امام بنا به دعوت و رسيدن نامههاي بيشمار از طرف مردم كوفه كه افزون از 12000 نامه ذكر شده، پسر عمويش حضرت مسلم فرزند عقيل را به نمايندگي خود بهكوفه فرستاد. خود اعمال حج را به دليل نا امن شدن فضاي مكّه نيمه تمام گذاشته و درروز هشتم ذيحجه با اهل و عيال و به همراهي جمعي از ياران خود، به سوي كوفه حركتكردند، و در روز دوم محرّم سال 61 هجري در كربلا رسيدند. و در روز دهم محرّم همراهياران با وفاي خويش به مقام والاي شهادت رسيدند، كه تا امروز و تا دامنه قيامت،حقّانيت راه و مكتب او همچنان فروزانتر از خورشيد ميدرخشد، و قاتل او مورد لعن خدا،و رسولش، و ملائكه و بندگان صالح خدا است چنان كه رسول الله به صراحت اين مطلبرا بارها بيان فرموده است. بالا رفتن حسين(ع) بر سينه پيامبر(ص) عن زر بن حبيش قال: كان رسول الله(ص) ذات يوم يصلّي بالناس فأقبل الحسنوالحسين(ع) وهما غلامان فجعلا يتوثّبان علي ظهره اءذ سجد، فأقبل الناس عليهماينحّونهما عن ذلك، قال: «دعوهما بأبي وأمّي، من أحبّني فليحبّ هذين.»
احاديث گردآوري شده در اين مقاله برخي از احاديث و رواياتي است كه از زبانرسول الله در منابع و كتابهاي اهل سنّت بيان شده است. و اميد است با مطالعه و دقّت دركلام و بيان رسول خدا كه در باره فرزند و پاره تنش امام حسين(ع) بيان فرموده، هر چهبيشتر و بهتر حسينش را از زبان جدّش رسول الله بشناسيم.
اذان گفتن پيامبر(ص) در گوشهاي حسين(ع)
عن عبيدالله بن أبي رافع عن أبيه، قال: «رأيت رسول الله(ص) أذّن في اُذنالحسين(ع) حين ولدته فاطمه(س)».
حاكم نيشابوري در المستدرك علي الصحيحين و همچنين محب الدين شافعيدر ذخائر العقبي گفته است: عبيدالله پسر أبي رافع و او از پدرش روايت كرده است:«هنگامي كه امام حسين(ع) از حضرت فاطمه(س) متولّد شد، رسول خدا(ع) را ديدم كه درگوشهاي حسين(ع) اذان گفت.»
عقيقه پيامبر(ص) براي حسنين(ع)
عن عبدالله بن بريده، عن أبيه: «اءن رسول الله(ص) عقّ عن الحسن والحسين(ع)بكبشين كبشين»
نسائي در سننش گفته است: از عبدالله پسر بريده و او از پدرش روايت كرده است:«رسول خدا(ص) براي امام حسن و امام حسين(ع) (در هنگام تولّدشان) دو گوسفند، دوگوسفند عقيقه كرد.»
ابو داود اين حديث را در سُننش از ابن عباس روايت كرده است، و همچنين اينحديث در تاريخ بغداد، حليه الاوليا و غيره نيز وارد شده است».
تعويذ پيامبر(ص) براي حسنين(ع)
عن ابن عبّاس قال: «كان النبي(ص) يعوّذ الحسن والحسين(ع) ويقول: اءن أباكماكان يعوذ بها اءسماعيل واءسحاق: أعوذ بكلمات الله التامّه، من كّل شيطان وهامّه، ومن كلعين لامّه.»
بخاري، ترمذي وابن ماجه در كتابهايشان گفتهاند: از ابن عباس روايت شده كه او گفت: «پيامبر(ص) حسن و حسين(ع) را تعويذ ميكرد و ميگفت: پدر شما اسماعيل و اسحاق را به اين كلمات تعويذ ميكرد: به وسيله كلمات تامّه خداوند از هر شيطانآسيب رسان، و از هر چشم بد پناه ميبرم.»
ناراحت شدن پيامبر(ص) به جهت گريه حسين(ع)
عن يزيد بن أبي زياد قال: خرج النبي(ص) من بيت عائشه فمرّ علي بيتفاطمه(س) فسمع حسيناً يبكي فقال: «ألم تعلمي أن بكائه يؤذيني؟»
در تاريخ دمشق، مجمع الزوائد و غيره از يزيد پسر زياد نقل شده كه او گفته است:«حضرت پيامبر(ص) از منزل عائشه بيرون شد، گذرش به خانه حضرت فاطمه(س) افتاد،گريه حسين را شنيد، آن حضرت (به دخترش فاطمه) فرمود: «مگر نميداني كه گريهحسين مرا ناراحت ميكند؟»
زبان پيامبر در كام حسنين(ع) براي رفع عطش آنان
عن ابي هريره قال: «اشهد لخرجنا مع رسول الله(ص) حتي اذا كنّا ببعض الطريقسمع رسول الله(ص) صوت الحسن والحسين(ع) وهما يبكيان مع اُمّهما، فأسرع السيرحتي أتاهما فسمعته يقول: ما شأن ابني؟ فقالت: العطش، قال: فأخلف رسول الله(ص) اليشنه يتوضأ بها فيها ماء وكان الماء يومئذٍ أغداراً والناس يريدون الماء، فنادي هل أحدمنكم معه ماء؟ فلم يجد أحد منهم قطره. فقال: ناوليني أحدهما، فناولته اءياه من تحتالخدر. فأخذه فضمّه الي صدره وهو يضغو ما يسكت فأدلع له لساه، فجعل يمصه حتيهدأ وسكن وفعل بالا´خر كذلك»
در تهذيب التهذيب، ومجمع الزوائد و نيز در غير اين دوتا، از ابو هريره روايت شدهكه او گفت: «گواهي ميدهم كه ما به همراه رسول خدا(ص) در بعضي از كوچهها راهميرفتيم، و آن حضرت صداي گريه حسن و حسين(ع) را - كه همراه مادرشان بودند -شنيد. من از رسول خدا(ص) شنيدم كه ميفرمود: «پسرانم را چه شده كه گريه ميكنند؟فاطمه فرمود: بر اثر تشنگي ميگريند! حضرت براي حسنينش در طلب آب برآمد و دراين حال و احوال آب ناياب بود و همه مردم در پي آن بودند؛ حضرت با آواز بلند فرمود: آياكسي از شما با خودش آب دارد؟ ولي هيچ كس، حتي يك قطره آب نداشت! حضرت (به فاطمه(س)) فرمود: يكي از آنان را به من بده، حضرت فاطمه(س) يكي از بچهها را از زيرپوشش و ستر بيرون آورده و به پيامبر(ص) داد، حضرت او را گرفت و بر سينهاش چسباند،طفل صيحه ميكشيد، حضرت زبان مباركش را در كام او نهاد، طفل زبان حضرت را ميمكيد تا آرام و ساكت شد. حضرت همين رفتار را با ديگري انجام داد او نيزآرامگشت.»
بوسيدن لبهاي حسين(ع)
عن أبي هريره قال: كان النبي(ص) يدلع لسانه للحسين(ع): فيري الصبي حمرهلسانه فيهشّ فقال: عينيه بن بدر: ألا أراه يصنع هذا بهذا؟ فو الله اءنّه ليكون لي الولد قدخرج وجهه وما قبّلته قط، فقال: «من لا يرحم لا يرحم.»
احمد حنبل در مسندش از ابو هريره نقل كرده كه او گفته است: «پيامبر(ص) زبانشرا براي حسين(ع) (در حال كودكي او) بيرون ميآورد، كودك سرخي زبان او را ميديد، بااشتياق و سرور به او متمايل ميشد. عينيه پسر بدر كه اين حالت را مشاهده كرد، با تعجبگفت: پيامبر را ميبينم كه با اين بچه چه كار ميكند؟! به خدا سوگند من اولاد و فرزند دارمو صورت آنان را هرگز نبوسيدهام. رسول خدا(ص) (در جواب كلام عينيه) فرمود: «كسي كهرحم نداشته باشد مورد ترحم قرار نميگيرد.»
اين حديث به صراحت و روشني اين مطلب را ميرساند كه حضرت رسول(ص)براي خوشحالي امام حسين در هنگام كودكي او زبان مباركش را براي بيرون ميآورد، تافرزندش را خوشحال سازد، و هنگامي كه اين عمل مورد تعجّب مردان بيرحم واقعميشد، پاسخ حضرت اين بوده است كه «كسي كه بيرحم باشد، مورد ترحم قرار نخواهدگرفت.»
عن معاويه بن أبي مزرد، عن أبيه، قال: سمعت أبا هريره يقول: أبصرت عينايهاتان وسمعت اُذناي رسول الله(ص) وهو آخذ بكفّي حسين وقدماه علي قدمي رسولالله(ص) وهو يقول: «حزقّه حُزقّه ترقّ عين بقّه» فرقي الغلام حتي وضع قدميه علي صدررسول الله(ص) ثم قال رسول الله(ص): «افتح فاك» ثمّ قبّله، ثم قال: «اللهم أحبه فاءنّياُحبّه.»
معاويه پسر أبي مرزد از پدرش نقل كرده است: از ابو هريره شنيدم كه ميگفت: بادو چشمم ديدم و با دو گوشم از رسول خدا(ص) شنيدم - در حالي كه آن حضرت دو دستحسينش را گرفته بود و قدمهاي كوچكش روي قدمهاي رسول الله(ص) بود -ميفرمود:«كوچولو كوچولو، بالا بيا!» سپس كودك بالا بالا آمد تا قدمهايش را روي سينه رسول خدا(ص) نهاد. پس از آن رسول خدا فرمود: «لبهايت را باز كن» سپس لبهاي او رابوسيد و فرمود: «خداوندا او را دوست بدار! چون من او را دوست دارم.»
اين حديث به همين مضمون و با اندك تفاوتي در الاصابه ابن حجر عسقلاني، ومعجم كبير طبراني و نيز در غير آنها ذكر شده است.
حسين(ع) از من است و من از حسين(ع)
عن يعلي بن مرّه قال: اءنّهم خرجوا مع النبي(ص) الي طعام دعوا له: فاءذا حين يلعبفي السكّه، قال: فتقدم النبي(ص) أمام القوم وبسط يديه فجعل الغلام يفرّها هنا و هاهناويضاحكه النبي(ص) حتي أخذه، فجعل احدي يديه تحت ذقنه والاخري في فأس رأسهفقبّله وقال: «حسين منّي وأنا من حسين أحبّ الله من أحبّ حسيناً، حسين سبط منالاسباط.»
ابن ماجه از يعلي پسر مرّه روايت كرده كه او گفت: «عدهاي به همراه حضرتپيامبر(ص) به سمتي كه جهت صرف طعام دعوت شده بودند، ميرفتند، در اين هنگامحسين(ع) در كوچه بازي ميكرد، حضرت پيامبر(ص) جلو آمده، آغوش مبارك را به سويحسين خردسالش باز كرد، كودك اين سو و آن سو فرار ميكرد، پيامبر(ص) ميخنديد تا اورا گرفت، سپس آن حضرت يك دست مبارك را زير چانه كودكش و دست ديگر را بالايسر او نهاد، و سپس او را بوسيد و فرمود: حسين از من است و من از حسين! خداوند دوستميدارد كسي را كه حسين را دوست بدارد، حسين فرزندي از فرزندانم است».
اين حديث به همين مضمون و با اندك تفاوتي در سنن ترمذي، مسند أحمدحنبل، اسد الغابه و سنن كبراي بيهقي و غيره ذكر شده است.
نظر به سيماي حسين(ع) نظر به سيماي پيامبر(ص)
في ذيل تفسير قوله: (وعلّم آدم الاسماء كلّها) قال أعرابي قصد الحسين بنعلي(ع) فسلّم عليه وسأله حاجته، وقال: سمعت جدّك يقول: «اءذا سألتم حاجه فاسألوهامن أربعه، اءمّا عربي شريف، أو مولي كريم، أو حامل القرآن، أوصاحب وجه صبيح، فأمّاالعرب فشرفت بجدّك، وأما الكرم فدأبكم وسيرتكم، وأما القرآن ففي بيوتكم نزل، وأماالوجه الصبيح فاءنّي سمعت رسول الله(ص) يقول: «اءذا أردتم أن تنظروا اءليّ فانظروا اليالحسن والحسين.»
فخر رازي در تفسير كبيرش در ذيل آيه شريفه (وعلّم آدم الاسماء كلّها) گفتهاست: اعرابي نزد امام حسين(ع) آمد، بر آن حضرت سلام كرد، و حاجتش را طلب نمود، وبه آن حضرت گفت: از جدّت رسول خدا(ص) شنيدم كه ميفرمود: «اگر حاجتي خواستيد ازچهار نفر بخواهيد: يا از عرب شريف، يا از مولاي كريم، يا از حامل قرآن، يا از كسي كهداراي سيماي روشن و چهره نوراني است. (همه اين اوصاف در شما است،) از لحاظ عرببودن به سبب جدّت رسول الله شريف هستي، و از جهت كرم؛ كرامت و بزرگواري ادب وسيره شماست. و اما از جهت قرآن؛ كلام خدا در خانههاي شما نازل شده است. و اما چهرهنوراني؛ من از رسول خدا(ص) شنيدم كه ميفرمود: «هرگاه خواستيد به طرف من نظر كنيد،به حسن و حسين نگاه كنيد.»
اين حديث به خوبي نشان ميدهد كه حضرت امام حسين(ع) و همچنان برادرشامام حسن(ع) در نزد رسول خدا از چنان موقعيت و مقامي برخوردار بوده كه نظر به چهرهآنان، نظر به سيماي مبارك رسول الله(ص) است، و بدون ترديد هرگونه هتك و بيحرمتيبه آنان هتك و بيحرمتي به رسول الله(ص) است. و در اين مورد احاديث فراواني وارد شدهكه در جايش ذكر خواهد شد.
شباهت حسين(ع) به رسول الله(ص)
عن أنس بن مالك قال: «أتي عبيدالله بن زياد برأس الحسين بن علي(ع) فجعلفي طست، فجعل ينكث وقال: في حسنه شيئاً، فقال أنس: كان أشبههم برسول الله(ص)وكان مخضوباً بالوسمه.»
از انس بن مالك روايت شده كه او گفت: «سر حسين بن علي(ع) را براي عبيداللهپسر زياد آوردند، پسر زياد سر مبارك حسين(ع) را در طشت گذاشت، و با ني شروع بهزدن سر مبارك آن حضرت نمود! و در زيبايي او با خودش چيزي گفت! و انس گفته استكه چهره امام حسين(ع) بيشتر از همه شباهت به رسول خدا(ص) داشت. و محاسنشريفش با وسمه خضاب بود.»
اين مطلب در صحيح بخاري و سنن ترمذي و مسند احمد بن حنبل و غيره بهتفصيل روايت شده است.
عن محمد بن الضحاك بن عثمان قال: «كان جسد الحسين(ع) شبه جسد رسولالله(ص)»
ابو بكر هيثمي در مجمع الزوائد و همچنين طبراني در معجم كبيرش و نيز غيراين دو تا روايت كردهاند كه محمد پسر ضحاك، پسر عثمان گفته است: «اندام حسين(ع)شبيه اندام رسول خدا(ص) بود.»
حسنين(ع) ريحانه پيامبر(ص)
عن انس بن مالك قال: «دخلت أو ربما دخلت علي رسول الله(ص) والحسنوالحسين(ع) ينقلبان علي بطنه ويقول: ريحانتي من هذه الامّه.»
نسائي در سننش و همچنين هيثمي در مجمع الزوائد روايت كردهاند كه انس بنمالك گفت: «چه بسا اوقاتي كه خدمت رسول خدا(ص) ميرسيدم، حسن و حسين(ع) راميديدم كه روي شكم آن حضرت ميپريدند و رسول خدا(ص) ميفرمود: «دو ريحانه مناز ميان اين امّت هستيد.»
عن ابن أبي نعيم، قال: كنت شاهداً لابن عمرو وسأله رجل عن دم البعوض، فقال:ممن أنت؟ فقال: من أهل العراق. قال: انظروا الي هذا! يسألني عن دم البعوض وقد قتلواابن النبي(ص)، وسمعت النبي(ص) يقول: «هما ريحانتاي من الدنيا.»
اين حديث به همين از طرق متعدد و مختلف در كتابهاي مختلف اهل سنّت ازجمله سنن ترمذي، خصائص نسائي، مسند احمد حنبل و غيره ذكر شده است.
حسنين(ع) بر كتف پيامبر(ص)
عن عمر، قال: رأيت الحسن والحسين(ع) علي عاتقي النبي(ص)، فقلت: نعمالفرس تحتكما، فقال النبي(ص) ونعم الفارسان هما»
از عمر روايت شده كه او گفته است: «حسن و حسين(ع) را ديدم كه بر كتفپيامبر(ص) سوار بودند، و من به آنان گفتم: اسب سواري خوبي داريد! رسول خدا(ص) فرمود:اين دو تا نيز سواران خوبي هستند.»
اين حديث در كنز العمال و غيره نيز ذكر شده است و همچنين مضمون اينحديث در سنن ترمذي و مستدرك الصحيحين و غيره نيز آمده است.
دوست داشتن حسنين دوست داشتن رسول الله، دشمني با حسنيندشمني با رسول الله
بيهقي در سنن كبرايش ذكر نموده است: زر پسر حبيش گفته است: «روزي رسولخدا(ص) با مردم نماز ميخواند، حسن و حسين(ع) كه كودك بودند به سمت آن حضرتآمدند، و هنگامي كه رسول خدا(ص) به سجده ميرفت، حسنين(ع) بر پشت جدّبزرگوارشان بالا ميشدند. مردم خواستند كه آن دو كودك را از حضرت دور كنند و مانعبشوند، پيامبر خدا(ص) فرمود: «آنان را به حالشان بگذاريد، پدر و مادرم فدايشان باد! هركسي كه مرا دوست دارد، بايد اين دو را دوست بدارند.»
عن اسامه بن زيد قال: قال النبي(ص): «هذان ابناي وابنا ابنتي، اللهمّ انّي اُحبّهمافأحبّهما وأحبّ من يحبّهما»
ترمذي در سننش روايت كرده كه اسامه بن زيد گفته است: پيامبر خدا(ص) فرمود:«اين دو تا (اشاره به حسن و حسين(ع))، دو فرزند مناند و پسران دخترم، خداوندا، ايندو را دوست ميدارم، پس تو آن دو را دوست بدار، و دوست بدار كسي را كه آن دو را دوستميدارد!»
اين حديث در خصائص نسائي و كنز العمال و نيز در كتب ديگر اهل سنّت واردشده است.
عن أبي هريره قال: قال رسول الله(ص): «من أحبّ الحسن والحسين فقد أحبّنيومن أبغضهما فقد أبغضني»
از ابو هريره روايت شده كه او گفته است: رسول الله(ص) فرمود: «هر كسي كه حسن(ع) و حسين(ع) را دوست بدارد، مرا دوست داشته است، و كسي كه با آن دو بغض و عداوت پيشه كند، با من بغض و دشمني نموده است.»
اين حديث در سنن ابن ماجه، مسند احمد حنبل و نيز در تاريخ بغداد و غيرهروايت شده است.»
عن سلمان قال: سمعت رسول الله(ص) يقول: «الحسن والحسين ابناي منأحبّهما أحبّني ومن أحبّني أحبّه الله ومن أحبّه الله أدخله الجنه، ومن أبغضهما أبغضنيومن أبغضني أبغضه الله أدخله النار.»
در مستدرك صحيحين، معجم طبراني، و معجم الزوائد از سلمان روايت شده كه اوگفته است: از رسول خدا(ص) شنيدم كه ميفرمود: «حسن و حسين دو فرزندانم هستند،هر كسي آن دو را دوست بدارد، مرا دوست داشته است، و هر كسي مرا دوست دارد، خدا اورا دوست دارد، و كسي را كه خداوند سبحان دوست بدارد، وارد بهشت ميشود ولي اگركسي با حسن(ع) و حسين(ع) غضب و عناد داشته باشد، با من غضب و دشمني نموده است، وهر كسي با من غضب و دشمني كند، خداوند با او غضب ميكند، و سرانجام او را درآتشميافكند.»
مضامين اين احاديث در ذخائر العقبي، كنز العمال، معجم كبير طبراني و غيره بهتفصيل ذكر شده است.
حسنين(ع) سرور جوانان بهشت
عن أبي سعيد الخدري قال: قال رسول الله(ص): «الحسن والحسين سيدا شبابأهل الجنّه»
محمد بن عيسي ترمذي در كتابش نقل نموده كه ابي سعيد خدري از رسول خداروايت نموده كه آن حضرت فرموده است: «حسن(ع) و حسين(ع) سروران جوانان بهشتند.»
اين حديث در كتب مختلف اهل سنّت و از طرق متعدد وارد شده است. چنانچهاحمد بن حنبل در مسندش، و نسائي در خصائصش، و خطيب بغدادي در تاريخش، و نيزديگران مثل ابن حجر عسقلاني، و ابو نعيم اصفهاني و غيره، ذكر نمودهاند.
عن ابن عمر قال: قال رسول الله(ص): «الحسن والحسين سيدا شباب أهل الجنّهوأبوهما خيرا منهما.»
فرزند عمر از رسول خدا(ص) روايت نموده كه آن حضرت فرمود: «حسن(ع) و حسين(ع)سروران جوانان اهل بهشتند، و حضرت علي(ع)، بهتر از دو فرزندشان است.
اين حديث در سنن ابن ماجه، مستدرك صحيحين حاكم نيشابوري، معجم كبيرطبراني و نيز در غير آنها روايت شده است.
نظرات شما عزیزان: