تفاوت دبگر اینکه در جنگ همه درگیر مستقیم نبودند و بعضی پیش خود میگفتند تا شعله جنگ بخواهد به ما برسد سدهای دفاعی و خاکریزها وجود دارد و این حادثه خاکریز نمیشناسد. در جنگ راه فرار وجود داشت و در این واقعه راه فرار نیست و باید در خانه ماند. تازه اگر فرار کنی هم باعث انتشار آن شده ای و هم خودت را بیشتر در معرض نابودی قرار داده ای، در جنگ میشد به جاهای دیگر رفت و یا پول بیشتر خرج کرد ولی در این حادثه این قبیل کارها فایده ندارد. از بزرگ و کوچک و زن و مرد و غنی و فقیر و این کشور و آن کشور در پیش آن یکسانند.
اما استفاده های جانبی که از آن می شود خیلی جالب است به جای آنکه افراد و گروهها را به فکر فرو بَرََد و در داشتهها و باورها تجدید نظر کنند و وحدت را سرلوحه برنامه زندگی بر اساس آموزه ای مشترک قرار دهند هر یک بر اساس داشتهها و معلومات، بر طبل خود می کوبند. به عنوان مثال،
طب سنتی میگوید همه مریضها را با طب سنتی خوب میکند تا جائیکه دست به اقدام وحشتناک کتاب سوزی می زند و در مقابل طرفداران علم همه آن ها را مسخره میکنند و همه تجارب آنها را با یک آزمایش در انستیتو پاستور برابر نمی دانند.
جامعهشناسان بهجای آنکه جامعه و آسیبهای جامعه را بشناسند و راه بنمایند گاهی صرفاً از تزلزل باورهای دینی سخن میگویند و در مقابل، مذهبیهای قشری همه را مسخره می کنند و با لیس زدن ضریح، یا گوش فرا ندادن به توصیه های پزشکی، کارهای عجیب و غریب می کنند!
یا عده ای همه را به دعا فرا می خوانند و اینکه صرفاً با دعا باید مسئله را حل کرد و آن را بلیهای الهی بر میشمرند و دسته ای دیگر آن را فقط مسئلهای طبیعی می دانند که باید صرفاً گوش به مراقبتهای بهداشتی و درمانی داد؛ اما به نظر می رسد هر دو گروه راه افراط و تفریط میپیمایند.
گروهی هم دائماً از آخرالزمان و نشانههای آن سخن میگویند. من نمیدانم اولاً از کجا با این قاطعیت میخواهند از نزدیک بودن ظهور خبر دهند و ثانیاً مقصودشان از این بیان چیست؟ آیا منظور این است که آماده شویم؟ چگونه و با رهنمود چه کسانی، یا مانند آن منحرفانی باشیم که فقط از بروز شکافها و شناعتها خوشحال میشوند که گامی به سوی فرج نزدیکتر شده اند؟
در اجرا هم این دو دستگی را مشاهده میکنیم. بعضی آن را خطری جدی و حتی سختتر از جنگ می دانند و برایش همچون جنگ رزمایش میگذارند و بعضی بیخیال، یا کم خیال به خنده و شوخی و در عین خوشخیالی، اقدام فرسایشی را تجویز میکنند و معلوم نمیکنند که اگر نیروهای درگیر تابآوریشان به انتها رسید و پس از دادن خسارات سنگین، چه راهکاری در چنته دارند.
در پاسخ به موارد بالا باید گفت:
چه کسی می تواند خاصیت مواد غذایی و گیاهی را منکر شود و مگر داروهای شیمیایی خود حاوی مواد ویتامینه موجود در غذاها و گیاهان داروئی نیست. از مرحوم دکتر زرگر یاد کنم، که هم وکیل بود و هم وزیر، که در مجلس در قانونی کردن بهرهبرداری از داروهای گیاهی همکار و هم نظر بودیم. طب سنتی اگر بشود به آن نام، آن را نامید مگر مدار کارش بر تجربه نیست و مگر نمی گویند که داروهای داده شده چه در گذشته و حال چندین و چند آدم را بهبود بخشیده است. آنها اگر آمار صحیح از تأثیرات داروهای خود دارند باید رو کنند و مگر طب جدید هم مدارش بر تجربه نیست؟ مگر داروهای ساخته شده، البته اگر به قصد انهدام، از طرف مافیاهای داروئی و سیاسی و افراد سودجو وخطر ناک نباشد، قطعاً مدارش بر تجربه است. خوب این دو در تجربه با هم مشترک اند. اگر در تلقی و روش تجربه با هم اختلاف دارند میتوانند گفتگو کنند و باید وزارت بهداشت و درمان در این زمینه پیشقدم باشند و علمای دین هم در صورت لزوم در این زمینه وارد میدان شوند. مگر نه این است که وقتی آقایان مربض میشوند در بهترین بیمارستانهای داخلی و خارجی بستری میشوند. در اینجا چرا سکوت می کنند؟
در اینکه ظهور جامعه شناسی غربی مدارش بر سکولاریسم و مخالفت با دین بوده و هست، تردیدی نیست، ولی آیا جامعه شناسان ما همه همینطوراند؟ جامعه شناسی بهنظر نمی رسد کارش فقط توصیف وضع حاضر و احیاناً دسته بندی اقشار و افکار موجود در جامعه و یا مشابه سازی آن باشد. آنها طبیبان جامعهاند و از آنها راه حل نیز مورد انتظار است. بعضی از جامعه شناسان به جای بگویند افکار واعتقادات خرافی درحال فروپاشی است یک مرتبه کل اعتقادات دینی را زیر سؤال می برند. اما واقع این است که بین این دو جمله فرق بسیار است که کسی بگوید اعتقادات دینی و علاقمندی مردم بهدین در حال فروپاشی است یا اینکه مردم دیگر بهخرافاتی تحت عنوان دین گوش نمیدهند. بعضی دیگر از آنان به نظر می رسداز وضعیت پیش آمده آنچنان خوشحالاند که اظهار میدارند که یکی از فواید انقلاب اسلامی این بود که بسیاری از باورها را که باید قرنها منتظر از بین رفتن آنها میبودیم را با سرعت هر چه تمام تر در این چهل سال درهم شکست، اما معلوم نمیکنند که خوب بعدش چی؟ چه طرح و برنامه ای برای بعد دارند؟ مگر می شود انسان را از معنویات و دین و دعا خالی کرد؟ اگر با دید بدبینانه به گفته های آنان نگاه کنیم میشود گفت که بعضی ضمن اظهار نظر خط دهی هم میکنند، امید است این چنین نباشد. متأسفانه باز در این مورد هم علمای دینی کوتاهی میکنند یا از سر قضیه به سادگی میگذرند یا در حاشیه و بسیار کمرنگ با آن برخورد می کنند و از همه مهمتر در مقابل متحجران افراطی دم فرو میبندند، یا اگر موضعی میگیرند به اطلاع عموم نمی رسانند!
دعا در واقع خواستن با قول و عمل است و عمل حتی بر قول مقدم است. اما چرا این مطلب به خوبی باز نمی شود و به مردم در سطح وسیع و با تأکید گفته نمیشود که دعای عملی مقدم بر دعای قولی است. و دعا کننده کسی است که از همه توان و ظرفیت خود و از همه دستاوردهای بشری بهره می برد تا مشکلاتش را حل کند. همه لحظات زندگی انسان باید با دعا همراه باشد نه اینکه وقتی نام دعا میآید فقط یاد مسجد کنیم. آرامشی را که دعاکننده در حین کار دارد با هیچ چیز قابل مقایسه نیست. شاید هم اکنون پزشکان مجاهد ما در صحنه مبارزه با کرونا بهتأثیر دعا در حین انجام کار بیش از هر کس دیگر واقف باشند. آنان در این زمینه می توانند نظرات خودشان را ابراز کنند که تا چه حد دعا می تواند آرامش بخش طبیبان و مریضان و خانواده های آنان باشد.
از طبیبان باید یاد بگیریم. ویژگیهای آنان همانند زمان جنگ این است که بیش از حد مردم را نمی ترسانند و با آنکه هشدارشان به جاست اما ترساندنشان هم بهجا است. آنها تا مجبور نباشند همه واقعیت را با زبان صریح نمیگویند و سعی میکنند تا مردم روحیه داشته باشند که اساس مبارزه داشتن روحیه است.
آنها به فکر آموزش و اقدامات احتیاطی هستند و از همه ظرفیت ها برای آموزش مردم استفاده می کنند. همانند جنگ تحمیلی، خودشان پیشاپیش حرکت می کنند و بهدیگران نمی گویند شما بروید ما در خانه می نشینیم و از دور شما را هدایت می کنیم. البته در این مورد پزشکان متخصص عفونی در خط مقدم اند. آنها دغدغه مردمی دارند و برای سلامت جان و روان مردم از هیچ چیز فروگذاری نمی کنند.
من در ذهنم صمیمت این روزهای پزشکان و پرستاران را با بعضی جامعهشناسان که در واقع باید به عنوان طبیبان جامعه و آسیب شناسان دردهای اجتماعی و نسخه نویسان برای این دردها باشند مرور و مقایسه میکردم دیدم که در خیلی از موارد وضعیت برعکس است. آنها به جای اینکه دردها را بشناسند و برای درمان دارو تجویز کنند تا می توانند سیاه نمایی میکنند و در این زمینه هر که سخن تندتری بگوید گویی جامعه شناس تر است. آنها کمتر راه حلی به دست می دهند و گاهی از اینکه وضعیت به این روز در آمده ابراز خوشوقتی میکنند و جزو پیشگوئی های خود می دانند. آنها حداکثر کاری که می کنند توصیف وضعیت موجود است. به منشأ و به ویژه منشأ بیرونی اگردارای قدرت باشد نمی پردازند، یا کم می پردازند و... یکی می گوید سرانجام کشور رو به تباهی است دیگری می گوید کاری که جمهوری اسلامی کرد هیچ قدرت دیگری در بدبین کردن مردم به سنت نمی توانست بکند و از این قبیل حرفها. اما نمی گویند که تازه اگر چنین باشد این امتیازی برای این انقلاب بوده تا عقاید سره از ناسره بازشناسی شود و معتقدان به بعضی باورها در اعتقاداتشان تجدید نظر کنند و این یعنی پیشرفت و نه مایه ناامیدی و یأس!
عده ای دیگر از روشنفکران با همزاد یا همسان پنداری جامعه ما با آنچه در اروپا، پس از نوزایی دینی اتفاق افتاده است تلاش میکنند بگویند همان وقایعی که در آنجا اتفاق افتاده طابق النعل بالنعل اینجا هم اتفاق میافتد. که بعید است با این شدت مقرون به صحت باشد. خود انقلاب اسلامی دست کم تا بخش مهمی از آن، خلاف آن را نشان داد. از آقای خسرو شاهی، شهید کرونایی هم باید یاد کنم که قبل از انقلاب کتابچهای مفید تحت عنوان دو مذهب را، که مقایسه ای بین مسیحیت و اسلام در برخورد با حوادث و مسائل اجتماعی را باز می نمود، یاد کنم که بسیار مفید بود.
آنهایی هم که در اجرا میخواهند با توصیه و تعارف بهجنگ این ویروس هولناک بروند باید بدانند که مردم را به همکاری خواندن کار خوبی است اما در این هنگام قاطعیت حرف اول را می زند.
اینکه بعضی تعبیر کنند که در اثر وقایعی مانند کرونا جامعه دارد پوست می اندازد امر بدی نیست و شاید میمون و مبارک باشد. اگر کرونا بتواند ما را در همه اقشار به بازبینی و تصحیح عقایدمان رهنمون کند بسیار مطلوب است. من معتقدم در آموزههای دینی و به ویژه کلامی بسیار کم کار، و خود را منحصر در سنت بدون تدبر و تفکر محصور کرده ایم و اصلا زمان و زمانه را نشناخته و به طریق اولی نشناساندهایم. چسبیدن صرف بهاخبار و بدون تدبر درآن که بهاخباریگری بیشتر شبیه است و عدم توجه به این آموزه که: اخبارنا صعب مستصعب، ... با تفکر عقلانی جور در نمی آید. برعکس هر کسی به خود اجازه می دهد بدون تدبر هر روایتی را بر سر منبر بخواند و در درستی آن داد سخن بدهد. من معتقدم که خدا در قرآن، دو مخاطب دارد یکی عموم مردم و دیگری مؤمنان به وی. درآنچه که عموم را مخاطب قرار میدهد تلاش و کوشش در جهت یافتن راه بهتر زندگی برای گذران معاش است. خطابات قرآن در «یا ایها الناس» با «یا ایهاالذین آمنوا» متفاوت است. خدا خود فرموده است که آنکس که دنیا را بخواهد ما به او می دهیم و در آخرت نصیبی ندارد و آنکس که آخرت را طلب کند هر دو را به او می دهیم (شوری، 20). اما تفسیری که بهذهن خطور میکند و یا مبلغان بر آن تأکید میکنند این است که آنکس که دنیا را می خواهد لزوماً اهل فسق و فجور و تبهکاری و اوباشی است. در حالیکه می توان گفت آنهایی که به دنبال دانش برای ایجاد زندگی بهتر میکوشند هم می تواند بخشی از این طالبان دنیا باشند. در مقابل، آنهایی که آخرت را می طلبند ممکن است در اثر آموزه های غلط و باورهای نادرست بهمسائلی پایبند باشند که با عقل و خرد جور نیاید و خودشان فکر کنند که بهترین آدمها هستند (کهف، 104) در حالیکه این چنین نیست! این وظیفه علما است که با تدبر در آیات وروایات و شناخت زمان، راه بنمایانند و دین مطابق با عقلانیت را در هاله ای از اوهام و خرافات نپوشانند.
پوست اندازی اگر به این معنا باشد عین حقیقت است و جامعه شناسان اگر طبیبان جامعه هستند باید ضمن دادن هشدار با علمای دین همکاری کنند تا مردم را از جزمیت برحذر دارند تا واقعیت را بنگرند و برای آنها نسخه صحیح بپیچند.
من نمی گویم که نظام حاکم مشکلی ندارد و کارش بی عیب است مگر در این حادثه به وجود آمده کرونا دستگاه حاکمیت درست و بدون عیب عمل کرد ولی باید راه حل داد. در بحران موقع تسویه حساب و ابراز منم منم کردن نیست و اینکه تئوری من پیروز شد جایی ندارد. پیروزی از آن ملت است و اگر توانستید بدون نام نشان مشکلات را بگویید و راه چاره را هم بیان کنید تا کشور به ساحل نجات برسد آنوقت معلوم می شود که شما هم در این پیروزی چقدر نقش داشته اید. آنجا که درد های اجتماعی گفتن موجب خرسندی دشمنان می شود قضیه واقعاً مشکوک است.
این روزها بسیار شنیدهاید که کرونا از رگ گردن به ما نزدیک تر است. این تعبیر در باره خدا است (قرآن، ق، 16). توجه به این واقعیت همه را متنبه میکند که اعتقاد به خدا و مرگ که اینهمه در ادیان بر روی آن تأکید میشود جدی و واقعی است و هر آن ممکن است گریبان ما را بگیرد، پس بیاییم به همدیگر دروغ نگوئیم، بیاییم احسان پیشه کنیم، بیاییم در تحلیلهای خود ضمن بیان واقعیتها بر مطرح کردن و صائب بودن نظر خویش پافشاری نکنیم و با دلسوزان جامعه همکاری کنیم. آیا می شود در این حادثه علما، جامعه شناسان و عموم متخصصان طرح همکاری خداپسندانه در اندازند و به دور از هر گونه هوای نفس و گرایش به این و آن جریان، راه بنمایند و خود پیشاپیش جامعه حرکت کنند؟ اگر چنین کنند وحدت حاصل می شود واینهمه شقاق و اختلاف رخت بر می بندد.
* عضو هیئت علمی و استاد دانشگاه تهران
نظرات شما عزیزان: