تزکیه وتعلیم
 

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان ندای وحی و آدرس nedayevahi.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 41068
بازدید دیروز : 7590
بازدید هفته : 49517
بازدید ماه : 102795
بازدید کل : 10494550
تعداد مطالب : 16946
تعداد نظرات : 80
تعداد آنلاین : 1


حدیث موضوعیاک مهدویت امام زمان (عج)اک آیه قرآناک

 
 
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : سه شنبه 28 / 11 / 1398

مقدمه

  در فرهنگ اسلامی، واژه مربی بار معنایی خاص دارد. خداوند آن هنگام که انسان را آفرید، زمین را مدرسه قرارداد و خود مربی و معلم انسان شد تا با تعلیم اسماء، او را به جانشینی خود برگزیند (البقره، آیات 30 و 31)، پس از آن، حضرت آدم و پیامبران الهی (ع) و سرانجام رسول مکرم اسلام (ص) مربیان بزرگی شدند تا همه انسآنها را در جهت صلاح و خیر هدایت کنند. خداوند علیم در رسالت انبیاء تزکیه را بر تعلیم مقدم فرمود تا اهمیت آن را نشان دهد. قرآن کریم نخست بر لزوم برتری پاکی و طهارت اخلاقی هادیان بشر و پس از آن بر عالم بودنشان و القای این تقدم و تأخر بر آدمیان تأکید فرمود؛ بنابراین هر کس در مقام مربی قرار گیرد، باید با تأسی از رسولان الهی و با تکیه بر ویژگی های خود و با تربیت صحیح، متربی را در نیل به اهداف بزرگ یاری رساند.

  در بحث تزکیه مباحث مختلفی مطرح است. مهم ترین معانی تزکیه، تهذیب و بالندگی است که یکی سلبی و دیگری ایجابی است. البته معانی دیگری نیز برای آن در نظر گرفته شده است، اما این تحقیق برای دقت در موضوع و رسیدن به ژرفای مباحث، مفهوم اولیه این واژه، یعنی تطهیر یا تهذیب را مدنظر قرار داده است. در مباحث تقدم تزکیه بر تعلیم و اثبات آن چندین دلیل متقن قرآنی همراه با توضیح لازم بیان شده است. نکته قابل توجه اینکه در بینش اسلامی بین معلم و مربی تفاوت چشمگیری وجود ندارد، اما در عمل و در بسیاری از محیط های آموزشی نقش معلم و تعلیم علوم و فنون بسیار پررنگ تر از مربی گری و تربیت استعدادهای معنوی و فطری دیده می شود. این تحقیق مباحث مطروحه را همراه با بیان ظرایفی در مفاهیم تعلیم، تزکیه و ویژگی های مربی و معلم در دستور کار خود قرار داده است. آنچه در جامعه امروز توجه کارشناسان را به خود جلب کرده، توجه به تربیت دینی و اخلاقی نسل جوان است که تزکیه و تربیت هدفمند و ارزشمند را شامل می شود. در این نوشتار سعی بر آن است که قدمی کوچک در این مسیر برداشته شود و راهنمای مربیان و معلمان باشد؛ بنابراین مسئله اصلی در این تحقیق «تبیین تزکیه و تقدم آن بر تعلیم و بیان ویژگی های مربی و برخی تشابه ها و تفاوت های او با معلم است»؛ مهم ترین پرسش های تحقیق عبارت اند از:

1) تفاوت های مفهومی و ارزشی تزکیه و تعلیم چیست؟

2) تفاوت ها و تشابه های مربی و معلم از دیدگاه اسلام کدام است؟

3) ویژگی های اخلاقی، علمی و حرفه ای مربی و معلم از دیدگاه قرآن و روایات چگونه است؟

4) در مدارس ایران تا چه حد بر نقش معلم و مربی تأکید می شود؟

مفهوم تزکیه

  راغب در مفردات تزکیه را ذیل «زکا» آورده است، و «زکا» به معنی رشد دادن نفس از راه برکات است: النمو الحاصل عن البرکه" (راغب، 1362، 214). ابن منظور در لسان العرب، تزکیه را ذیل«زکو» آورده و معانی پاکیزگی، رشد، صلاح، شایستگی و مدح را برای آن ذکر نموده است (ابن منظور، 1992، 64). فخرالدین الطریحی در مجمع البحرین، تزکیه را ذیل«زکو» بیان نموده و آن را تطهیر از اخلاق زشت و مذموم دانسته است: «تزکیه: التطهیر من الاخلاق الذمیمه الناشئه» (الطریحی، بی تا، 281). علامه طباطبایی در تفسیر المیزان، ذیل تفسیر آیه 151 البقره، تزکیه را به معنای تطهیر دانسته و بیان کرده «تطهیر عبارت است از: زایل کردن پلیدی ها و آلودگی ها است، تطهیر از اعتقادات فاسدی چون شرک و کفر، ملکات رذیله چون تکبر و بخل، اعمال فاسد چون قتل و زنا و شراب خواری است» (طباطبایی، 1374، 1، 496). نراقی تزکیه را متوقف بر شناخت صفات مهلک و منجی دانسته است(نراقی،1379، 34). در «فرهنگ قرآن کریم» تزکیه از ریشه «زکو» به معنی پاکیزگی آمده است: «تزکیه نفس تلاش برای دست یابی به سبب هایی است که به پاکی نفس می انجامد» (هاشمی رفسنجانی، 1386، 45). آذرنوش در «فرهنگ معاصر عربی- فارسی» زکا، زکی و زکو را به معنی رشد کردن و نمو کردن آورده است، اما تزکّی را به معنی خالص گشتن، پالایش یافتن و پیراسته گشتن ذکر نموده، و تزکیه را به معنی تصفیه، پالایش و تهذیب بیان کرده است (آذرنوش، 1379، 262 و263). با اندک نگاهی به معانی فوق می توان اقرار کرد که ریشه کلمه تزکیه، معانی رشد کردن و نمو کردن را دارد، اما همه لغت دانان اولین معنا را برای واژه تزکیه، تطهیر و پاکی ذکر نموده اند؛ علت این امر آن است که زکا، زکی و زکو از باب ثلاثی مجرد، معنی غالب آن رشد و نمو است، اما همین فعل ثلاثی مجرد در باب تفعیل، یعنی تزکیه، معنای غالب آن تهذیب و تطهیر می شود؛ بنابراین اگرچه تزکیه دارای دو بعد سلبی و ایجابی است، بُعد ایجابی تزكيه زمینه های لازم براى رشد و نمو موجودى كه اين قابليت را دارد، فراهم می کند و بعد سلبى موانع رشد را از سر راه برمی دارد، اما این نوشتار برای دقت در موضوع و ادای حق مطلب تنها بعد سلبی یا تطهیر را در نظر گرفته است، مسلماً می توان در تحقیقی دیگر معانی رشد و حتی «مدح» که به نظر راغب در المفردات (راغب، 1362، 215) معنای غالب در آیه شریفه « فلا تزکوا انفسهم» (سوره نجم، آیه 32) است را در نظر گرفت و بدان پرداخت.

مفهوم تعلیم

تعلیم از ریشه علم به معنی آگاهی است «علم درک حقیقت هر شیئی است»؛ در نظر راغب تعلیم ناشی از تکرار است. وی علم را نقیض جهل دانسته است. (راغب اصفهانی، 1362، 343). تعلیم با مفهوم محدود آن عبارت است از ایصال و ایجاد معلومات به اذهان شاگردان؛ تعلیم این نقش را به عهده دارد که اذهان شاگردان را با معلومات و کارایی فکری مجهز سازد. در قرآن کریم بر تعلیم کتاب و حکمت تأکید شده است. منظور از تعلیم کتاب بیان؛ الفاظ و تفسیر معانی مشکل و مشتبه آن است، در مقابل تعلیم حکمت، عبارت است از: معارف حقیقی که قرآن متضمن آن است؛ حکمت، رأی و عقیده ای است که صدقش محکم و کذبی مخلوط به آن نباشد؛ ضرری نیز به دنبال نداشته باشد. ذکر کتاب و حکمت در کنار تعلیم می تواند اشاره به شناخت بر اساس وحی و عقل داشته باشد که اینها اسباب و اساس شناخت را حاصل می کنند. «خداوند رسول گرامی را معلم حکمت خوانده، پس تعلیم قرآنی که رسول(ص) متصدی آن و بیانگر آیات آن است، تعلیم حکمت است» (طباطبایی، 1374، 19، ص457).

  در تعریف تعلیم نظرات متفاوتی بیان شده است؛ در تعریفی حاکی از تلقین آمده است: معلم در دایره و حوزه وظیفه خود بدین گونه عمل می کند که شاگردان در برابر او ساکت هستند و القاء و گفته های او را دریافت می کنند(حجتی، 1358، 11) و در برداشتی غیر تلقینی، معلم خوب معلمی است که قدرت ابداع، خلاقیت و تجزیه وتحلیل را در شاگردان افزایش دهد، نه مطالب را به صورت طوطی وار در کلاس درس بیان کند (مرتز، 1372، 130).

  در شمار برآیندهای تعاریفی که از تعلیم ارائه شده، به چند نکته می توان اشاره داشت:

1. تعلیم در ذات خود حامل مفهومی اثباتی و به معنای افزایش چیزی بر ذهن و نیروی عقلانی و ادراکی آدمی است؛

2. تعلیم ناظر به شکوفا ساختن و به فعلیت درآوردن نیروی فکری یا ذهنی و عقلانی انسان است؛

3. نیروی ذهنی و عقل انسان امکان رشد و افزایش دارد و چنان نیست که از هنگام تولد تا مرگ یکسان و در یک مرتبه قرار داشته باشد؛

4. تعلیم به معنی آموختن، یعنی ارائه معلومات از معلم به متعلم است، چه ارائه دهنده معلومات عامل انسانی باشد و یا هر عامل و ابزار دیگری غیر از انسان، باید بتواند معلومات را به ذهن و نیروی ادراک متعلم عرضه کند؛ از این رو تعلیم یکی از وسایل تربیت و جزئی از اجزاء آن است، تعلیم در قرآن که مشتمل بر آموزش کتاب و حکمت است شامل تمام معارف اصولی و فروعی دین و هر آنچه انسان نمی داند، می شود.

  اهمیت تزکیه

سوگندهای مهمی که در آغاز سوره شمس آمده و بیشترین تعداد سوگندهای پی در پی قرآنی را در خود جای داده، به خوبی نشان می دهد که مطلبی به عظمت آسمآنها، زمین، خورشید و ماه، سرنوشت ساز و حیات بخش مطلب مهمی مطرح است. قرآن سرانجام بعد از تمام سوگندهای مهم و پی درپی به نتیجه آنها پرداخته و می فرماید: سوگند به اینها که هرکس نفس خویش را تزکیه کند رستگار است.[3] خداوند در قرآن، فلاح و رستگاری را به تزکیه اختصاص داده، همان طور که خباثت را به دسیسه اختصاص داده است.

علامه طباطبایی، تزکیه نفس را تربیت آن به تربیتی صالح دانسته و اگر فضل و رحمت خدا نبود، هیچ یک از انسآنها پاک و تزکیه نمی شدند. تزکیه هر کس منوط به مشیت خدا است و مشیت او به کسی تعلق می گیرد که خواهان تزکیه باشد و آن را درخواست کند (طباطبایی، 1374، 15، 134)؛ این معنایی است که عقل نیز آن را تائید می کند، چون افاضه کننده خیر و سعادت تنها خدای سبحان است؛ بنابراين جان آدمى به تزكيه زنده می شود. تزكيه نيز با ياد خدا و دورى از گناه حاصل مى شود، مسير خاص تزكيه نفس و تكامل روح انسانى را خداى متعال به فضل خودش از طريق انبيا در اختيار ما قرار داده است. در بیان دیگر به نظر نگارنده در اهمیت تزکیه می توان اشاره کرد که خداوند در یازده آیه[4] تمام عبادت های مختلف را بیان می کند، اما در آخر، آیه «لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ» را آورده است؛ ای کسانی که ایمان آورده اید، این عبادت ها را انجام دهید شايد رستگار شويد؛ اما در بیان رستگاری حاصل از تزکیه «قَد»، يعني حتماً بیان شده است. در رستگاری حاصل از تزکیه که در سوره شمس آیه 9 و سوره اعلی آیه 14[5] آمده است، رستگاری محتمل نیست، بلکه رستگاری حتمی است؛ بنابراین تزکیه به خودی خود لازمه حیات طیب انسانی است و انسان مزکی و پیراسته از رذایل، همان هدفی است که انبیا در رسالت خود دنبال کرده اند.

اهمیت تعلیم

با بیان اهمیت تزکیه نباید از اهمیت تعلیم غفلت ورزید، چراکه خداوند در قرآن آنجاکه سخن از تزکیه آمده، تعلیم را نیز بیان کرده و همچنین در قرآن کریم، واژه علم و مشتقات آن در 85 سوره و 728 آیه بیان شده است، که اهمیت این موضوع را بیان می کند. خداوند در سوره بقره آیه 31 پس از اشاره به خلقت حضرت آدم و تعلیم اسماء به او، آنگاه از حضرت آدم می خواهد که آنها را به فرشتگان تعلیم دهد تا دلیل برتری و خلیفه الهی بودن انسان برای فرشتگان آشکار شود. خداوند متعال با نخستین نعمت خویش، یعنی علم و بینش بر انسان منت می گذارد و انسان را با زینت علم می آراید؛ از این رو اولین سوره ای که بر پیامبر نازل شده، ارزش و نعمت علم و دانش را بازگو می کند؛ «میان همه پدیده های هستی وجود آنان را با علم، ویژگی بخشیده و انسان را ممتاز ساخته است» (شهید ثانی، 1373، 43)؛ همچنین خداوند در آیه 9 سوره زمر[6] با مقایسه عالمان و جاهلان این امر را متذکر می شود؛ در این آیه علم داشتن و نداشتن هر دو مطلق آمده و می فرماید: عالمان و جاهلان مساوی نیستند، علتش آن است که اولی به حقایق امور متذکر می شود و دومی نمی شود، پس برابر نیستند، بلکه آنها که علم دارند بر دیگران رجحان دارند. همچنان که علامه این آیه را «در مقام تعلیل مساوی نبودن دو طایفه دانسته است» (طباطبایی، 1374، 17، 371). در حدیثی از پیامبر می خوانیم زندگی جز برای دو کس فایده ندارد، دانشمندی که نظرات او اجرا شود و دانش طلبانی که گوش به سخن دانشمند دهند (کلینی، 1369، 1، 68).

  روش تربیتی اسلام «تقدم تزکیه بر تعلیم»

  در قرآن کریم سه هدف برای بعثت انبیاء ذکر شده است: تلاوت آیات قرآن بر مردم؛ تزکیه؛ تعلیم کتاب و حکمت؛ که در چهار آیه از قرآن تزکیه و تعلیم ملازم با یکدیگر بیان شده است. (آیات 129 و 151 بقره/ 164 آل عمران، 2/ جمعه) در این چهار آیه، به جز آیه 129 سوره بقره، تزکیه بر تعلیم مقدم شمرده شده است. علامه طباطبایی در توضیح این تقدم و تاخر می گوید: «در عالم تحقق و خارج، اول علم پیدا می شود، بعد تزکیه، چون تزکیه از ناحیه عمل و اخلاق تحقق می یابد، پس اول باید به اعمال صالح و اخلاق فاضله عالم شد و بعد به آنها عمل کرد تا به تدریج پاکی دل هم به دست آید» (طباطبایی، 1374، 19، 447)؛ بنابراین آنجا که تعلیم بر تزکیه مقدم شده، اشاره به وضع طبیعی آن است و از این لحاظ تعلیم ارزشمند است؛ در موارد بیشتری که تزکیه مقدم ذکر شده است، اشاره به تقدم رتبه ای آن دارد و در حقیقت تزکیه از لحاظ رتبه ای، ارزش و اهمیت، بر تعلیم تقدم دارد.

  برای پی بردن به این تقدم یا ارزش و اهمیت، باید به نظر مفسران کلام الهی توجه نمود و دلایلی متقن در این زمینه ارائه داد:

  دلیل اول: در کتاب تفسیر نمونه، تربیت معادل تزکیه به حساب آمده و به عنوان هدف اصلی معرفی شده است: «هدف اصلی تربیت است و بقیه همه مقدمه آن است. از این رو پیامبران هم معلم اند و هم مربی» (مکارم شیرازی، 1374، 1، 457). زمانی که هدف تربیت یا تزکیه باشد، خود نشانه اهمیت و تقدم است.

  دلیل دوم: از نکات برجسته قرآنی در بیان تقدم تزکیه بر تعلیم توجه به آیه 2 سوره بقره[7] است که در آن هدايت مخصوص پرهيزكاران معرفى شده است. «سرزمين وجود انسانى تا از لجاجت و عناد و تعصب پاك نشود، بذر هدايت را نمى‏پذيرد؛ از این رو خداوند مى‏فرمايد: قرآن هادى و راهنماى متقيان است» (مکارم شیرازی، 1، 68). علامه طباطبایی در تفسیر المیزان در تفسیر این آیه شریفه می فرمایند: آیات نوزده گانه در آغاز سوره بقره شرح حال متقیان، کفار و منافقان است. برای متقیان دو هدایت در نظر گرفته است، یک هدایت اولی که به سبب آن متقی شدند و هدایت دوم که خداوند به پاس تقوا به ایشان عنایت فرمود: انحراف از هدایت اول که همان تبه کاری است، باعث محرومیت از هدایت دوم می شود (علامه طباطبایی، 1، 86)؛ بنابراین از تفسیر این آیه مشخص می شود، هدایت حاصل از کتاب از آن افرادی است که زمینه ای از تزکیه در وجود آنها باشد، نه همه انسآنها، یعنی قابلیت قابل در پذیرش علوم شرط اصلی است. می توان گفت: نکتۀ قرآنی تقدم تزکیه بر تعلیم، مبتنی بر اصلی عقلانی است؛ زیرا اولاً در شرایطی که انسان از اخلاق و تهذیب بدور و روحش فاقد لطافت و آمادگی لازم برای دریافت حقایق باشد، در اکثر موارد در برابر ساده ترین حقایق و معارف مورد قبول عقل نیز مقاومت می کند، پس برای تعالیم کتاب و حکمت نیاز به طهارت روحی اولیه است. ثانیاً به فرض پذیرفتن علوم حقیقی و قرار گرفتن در مدار تعلیم، به دلیل فقدان روح تزکیه، دچار غرور و خود برتربینی نسبت به اطرافیانش می شود و حتی در اکثر اوقات با تکیه به علم خود، علم و قدرت خدا را منکر می شود؛ در این شرایط، علمی که باید وی را به سوی کمال و تعالی و تجلی جهات انسانی اش رهنمون کند، او را به نهایت ذلت، گمراهی، غایت حیوانیت و رذالت می کشاند، چنانکه خداوند در آیه 14 سوره شوری متذکر می شود که: «آنان پراكنده نشدند، مگر بعد از آنكه علم و آگاهى به سراغشان آمد و اين تفرقه جويى به سبب انحراف از حق (و عداوت و حسد) بود». [8] همچنین اگر فردي تزكيه و خودسازی قبل از معلومات را داشته باشد از علم استفاده بی جا نمي كند و دانشي كه موجبات آرامش و آسايش انسان را فراهم مي آورد، پایه گذاری می کند.

  دلیل سوم: در آیه 5 سوره جمعه که به دنبال آیه 2 (تقدم تزکیه بر تعلیم) آمده است، خداوند می فرماید: علم بدون عمل، همچون بار نهادن كتب بر حیوان است: "كَمَثَلِ الحِمارِ یَحمِلُ اَسفارًا". منظور آیه شریفه یهودانی است که خداوند تورات را بر پیامبر آنان موسی (ع) نازل فرمود و او معارف و شرایع آن را به آنات تعلیم نمود، اما آنان دستورات تورات را رها کرده و به آن عمل ننمودند، یعنی آنان از حمل تورات جز خستگی برایشان نماند (علامه طباطبایی، 38، 181). دلیل این امر آن است که دستورات تورات خلاف نفس تهذیب نیافته آنان بود و علم آنان به تورات به تنهایی برای شان سودی نداشت.

  دلیل چهارم: در جلد اول اصول کافی، در باب اول، آن یعنی «کتاب فضل العلم» احادیث فراوانی درباره صفات عالم آمده که در همگی آنها پاکی و طهارت روح اولین شرط برای عالم بودن ذکر شده است؛ در غیر این صورت علم بدون تهذیب نفس، جز شقاوت و بدبختی در پی نخواهد داشت. از جمله به نقل از امام محمدباقر(ع) آمده است: «هرکس علم جوید که بر عالمان ببالد و یا بر سفیهان ستیزد و یا مردمان را متوجه خود کند، جایگاهش دوزخ است» ( کلینی، 1369، 59).

  دلیل پنجم: تربیت اخلاقی با تعابیری چون تزکیه، تهذیب نفس و حکمت دینی، یکی از برجسته ترین اندیشه های تربیتی غزالی است. غزالی نه تنها بر لزوم تقدم تزکیه بر تعلیم اصرار دارد، بلکه اصولاً حصول علم حقیقی را جز از راه تزکیه نفس محال می داند و اشاره می کند که «جمع علم حقیقی و گناه با هم نمی سازد، وی تعلیم بی تزکیه را فساد آور می داند» (رفیعی، 1379، 153).

  نکته آخر اینکه می توان رابطه بین تعلیم و تزکیه (تربیت)، رابطة حلزونی شکل (مشابه حلقه های یک فنر مخروطی) در نظر گرفت که در آن مراحل پایین تر با تلاش و استمرار در حرکت به مراتب بالاتر راه خواهد یافت؛ به این صورت که بالاتر بودن مراحل کمالی علم از مراتب پایین تزکیه شروع می شود و برتری مراحل کمالی تزکیه حاصل مراتب پایین تر علم است، چراکه طبق سخن علامه طباطبایی در عالم تحقق و خارج، اول علم پیدا می شود، بعد تزکیه، اما در این گردش حلقوی نهایت فرد تزکیه یافته و عالم مدنظر است، نه فرد عالم بدون تهذیب و تزکیه مد نظرات.

مربی

مربی اسم فاعل باب تفعیل از ماده «ر ب» و به معنای رشد و نمو و زیادت است. مربی در لغت به کسی گفته می شود که رشد و نمو دیگری را بر عهده داشته باشد و بر وجود او بیفزاید (مصطفوی،1430ق ، 37). در تعریفی توصیفی از مربی و وظایفش آمده است: «مربی از روی قصد عملی را انجام می دهد تا متربی را به کمال مشخص و معین برساند، این عمل تربیت نام دارد » (محسن پور، 1375، 51). همچنین مربی شخصی است، آراسته به مظاهر اخلاق اسلامی که مأموریت دارد در تربیت متربیان، توجه نظری و علمی داشته باشد. بزرگ ترین سلاح موفقیت مربی توانایی و مهارت او در پرورش استعدادها و ایجاد زمینه های لازم برای رشد متربی است. «در اصطلاح عرفان عملی، مراد از مربی انسان وارسته ای است که در عمل به شریعت و دریافت های دینی و معنوی توانا باشد و مهارتی داشته باشد که جوینده کمال را در انتقال از عالم طبیعت به سوی خدا یاری رساند» (عالم زاده نوری، 1392، 35) در تعریفی برنامه ای یا عملی، مربی، عامل انسانی و رکن هدایت گر فرایند تربیت به شمار می رود که با اختیار و اراده در رشد و ارتقای شخصیت دیگران قدم می گذارد و بستر بهسازی آنان را فراهم می آورد؛ این تعریف از مربی، نتیجه توجه به وظیفه اصلی او، یعنی تربیت است. مربی باید استعدادها و مهارت هایی که یک فرد دارد، با هدف ایجاد برتری در آن حوزه، به ویژه صیقل دهد و بر اساس شناخت نقاط قوت و ضعف، شاگردهای خود توصیه هایی به آنان ارائه دهد تا در زمینه انتخاب شده، پیشرفت کنند.

  معلم

  معلم اسم فاعل از ماده علم است. در زبان فارسی در لغت نامه دهخدا آموزنده، آموزاننده، تعليم کننده، آموزگار، استاد و شيخ معني شده است؛ در فرهنگ معین نیز در دو معنا به کار رفته است؛ اول تعلیم دهنده و آموزنده، دوم عالم و فیلسوفی که جامع علوم عصر است؛ در معنی نخست، معلم کسی است که متعلم را به آگاهی و دانش می رساند و به هر کسی که چیزی به دیگری می آموزد اطلاق می شود. از نظر دکتر شکوهی، معلم نقش رابط بین روان هیئت پذیر طفل و اعتبارات علمی را دارد (شکوهی، 1364، 15). در تعریفی اقناعی، حسن زاده آملی معلم را مظهر اسم شریف محیی دانسته است که نفوس مستعده را به آب علم احیا می کند (حسن زاده آملی، 1365، 12). خواجه نصیر معلم را کسی دانسته که متعلمان را نیکو دارد و در احوال و طبایع و سیرت های ایشان نظر کند. اگر مستعد انواع علوم باشند، علم را از آنها منع نکند، اما نراقی تعلیم را به نااهل و ناشایسته منع کرده است؛ «بذل حکمت به نادانان نالایق ستم کردن بر حکمت و دانش است. » (نراقی، 1379، 163). معلم از لحاظ تأثيري كه در شاگرد و در جامعه می گذارد، نقش اصلي را داراست و چنانچه تزكيه شده باشد و گرایشی مربیانه داشته باشد، خودبه خود شاگردان تحت نفوذ رفتار او اثر تربیتی می پذیرند.

تفاوت مربی و معلم

  در قرآن کریم همچنان که سخن از معلم بودن خداوند، حضرت آدم و سایر پیامبران الهی است، سخن از مربی بودن آنها نیز به میان آمده و خداوند خود را پرورش دهنده و تعلیم دهنده خوانده است. در حقیقت آنجا که آموزش و تعلیم به تنهایی در تکامل بخشی، سلامت افزایی، درمان مشکلات و آسیب های روحی و روانی راهگشا نیست و تربیت صحیح و شایسته مدنظر است سخن از مربی تأکید بیشتری می یابد؛ بنابراین آن چنان که بیان شد در مکتب اسلام همه معلمان، مربی نیز هستند و اگر وظایف و مسئولیت های تربیتی به درستی انجام گیرد، انسانی متوازن تربیت خواهد شد که مدنظر قرآن است و معنای خلیفه اللهی در او تجلی می یابد. ویلفرد کار[9] نیز معلم و مربی را از هم تمیز داده؛ البته مربی مدنظر او «معلم فرهیخته» است، نه به معنایی که در اسلام آورده شده است، وی معتقد است تئوری های تربیتی معلمان را تشویق می کند تا نقش خود را به عنوان مربی، توسعه دهند. کار مربی نیاز دارد که در حکمت و وارستگی قائم به ذات و آرمان ها و اهداف تربیتی را که پیگیری می کند حمایتگر این امر باشد(کار، 1986، 52).

  نکته بسیار قابل توجه اینکه در محیط های آموزشی، معلمان اساس همت خود را بر آموزش محتوای دروس متمرکز می کنند و کمتر به بعد تربیتی تعلیم توجه می نمایند. این موضوع در قران کریم با هشدارهای محکم گوشزد شده است و همان گونه که بیان شد انسآنهای عالم که علم خود را به کار نبستند به چهارپایانی تشبیه شدند که حمل کتاب می کنند (سوره جمعه، آیه 2)؛ همچنین کسانی که بعد از آگاهی به امر حق، راه خلاف را سپری کردند، مورد نکوهش قرار گرفتند (سوره شوری، آیه 14) و همچنین اهل کتاب نیز که کاملاً به حقانیت پیامبر آگاه شده بودند و در این زمینه به علم و آگاهی کامل رسیده بودند، اما راه انکار را در پیش گرفتند به کتمان حق متهم شدند (سوره البقره، آیه 146). همچنین امام صادق (ع) می فرمایند: علم با عمل همدوش است و هرکه بداند باید عمل کند، و هر که عمل کند باید بداند (کلینی، 1364، 55)؛ بنابراین معلم در دیدگاه اسلام فقط تربیت کننده ذهن و پرورش دهنده استعدادهای علمی نیست، او باید تربیت کند و کلیه استعدادهای متعلم را در نظر بگیرد که این همان مقام مربی و توجه به تربیت همه جانبه است. در حقیقت معلم یا مربی، عنایت و اهتمام خود را به پیشبرد تمایلات نظری و استعدادهای متنوع متربی متوجه ساخته، به انسان آن چنان آمادگی می بخشد که در شئون مختلف زندگی با مهارت وارد عمل گشته؛ در برابر موقعیت های گوناگون درست عمل کند. متربی در فضای تربیت شخصاً به کشف و مناقشه می پردازد، در حالی که در محیط صرفاً تعلیمی، در بسیاری موارد کشف، مناقشه و بررسی مسائل از آن معلم است. «برخی از معلمان در مسیر انجام وظیفه سعی می کنند اذهان شاگردان را با معلومات و معارف پر کنند، اما مربی می کوشد از راه تربیت، راه را برای پرورش استعداد و قوای او از درون باز کند» (حجتی، 1358، 12). برای درک بهتر تفاوت مربی با معلم می توان مربی رانندگی را در نظر گرفت. کسی که قصد فراگیری رانندگی را دارد، اطلاعات زیادی نیاز دارد. اگر اطلاعات کافی درباره علائم، مقررات و نقش ابزارهای مختلف ماشین را نداند، نمی تواند یادگیری درستی داشته باشد؛ از طرف دیگر هیچ کس با درس نظری، توصیه و دستورالعمل راننده نمی شود، بلکه نیاز به مربی ای دارد که بتواند با مهارت و موفقیت، پیش روی کارآموز رانندگی کند، تربیت نیز چنین است.

  برخی صاحب نظران میان تعلیم و تربیت انواع رابطه ها برشمرده اند، مانند: 1. رابطه هدف -ابزاری؛ 2. رابطه مجاورتی و موازی؛ 3. رابطه عام و خاص؛ 4. رابطه ظرف و مظروف؛ 5. رابطه تعاملی؛ 6. رابطه آمیختگی و در هم تنیدگی که درنهایت رابطه تعلیم و تربیت از نوع آمیختگی و در هم تنیدگی در نظر گرفته شده است (همت بناری، 1390، 8)؛ با توجه به انواع روابطی که برای تعلیم و تربیت در اینجا بیان شد، به نظر نگارنده می توان برای مفهوم معلم و مربی هم روابطی از این نوع در نظر گرفت و در نهایت یکی را برتر شمرد؛ روابط شامل:

1. رابطه هدف ابزاری: بر اساس این رابطه، معلمی ابزاری برای رسیدن به مرتبه مربی، و مربی بودن هدف و غایت معلمی است و بدون معلمی، مربیگری تحقق نخواهد یافت.

2. رابطه مجاورتی و موازی: بر اساس این الگو، معلم و مربی دو امر جدا از هم هستند. در عین حال، دو امری هستند که در مجاورت هم و به موازات یکدیگر در زندگی انسان نقش ایفا می کنند.

3. رابطه عام و خاص: بر اساس این رابطه، معلمی بخشی از مربیگری است. در عین اینکه تعلیم از تربیت و تربیت از تعلیم جدا نیست، می توان رابطه میان مربی و معلم را یک رابطه عام و خاص دانست، چنانکه هر معلمی نمی تواند مربی خوب و ارزنده ای باشد، در حالی که مربی می تواند و باید معلم نیز باشد.

4. رابطه تعاملی: در این رابطه معلم و مربی نه در مجاورت یکدیگر و نه بخشی از یکدیگرند، بلکه ضمن آنکه این دو واقعیت متفاوت هستند، دارای تعاملی متقابل اند، یعنی از جهتی معلم بودن بر مربی بودن اثر می گذارد و زمینه تحقق مطلوب تر آن را فراهم می کند و از جهتی دیگر رابطه برعکس می شود.

5. رابطه آمیختگی و در هم تنیدگی: در این رویکرد، رابطه معلم و مربی آمیختگی ذاتی و پیوستگی با یکدیگر دارند. و به منزله اجزا (تار و پود) یک مفهوم واحد تلقی می شوند. هیچ مقام معلمی بدون مربی معنا ندارد و هیچ مربی بدون مقام معلمی تحقق پیدا نمی کند.

با توجه به روابط بیان شده و همچنین با در نظر گرفتن تأثیر اصل تزکیه بر تعلیم که در مربی نمایان است می توان رابطه معلم و مربی را رابطه ای از نوع عام و خاص دانست، چراکه معلمی در نوع خاص کلمه به معنای تسهیل گر دانش است و بدون رسیدن به مقام مربی نیز معنا خواهد داشت، یعنی در عالم واقع مفهوم معلم جدای از مفهوم مربی قابل تحقق خواهد بود. این دو مفهوم مانند تاروپود نیستند که نتوان مرزی برای آنها در نظر گرفت، بلکه مفهومی عام در مقابل خاص است: «معلم کلاس که تدریس می کند؛ اگر سخنش عالمانه بود، به وظیفه اش عمل کرده است. ولی مربیان این چنین نیستند! فقط نمی خواهند یاد بدهند؛ می خواهند این مطالب را به جان تحویل بدهند، بعد بازتاب آن را در جان ببینند، شکوفایی جان را روزانه ارزیابی کنند و رشد او را ببینند » (جوادی آملی ، 1378، 4). یک معلم خوب بودن کافی نیست و فرد باید ویژگی ها کیفی یک مربی را به کار گیرد تا هم معلم و هم مربی قابلی باشد؛ بنابراین در مقام بیان تشابه و تفاوت، میان مربی و معلم شاید بتوان ظرایفی را بیان نمود:

1. تناسب روانی بین مربی، متربی، معلم و متعلم

در زمینه تربیت و موفقعیت آمیز بودن آن، تناسب روانی و سرشتی بین مربی و متربی از ضروریات است. چه بسا که یک مربی خوب و یک متربی آماده با هم تناسب نداشته باشند. مثلاً مربی به صورت سرشتی و وراثتی روحیه ای آرام، خونسرد و کم تحرک دارد و متربی پر نشاط و پر تحرک است، در اینجاست که مربی باید هرقدر که می تواند خود را با روحیات متربی سازگار کند. تناسب روانی، قلبی و بینشی بین مربی و متربی کلید اصلی موفقیت است. « اگر روحیات مربی و متربی متفاوت باشد، متربی در اجرای این برنامه دائما حالت اکراه دارد و همین باعث می شود پیشرفتی نکند. » (عالم زاده نوری، 1392، 149). تناسب روانی بین مربی و متربی یک عنصر بسیار مهم در موفقیت امر تربیت است. این تناسب به پذیرش بیشتر مربی در نظر متربی کمک می کند و اطاعت از مربی را آسان می سازد.

  اما آنچه در تناسب روانی بین معلم و متعلم حائز اهمیت است، تناسبی از نوع فراهم نمودن اسباب، لوازم آموزش و رعایت فهم متعلم از جانب معلم است، معلم در انجام وظایف خویش باید صبور باشد و با رفتار خویش صبر در یادگیری را به متعلم القا کند؛ «معلم در تنظیم مطالب درسی باید فهم متعلم را در نظر بگیرد و مطالب به ویژه برای مبتدیان باید به گونه ای باشد که با دو بار تکرار و دقتی متعارف آن را فرا گیرند». (بهشتی، 1379، 65). باید معلم در تدریس خود، راه و روشی را جستجو کند و انتخاب نماید که از رهگذر آن، درس وی با آسان ترین وجه، قابل فهم شود و به منظور تفهیم شاگردان متناسب بافهم آنان واژه ها و تعابیر را به گونه ای روشنگر بیان نماید. تخلف از این امر نشاط متعلم را از بین می برد و او را کسل و خسته می سازد، یا به جای فهم مطالب، به حفظ آنها با تکرار و تلقین می پردازد، این امر به کند ذهنی متعلم منجر می شود. حاصل کلام آنکه در رابطه معلم و متعلم، معلم ماهر و صبور در ارائه و تسهیل گری در تعلیم موفق خواهد بود، اما عنصر کلیدی اطاعت، وابسته به میزان تناسب بینشی و رابطه قلبی حاصل از آن بین مربی، متربی و همچنین معلم و متعلم است.

2. صداقت

صداقت از جمله ویژگی هایی است که باید در مربی و معلم به طور احسن وجود داشته باشد. صدق و راستی دارای ابعادی است صدق در گفتار، صدق در وعده، صدق در عهد و صدق در عمل و کسی که همه مراحل صداقت را داشته باشد، صدیق نامیده می شود. علامه طباطبایی در تفسیر المیزان بیان داشته است: صدق وصفی است که تمام فضایل علم و عمل را در بر می گیرد (طباطبایی، 1374، 1، 651) در قرآن کریم، صدیق از صفت پیامبران است، به همین نحو می توان آن را از ویژگی های یک مربی و معلم شایسته دانست. از نشانه های صداقت، عمل به وظایف دینی و تعهدات اجتماعی است.

  شهیدثانی یکی از مهم ترین ویژگی های معلم را آن دانسته است که وقتی از او درباره موضوعی سؤال کردند که بدان احاطه و آگاهی ندارد، باید به عجز خود اعتراف نموده و بگوید از آن اطلاعی ندارد (شهید ثانی، 1373، 316)؛ بنابراین آن صدقی که معلم بیشتر در آن مورد خطاب قرار می گیرد، صدق در گفتار و ارائه دانش است. چراکه امتناع از صدق در گفتار، در معلم نشان دهنده این است که از لحاظ علمی، فردی کم مایه و فاقد تقوی است.

3. برقراری رابطه مؤثر

برقراری رابطه مؤثر از اولین ویژگی های ارتباطی یک مربی و معلم با متربی و متعلم است. رابطه حاکی از محبت و مثبت نگری شاه کلید موفقیت در کار مربی و معلم است: «این رابطه مؤثر دو عنصر دارد؛ یکی حفظ موضع برتر و دیگری محبت است. انسان با میل و رغبت از کسی اطاعت می کند که علاوه بر علاقه به او، برای او مرجعیت و اقتدار قائل باشد » (عالم زاده نوری، 1392، 142). از آثار برقراری رابطه عاقلانه جلب توجه و اعتماد متربی است که باعث می شود با جان ودل به دستورهای مربی عمل کند. مربی از اولین مواجهه با متربی، لازم است رابطه ای مؤثر با متربی برقرار کند تا زمینه نفوذ به درون متربی و شناخت هرچه بهتر او را برای خود ایجاد کند. هنگامی که متربی برای مربی ولایت قایل می شود و او را مورد احترام و فرمان بری می داند، امر تربیت جریان عادی خود را سپری می کند.

  در زمینه برقراری رابطه بین معلم و متعلم، آنچه اهمیت دارد این است که معلم باید برای تعلیم و نشستن خود در کلاس جایگاهی را انتخاب کند که چهره او برای همه حاضران مجلس درس، نمایان بوده و همه شاگردان بتوانند او را ببینند. «معلم باید نگاه خود را عادلانه میان همه شاگردان، توزیع نموده و همه را با نظر و نگاه خود محظوظ گرداند» (شهید ثانی، 1373، 310). در امر تدریس معمولاً کمتر رابطه ای از نوع عاطفی برقرار می شود و رابطه ها در حد روابط مورد نیاز برای تسهیلگری در امر تدریس و یادگیری ختم می شود، اما متربی و متعلم با دل وجان با مربی و معلمی ارتباط برقرار می کند که اولاً او را بالاتر از خود بداند و ثانیاً به وی محبت بورزد. ولایت مربی و معلم مستلزم ارادتی است که شاگرد نسبت به او دارد.

4. صلاحیت علمی

خداوند در آیه (144، طه)، خطاب به پیامبر می فرماید: بگو پروردگارا علم مرا افزون کن. [10] خداوند در این آیه تلاش برای افزایش علم را لازم می داند. جایی که پیامبر(ص) با آن علم سرشار و روح مملو از آگاهی، تا پایان عمر مأمور است از خداوند افزایش علم طلب کند، وظیفه دیگران کاملاً روشن است. از نظر اسلام علم هیچ حدومرزی ندارد. افراط در بسیاری از امور مذموم، ولی در علم و در حد توان ممدوح است. «حکمت گمشده مؤمن است نزد هرکس بیابد آن را می گیرد و اگر گوهری از دهان ناپاکی بیفتد نیز آن را برمی دارد. » (مکارم شیرازی، 1374، 314). برای متعلم و متربی، علمی دارای ارزش و اعتبار است که همراه با فراگیری آن ظرفیت وی زیاد شود و رشد کند. برای تعیین گستره مورد قبول از آگاهی ها مربی باید به نیاز متربی و مقتضیات زمان و انتظاری که از این تربیت می رود، توجه داشته باشد. رشد علمی باید متناسب با زمان افزایش یابد. امام صادق(ع) می فرمایند: آن کسی که به زمان خودآگاه باشد از هجوم شبهه ها در امان است (کلینی، 1369، 26). اگر مربی بدون آشنایی با شرایط اجتماع و محیط متربی، دستور عمل صادر نماید، حداکثر به بیان توصیه های کلی اکتفا خواهد نمود که موجب ناامیدی و سردرگمی متربی در آن موقعیت ها خواهد شد. برای عمل هوشمندانه مربی، تعلیمی عالمانه لازم است و عمل آنگاه که با علم قرین و همراه باشد حائز اهمیت است. معلمی که از رشد علمی برخوردار است می تواند معلومات بیشتری را با بیان رسا به ذهن مخاطبانش منتقل سازد. معلمان باید در حیطه تخصصی خود از بهره علمی بالایی برخوردار باشند و در مقام متربی باید با توجه به گستردگی حیطه عمل و با توجه به شرایط و مقتضیات زمان و ویژگی های خاص متربیان در زمینه های مورد نیاز خود متخصص باشند.

  در توضیح بیشتر از صلاحیت علمی مربی و معلم، شهید ثانی معتقد است کسی که می خواهد منصب تعلیم دیگران را به عهده بگیرد، باید از پشتوانه تأیید استادی خوش نام برخوردار باشد و شخصیت علمی و لیاقت اخلاقی و کارایی او در اقدام به تعلیم دیگران، به وسیله استاد وی تصویب و تائید شود (شهید ثانی، 1373، 289). البته سخن شهید ثانی مربوط به مدارس علمیه اسلامی است که روشی بسیار نیکوست، اما در حال حاضر هم باید صلاحیت علمی و اخلاقی معلمان از طرف مراجع ذی صلاح تأیید شود، چون شاگردان امانت های الهی در نزد آنان هستند. در مقام معلم اگر معلمی فاقد صلاحیت و اطلاعات کافی علمی باشد و یا معلم فردی فاسق یا بدعت گزار و یا از لحاظ علمی پر لغزش و فاقد شرایط در امر تعلیم باشد، در چنین شرایطی تحصیل نکردن نزد آنها بهتر است. کسی که می خواهد عهده دار منصب تعلیم شود، باید قبلاً مراتب صلاحیت و شایستگی خویش را برای تصدی چنین مقامی در خود فراهم آورد و باید این شایستگی، در تمام مظاهر وجود او پدیدار باشد، یعنی رفتارش نمایانگر شایستگی او برای احراز مقام تعلیم و تربیت باشد. آنچنان که بیان شد مربی و معلم هر دو تحت تأثیر مربی و معلم خویش بوده اند، چنانچه از مربیان و معلمان شایسته برخوردار باشند، در پذیرش توسط اطرافیان، مردم و در کسب موفقیت های خویش به نحو مطلوب تری عمل خواهند کرد.

خُلق نیکو

از جمله ویژگی های اخلاقی، خُلق نیکوست. خوش اخلاقی سرآمد هر کار نیک است. در میان ویژگی های پیامبر، قرآن بر اخلاق آراسته آن حضرت تکیه کرده و آن را خُلق عظیم خوانده است. قرآن خطاب به پیامبر بیان می دارد که در حقیقت تو به نیکو خُلقی عظیم آراسته ای. ، «هر چند قرآن فی النفسه و به خودی خود حسن خُلق رسول خدا را می ستاید، لیکن به اخلاق پسندیده اجتماعی و اخلاقی که مربوط به معاشرت است. نظر دارد » (طباطبایی، 1374، 19، 619). خُلق به صفاتی گفته می شود که با سرشت و خوی انسان عجین شده باشد و به رفتارهای موسمی و موقت گفته نمی شود. این تعریف را می توان از تعریف خُلق در تفسیر نمونه استنباط کرد؛ چنانکه بیان شده خُلق از ماده خلقت به معنی صفاتی است که از انسان جدا نمی شوند و همچون خلقت و آفرینش انسان می شود (مکارم شیرازی، 1374، 24، 372). خداوند توجه انسان ها را به فضایل، ویژگی ها مربیان و پیامبران نمونه جلب می کند. پیامبر بهترین الگو برای مربیان است. فضیلت این ویژگی تا بدانجاست که از پیامبر اکرم (ص) روایت شده است که من برای اکمال و اتمام شرافت های اخلاقی برانگیخته شده ام. (طبرسی،1360، 10، 333)؛ بنابراین اخلاق اسلامی و جهت گیری صحیح آن در بسیاری از مسائل و ترازها جنبه اساسی دارد. التزام عملی به اخلاق نیکو به گونه ای است که مربی را وادار می کند تا با اختیار خود به انجام کارهای شایسته و نیک بپردازد؛ از این رو راه نیکی و نیک خواهی با تار و پود وجود مربی آمیخته و به هم بافته می شود. تقدم تزکیه در ویژگی های اخلاقی مربی و معلم سبب رساندن آنان به کمالات اخلاقی می شود. شهید ثانی پای بند بودن به حسن خُلق، فروتنی و کوشش در تکمیل نفس را برای معلم نسبت به سایر مردم از اهمیت بیشتری برخوردار دانسته است (شهید ثانی، 1373، 191). حسن خُلق از جمله ویژگی هایی است که هم مربی و هم معلم باید از آن برخوردار باشند.

 

جمع بندی

1. از مجموع نظرات بیان شده در تعریف تزکیه می توان گفت که تزکیه دارای مفهومی سلبی - ایجابی بوده و معنای اصلی آن پاک کردن آلودگی ها از ساحت جان آدمی است. اگرچه تزکیه به معنای پاکیزگی و زدودن از آلودگی هاست، اما تحلیه و کسب فضیلت را نیز به همراه دارد، چون به طور طبیعی هر پالودن و کاستنی، افزودنی یا رشدی را به دنبال خواهد داشت و این همان خاصیت سلبی – ایجابی بودن در مفهوم این کلمه قرنی است. علامه طباطبایی تزکیه را معادل تطهیر می داند و تطهیر از پلیدی های قلبی و خالص کردن دل برای عبودیت را امری لازم دانسته است.

2. تعلیم، ارائه علم، آگاهی و دانایی به دیگران است. تعلیم به آنچه زیاد تکرار می شود، اختصاص دارد تا جایی که اثری از آن در نفس آموزنده حاصل شود. بعضی از علما تعلیم را آگاهی دادن و تنبه یا هشدار به نفس آدمی برای تصور معانی دانسته اند. تعلیم تکامل وجود انسان در جنبه های علمی است.

3. در قرآن رستگاری از آن کسی است که نفس خویش را تزکیه کند. تزكيه نفس كه موجب حيات نفس و صفاى باطن می شود، به اندازه ای اهميت دارد كه خداوند قبل از بيان آن، يازده قسم ياد مى كند. در هيچ جاى قرآن سراغ نداريم كه براى بيان مطلبى يازده قسم پی درپی آمده باشد و اين نشان از اهميت بالاى موضوع است.

4. آیات قرآن عظمت مقام علم و عالمان را در برابر جاهلان روشن می سازد و از آنجا که این نابرابری به صورت مطلق بیان شده است، معلوم می شود این دو گروه در پیشگاه خداوند، در نظر خلق آگاه، در دنیا، در آخرت، در ظاهر و در باطن یکسان نیستند.

5. آنچه تقدم تزکیه را نشان می دهد تقدم زمانی نیست، بلکه تقدم رتبه ای است. نمی توان از لحاظ زمانی تقدم و تاخری را برای تزکیه و تعلیم بیان نمود، چون اسباب و وسایل تزکیه را باید تعلیم داد و همچنین تزکیه روح مزکی را برای تعلیم آماده خواهد نمود. در واقع این دو امر در یکدیگر تأثیر متقابل دارند. لیکن تقدم تزکیه در سه آیه از قرآن کریم اصالت تزکیه و تربیت را برای ما مسلم می کند. در حقیقت تعلیم دانایی فرد و تربیت و تزکیه دارایی فرد است. در قرآن کریم انسان عالم و آگاه بدون تزکیه نکوهش شده است.

6. مربی تنها درصدد پر کردن ذهن متربی خود نیست، بلکه می خواهد یک تحول واقعی در وجود او ایجاد و پایدار سازد.

7. در اسلام و آثار دانشمندان مسلمان واژه معلم به معنایی فراتر از تعلیم دهنده آورده شده است و در آنها هر جا سخن از معلم بوده، مفهوم مربی نیز در کنار آن قرار دارد.

8. با توجه به پژوهش انجام شده رابطه بین معلم و مربی از نوع رابطه عام و خاص است که مربی عام و معلم شکل خاص آن است. اگرچه معلم تربیت ذهنی دانش آموز را به عهده دارد، اما معلم دلسوز، با معلم به صرف تعلیم دهنده، متفاوت است. مربی باید مسیر تربیت درست را به متربیان ارائه دهد. بی تردید برای تولید ایمان، اخلاق نیکو، عادات پسندیده و دانش باید هم تعلیم داد و هم تربیت کرد، یعنی هم معلم و هم مربی بود.

9. وقتی والدین بیان می دارند که من فرزندم را به مدرسه می فرستم تا تربیت شود بیانگر این نکته است که انتظار از سیستم آموزشی مدرسه مربیگرانه است. این امر رسالت معلم را بسیار سنگین می کند، در آن حد که اهم تلاش خود را آموزش محتوای دروس نداند و به تعلیم و تربیت همه ابعاد وجودی دانش آموز بپردازد.

10. همان گونه که بیان شد در مقام تفاوت ویژگی میان معلم و مربی، معلم برای تحقق وظیفه خود باید میزان درک و فهم دانش آموزان و تفاوت های فردی آنان را در یادگیری دروس مورد توجه قرار دهد؛ اما مربی و یا معلم در مقام مربی، باید روحیات متربی و ارتباط قلبی و روانی را با او مدنظر داشته باشد.

11. تفاوت مربی و معلم در صداقت، آن است که معلم باید با صدق در گفتار به عجز و ناتوانی خود در مسائلی که به آنها احاطه ندارد، اعتراف کند و این امر در احادیث اسلامی سفارش شده است؛ اما آنچه برای مربی و معلم در همه حال حائز اهمیت است، صدیق بودن در عمل، گفتار و رفتار است.

  12. اقتدار و محبت مهم ترین عوامل درمان پذیری هستند که موجب پدیدآمدن دو صفت خوف ورجا در متعلم و متربی می شوند. صفاتی که معلم و مربی باید از آن برخوردار باشند تا اسباب رشد دانش آموزان را فراهم سازند.

13. مربی و معلم باید از رشد علمی و دانش روز برخوردار باشند تا اصول و روش های تربیتی را متناسب با موضوع کار خود به درستی بدانند و به کار گیرند. رشد علمی که در شغل معلمی شتابی بیشتر از شغل مربی دارد، به معنی بهره گیری از دانش ها و دستاوردهای به روز دانشمندان و مربیان و به کار گرفتن آنهاست.

پی‌نوشت‌ها

[1]دانشجوی کارشناسی ارشد فلسفه تعلیم و تربیت دانشگاه قم . z.behroz1@gmail.com

[2]استادیار دانشگاه قم. Tavassoli_2@yahoo.com

[3] . قَدْ أَفْلَحَ مَن زَكَّئ‏هَا.

[4] . بقره 189؛ آل عمران 130 و 200؛ مائده 35،90 و 100؛  اعراف 69؛ انفال 45؛ حج 77؛ نور 31؛ جمعه 10.

[5]. قَدْ أَفْلَحَ‏ مَنْ تَزَكَّى.

[6] . قُلْ هَلْ يَسْتَوِى الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَ الَّذِينَ لَا يَعْلَمُون‏.

[7] . ذلِكَ‏ الْكِتابُ لا رَيْبَ فيهِ هُدىً لِلْمُتَّقين.

[8]  وَ ما تَفَرَّقُوا إِلاَّ مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْعِلْمُ‏ بَغْياً بَيْنَهُم.

[9]. Wilfred Carr.

[10] . قُلْ رَبِّ زِدْني‏ عِلْماً.

 

منابع

* قرآن کریم.

* نهج البلاغه.

  1. آذر نوش، آذرتاش؛ فرهنگ معاصر عربی- فارسی؛ تهران: نشر نی؛ 1379.
  2. ابن منظور؛ لسان العرب؛ جلد پنجم، بیروت: مؤسسه دارالعربی، 1992.
  3. بهشتی، محمد؛ مهدی ابوجعفری و علی نقی فقیهی؛ آرای دانشمندان مسلمان در تعلیم و تربیت و مبانی آن؛ ج 2، قم، تهران: پژوهشکده حوزه و دانشگاه، سمت، 1379.
  4. جعفری، محمدتقی؛ تعلیم و تربیت؛ گردآوری محمدرضا جوادی، تهران: پیام آزادی، 1379.
  5. جوادی آملی، عبدالله ؛ نقش و جایگاه مربیان پرورشی در مدارس؛ تهران: روزنامه شاپرک، نسخه 1615، ص 4، 1387.
  6. حجتی، محمدباقر؛ اسلام و تعلیم و تربیت؛ ج 2، تهران: نشر فرهنگ اسلامی، 1358.
  7. راغب اصفهانی، ابوالقاسم؛ المفردات؛ تهران: المکتب المرتضویه، چ 2، 1362.
  8. رفیعی، بهروز؛ آرای دانشمندان مسلمان در تعلیم و تربیت و مبانی آن؛ ج 3، قم، تهران: پژوهشکده حوزه و دانشگاه، سمت، 1379.
  9. شکوهی، غلامحسین؛ تعلیم و تربیت؛ و مراحل آن، مشهد: آستان قدس رضوی، 1364.
  10. شهید ثانی؛ آداب تعلیم و تعلم در اسلام؛ ترجمه محمدباقر حجتی، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1373.
  11. طباطبایی، محمد حسین؛ ترجمه تفسیر المیزان؛ ج 1، 14، 15، 17 و 19، ترجمه محمدباقر موسوی همدانی، قم: انتشارات اسلامی جامعه مدرسین قم، 1374.
  12. طبرسی، فضل بن حسن؛ ترجمه مجمع البیان فی تفسیرالقرآن؛ ج 10، ترجمه رضا ستوده و مترجمان، تهران: فراهانی، 1360.
  13. طریحی، فخرالدین؛ مجمع البحرین؛ تهران: رضوی، 1375.
  14. عالم زاده نوری، محمد؛ حسن بوسلیکی و حسین مرادی؛ نقش مربی در تربیت اخلاقی ـ معنوی؛ قم: پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، ج اول، 1392.
  15. کلینی، محمد بن یعقوب؛ اصول کافی؛ ج 1. ترجمه جواد مصطفوی تهران: الإسلاميه، 1369.
  16. محسن پور، بهرام؛ طیبه، توسلی؛ تمایز و تشابه در دو فرایند تعلیم و تربیت؛ فصلنامه تعلیم و تربیت، سال 12، شماره 45، صص 62-49، 1375.
  17. مرتز، رابرت جی؛ تدریس: یادگیری؛ ترجمه محمدرضا کرامتی، مشهد: انتشارات خاطره، 1372.
  18. مصطفوی، حسن؛ التحقیق فی کلمات القرآن الکریم؛ ج4، بیروت: دارالعلمیه، 1430ق.
  19. مکارم شیرازی، ناصر؛ تفسیر نمونه؛ ج 1و 24، تهران: دارالکتب الاسلامیه، 1374.
  20. نراقی، مهدی؛ علم اخلاق اسلامی ترجمه جامع السعادات؛ ج1، ترجمه جلال الدین مجتبوی، تهران: حکمت، 1379.
  21. همت بناری، علی؛ رابطه تعلیم و تربیت با تأکید بر دیدگاه اسلام؛ اسلام و پژوهش های تربیتی، سال سوم، شماره دوم صص 37- 56، 1390.
  22. Carr, Wilfred & S2ephen Kemmis, Becoming Cri2ical, New York: 2he Taylor & Francis e-Library, 2004

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





موضوعات مرتبط: معارف قرآن
برچسب‌ها: معارف ، قرآن
 
 
این وب سایت جهت بسط وگسترش فرهنگ قرآنی ، با لا بردن سطح آگاهیهای دینی اعتقادی تربیتی