نظام اسلام بر پایه تعالیم آن ها استوار است. از این رو، حاکمان حرکتی سیاسی به راه انداختند تا غالیان را در جبهه شیعیان وارد کنند و اسلام را پاره پاره سازند، چون وارد شدن غالیان به معنای پیروزی آن ها است. هنگامی هم که نتوانستند رو در رو با اسلام درگیر شوند، در برخی از عقاید اسلامی غلو و زیاده گویی کردند تا چهره اسلام را دگرگون سازند.
اهلبیت این مشکل بزرگ را حل کردند
اما اهل بیت این مشکل بزرگ را حل کردند. آنان با انگیزه های کافران برای پیوستن به جبهه شیعیان آشنا بودند و هدف دشمنان را می دانستند. از این رو، در حضور مردم، از غالیان دوری می جستند و آشکارا آنان را لعن می کردند، به شیعیان نیز فرمان می دادند از آن ها فاصله بگیرند و دوری بجویند.
بدین ترتیب، شیعیان در پی فرمانبرداری از اهل بیت علیهم السلام برائت از آن ها را با صدای بلند اعلام می کردند و در کتاب های شان می نوشتند، به حرمت همراهی غالیان فتوا می دادند و بر نجاست و جایز نبودن غسل و دفن مردگان شان اتفاق نظر داشتند، از پرداخت زکات به ایشان جلوگیری می کردند و نیز اجازه نمی دادند با مسلمانی ازدواج کنند و یا از مسلمانان ارث ببرند.
او دروغگو و کافر است
امام صادق(ع) مغیره بن سعید را لعن می کرد و به صراحت می فرمود:” او دروغگو و کافر است.” همچنین ابوالخطاب و همه کسانی را که عقاید باطل و فاسد ترویج می کردند، لعن می فرمود. این روشنگری و اعلام عمومی امام صادق(ع)، گسترش این جریان فریبنده را متوقف ساخت، به گونه ای که بعد از مدت کوتاهی از بین رفت و تنها نام آن در تاریخ باقی ماند.
به سوی خداوند توبه کنید
امام صادق(ع) به مرازم فرمود:« به غالیان بگو به سوی خداوند توبه کنید که شما گناهکاران کافر مشرک هستید.» همچنین به او فرمود: «هنگامی که به کوفه رفتی، به نزد بشار برو و به او بگو: جعفربن محمد به تو می گوید: ای کافر! ای گناهکار! من از تو بیزارم.» مرازم می گوید: هنگامی که به کوفه رفتم، به او گفتم جعفر بن محمد به تو می گوید:«ای کافر، ای فاسق، ای مشرک من از تو بیزارم.» بشار گفت: سرورم مرا یاد کرد؟ گفتم: آری، تو را با این جمله یاد کرده است. بشار گفت: خداوند به تو پاداش نیکو دهد.
خداوند تو را لعنت کند
هنگامی که بشار به نزد اباعبدالله، جعفر صادق(ع) آمد، امام فرمود:«از نزد من بیرون شو، خداوند تو را لعنت کند. به خدا سوگند، هیچ سقفی بر من و تو سایه نمی اندازد(در کنار یکدیگر نخواهیم بود).» پس از آن که بشار رفت، امام فرمود:«وای بر او خداوند هیچ کس را به اندازه این گناهکار کوچک نکرد. همانا او شیطان و فرزند شیطان است. می رود تا یاران و شیعیان مرا بفریبد. پس از او دوری کنید. شاهدان به غایبان اطلاع دهند که من بنده خدا و فرزند کنیز خدا هستم، پشت ها و رحم ها مرا در بر گرفته بودند و همانا من می میرم و برانگیخته می شوم و سپس بازخواست می شوم.»(تنقیح المقال ج ۱ ص ۱۷۰ شماره ۱۲۹۴)
شیطان او را به بازی گرفته
امام حسن عسگری(ع) در نامه ای به یکی از دوستداران خود نوشت:« من از ابن نصیر فهری و ابن باب قمی بیزارم و به خدا پناه می برم. تو و همه دوستداران خود را از آن ها به دور می دارم و به تو می گویم که من آن ها را لعن کردم – لعنت خدا بر آن ها- ابن بابا می پنداد که من او را به پیامبری مبعوث کردم و او باب(واسطه) است. وای بر او، خدا او را لعنت کند، شیطان او را به بازی گرفته و گمراه کرده است، خداوند پیش از این او را لعنت کرده بود. ای محمد، اگر توانستی سر او را شکنی، چنین کن.» ( رجال کشی ص ۵۲۰ شماره ۹۹۹ )
خداوند لعنت کند آن کس را که ما را از بندگی خدا جدا کرد
امام صادق(ع) روزی به یاران خود فرمود: «خداوند مغیره بن سعید را لعنت کند. خداوند آن زن یهودی را لعنت کند که مغیره نزد او می رفت و شعر و شعبده و جادو از او می آموخت. همانا مغیره بر پدرم دروغ بست و گروهی بنابر گفته ایشان بر ما دروغ بستند. خداوند گرمای آهن گداخته را به آنان بچشاند. به خدا سوگند، ما بندگان خداوندیم و بس. ما را آفرید و برگزید. جز به قدرت او بر هیچ کار سودمند یا مضری توانایی نداریم. خداوند لعنت کند آن کس را که ما را از بندگی خدا جدا کرد؛ خدایی که ما را آفرید، به سوی او باز می گردیم و اختیار ما به دست اوست.»
ابومنصور فرستاده شیطان بود
همچنین فرمود:«ابومنصور فرستاده شیطان بود. خداوند ابومنصور را لعنت کند!» این جمله را سه بار تکرار کرد. نیز فرمود:«ما اهل بیت راستگوییم. همزمان ما همیشه دروغگویی هست که نزد مردم، به ما سخن دروغ نسبت می دهد، می خواهد با دروغ بستن به ما، راستگویی مان را از بین ببرد. سپس مغیره، بزیغ، السری، ابوخطاب، معمر، بشارالشعیری، حمزه یزیدی و صائد نهدی را نام برد و گفت: خداوند همه آن ها را لعنت کند و ما را از تحمل سختی هر دروغگویی بازدارد.»(رجال کشی ص ۳۰۵ شماره ۵۴۹)
به خداوند گواهی میدهم او کافر مشرک گناهکار است
حمدویه نقل می کند: نزد اباعبدالله -امام صادق-(ع) نشسته بودم و میسره نیز بود. میسره به ایشان گفت: جانم فدای شما، در عجبم از گروهی که پیش از این به اینجا می آمدند و دیگر خبری و اثری از آن ها نیست و اجلشان به سر آمده است. امام فرمود: آنان چه کسانی هستند؟ گفتم: ابوخطاب و یاران او. امام صادق تکیه داده بود، نگاه خود را به سوی آسمان بالا برد و فرمود: «لعنت خدا و فرشتگان و مردم بر ابوخطاب! به خداوند گواهی می دهم او کافر مشرک گناهکار است و همراه فرعون در شدیدترین عذاب ها برانگیخته می شود.»
با آنها ننشینید...
روزی نزد ایشان، از غالیان و یاران ابوخطاب سخن به میان آمد. امام صادق(ع) فرمود:«با آن ها ننشینید، با آن ها نخورید و نیاشامید. با آن ها دست ندهید و به آن ها ارث ندهید.» ( رجال کشی ص ۲۹۷ شماره ۵۲۵ )
همچنین فرمود:« برخی از غالیان آن چنان دروغ می گویند که شیطان نیز به دروغ آن ها نیاز دارد.»
من تنها امام کسی هستم که از من پیروی کند
و فرمود:« گروهی می پندارند که من امام آن ها هستم. به خدا سوگند، من امام آن ها نیستم. چه بر سرشان آمده است؟ خداوند آن ها را لعنت کند! من چیزی می گویم و آن ها چیزی دیگر می گویند. من تنها امام کسی هستم که از من پیروی کند. لعنت خدا بر هر کس که بگوید ما پیامبریم. نیز لعنت خدا بر هر کس که در این شک کند» (الشیعه فی التاریخ، محمد حسین زینی، ص ۱۷ به نقل از منهج المقال.)
دشمنان میخواستند به همگان بگویند شیعیان درباره ائمه اعتقاد خدایی دارند
این ها گوشه ای از سخنان امامان درباره غالیان بود که دشمنان اهل بیت می کوشیدند آنان را به شیعیان ملحق کنند تا از مقام اهل بیت بکاهند و آنان را با زشت ترین و زننده ترین صورت ها نشان می دهند. دشمنان می خواستند به همگان بگویند شیعیان درباره ائمه اعتقاد خدایی دارند و به این خاطر نباید آن ها را مسلمان دانست. پس از آن و به این بهانه نیز خونشان را بریزند و دارایی شان را غارت کنند. تاریخ صحنه های دردناک بسیاری از این دست را برای ما بازگو می کند.
نظرات شما عزیزان: