دیدگاه سوم آن است که آفرینش، داستانی خیالی، کتابی خندهآور و یا مهمانخانه تنپروری نیست تا یگانه آرمان انسان، جشن و شادکامی و فریاد و پایکوبی در آن محسوب شود! و یا عظمت شخصیت آدمی هرگز در لابلای چین و چروکِ چهره و فریاد رعدآسای او احساس نمیشود، بلکه گستره هستی مدرسهای بس بزرگ است که با آغاز تکلیف، همه ما حضوری جدّی در آن مییابیم و در هر لحظه آن باید هوشیاری و آگاهی خویش را افزایش دهیم و در امتحانهای مختلف سربلند و پیروز بیرون آییم. در این میان تبسّم، خنده، شوخی و شادمانی، ارمغانهای الهی در آغوش عشق و احساس انسانهاست که با هریک، این ایّام ارزشمند را میتوان با طراوت و پرنشاط سپری کرد و با نگرشی روشن از دانش و بینش، هیچگاه شیرینی و حلاوت این صفات را با زهرِ گناه، آلوده نساخت! سؤالات اصلی این مقاله عبارتند از: 1. تعریف و ماهیت شادی در قرآن و روایات چیست؟ 2. شادی و نشاط در قرآن و روایات از چه جایگاهی برخوردار است؟ 3. پژوهشگران اجتماعی شادمانی را چگونه توصیف نمودهاند؟ 4. راهکارهای عملی برای داشتن زندگانی شاد و سالم چگونه است؟ روش تحقیق در این نوشتار، کتابخانهای و ابزار تحقیق، مطالعه، مشاهده و در پارهای از موارد مصاحبه بوده است. در این زمینه کارهای متعدد و پراکندهای صورت گرفته که پارهای از آنها در منابع آمده است. شوخی، شادی و شادمانی شوخی یا مزاح نوعی نکته سنجی در عبارات، استفاده از الفاظ به صورت غیر واقعی، نگاه ملیح و نمکین به پارهای حوادث و خوش طبعی با دیگران در گفتگوهای روزمره است که از دیرباز بین جوامع مختلف با نگرشهای گوناگون فرهنگی و اجتماعی به چشم میخورده است، گرچه در برخی فرهنگها و مناطق جغرافیایی بعضی از مردم به این ویژگی شهره شدهاند و هرجا به طنز، شوخی و یا مزاح پرداخته میشود، از سخنان شیرین، نکتههای زیبا، حاضر جوابیها و یا فکاهیهای دلپذیر آنها سخن به میان میآید، امّا در تمامی ملّتها نوعی شوخ طبعی و نشاط آفرینی وجود دارد، چنان که در بین پیشوایان قدسی و معصوم(ع) و اصحاب و یاران چنین صفت دلپسندی به چشم میخورد. افزون بر شوخی، «شادی و شادمانی» که در فرهنگ دینی، «سرور» نام گرفته، صفتی پنهان و قلبی است که به خاطر دستیابی به خیر و منفعت و همراه با لذّت درونیِ انسان خواهد بود. از این رو مفهوم سرّ یا ویژگی ناپیدا در آن وجود دارد و صاحب نظران آن را «شادی خالص قلبی» دانستهاند. فَرَح، واژهای معادل سرور است و سرور محصول اندیشه و تفکر انسان بوده و هیچ صفت ناپسندی به دنبال نخواهد داشت. گرچه در قرآن کریم فرح و شادی گاه در جلوهای ستایش شده بیان گردیده است: «یَوْمَئِذٍ یَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ. بِنَصْرِ اللَّهِ» (روم، 4و5) و گاهی در چهرهای نکوهش شده و ناپسند: «فَرِحَ الْمُخَلَّفُونَ بِمَقْعَدِهِمْ خِلَافَ رَسُولِ اللَّهِ» (توبه، 81). در نگاه رهبران مذهبی، شادی و سرور موجب گسترش نشاط، آرامش و آسایش روح گردیده، همانگونه که غم و اندوه این دو را به هم زده، نوعی گرفتگی و در خود فرورفتن ایجاد میکند و دستاورد آن تسلط و قدرتِ عقل بر امور خواهد بود. شادی یکی از نیازهای انسان و لازمه زندگی اوست. از این رو چون از بام بلند هستی، نگاهی پردامنه به گستره بیکران آفرینش نماییم، به خوبی درمییابیم که در سراسر خلقت، جلوههایی چشمنواز و روح پرور از شادی و شادمانی برای آدمی فراهم شده است: بهار طرب انگیز، آبشارهای زیبا، گلهای رنگارنگ، منظره طلوع خورشید، صبح دلانگیز، پرندگان قشنگ و نغمهخوان، رنگهای متنوع و روح بخش و حتّی ازدواج و زناشویی بین زن و مرد و محبّت و مهربانی بین انسانها، همه و همه جلوههای شادی پرور و سرور آفرین خواهند بود. همچنان که غم و اندوه نیز جزء زندگی انسان بوده و سنتهایی در طبیعت جاری است که هریک ماتم انگیز و اندوه آفرین خواهند بود. همانند فصل خزان، یخ بستن رودخانهها، غروب خورشید، پژمرده شدن گلها، بیماری و مرگ، تنگدستی و فقر، ظلم و ستم و یا از دست دادن عزیزی در زندگی که با مشاهده هریک غبار غم و خیمه ماتم در سرای وجود انسان برپا میشود. با این نگرش به ژرفای سخنان حکیمانه و خردمندانه پیشوایان معصوم(ع) پی میبریم که به دست آوردن شادیِ همیشگی و مطلق و رهایی از اندوه و ناراحتی را در زندگی دنیوی غیر ممکن دانسته و همگان را به عبرت پذیری و درس آموزی از یکایک پدیدهها و حوادث دعوت نمودهاند، تا هیچگاه دچار هیجان نادرست و یا اندیشه ناصواب نگردیده با واقعیّات پیدا و ناپیدای هستی آشنا شوند. این آشنایی از آغازین روزهای رشد و بالندگی، انسانهای بسیاری را صاحب دانایی شایانی کرده و افزون بر آنکه هرگز به دنبال شادی مطلق نبوده، غم را نیز برای افراد ضروری میدانند؛ زیرا در پرتو آن انس انسان با خداوند بیشتر و وابستگیهای آدمی به جلوههای ناپایدار دنیا کمتر گشته، حیاتی معنوی نصیب افراد میشود که آثار و برکات آن قابل بیان نخواهد بود. آنان که به این مرحله از پویایی در پندار و گفتار و رفتار دست یابند، همواره از پروردگار خود درد و اندوه طلب کرده، هیچ تفاوتی در نگاهشان بین شادی و غم نخواهد بود؛ زیرا هردو را عرصه امتحان، رشد و تکامل مینگرند که آموزگار آفرینش برای تعلیم و تربیت انسانها در مسیر زندگی آنان قرار میدهد. از این رو در دستورهای اسلام، آموزههای ارزشمندی درباره ایجاد شادی و نشاط به چشم میخورد که گاهی برای خود و زمانی مخصوص دیگران است. تبسّم به چهره دیگران، پوشیدن لباسهای تمیز و روشن، استفاده از بوی خوش، نظافت و نظم و پاکیزگی، حضور در طبیعت و نگاه به سبزه و آب، مهربانی و محبّت به همنوعان، شوخی و مزاح با همراهان، زدودن کینه و حسد و اِدخال سرور، همگی از آداب فردی و اجتماعی شایستهای است که برای ایجاد فضای شادی و دور ساختن غم و اندوه و سرانجام تجدید قوای جسمی و روحی جهت تلاشی نو و کوششی بیشتر در عرصه اجتماع اندیشیده شده است. امام موسی بن جعفر(ع) با توجه به آثار برجسته این شیوهها فرمود: «از لذتهای دنیوی نصیبی برای کامیابی خویش قرار دهید و خواهشهای دل را از راههای مشروع برآورید. مراقبت کنید که این کار به شرافت و مردانگی شما آسیب نرساند و دچار اسراف و تندروی نشوید. و با کمک آن بهتر به امور دین خویش موفق خواهید شد. همانا نیست از ما کسی که دنیای خود را به خاطر دین خویش ترک کند یا دین خود را برای دستیابی به دنیا رها نماید» (مجلسی، 1403ق، ج75، ص321). در سخنی دیگر آن پیشوای روشن اندیش، فرصتی را در ساعات شبانه روز برای بهرهگیری از سرور و شادمانی و تفریح سالم پیشنهاد نموده، میفرماید: «کوشش کنید اوقات شما در روز چهار بخش باشد: قسمتی برای عبادت و خلوت با خدا، بخشی برای تأمین معاش، مقداری برای معاشرت با برادران مورد اعتماد و کسانی که شما را به عیبهایتان آگاه ساخته و در باطن به شما خلوص و صفا دارند و ساعاتی نیز به تفریح و لذتهای خود اختصاص دهید و با مسرّت و شادی آن، نیروی انجام وظایف اوقات دیگر را تأمین کنید» (همان، ج75، ص322). در یک نگاه میتوان گفت: هر انسانی بنا بر جهانبینی و اندیشههای خویش نسبت به پدیدههای آفرینش، هرگاه به خواستههای مورد علاقه خود دست یابد، در وجود خویش حالتی احساس میکند که «شادی» نام دارد؛ صفتی برجسته و مثبت که با آن زندگی معنا یافته و عواطف منفی همچون ناکامی و ناامیدی و یا ترس و نگرانی بیاثر میشود. این برداشت ارزشمند از آثار شادی و شادمانیِ افراد موجب گردیده که نگاهی کلان از سوی دولتها در برنامهریزی اقتصادی و اجتماعی برای بالا بردن میزان شادی جامعه صورت گیرد، تا در پرتو آن، نشاط، افزایش روح امید و عشق به زندگی، بالا رفتن متوسط عمر افراد، شیرینی کار و تلاش و گسترش روح صفا و صمیمیت فراهم شود. شادی و سرور در ادبیات فارسی، نشاط، خوشحالی، خرّمی، مسرّت، انبساط، بشاشت، بهجت و عشرت معنا شده است که همسو با شادمان، شادمانه و شادمانی خواهد بود. فردوسی در اشعار خود غم و شادمانی را با یک نظر، از سوی محبوب دیده، چنین میسراید: آزو شادمانی ازویت غمست/ ازویت فزونی ازویت کمست. اما سعدی اندوه و شادی را کوتاهمدت و زودگذر دانسته، پاداش عمل و نام نیک را ماندگار و جاودان میشمرد و میگوید: غم و شادمانی نماند و لیک/ جزای عمل ماند و نام نیک.
نظرات شما عزیزان: