بدهند تا ببينند به لحاظ امنيتى مسئله اى نداشته باشد.عناصر سازمان با اين مسئله مخالفت ضمنى مى كنند و همچنان به كارهاى خود ادامه مى دهند. كار به جايى مى كشد كه ارتش مقرّ مجاهدين خلق را محاصره و همه آنها را دستگير مى كند و مدارك موجود را، كه شامل اطلاعات وسيعى درباره وضعيت استراتژيك ارتش و عكس هاى بسيارى از موقعيت جبهه ها و ديگر مدارك بوده است، ضبط مى كند. در پى صدور اطلاعيه دادستانى انقلاب در تاريخ 7/8/59 مبنى بر ممنوعيت انتشار نشريات سازمان كه در آن زمان به نام هاى «بازوى انقلاب» و «فرياد گودنشين» منتشر مى شد، به دليل مواضع منفى آنها در مورد «جنگ تحميلى»، و «تضعيف روحيه سپاهيان و رزمندگان»، سازمان اطلاعيه مفصلى منتشرساخت كه طى آن درباره مواضع خود در قبال جنگ و مقابله با تصميم دادستانى، چنين اعلام نمود:
... جنگى كه از قريب يك ماه و نيم پيش در ابعاد گسترده اى شروع شده همچنان ادامه دارد، نيروهاى متجاوز عراقى پس از اينكه برخى نواحى و شهرهاى ما را اشغال كرده اند در اين اواخر شهر آبادان را در محاصره گرفته... شرايط جنگى همچنان بر ميهن ما حاكم است... مسئله اى كه وجود دارد اين است كه مجاهدين از همان ابتدا در جبهه هاى مقاومت حضور داشته اند ولى عناصر و محافل و ارگان هاى ارتجاعى سعى مى كردند تا مجاهدين را بركنار از اين جبهه ها قلمداد كرده... دادستانى رسما پا به ميدان نهاده تا با سوءاستفاده از شرايط جنگ... صداى مجاهدين خلق را خاموش كند تا ديگر هيچ پيام انقلابى به گوش مردم نرسد... دادستانى نبايد گمان بكند كه مى تواند صداى مجاهدين را خاموش كند... ما به دادستانى توصيه مى كنيم كه تصميم غيرقانونى خود را لغو كند. چرا كه مجاهدين خلق هرگز بدين اختناق تن نمى دهند.
روحيه جسارت و ايستادگى در برابر نهادهاى قانونى كشور كه در كليه تبليغات سازمان، دامن زده مى شد، در مورد جنگ علاوه بر نمونه فوق در ساير مواردى كه تخلفات آشكار سازمان نيز كشف مى شد، تكرار مى گشت. از جمله در آبان ماه 59 در مورد كشف يك خانه تيمى سازمان در شهر آبادان خبرى منتشر شد كه طبق آن، 30 قبضه سلاح و يك بيسيم مسروقه سپاه براى استراق سمع مكالمات واحدهاى نظامى در آنجا به دست آمد. همچنين از اين خانه تيمى «اطلاعات وسيعى راجع به ارتش جمهورى اسلامى كه در اشكال مختلف تهيه شده بود، به دست آمد از جمله نقشه مقرّ سلاح هاى سنگين نيروهاى مسلح رزمنده اسلام و علامت گذارى كليه مناطق عملياتى جنگى.»
سازمان در واكنش به اين خبر بر اساس همان روحيه قانون ستيزى، بدون آنكه توضيحى براى كار اطلاعاتى مشكوك و خودسرانه خود در منطقه جنگى ارائه كند، حاشيه پردازى كرده و خانه تيمى مزبور را «سنگر مقاومت» در برابر تجاوز عراق توصيف كرد و كشف آن را از مصاديق اقدامات حاكميت انحصارطلب برشمرد و با كنايه و طعنه تأكيد نمود كه: «خوب بود آقايان به جاى پرداختن به دستگيرى مجاهدين، همّ خود را صرف مبارزه با تجاوز مى كردند.»
همچنين در اطلاعيه رسمى سازمان تحت عنوان «گزارش به خلق و هشدار مجاهدين خلق ايران در مورد دستگيرى نيروهاى جان بر كف مجاهدين خلق در جبهه هاى مقاومت»، حضور نظامى سازمان بدون قرار داشتن تحت پوشش نيروهاى نظامى رسمى كشور و به صورت تشكيلاتى، توجيه شده بود و از موضع يك نيروى نظامى ذيحق و مدّعى، دست بالا گرفته شده بود و نهادهاى قانونى كشور، مطابق معمول تبليغات مكرر و انبوه سازمان مورد حمله و اتهام قرار داده شد:
... اخيرا به دنبال تمام فشارهايى كه در سراسر كشور بر مجاهدين خلق (به مثابه استوارترين موانع سازش و گرايش به غرب) وارد مى آيد... فشار و تهاجم بر نيروهاى ما كه در سنگرهاى مقدم مقاومت در حال پيكار با نيروهاى اشغالگر هستند فزونى گرفته است... آيا وقاحت بالاتر از اين مى توان يافت كه در شهرى كه همه سلاح بردوش در سنگرها در حال مقاومت هستند ادعاى كشف خانه تيمى بشود... آيا داشتن ابزار و آلات جنگى در صحنه جنگ هم براى مجاهد جرم است... آيا اين افراد كه مى گويند در ميدان جنگ از ما ابزار و ادوات جنگى كشف كرده اند اين مسئله را دليل بر مجرم بودن ما مى شمرند؟... آيا ما پيشاپيش براى هماهنگى بارها و بارها در زمينه هاى طرح هاى دفاعى و تهاجمى با مسئولين صحبت نكرديم؟... انتظار داريم چنانچه گوش شنوايى در مسئولين براى توجه به اين سخنان وجود دارد، اقدامات لازم براى ممانعت از اين رفتارها كه فقط به نفع اشغالگران عراقى است به عمل آورند تا بيش از اين منافع خلق، بازيچه قدرت طلبى گروه هاى واپس گرا و تفرقه افكن قرار نگيرد.
سازمان كه تنها تشكل سياسى بود كه در قامت رقيب و هم عرض نيروهاى نظامى كشور خود را نشان مى داد و اعلام مى كرد كه براى «هماهنگى با ساير نيروهاى نظامى اقدام كرده، و در يك رفتار نادر و درنوع خود منحصر به فرد، اصرار داشت كه حضور تشكيلاتى نظامى مستقل در مناطق جنگى داشته باشد، طى نامه اى خطاب به بنى صدر رييس جمهور (و رونوشت به رييس مجلس شوراى اسلامى) مجددا بردعاوى تبليغاتى نادرست و غيرقانونى خود پافشارى كرد:
همان طورى كه طى نامه هايى خطاب به مقامات مسئول و همچنين طى اطلاعيه هاى رسمى اعلام كرده ايم، نيروهاى سازمان مجاهدين خلق ايران، از اولين روزهاى آغاز تجاوز عراق به ميهن ما در كنار مردم و نيروهاى رزمنده و در صفوف مقدم جبهه به دفاع از مرزها و مردم كشور پرداخته اند... اين افراد كه متأسفانه برخى مقامات مسئول نيز در ميان آنها ديده مى شوند... نه تنها على رغم تقاضاهاى مكرر ما براى دريافت سلاح هاى لازم مانع از برآورده شدن چنين خواستى شدند، بلكه به دستگيرى وسيع نيروهاى مجاهدين خلق، در شهرهاى مناطق جنگ زده پرداختند... ما در آغاز جنگ تلاش كرديم تا براى شركت در دفاع از مردم و ميهن مان... تجويز مقامات مسئول را نيز كسب كنيم... كه متأسفانه تا به حال اين درخواست ما بلاجواب مانده است... مجاهدين خلق ايران به اين وسيله و ضمن اطلاع اين مطلب مؤكدا از جنابعالى به عنوان فرمانده كل قوا خواستاريم كه اقدامات لازم را در جهت توقف فشارها و رفع تضييقات از نيروهاى ما در شهرها و مناطق جنگ زده معمول... فرماييد.
به رغم تصريح و اذعان سازمان مبنى بر عدم «مجوز قانونى» براى حضور نظامى در مناطق جنگى، تا مدت ها، برخورد قانونى مسئولان با تخلفات و جرائم «تيم هاى نظامى» سازمان، سوژه تبليغاتى سازمان عليه نهادهاى قانونى كشور در شرايط جنگى، محسوب مى شد. همچنين پس از ناكامى سازمان براى «رسميت بخشيدن» به حضور تشكيلاتى نظامى خود در مناطق جنگى، حتى با توسل به بنى صدر رييس جمهور كه در نيمه دوم سال 59 آرام آرام به متحد استراتژيك سازمان بدل شده بود، تبليغات سازمان در مورد جنگ به اعلام هر از چند گاه «شهادت» نيروهاى نظامى كه به خود منتسب مى ساخت، محدود گرديد. ضمنا مواضع سياسى سازمان عليه رژيم بعث نيز به مرور كم رنگ تر شد و غلظت «مقصّر نشان دادن نظام جمهورى اسلامى» در زمينه سازى جنگ، در تحليل هاى سازمان افزايش پيدا كرد تا آنجا كه در خرداد 1360، سه روز قبل از شورش مسلحانه سى خرداد، در موضع گيرى نسبت به بمباران مشكوك و پيچيده تأسيسات هسته اى عراق توسط اسرائيل، تلويحا نظام جمهورى اسلامى هم سو با آمريكا و رژيم صهيونيستى برشمرده شد.
به اعتقاد بسيارى از كارشناسان، اين تغيير موضع و آغاز همكارى هاى گسترده نظامى و امنيتى سازمان با رژيم عراق كه در ابتدا غيرعلنى بود و به سرعت آشكار شد، اثبات نمود كه از ابتدا، موضع سازمان در مورد جنگ، ناصادقانه و فرصت طلبانه بوده است. جالب اینکه بعد از فرار رجوی به پاریس به اتفاق بنی صدر در پنجم مرداد 1360 مقدمات همکاری جدید سازمان مجاهدین خلق با ارتش متجاوز عراق ،آغاز می شود. این در شرایطی بود که عراق همچنان شهرهای مختلف ایران را در اشغال خود داشت. این همکاری بین رجوی و صدام باردیگر چهره نفاق درونی سازمان را در افکار عمومی به نمایش گذاشت. در ادامه به مهم ترین موارد همکاری بین سازمان مجاهدین خلق و ارتش متجاوز صدام به صورت خلاصه اشاره می شود.
همكارى اوليه سازمان با ارتش عراق
از مجموعه اولين اقدامات سازمان، مورد «تخليه تلفنى»، به دليل نقش بااهميت و جامع آن، بالاخص در خدمت به عراق، ـ نمونه وار ـ در اينجا مى آيد. تخليه تلفنى يا جاسوسى تلفنى كه با شيوه ها و تكنيك هايى چون زيرپا كشى، استنطاق، تهديد، تطميع، يكدستى، تجاهل و غيره اقدام به كسب اطلاعات محرمانه مى شود، از ابتداى پس از پيروزى انقلاب تاكنون يكى از مهم ترين روش هاى گردآورى اطلاعات طبقه بندى شده توسط سازمان محسوب مى گردد. نخستين شواهد در مورد تلاش سازمان در اين زمينه، مربوط به سال 59 است. طبق رهنمود مركزيت به برخى از اعضاى سازمان تأكيد شده بود كه نظام فاقد پيچيدگى لازم است و شما مى توانيد از اين روش، جهت كسب اطلاعات استفاده نماييد. متن اين مدرك درون گروهى كه مربوط به فاز سياسى است ولى در دوره فاز نظامى بدست آمده، به شرح زير است:
الف: جاسوسی برای دشمن از طریق شنود تلفن
چگونه مى توان با تلفن از مزدوران ارتجاع اطلاعات گرفت؟
بعضى از مسئولين ارگان هاى مختلف ارتجاع كه با مسئله حفاظت برخورد مستقيمى ندارند هنوز نسبت به مسائل حساس نشده اند (به قول معروف هنوز آنتن دار نشده اند) لذا از طريق تلفن مى توان پاره اى اطلاعات را كه بعضاً مهم نيز هست از آنها گرفت.
اطلاعاتى كه از طريق زير بدست مى آيد مى تواند مورد استفاده قرار گيرد:
1ـ در مورد سوژه هايى كه هيچ ردّى از آنها نداريم مى توان از ارگان هاى مختلف در مورد سوژه اطلاعات گرفت و با ارتباط اين اطلاعات مى توان به سرنخ هايى رسيد.
2ـ در مورد سوژه هايى كه اطلاعات مختصرى از آنها داريم از طريق تلفن اين اطلاعات را كامل كنيم. اكنون تجربياتى كه در اين زمينه وجود دارد توضيح مى دهيم.
مهم ترين قسمت تلفن محمل آن است. محمل بايد خيلى جاافتاده و حساب شده باشد كه اصلاً به ذهن طرف نرسد كه ممكن است تلفن مشكوك باشد. براى انتخاب محمل بايد به پارامترهاى زير توجه نمود:
قبلاً بايد روى محمل فكر كرد و براى تمام سؤال هايى كه ممكن است حول و حوش محمل مطرح شده جواب تهيه كرد. ...
سازمان در دوران جنگ، از زمان حضور تشكيلاتى در كردستان عراق و افزايش همكارى هاى متقابل اطلاعات به دست آمده را بيشتر در زمينه اطلاع رسانى به عراق (جهت افزايش اعتماد مقامات امنيتى و سياسى رژيم صدام و سرويس دهى بيشتر و كسب امكانات مالى و نظامى) خرج مى كرده است. در آن زمان، سازمان قبل از هر چيز در پى آن بود كه:
1ـ روند برنامه هاى جارى و طرح هاى درازمدت ارتقاى توان دفاعى كشور را شناسايى نمايد.
2ـ از محتواى فرمان هاى فرماندهى كل قوا به سياست گذاران و مجريان نيروهاى مسلح مطلع شود.
3ـ زمان و انگيزه ورود هيئت هاى نظامى و سياسى خارجى و نوع مذاكرات و مشخصات و اهداف مأموران اعزامى نيروهاى مسلح به خارج از كشور را پى ببرد.
4ـ با شناسايى تغيير و تحولات پايگاه هاى هوايى و پادگان ها، مأموريت ها و نقل و انتقالات فرماندهان، و تجهيزات و خطوط توليد كارخانجات نظامى، امكان ارزيابى دقيق تر توان دفاعى و تهاجمى را براى رژيم عراق تأمين نمايد.
5 ـ از زمان و مكان و محتواى مراسم مهم نظامى و كميسيون هايى كه در سطح عالى ستادى تشكيل مى شد، مطلع شود.
6ـ مسائل و معضلات و نارسايى هاى پرسنل و مشكلات ستادى و لجستيكى نيروهاى مسلح را به
دست آورد. از آنجا كه تخليه تلفنى نسبت به ساير روش هاى جاسوسى به دليل سهل الوصول بودن، كم هزينه بودن، كم خطر بودن، سرعت بيشتر در دسترسى و انتقال اطلاعات، امكان دستيابى به همه مراكز و افراد موردنظر، عدم هوشيارى و آموزش كافى در بين بسيارى از مسئولان، و ضعف امكانات فنى در جلوگيرى از اين شيوه، از امتيازات منحصر به فردى برخوردار است در سطح وسيعى مورد استفاده سازمان قرار گرفته است. رجوى، بعدها در خارج كشور در يك جمع خصوصى عنوان نموده است: «80 درصد مكالمات تخليه تلفنى كه با داخل كشور داشته ايم موفقيت آميز بوده است.»
پس از اعلام رسمى حضور كامل سازمان در عراق از سال 1365، كه مقدمات علنى آن در ملاقات طارق عزيز نايب نخست وزير عراق با مسعود رجوى در دى ماه 1361، فراهم شد و روابط اطلاعاتى و نظامى با عراق، «رسميت تبليغاتى» يافته بود، بالاترين سطح خدمات رسانى ممكن به ارتش عراق در تداوم عليه ايران، از سوى سازمان انجام شده است. مسعود جابانى عضو سابق سازمان كه خود درعمليات نظامى داخل عراق، به شدت زخمى شده است، درباره نوع روابط سازمان و عراق چنين مى نويسد:
كشور عراق، زمين و تداركات و تجهيزات نظامى و لجستيكى و هزينه ارتش آزاديبخش مجاهدين را تأمين مى كرد و در مقابل، مجاهدين اطلاعات جبهه ها و تحركات نظامى ايران و شنود بى سيم ارتش ايران رابه دولت عراق مى داد. .. اين عراق بود كه كاملاً سازمان را در خدمت خود گرفته بود.
محمدحسين سبحانى از مسئولان اسبق اطلاعاتى و امنيتى سازمان درباره نحوه هماهنگى عراق و سازمان در زمينه كسب اطلاعات مى نويسد:
... استخبارات عراق [سازمان اطلاعات نظامى] ازطريق مهدى ابريشمچى، «پرسش هاى اطلاعاتى» مورد نياز ارتش عراق را در مورد شناسايى محل پل ها، تأسيسات آب و برق،
كارخانه ها و مراكز اقتصادى و نظامى ايران را به مسعود رجوى مى داد و سپس رهبرى سازمان نيازهاى اطلاعاتى «استخبارات» عراق را به «ستاد اطلاعات» سازمان ارجاع مى داد. «ستاد اطلاعات» نيز بعد از كار اطلاعاتى بر روى سؤالات، اقدام به تهيه پاسخ هاى آن مى كرد.
به نوشته سبحانى، «مسئوليت» «ستاد اطلاعات [سازمان] را تاكنون [1383] مهدى افتخارى، هادى روشن روانى، مهدى براعى، مسعود خدابنده، حميد باطبى، زهره حسنى برعهده داشته اند... در «ستاد اطلاعات» جمع آورى اطلاعات نظامى براى عمليات هاى نظامى و تروريستى موردنظر بود.»
در اين ستاد «شبكه شنود» وجود داشت كه «يكى از منابع جاسوسى و كسب اطلاعات براى رژيم صدام حسين بود و شبكه هاى بى سيمى و مخابراتى ايران را در جبهه هاى جنگ مانيتور و شنود مى كرد. اعضاى سازمان در اين بخش پيام هاى رمز فرماندهان ارتش و سپاه را به دليل آشنايى به زبان فارسى و فرهنگ ايرانى، با رمزگشايى كشف مى كردند. سپس مسئول «ستاد اطلاعات» پيام هاى كشف شده را به مهدى ابريشمچى و نهايتا در اختيار ارتش صدام حسين قرار مى داد. در سال 1366 مسئوليت اين بخش با محسن سياه كلاه از اعضاى مركزيت سازمان بود.»
مهدى خوشحال عضو سابق سازمان با استناد به اسناد و مداركى كه از همكارى هاى اطلاعاتى سازمان و عراق در اروپا منتشر شده است مى نويسد:
مجاهدين خلق نه تنها به راحتى آب خوردن اطلاعات سرّى كشورشان را در اختيار عراقى ها قرار مى دادند، بلكه رهبرشان براى خوش رقصى نزد افسران اطلاعاتى عراق، نه تنها ايرانى بودنش را منكر مى شد، بلكه صريحا وطن خود را «عراق» و خون خود را هم «عراقى» مى خواند. جمشيد طهماسبى يكى ديگر از جدا شدگان سازمان چنين نوشته است:
... مجاهدين خلق تبديل به عوامل نفوذى ارتش عراق و حزب بعث در ايران شدند، با «خلوص» و «اخلاص» به نفع ارتش عراق و رژيم صدام حسين جاسوسى كردند...
به نوشته اعضا و مسئولان جداشده سازمان،علاوه بر روش هاى مرسوم كسب اطلاعات، سازمان از ارتباطات خانوادگى اعضا و هواداران نيز در بسيارى اوقات بدون اطلاع و موافقت آنان، بهره بردارى نموده و اطلاعات محرمانه نظامى را از داخل كشور گردآورى كرده و به رژيم صدام انتقال مى داد.
ب:جاسوسى سازمان با امكانات صدام
در كنار پشتيبانى نظامى ـ مالى ـ اطلاعاتى و تبليغاتى رژيم بعثى صدام از سازمان ـ كه بخش قابل توجهى از اسناد به دست آمده پس از سقوط صدام حسين به جزييات اين مسائل اشاره دارد ـ نظر به اهميت تخليه تلفنى، عليرغم مشكلات متنوع عراقى ها، بهترين و گسترده ترين امكانات با دستور شخص صدام حسين در اختيار منافقين قرار مى گرفته است.
اسناد موجود حاكى است يكى از وظايف اصلى مقرهاى مختلف سازمان در مناطق همجوار با ايران، تخليه تلفنى و جمع آورى اطلاعات جبهه و جنگ بوده است.
راه اندازى شبكه ارتباطات بين پادگان ها و مقرهاى تاكتيكى سازمان در عراق علاوه بر نقش كاربردى در انسجام تشكيلاتى و به تعبير خود سازمان، اعمال رهبرى رجوى بر سازمان، تأثير بسزايى در انتقال سريع اطلاعات به دست آمده از جاسوسى ها و تخليه تلفنى و انتقال به موقع اين اطلاعات به سرويس اطلاعاتى عراق داشته است. در نوار جلسه شماره 40 ـ از اسناد افشا شده پس از سقوط صدام ـ كه بين عباس داورى و افسران سرويس اطلاعاتى عراق برگزار شده، چنين آمده است:
عباس داورى: در رابطه با پروژه شبكه تلفنى كه آخر كار رسيده فعلاً كار ارتباط بين پادگان ها برقرار است و در پادگان مركزى فعال است اما گويا اين تلفن ها خيلى ضعيف است و پارازيت دارد و من فكر مى كنم دارند اين را آزمايش مى كنند. ولى فكر مى كنم اگر اين مجموعه مسئولين فنى ما در همان پادگان مركزى با مهندسين هدايتى ما هماهنگى و صحبت كنند، يعنى اگر (مهندسين شما) بروند آنجا و هماهنگ كنند اشكالات مشخص خواهد شد و هم نتيجه بهترى خواهند گرفت. يعنى مسئله ارتباطات تلفنى مورد تأكيد و موافقت شخص رييس جمهور (صدام) بوده است. حالا شما اين همه زحمت كشيديد و ارتباطات برقرار شد. لازم است كه اشكالات جزئى نيز برطرف شود. مخصوصا در رابطه با فرماندهى برادر مسعود كه لازم است فرماندهى خود را از اين طريق برقرار كنند.
افسراطلاعاتى عراق:يكى ازنيروهاى شمااخيراحضور مارسيده ودرزمينه بعضى ازمواردصحبت هايى با ما داشته است و قصد دارند يك سرى برنامه ها را پيگيرى نمايند.
عباس داورى:بله برادران فنى ماهستند.حالاكه شما اين همه زحمت كشيديد بايدبتوانيم بهره بردارى كنيم. در ادامه كه موضوع جاسوسى از طريق تخليه تلفنى خارج، از مناطق كردنشين عراق مطرح مى شود رابط سازمان بر اخذ امكانات بيشتر تأكيد دارد:
عباس داورى: مسئله ديگر تلفن سليمانيه به خارج است كه ما الآن در آنجا خيلى در مضيقه هستيم. شما يك بار گفتيد كه امكانش نيست از سليمانيه مستقيما صحبت شود. اگر اين امكان
نيست ما چند تلفن ديگر به شما بدهيم تا آنها بتوانند از اپراتور شما استفاده بكنند. افسرسرويس اطلاعاتى عراق: ارقام را مى شود اضافه كنيم. تماس هاى خارجى و اصلى همه نزد شما است. بيش از ادارات و وزارتخانه هاى دولتى در خدمت شما است و به شما مى دهند و بايد صبر كنيد.
عباس داورى: در مورد ترددهاى اضطرارى در شمال است و يك شماره اى هم در كركوك
مى خواستيم تا صفر آن باز شود.
درباره داورى و نقش وى در روابط با مقامات اطلاعاتى عراق، محمدحسين سبحانى از مسئولان
سابق اطلاعاتى سازمان چنين نوشته است:
... عباس داورى با نام تشكيلاتى رحمان اهل تبريز [متولد 1322] و از اعضاى قديمى سازمان
مى باشد... وى بعد از 22 بهمن 1357 مسئوليت روابط خارجى سازمان را برعهده داشت... و در رديف افراد انگشت شمارى است كه در مدت سه دهه گذشته سازمان خلع رده نشده و تحت برخورد تشكيلاتى قرار نگرفته است. وى از سال 1361 به بغداد رفت و ابتدا تحت مسئوليت محمد حياتى و سپس تحت مسئوليت مهدى ابريشمچى، معاونت «ستاد روابط» با عراق را برعهده گرفت. عباس داورى از افرادى است كه در ملاقات با مقامات سياسى و امنيتى عراق به همراه رجوى و ابريشمچى حضور داشته است. اخيرا نيز فيلم اين ملاقات هاى مخفى توسط شبكه «الجزيره» قطر و شبكه انگليسى «اسكاى نيوز» پخش شده است كه عباس داورى در حال دادن اطلاعات محل پل ها و مراكز اقتصادى و نظامى ايران به مأموران صدام حسين هنگام جنگ ايران و عراق مى باشد.
مهدى ابريشمچى در يكى از جلسات سرى با يكى از افسران استخبارات عراق صميميت خود را
اين گونه اظهار مى كند كه در صورت عدم انجام درخواست وى، اعضاى سازمان را جهت راهپيمايى به درب خانه وى خواهد برد.
مهدى ابريشمچى: اگر يك خط مستقيم براى كوت راه اندازى كنيد خيلى خوب خواهد بود. اگر تلفن را راه نيندازى مى گويم مجاهدين بيايند درب منزل شما و راه پيمايى كنند.
افسر استخبارات: در خصوص شبكه ارتباطات ما آماده همكارى هستيم مثلاً ارتباط از ايران به پاريس و... شما در استفاده از اولين بخش از شبكه ارتباطات موفق بوديد.
در بخشى ديگر از ملاقات با رابط سازمان، افسر ارشد اطلاعاتى عراق مى گويد:
در خصوص درخواست هاى قبلى از جمله درخواست 100 دستگاه خودرو ما از نظر ادارى با اين درخواست شما موافقت داريم فقط پى گيرى در خصوص كسب موافقت ادارات ديگر است كه در حال پى گيرى مى باشد. مى دانيد كه ورود خودرو نياز به اخذ مجوز از مبادى ذيربط دارد كه با توجه به ورود كالاهاى خارجى اخذ مجوز ضرورى است مانند معاملات سابق، 28
خودرو از داخل عراق خريدارى مى شود و 72 دستگاه از خارج خريدارى خواهد شد. در رابطه با تلفن هايى كه شما 120 خط تلفن براى بغداد درخواست كرده بوديد كه با 24 خط آن موافقت شده كه باقيمانده خطوط تلفن 96 خط مى باشد. در خصوص مسئله خانه مسكونى كه شما 7 آپارتمان و7 منزل ويلايى و پنج قطعه زمين خالى دركنار اين مجموعه [دربغداد] و همچنين 3 دستگاه براى موضوع حفاظت و2 تا درسليمانيه خواسته ايد كه نسبت به اين امر موافقت شده است شما با برادررضا (كارمند مخابرات) هماهنگى كنيد فقط شروط سابقى كه به شما اعلام كرده بوديم در خصوص مسئله اجاره بها و مسئله حفاظت كه به عهده شما مى باشد رعايت قوانين ادارى و امنيتى لازم است. دو خط تلفن ويژه درخواست كرده بوديد كه در اين خصوص موافقت حاصل گرديد.21 دستگاه مركزى تقسيم خطوط تلفن درخواست داشتيد كه با تهيه آن بر اساس وضع موجود موافقت شده است. در خصوص تأمين نيازمندى ها سه يا چهار روز ديگر تماس بگيريد.
جمع بندی :
همانطور که در جریان این مقاله ملاحظه شد روند استحاله تاریخی یک سازمان که خود را پیشرو جامعه می دانست تحت رهبری فردی قدرت جو و سلطه طلب، چون مسعود رجوی به جایی می رسد که سر بزنگاه تاریخی نه تنها از انجام وظیفه دفاع در برابر دشمن متجاوز خارجی شانه خالی می کند، بلکه در 19 دی 1361 با طارق عزیز معاون نخست وزیر وقت عراق ملاقات کرده و بنیان یک همکاری نظامی و امنیتی با دشمن متجاوز را هفت ماه بعد از آزادی خرمشهر که دشمن ضعیف شده بود ، پایه گذاری می کند. در نهایت بعد از چهار سال با امضاى معاهده اى بین رجوی و طارق عزيز در فرانسه و ظاهرا پس از تحت فشار قرار گرفتن از سوى دولت فرانسه، در 17 خرداد سال 65 رجوی از پاريس وارد بغداد می شود.
این هم یکی از عبرت های بزرگ تاریخ است که سرنوشت همه کسانی که بجای اتکاء به مردم و مبارزه علیه دشمن خارجی به خاطر کام جویی از قدرت و سیراب کردن شهوت حکمرانی خود به قدرت های سلطه جو اتکاء می کنند، چیزی جز تباهی و فروافتادن در دام فریب دستگیرشان نخواهد شد.
آنها به اسم دفاع از آزادی و دمکراسی و به نام دفاع از خلق قهرمان ، به مردم خود پشت می کنند و ننگ تاریخی حمایت از متجاوزان به کشور را بر پیشانی خود در تاریخ ثبت می کنند . این امر در سایه جدا شدن رهبری سازمان از خدا محوری و روی آوردن به فرقه سازی و در پیش گرفتن راه بیراهه نفاق و التقاط برای توجیه قدرت طلبی اتفاق می افتد . سرانجام اینکه رجوی به عنوان رهبر سازمان تروریستی مجاهدین خلق خود عبرت آموز همه بازی خوردگان تاریخ می شود . .
پی نوشتها:
1.هرچندكه «عراق تهاجم موشكى به تهران رادرچارچوب سياستهاى شوروى وبا هدف تغيير موضع ايران درقبال افعانستان انجام داد، يك مقام رسمى وزارت خارجه آمريكا درهمان زمان اعلام کرد:
«هر عكس العمل شوروى را بايد در عملكرد فورى رژيم بعث عراق جستجو كرد.» بعدها آقاى دكتر ولايتى وزير خارجه وقت ايران در مصاحبه با روزنامه كيهان گفت: «در اوج بمبارانهاى عراق به قائم مقام وزارت خارجه شوروى گفتم: چرا به عراقی ها موشك میدهيد؟ گفت: شما دست از حمايت مجاهدين افغانى برداريد تا ما هم موشك ندهيم. معامله خوبى نيست؟» آغاز تا پايان، سيرى در جنگ ايران و عراق: صص 194 ـ 195.
2. بشير، رخدادهاى سازمان مجاهدین خلق ، جلد دوم : ص 84؛ با اندكى تصرف و تلخيص.
3.علاوه بر تهديدهايى مثل احتمال لبنان شدن ايران (كه رجوى درميتينگ امجديه در تيرماه 59 عنوان كرد و در مصاحبهاى نيز يادآور شد) تعبيراتى از نوع توسل به «وسايل غيرقانونى» نيز توسط افرادى چون مهدى ابريشمچى مطرح مىگشت. (نشريه مجاهدـ فوق العاده شماره 2، ويژه انتخابات مجلس شوراى اسلامى: ص 5).
4. دربدو پيروزى انقلاب اسلامى، سازمان يك نهاد را با عنوان «جنبش ملى مجاهدين» ـ به مثابه يك ارگان سراسرى ـ اعلام نمود كه دفتر و مركز آن در محل «بنياد پهلوى» قرار گرفت. در حال حاضر، ساختمان مزبور محل وزارت بازرگانى جمهورى اسلامى است.
5. متن اطلاعيه 20 شهريور 59. جنگ تحميلى در تحليل...: صص 20 ـ 21. اين اطلاعيه در فوق العاده 6 صفحه اى نشريه مجاهد كه بدون تاريخ در اواخر شهريور 59 به عنوان پاسخ به اتهام مشاركت سازمان در كودتاى نوژه، انتشار يافته بود، در ص 5 درج گرديد.
6. نشريه مجاهد، ش فوق العاده،دهم آبان 1359: ص 3.
7. روزنامه كيهان، 22 مهر 1359 : ص 4.
8. متن اطلاعيه 5 مهر 59.
9. متن اطلاعيه 8 مهر 59.
10. متن اطلاعيه 23 مهر 59.
11.جنگ تحميلى در تحليل گروهک ها، تهران،اداره تحقیقات و بررسی های وزارت ارشاد اسلامی ، شهریور 1362 : ص 20.
12.نشريه مجاهد، ش فوق العاده، دهم آبان 1359 : ص 3.
13.افرادى كه به عنوان شهداى سازمان در جبهه ها در اين نشريه و ساير نشريات مجاهد از آذر ماه به بعد معرفى مى شدند يا از اعضاى نيروهاى نظامى رسمى كشور بودند كه سازمان مدعى بود آنان هوادار يا عضو بوده اند، و يا كسانى بودند كه در اثر بمباران يا تصادف در مسير مناطق جنگى در حين مأموريتهاى سازمانى كشته شده بودند.
14. نشریه مجاهد،شماره 110، سی ام بهمن 1359 : ص 8.
15. نشريه مجاهد، شماره فوق العاده، دهم آبان 1359 : ص 3.
16. همان: ص 12.
17. همان: صص 1 و 11.
18. همان: ص 11.
19. همان: ص 3.
20. نشریه مجاهد ش 114 ص 37 مصاحبه مسعود رجوی
21. نشریه مجاهد شماره فوق العاده بیست و پنجم آبان 1359 صفحات 2 و 7
22. روزنامه جمهوری اسلامی 17/8/1359 ص 1
23. نشریه مجاهد شماره فوق العاده بیست و پنجم آبان 1359 ص 5
24. نشریه مجاهد شماره فوق العاده بیست و پنجم آبان 1359 ص 4
25. همان
26.نشریه مجاهد شماره 99و110 و114 نمونه هایی از این تبلیغات در قبال برخورد با عناصر سازمان در مناطق جنگی را تا پایان سال 59 در بر دارد
27.نشریه مجاهد ش 125 ، بیست و هفتم خرداد 1360 ، ص 5
28.بررسى تخليه تلفنى پایان نامه کارشناسی دانشگاه امام باقر (ع) تابستان 1377 : صص 14 ـ 22؛ با تلخيص.
29.جابانى، روانشناسى خشونت و ترور: ص 68.
30.سبحانى،روزهاى تاريك بغداد،محمد حسین، روزهاى تاريك بغداد:جلد1 کلن،کانون آوا ،چاپ اول، زمستان 1383: ص 304.
31. همان.
32. همان: صفحات 306 و 307.
33.براى قضاوت تاريخ، متن مذاکرات مسعود رجوی با مسئولین اطلاعاتی عراق (در زمان حکومت صدام )، انگلستان، ایران اینترلیک،چاپ اول تابستان 1383: ص 13.
34. همان: ص 45.
35.سبحانى، روزهاى تاريك بغداد،محمدحسین،روزهاى تاريك بغداد:جلد 1 کلن،کانون آوا، چاپ اول، زمستان 1383: صفحات 304 تا307.
36.پس ازفروپاشى رژيم صدام حسين اسنادمنتشره ارتباط منافقين و صدام اعم از صوتى و تصويرى و مكتوب در خارج كشور عرضه شده و بر روى سايتهاى اينترنتى قرار گرفت كه بخشى از آنها توسط مؤسسه مطالعات و پژوهشهاى سياسى جمعآورى و نگهدارى شده است. در بخشهاى مختلف كتاب به اين موارد استناد شده كه از جمله بحث حاضر مبتنى بر آنها نگاشته شده است.
37. پس از سقوط صدام ،توسط نيروهاى مردمى و مبارز كه به مراكز اطلاعاتى رژيم بعث حمله كرده بودند، بعضى ازنوارهاى ويديويى ضبط مخفى استخبارات از جلسات فيمابين مقامات عراقى با سران سازمان رجوى، ابريشمچى، داورى و... افشا گرديد كه از طريق برخى فعالان سياسى مخالف سازمان و جداشدگان در اروپا منتشر شد. مؤسسه مطالعات و پژوهشهاى سياسى نيز توانست به بخشى از اين اسناد و نوارها دسترسى پيدا كند. در اين كتاب قسمتهايى از اين نوارها پس از ترجمه، براى اولين بار منتشر مىشوند.
38.عباس داورى كه از معدود سران سازمان بود كه با مقامات ارشد اطلاعاتى و امنيتى عراق مذاكره مىكرد، خود شخصا در مذاكرات به زبان عربى صحبت مىكرد و در برخى ملاقاتهاى سرّى مسعود رجوى با مقامات عراق يا ساير كشورهاى عربى، صحبتهاى فيمابين را نيز ترجمه مى كرد.
39. سبحانى، محمد حسین ، روزهاى تاريك بغداد: جلد 1 کلن ، کانون آوا ، چاپ اول ، زمستان 1383 ص 233.
سازمان مجاهدین خلق؛ پیدایی تا فرجام، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1385، 177 - 197
نظرات شما عزیزان: