آن سو تر در انگلیس. بوریس جانسون در نخستین واکنشاش نسبت به وضعیت کرونایی انگلیس گفت؛ هیچ خبری از قرنطینه نیست، آماده مرگ تعدادی از سالمندان باشید، فعالیتها نباید تعطیل شود. اما مدتی بعد قرنطینه عملا شکل گرفت. ۲۰ هزار پلیس وارد شهر شد. کنترلهای مرزی صورت گرفته است.
در ایتالیا اول حاضر نشدند که لیگ فوتبال را بدون تماشاچی برگزار کنند بعد کار به قرنطینه کل میلان رسید.
در فرانسه هم توریستها بودند و هم فوتبال و گردش اما اکنون کشور را عملا تعطیل کردهاند.
امارات که کاری به رفت و آمدها نداشت الان اعلام کرده که حتی افراد مقیم در این کشور اجازه ورود ندارند. یعنی حدود ۸۰ درصد ساکنان این کشور.
به عبارتی، به استثناء چند کشور نظیر چین، کره، سنگاپور، تقریبا همه کشورهایی که درگیر جدی کرونا شدند، رفتار و گفتارشان پر از تناقض و خطا بود. اگر اکنون دیگر کشورها از این خطاها ندارند به دلیل تجربهای است که کشورهای درگیر کرونا گذراندهاند.
پرسش این است؛ چرا در این کشورها نیز، چنین تناقضهایی دیده میشود. به عبارتی چرا تناقض و خطا در فهم و تصمیمگیری در موضوع کرونا به یک امر مشترک تبدیل شده است؟ آیا همه جهان قصد دروغگویی دارد؟ آیا همه مسئولان کشورها منفعت طلب هستند و مرتجع؟
شاید کرونا باعث شود ماجرا را از زاویه دیگری دید؛ کم دانی و کم سوادی ...
بیسوادی و نادانی یکی از دلایل این تناقضهاست. در خصوص کرونا چون نتیجه آن را به سرعت میبیینم این تناقضها شفافتر و راحتتر دیده میشود. اما از این تناقضها و خطاهای ناشی از درک نادرست، محاسبه غلط فراوان بوده است. به عنوان نمونه حمله آمریکا به عراق، رفتار روسیه با اوکراین، بحران اقتصاد جهانی در اواخر قرن گذشته، تصمیمگیریهای رهبران جهان در خصوص سوریه و یمن، خروج کشورها از پیمانهای مرتبط با اقلیم و آب و هوا، بسط و رواج استفاده از پلاستیک به عنوان یک کالای مصرفی و صدها مورد دیگر که اتفاق افتاده و باز هم اتفاق افتاد. اینها فقط چند نمونه خطای تصمیمگیری با تاثیر بینالمللی بود. در حوزه داخلی نیز خطاها فراوان است.
در کشور ما نیز از این خطاها فراوان بوده است. به عنان چند نمونه کوچک؛ تعدادی از سد سازیها، مخالفت با افزایش پلهای قیمت سوخت در مجلس ششم و دفاع از آن در دولت بعد توسط همان افراد، اصرار در خودکفایی همه محصولات کشاورزی، کاغذ پاره خواندن قطعنامههای شورای امنیت و مانند آن که شاید هنوز صدایش به وضوع درنیامده است.
موضوع دروغگویی، منفعتطلبی و مانند آن را در جهان نمیتوان منکر شد. اما خطرناکتر از آن کم دانی و بددانی است. چون خطر دروغگویی که واقعیت را میداند کمتر از کسی است که اصلا واقعیت را نمیداند.
اگر پیشتر به موضوع خطاها و تناقضها با این شدت توجه نمیشد، به دلیل تاثیر آرام و بلندمدت این تصیمیمگیریها بود. تاثیرات تصمیمات خطا به مرور ظاهر میشود و هر کسی دقت لازم در آن را ندارد. اما تصمیمات کرونایی تاثیر آنی دارد و از این روی این تناقضها داد مردم را درآورده است.
به نظر میرسد، در جهان امروز همه موافقان و مخالفان حاکمان به صورت مستقیم ویا غیر مستقیم برای آنها نوعی دانایی و خرد کامل قائل هستند. به صورت ناخودآگاه آنها را دانا و آگاه از ماجرا میدانند و از این زاویه به آنها ارادت دارند ویا منتقد و مخالف آن هستند. اما رخداد کرونا میتواند این تلنگر را داشته باشد که جهان را الزاما افراد دانا و خردمند اداره نمیکنند و بخش قابل توجهی از رنج مردم جهان به همین دلیل است.
زیبا گفت حکیم سخن؛ به یزدان اگر ما خرد داشتیم کجا این سرانجام بد داشتیم
برای گریز از این وضعیت راهی میشناسید؟
نظرات شما عزیزان: