غريزه تبرّج و خودنمايي
منظور از غريزه «خودنمايي» و «تبرّج»، جلوهگري و دلبري كردن براي تصاحب قلب ديگري است. كلمه «تبرّج» كه در قرآن آمده، از كلمه «برج» گرفته شده و به معناي ظاهر شدن در برابر مردم است؛ همانگونه كه برج قلعه، براي همه هويداست. در مورد اين موضوع، بايد به سه نكته توجه كرد:
اختصاص غريزه تبرّج به زنان
يكي از ويژگيهاي مهم زنان، خصيصه تبرّج و خودنمايي است كه به صورت غريزي و طبيعي در آنان وجود دارد. قرآن در دو آيه از آيات حجاب، از تبرّج و خودنمايي زنان صحبت كرده و آن را محدود به محيط خانواده كرده است. در يك جا ميفرمايد: (وَلاَ تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ الْأُولَي) (احزاب: 33) اي زنان (در برابر نامحرم) ظاهر نشويد و خودنمايي نكنيد؛ مانند خودنمايي دوران جاهليت نخستين؛ در آيه ديگر ميفرمايد: (غَيْرَ مُتَبَرِجاتٍ بِزينَهٍ) (نور:60) زنان، (در برابر نامحرمان) با زينتهاوآرايشهايشانخودنمايينكنند.
قرآن در اين آيات فقط زنان را از تبرّج و خودنمايي و به نمايش گذاشتن جاذبههاي جنسي خود در برابر نامحرم نهي كرده و از تبرّج مردان سخني نگفته است. از ظاهر اين مطلب فهميده ميشود كه غريزه خودنمايي و تبرّج از ويژگيهاي خاص زنان است و در مردان وجود ندارد. به همين دليل پوشش و حجاب تنها براي زنان واجب شده است.
شهيد مطهّري درباره آثار اين غريزه و نيز اختصاص آن به زنان ميگويد: «اما علت اينكه در اسلام دستور پوشش اختصاص به زنان يافته است، اين است كه ميل به خودنمايي و خودآرايي مخصوص زنان است. از نظر تصاحب قلبها و دلها، مرد شكار است و زن شكارچي؛ همچنان كه از نظر تصاحب جسم و تن، زن شكار است و مرد شكارچي. ميل زن به خودآرايي از اين نوع حس شكارچيگري او ناشي ميشود. در هيچ جاي دنيا سابقه ندارد كه مردان لباسهاي بدننما و آرايشهاي تحريككننده به كار برند. اين زن است كه به حكم طبيعت خاص خود، ميخواهد دلبري كند و مرد را دلباخته و در دام علاقه خود اسير كند، انحراف تبرّج و برهنگي از انحرافهاي مخصوص زنان است و دستور پوشش هم براي آنان مقرر گرديده است.»6
در روايات نيز از وجود غريزه خودنمايي يا تبرّج در زن سخن گفته شده است. براي مثال امام علي(عليهالسلام) ميفرمايد: «خداوند زنان را از سرشت مردان آفريده، از اينرو، تمام همّت خود را در جذب مردان و نزديك شدن به آنها صرف ميكند».
بنابراين، اصل وجود غريزه خودنمايي در زن مورد تأييد منابع اسلامي است. اما در مورد كاركرد اين غريزه در زنان، ميتوان گفت: وجود اين غريزه براي متمايل كردن مرد ـ جنس مذكر ـ به زن ـ جنس مؤنث ـ است تا بدينوسيله، مقدّمات ازدواج و زندگي مشترك را بين آنان فراهم كند؛ چنانكه در ساير جانداران نيز اين ويژگي در جنس ماده وجود دارد.
درباره غريزه خودنمايي و تبرّج، غير از منابع اسلامي، برخي از دانشمندان نيز مطالب جالبي دارند. خانم جينا لمبروزو (G,Lombroso) روانشناس معروف ايتاليايي، در اينباره ميگويد: «در زن علاقه به دلبر بودن و دلباختن، مورد پسند بودن و مايه خرسند شدن بسيار شديد است.»8 در جاي ديگري ميگويد: «يكي از تمايلات عميق و آرزوهاي اساسي زن آن است كه در چشم ديگران اثري مطلوب بخشيده و به وسيله حسن قيافه، زيبايي اندام، موزون بودن حركات، خوش آهنگي صدا، طرز تكلّم و بالاخره شيوه خرام خود، مطبوع طباع واقع گشته، احساسات آنها را تحريك نموده و روحشان را مجذوب سازد.»9 همچنين درباره تأثير غريزه خودآرايي و تبرّج در زندگي زنان ميگويد: «ميل به جلب ديگران، بزرگترين و مهمترين محرّك زندگاني زن محسوب ميشود.»10
ويل دورانت نيز درباره آثار غريزه تبرّج زن ميگويد: «زن ميل دارد بيشتر مطلوب باشد، نه طالب، و به همين جهت، در ارجگذاري و تقدير آن جاذبههايي كه مايه تشديد ميل مرد است، استاد است.» بنابراين، اصل وجود اين غريزه و اختصاص آن به زن در بين دانشمندان پذيرفته شده است.
2. پرورش و توجه به غريزه تبرّج در اسلام
غريزه خودنمايي و خودآرايي مانند ساير غرايز آدمي، نيازمند قانونمندي و كنترل است؛ يعني بايد از افراط و تفريط در آن پرهيز شود؛ زيرا عدم كنترل اين غريزه، چه از لحاظ افراط و چه از لحاظ تفريط، براي زن زيانبخش است و سلامتي او را به خطر مياندازد. از اينرو، در دين اسلام براي اين غريزه حد و حدود ويژهاي تعيين شده است و همانگونه كه آزادي بيحد و حصر آن ممنوع گرديده و براي كنترل آن حجاب واجب شده، بيتوجهي به آن نيز مذموم شمرده شده است. به همين دليل، در برخي روايات، آرايش كردن براي زنان يك ضرورت تلقّي شده و بيتوجهي به آن به معناي ناديده گرفتن غريزه خودآرايي، مورد نكوهش قرار گرفته است. در اينجا به بعضي از اين روايات اشاره ميشود:
در حديثي از پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) در مورد ويژگيهاي بهترين زنان نقل شده است كه فرمودند: «بهترين زنان شما زني است كه بسيار با محبت باشد، عفيف و پاكدامن باشد، نزد اقوامش عزيز و محترم باشد، با شوهرش متواضع و فروتن باشد، براي او خودآرايي و تبرّج داشته باشد و در برابر نامحرم عفيف باشد.» در اين حديث، دقيقا به همان تبرّجي كه قرآن آن را براي زن در مقابل نامحرم ممنوع كرده، نسبت به شوهرش سفارش شده است.12
در روايت ديگري، امام صادق(عليهالسلام) ميفرمايد: «براي زن سزاوار نيست كه بدون زيور و آرايش باشد، حتي اگر يك گردنبند باشد؛ و سزاوار نيست دستش از رنگ حنا خالي باشد، اگرچه پير باشد.»13 همچنين ميفرمايد: «لا تُصَلِّي الْمَرأَةُ عُطُلا»؛ زن بدون زيور و آرايش نماز نخواند.14 امام باقر(عليهالسلام) نيز در روايتي ميفرمايد: «لَمْ تَزَلِ النِّساءُ يَلْبِسْنَ الْحِلْي»؛ زنان همواره از زيور استفاده كنند.
در برخي روايات دستوراتي براي زيبا شدن زنان داده شده، است. براي مثال، امام علي(عليهالسلام) ميفرمايد: «كاري را كه بيش از حد توانايي زن است به او وامگذار؛ زيرا (اگر زنان از كارهاي سخت و طاقتفرسا به دور باشند) براي حال آنها و شادابي روحي و دوام زيبايي آنها بهتر است؛ چرا كه زن گل بهاري است (لطيف و حساس)، نه پهلواني سختكوش.»16
همچنين رسول اكرم(صلي الله عليه و آله) پس از اينكه به همه زنان، چه شوهردار و چه بدون شوهر، دستور ميدهد دايم خضاب كنند (و دست و صورت خود را به حنا و رنگهاي زيبا آرايش كنند) ميفرمايد: «اما زنان شوهردار براي شوهرانشان زينت كنند و اما زنان بدون شوهر، به اين دليل خضاب كنند كه دستشان شبيه دست مردان نشود (و لطيف و زيبا بماند.)»17
همچنين در روايت ديگري آمده است: پيامبر به مردان فرمود: «ناخنهاي خود را كوتاه كنيد» و به زنان فرمود: «ناخنها را كوتاه نكنيد؛ زيرا شما را زيباتر ميكند.» حتي آن حضرت از بعضي زنان به خاطر اهميت ندادن به آرايش و زيبايي، انتقاد كرده است.18
عايشه ميگويد: «زني از پشت پرده دستش را بيرون آورد تا نامهاي به رسول خدا بدهد، آن حضرت دستش را بست (و نامه را از او نگرفت.) فرمود: نميدانم اين دست مرد است يا دست زن؟ آن زن گفت: دست زن است. پيامبر فرمود: اگر تو زن بودي ناخنهايت را به رنگ حنا در ميآوردي».19
اهميت زينت كردن و آرايش زنان به حدي است كه پوشش بعضي از لباسها مثل ابريشم و طلا به علت خاصيت زيباييشان به زنان اختصاص يافته است20 امام باقر(عليهالسلام) ميفرمايد: «خداوند طلا را در دنيا زينت زن قرار داد و بر مردان حرام كرد.» 21 در برخي روايات آمده كه «ائمّه اطهار(عليهمالسلام) زنانشان را با طلا و نقره زينت ميكردند و بر اين كار اصرار داشتند.»22
از روايات ديگري كه حاكي از اهميت اسلام به آرايش و تجمّل براي زن است، حديثي از پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) است كه حتي به زناني كه شوهران نابينا دارند دستور ميدهد خود را با بوي خوش و حنا آرايش كنند. امام صادق(عليهالسلام) فرمود: از رسول خدا سؤال شد: زن چگونه براي شوهر نابينا آرايش كند؟ فرمود: با استعمال عطر و خضاب كردن، كه نوعي بوي خوش است.23
از رواياتي كه در اين باب وجود دارند، و تنها بعضي از آنها در اينجا ذكر شدند، ميتوان نتيجه گرفت كه اگر دين اسلام از تبرّج و خودنمايي زن براي نامحرم نهي كرده، در مقابل به او دستور داده است در صورتي كه در انظار نامحرم نباشد، حتما تبرّج و خودنمايي داشته باشد، به ويژه اگر در محضر شوهرش باشد. بنابراين، دين اسلام غريزه خودنمايي و تبرّج زن را ناديده نگرفته، بلكه به آن اهميت هم داده است و تلاش كرده زنان علاوه بر دارا شدن زيبايي دروني و اخلاقي، از نظر ظاهري هم جذّاب و زيبا باشند؛ زيرا توجه به آرايش و زيبايي ظاهري نه تنها پاسخي منطقي و صحيح به اقتضاي طبيعي و غريزه آنان در جلوهگري و جلب توجه ديگران است، بلكه سبب ميشود زن شادتر و بانشاطتر باشد و از اين طريق، شادابي و نشاط را به زندگي خانوادهاش نيز وارد كند؛ زيرا يكي از عوامل مهم با نشاط بودن زن، داشتن ظاهري زيبا و دلپسند است كه شوهرش را پيدرپي به وجد آورد و خود نيز از اين طريق به وجد آيد. در نتيجه، كوشش زن در جذّاب بودن و آرايش كردن براي شوهر، ضمن اينكه نياز طبيعي زن به خودنمايي و تبرّج را ارضا ميكند، وي را از جلوهگري و خودنمايي براي مرداننامحرم نيز بينياز ميسازد؛ زيرا او براي شوهري خودآرايي كرده است كه حقيقتا به او عشق ميورزد و در دوستياش وفادار است. بدينسان، هم نياز غريزي او به آرايش و تجمّل اشباع شده و هم از آفاتوانحرافات عشق آزاد رهايي يافته و آسيبي بهسلامتروانياووارد نشده است.
خانم لمبروزو در اين مورد، سخن زيبايي دارد: «بدون شك، منشأ حجب و حياي زن را در عشق و علاقه ميتوان يافت؛ چه اينكه زن وقتي مرد را به خويش علاقهمند و خود را نسبت به او متمايل ديد، منظور اصلي خودنمايي و جلوهگري از بين ميرود و چون توسعه محيط اجتماعي زن فقط به منظور تمركز تمايلات دروني او به شخص واحد است، هنگامي كه در اين راه توفيق يافت، ديگر احتياجي به آلات فريبنده و مصنوعي نخواهد داشت. چنانچه مشاهده ميشود زناني كه به شوهر و اطفال خود علاقهمند هستند، بكلي از اين عوالم دور و بركنار ميباشند و اگر زني ديده ميشود كه اين شيوه را پيشه خود قرار داده است، فقط به اين جهت است كه پاسخ احساسات دروني خويش را نزد همسر خود نيافته است؛ زيرا وقتي كه زن علاقهمند گرديد، ديگر حاضر، بلكه قادر به جلب توجه ديگران نخواهد بود.»
3. افراط در غريزه خودنمايي و تبرّج
همانگونه كه بيتوجهي به غريزه خودنمايي و تبرّج براي زن زيانبخش است، خودنمايي و تبرّج بيش از اندازه و خارج از چهارچوبه حجاب نيز زيانبخش خواهد بود و سلامت رواني زن را به مخاطره مياندازد. اين مطلب دقيقا مانند اين است كه بگوييم: غذا خوردن براي سلامتي ضرورت دارد، اما زيادهروي و عدم رعايت قانون غذا خوردن مضر است. در ارضاي نيازهاي رواني نيز بايد جانب اعتدال رعايت شود، زيرا هرگونه زيادهروي در آن موجب از دست رفتن انرژي رواني انسان ميشود و سلامت رواني او را مختل ميسازد. البته تفاوتي كه در ارضاي نيازهاي رواني، مثل نياز به خودنمايي و تبرّج در زن، با نيازهاي جسماني مثل نياز به غذا خوردن وجود دارد اين است كه اينگونه نيازها سيريناپذيرند و اگر انسان در ارضاي آنها حد افراط را در پيش بگيرد، نه تنها نياز او برطرف نميشود، بلكه روز به روز تشنهتر شده، تمام فكر و ذهن او را به خود مشغول ميكند. در ارضاي نياز به خودآرايي و خودنمايي نيز همين مطلب وجود دارد؛ يعني اگر زن در توجه به زيبايي ظاهري و خودآرايي افراط كند، كمكم به حدّي ميرسد كه بيمارگونه به تجمّل و آرايش ميپردازد و هيچگاه احساس ارضا و سيري نميكند.
شهيد مطهّري در اينباره مينويسد: «روح بشر فوقالعاده تحريكپذير است. اشتباه است كه گمان كنيم تحريكپذيري روح بشر محدود به حد خاصّي است و از آن پس آرام ميگيرد. همانگونه كه بشر ـ اعم از مرد و زن ـ در ناحيه ثروت و مقام، از تصاحب ثروت و تملّك جاه و مقام سير نميشود و اشباع نميگردد، در ناحيه جنسي نيز چنين است. هيچ مردي از تصاحب زيبارويان و هيچ زني از متوجه كردن مردان و تصاحب قلب آنان و بالاخره هيچ دلي از هوس سير نميشود. و از طرفي، تقاضاي نامحدود، خواه ناخواه، انجام ناشدني است و هميشه مقرون است به نوعي احساس محروميت، دست نيافتن به آرزوها به نوبه خود، منجر به اختلالات روحي و بيماريهاي رواني ميگردد».24
وست كوت (Westkott) در نقد نظريه كارن هورناي (Karen Horney) كه معتقد بود زنان بايد با خارج شدن از خانه و به عهده گرفتن كارهاي متفاوت در مشاغل گوناگون، هويّت خود را بيابند، ميگويد: زنان امروزي ما بين نياز به جلب توجه مردان و دنبال كردن اهداف شخصي خود، گير افتادهاند. به همين دليل، رفتارهاي متضادي از خود نشان ميدهند؛ گاهي اغواگر و پرخاشگر و گاهي مؤدب و گاهي جاهطلب ميشوند. زنان امروز بين كار و عشق، دو پاره شدهاند و در نتيجه، هيچكدام آنها را ارضا نميكند.25
در كتاب روح زن ميگويد: زن طوري آفريده شده است كه وابسته به يك مرد باشد و فقط براي او طنّازي و عشوهگري كند. به همين دليل، اگر تكيهگاهش را نيابد و به تجمّل و جلوهگري خود ادامه دهد، دوام نخواهد آورد و نابود ميشود، در ادامه، آورده است: «زن همچون بوته نيلوفري است كه طالب چوب خشك يا ديوار لخت و عرياني است تا آن را از گل و سبزه بپوشاند. اگر چنين چوب و ديواري نيابد، خشك و نابود خواهد شد».26
از اينجا فلسفه و حكمت وجوب پوشش و حجاب براي زن در اسلام مشخص ميشود؛ زيرا اين حكم به دليل اينكه نقش اساسي در متعادل كردن غريزه خودنمايي و تبرّج زن دارد، عامل مهمي براي جلوگيري از بخش بزرگي از اضطرابها و دغدغههاي فكري زن محسوب ميشود؛ زيرا آزاد بودن زن در خودآرايي و به نمايش گذاردن جلوههاي زنانه در جامعه، موجب افراط در تجمّل و توجه به زيباييهاي ظاهري ميشود، كه اين توجه افراطي ميتواند سبب بروز اختلالهاي رواني در زن شود.
توضيح مطلب اين است كه وقتي زن مكشوف و آرايش كرده در بين مردان ظاهر ميشود، طبعا عدهاي خوششان ميآيد و او را مورد تحسين و تكريم (ظاهري) قرار ميدهند. به همين دليل، دايم سعي ميكند وضع ظاهري خود را طوري قرار دهد كه بيشتر موردپسند آنها واقع شود. معمولا اينگونه زنان و دختران براي اينكه زيباتر شوند، هر روز وقت زيادي را صرف آرايش و تقليد از مدهاي جديد مينمايند. اين روند ميتواند ناراحتيهاي رواني زيادي براي آنان ايجاد كند؛ زيرا به دليل اينكه هميشه كارها به دلخواه پيش نميرود، باعث بروز نگرانيهايي براي آنها ميشود. براي مثال، اين تصور كه آيا با صرف اينهمه وقت و هزينه مالي، توانستهاند جلب نظر ديگران بكنند و مورد پسند آنان شوند يا به عكس، مورد تمسخر و تحقير آنانند، ميتواند دايم ذهن آنها را به خود مشغول كند و آنها را به موجوداتي نگران تبديل نمايد. دليل ديگري كه ميتواند به نگراني آنها بيفزايد اين تصور است كه هر لحظه ممكن است رقيبي زيباتر از راه برسد و شكار آنها را بربايد. و سرانجام، دليل ديگري كه باعث ناراحتي و استرس براي آنها ميشود اين است كه ميبينند به مرور زمان، از زيباييهايشان كاسته ميشود و زنان جوانتر و زيباتر جاي آنها را ميگيرند و نقش آنها را در ربودن دلها كمتر ميكنند. گرچه آنها براي اينكه در اين رقابت، ضعف خود را جبران كنند، دست به كارهاي گوناگوني ميزنند: تنوّعطلبي بيشتر در لباس و آرايش و افراط در جلوهگري و خودآرايي؛ ولي نتيجه چنداني برايشان ندارد.
وقتي زن در اثر آزادي در خودآرايي و جلوهگري به چنين احساسي رسيد، به زودي متوجه ميشود كه در اين رقابت، ديگر توان مقابله با زنان زيبا و جوان را ندارد، بخصوص وقتي پا به سن ميگذارد اين احساس تلخ در او بيشتر ميشود؛ زيرا مشاهده ميكند همان مرداني كه چندي پيش خريدار نازها و كرشمههاي او بودند، ديگر حاضر نيستند با او مراوده داشته باشند و بهاي چنداني به او نميدهند. اينجاست كه دچار افسردگي و اضطراب ميشود و حتي گاه ديده شده است كه برخي زنان دست به انتحار ميزنند.
كتاب چهره عريان زن عرب مينويسد: «زيبايي، به نمايش برجستگيهاي بدن و آرايشي كه اضطراب دروني و فقدان اعتماد به نفس را پنهان ميكند، نيست، بلكه پيش از هر چيز مديون قدرت تفكر، سلامت جسم و كمال نفس است. چه بسيار دختراني كه به سبب شوق دستيابي به نشانههاي مقبول زيبايي و زنانگي، به اختلالات رواني و اضطرابات گوناگون دچار گرديدهاند. گمان و تصور يك دختر اين است كه زندگي و آيندهاش به اندازه بيني و يا خميدگي مژههايش بستگي دارد تا آنجا كه حتي يك ميليمتر كوتاهي طول مژه نيز ميتواند به مسئلهاي جدّي و بحراني واقعي در زندگي او تبديل شود».27
آنچه اين مشكل را حادتر ميكند اين است كه زنان بدحجاب خيلي زودتر از زنان ديگر زيبايي خود را از دست ميدهند؛ زيرا در پزشكي اثباب شده است كه برهنگي اعضاي زن در محيط گرم يا سرد، سبب به هم خوردن تعادل چربيهاي زير پوست شده، لطافت و ظرافت و صافي عضلات را مبدّل به ناهمواري و مردانه شدن آنها ميكند. علاوه بر اين، وقتي زن تمام زيباييهاي خود را در معرض تماشاي عموم قرار داد، ديگر چيزي براي جلب نظر ندارد. بنابراين، بدحجابي، هم از جهت جسمي و هم از جهت رواني، از زيبايي زن ميكاهد و اين خود عاملي در تشديد سرخوردگي و ناراحتي زن ميباشد. اما به عكس، رعايت حجاب سبب افزايش زيبايي زن ميشود. در روايتي، امام علي(عليهالسلام) ميفرمايد: «عفّت و حجاب سبب افزايش و رشد زيبايي ميشود.»28 و نيز در روايتي ديگر ميفرمايد: «پوشش و حجاب براي حال زن بهتر است و سبب دوام زيبايي او ميشود.»
منبع: سايت قبس, مجله معرفت , شماره 87 ( ويژهنامه روان شناسي)
نظرات شما عزیزان: