عظمت و اخلاص وجود مقدس رسول الله(ص)
این متن سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین میرباقری در دهه ی آخر ماه صفر سال 92 می باشد که به تاریخ 7 دی ماه سال 92 در هیاتی در قم برگزار شده است. ایشان در این جلسه با ارائه توضیحاتی راجع به حدیث قرب نوافل فرمودند که وجود مقدس رسول الله(ص) که ظرف مشیت خدا و واسطه کائنات هستند، به مقام محبت خدا رسیده اند و مصداق کامل این حدیث هستند. سپس با اشاره به دو روایت از فضیلت و مقام فوق العاده پیامبر فرمودند که خدای متعال از سر رحمت خودش چنین پیامبری را فرستاد و دو چیز با ارزش از خزانه غیب خودش همراه او کرد یکی قرآن و دیگری امیرالمؤمنین و ائمه(ع). ایشان افزودند که ولایت امیرالمؤمنین بر همه ولایتها غالب می شود و بساط ابلیس و اصحاب سقیفه و شیطنت کفر در جهان امروز در حال غروب کردن است و حقیقت پیامبر در وجود مقدس امام زمان ارواحنا فداه تجلی خواهد کرد و ایشان نور پیامبر را در عالم ساطع می کنند.
عظمت و اخلاص وجود مقدس رسول الله(ص)، عبد مطلق خدای متعال
در حدیث نورانی عنوان خدای متعال فرموده است: «فَإِذَا أَحْبَبْتُهُ کُنْتُ سَمْعَهُ الَّذِی یَسْمَعُ بِهِ وَ بَصَرَهُ الَّذِی یُبْصِرُ بِهِ وَ لِسَانَهُ الَّذِی یَنْطِقُ بِهِ وَ یَدَهُ الَّتِی یَبْطِشُ بِهَا»(1) این حدیث قرب نوافل را فریقین، سنی و شیعه نقل کرده اند که بنده در اثر واجبات به خدای متعال نزدیک می شود. اگر همه قرب فرائض را به دست آورد، آنگاه نوبت به نوافل می رسد. اگر با نوافل و مستحبات هم به خدای متعال نزدیک شد، کار به جایی می رسد که من او را دوست می دارم و محبوب من می شود و اگر خدای متعال بنده ای را دوست داشت و محبت الهی در وجود او جاری شد، دیگر از خودش خالی می شود و همه وجودش تحت اراده و مشیت خدای متعال قرار می گیرد. این گوش، دیگر گوش او نیست؛ زبان، دیگر زبان او نیست؛ البته این معنایش این نیست که خدای متعال در بنده حلول می کند اینطور نیست، ولی عبد در مقامی قرار می گیرد که تحت ولایت است، همه کارهایش کارهای خدایی است. «فاذا احبنی احببت» وقتی او به مقام محبت من رسید من هم او را دوست می دارم و چشم و زبان و گوش و دست او می شوم. اگر یک نفر این مقام را به دست آورده باشد وجود مقدس رسول الله(ص) است که عبد مطلق خداست. هیچ فریضه و هیچ نافله ای نیست که از این وجود مقدس فوت شده باشد.
در روایت عالمی یهودی از امیرالمومنین(ع) اینطور سوال کرد که برخی از پیامبران بنی اسرائیل در یک مقامی بودند که خداوند درباره آنها می فرماید: «وَ سَخَّرْنَا مَعَ دَاوُدَ الْجِبَالَ یُسَبِّحْنَ معه»(انبیاء/79) ما کوه ها را برای حضرت داود مسخر کرده بودیم، بطوریکه همراه تسبیح حضرت داوود تسبیح می گفتند؛ خدا به پیامبر شما چه داده است؟ حضرت فرمودند قابل مقایسه نیست، پیامبر ما بدون اینکه ترک اولا کرده باشد طوری خدا را عبادت می کرد که خدای متعال می فرمود: «طه مَا أَنزَلْنَا عَلَیْکَ الْقُرْآنَ لِتَشْقَى»(طه/2) ما قرآن را بر شما نازل نکردیم تا خودتان را اینقدر به زحمت بیندازید. فرمود پیامبر ده سال شب ها روی پنجه های خودش می ایستاد و عبادت می کرد، وقتی به او گفتند آقا شما که دیگر مامون از عقوبت هستید، زمام و اختیار بهشت و جهنم در دست شماست، فرمود: «أَ فَلَا أَکُونُ عَبْداً شَکُورا»(2) آیا بنده شاکر خدا نباشم؟ این وجود مقدس اینطور عبادت می کردند و طبیعی است که به مقامی برسد که همه کائنات با او تسبیح بگویند: «یُسَبِّحُ لِلَّهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَ مَا فِی الْأَرْضِ»(جمعه/1) یعنی اگر همه کائنات تسبیح می گویند، با تسیبح نبی اکرم(ص) است، او معلم کل است، معلم انبیا است. طبق روایت اگر عالم ملائکه تسبیح را از پیامبر یاد گرفته اند، دیگر حساب جماد و نبات پاک است. همه عالم به تبع او تسبیح می گویند: «بنا عبد الله بنا عرف الله» اگر خدای متعال شناخته شده به واسطه اوست، اگر خدای متعال بندگی می شود با فیض بندگی این وجود مقدس است. بنده اگر محبوب خدا شد خدای متعال در همه قوای او حضور پیدا می کند و دیگر این قوا از او نیست: «کنت سمع الذی یسمع به ...». لذادر قرآن اینطور تعبیر می شود: « وَ ما رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَ لکِنَّ اللَّهَ رَمی»(انفال/17) آن موقعی که شما دشمن را طرد می کردید و در جنگ سنگ ریزه ها را به طرف دشمن پرتاب می کردید، شما این کار را انجام نمی دادید، بلکه خدا انجام می داد: «و لکن الله رمی». پیامبر(ص) در چنین مقامی است، همه کارهای ریز و درشت این وجود مقدس از این مقوله است: خوابیدن، غذا خوردن، خوابیدن، معاشرت و ... و دیگر تحت اراده خود نیستند. این است که نکته مشیت الهی است و همه مشیت الهی که در روایات هست که هفت چیز در مسیر خلقت موجودات است مشیت، قدر، قضا و علم و .... اول همه مشیت است. این وجود مقدس ظرف مشیت خداست و به همین جهت وقتی همه عالم خلق می شود از مسیر این وجود مقدس خلق می شود، محل مشیت خدای متعال است که سرآغاز خلقت همه کائنات، اولین مرحله خلقت هر موجودی، مشیتش است. اراده و مشیت الهی تعلق می گیرد. لذا واسطه همه کائنات است.
روایتی در فضیلت پیامبر(ص)، محل مشیت الهی
به یک روایت از امیرالمومنین(ع) در فضیلت پیامبر(ص) فقط اشاره می کنم، خیلی از این روایات بی مقدمه خواندنی نیست، شرح این روایت را بزرگان بدهند، فقط از باب اینکه فضایی باز بشود. در بحار نقل شده که امیر المؤمنین فرمودند: «فَلَمَّا خَلَقَ اللَّهُ تَعَالَى نُورَ نَبِیِّنَا مُحَمَّدٍ ص بَقِیَ أَلْفَ عَامٍ بَیْنَ یَدَیِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَاقِفاً یُسَبِّحُهُ وَ یَحْمَدُهُ وَ الْحَقُّ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى یَنْظُرُ إِلَیْهِ وَ یَقُولُ یَا عَبْدِی أَنْتَ الْمُرَادُ وَ الْمُرِیدُ وَ أَنْتَ خِیَرَتِی مِنْ خَلْقِی وَ عِزَّتِی وَ جَلَالِی لَوْلَاکَ مَا خَلَقْتُ الْأَفْلَاکَ مَنْ أَحَبَّکَ أَحْبَبْتُهُ وَ مَنْ أَبْغَضَکَ أَبْغَضْتُهُ فَتَلَأْلَأَ نُورُهُ وَ ارْتَفَعَ شُعَاعُهُ فَخَلَقَ اللَّهُ مِنْهُ اثْنَیْ عَشَرَ حِجَابا» یعنی خدای متعال این پیامبر را از نور خودش آفرید (در این زمینه روایات زیاد داریم که این وجود مقدس بدون حجاب از نور الهی آفریده شده است ولی در این حدیث نکات لطیفی است) و این نور رسول الله(ص) هزار سال ایستاده بود که مقصود از این هزار سال زمانهایی که ما تصور می کنیم نیست. و خدا را تسبیح و حمد می کرد، خدا را عبادت می کرد. و خدای متعال در این حال به او نظر می کرد، وقتی عبادت می کرد می فرمود: «انت المراد و المرید» مراد الهی تو هستی، معنی «لولاک لما خلقت الافلاک» نیز همین است. حال چطور می شود پیامبر مراد خدای متعال باشد؟! «انت المراد و المرید» هم اراده الهی فقط به تو تعلق گرفته و هم اینکه تو سرچشمه اراده خدا است. یعنی هرچه بعد از این است از مسیر اراده شماست، این همان معنی محل مشیت است. از همه مخلوقات برگزیده من تو هستی، به عزت و جلال خودم اگر تو نبودی کائنات را نمی آفریدم. اینها برای تو آفریده شده اند مثل اینکه خدای متعال چشم و گوش و زبان و دست و این میلیاردها موجودات زنده ای که در بدن ما تلاش می کنند را برای ما آفریده و اگر این روح نبود خدای متعال این جسم را خلق نمی کرد. اگر شما هم نبودید کائنات آفریده نمی شد. کائنات پیکره ای است برای شما. «من احبک احببته» هر که تو را دوست بدارد من او را دوست می دارم. این مطلب از بیانات دیگر هم استفاده می شود که حبیب حضرت حق جز نبی اکرم(ص) نیست، او حبیب خداست و مابقی موجودات به اندازه ای که این پیامبر را دوست می دارند خدا آنها را دوست می دارد و محبوب خدا می شوند. «و من ابغضک ابغضته» هر که تو را مبغوض بدارد من او را مبغوض می دارم، این وجود مقدس مدار حب و بغض الهی است. بعد ادامه میدهد که وقتی خدای متعال حضرت را مورد عنایت خودش قرار داد نور حضرت تجلی کرد و شعاع نور حضرت ارتفاع پیدا کرد.
خدای متعال از نور وجود مقدس ایشان 12 حجاب آفرید که حجابهایی است که بین حضرت حق و مخلوقات است و تنها کسی که همه این عوالم و حجب را سیر کرده خود این وجود مقدس است. سپس حجابها را نام می برد: حجاب قدرت، عظمت، عزت، هیبت، جبروت، رحمت، نبوت، کبریا، منزلت و بعد حجاب رفعت، سعادت و شفاعت. بعد فرمود خدای متعال به حضرت دستور داد که به تک تک این عوالم که من خلق کرده ام وارد شو و سیر کن. حضرت در حجاب اول 12 هزار سال، در حجاب دوم 12 هزار سال و ... توقف کرده اند و در این حجب الهی سیر کردند؛ بعد حضرت فرمودند خدای متعال از نور این پیامبر 20 دریا(بحر) آفرید که در هر بحری علومی بود که جز خدای متعال نمی دانست، علوم الهی در این دریاها و بحار جاری شد و به این پیامبر دستور داد که در این دریاها نازل بشود. در یک یک اینها حضرت فرود آمدند و بار انداختند و سیری در این بحار علوم داشتند. البته از فهم ما بیرون است که اینها چه بوده است، این مطالب را امیرالمومنین(ع) می فرمایند، وقتی ایشان بحث می کنند همیشه اینطور است. مثل ما مثل کسی است که یک معماری یک بنای عظیمی را ساخته، زیر و بم این بنا را می داند و ما هم یک آدم های نابینا کنار این بنا ایستاده ایم. وقتی شروع به حرف زدن می کند آنجا جای شرح دادن این حرف ها نیست، آنجا فقط باید القاء سمع کنیم و ببینیم جه می گوید بعد کم کم دستت را می گیرند. اگر خوب گوش دادی می برند این در و دیوار را لمس می کنی و کم کم یک چراغی را روشن می کنند که انسان ساختمان و بنا را می بیند. ما هم نسبت به صحبتهای امیرالمومنین(ع) اینطور هستیم، خیلی نمی شود حرف حضرت را شرح داد، باید خوب القاء سمع کرد. حضرت می بیند و حرف می زند باید القاء سمع کرد بعد کم کم انسان را می برند فضاها را لمس می کند، بعد کم کم چشم انسان باز می شود و آن حقایقی که بیان فرموده اند را می بیند.
در این روایت هم اینگونه است. ما نمی فهمیم حضرت از چه سخن گفته اند، خلاصه حضرت وارد این بحار شدند از این دریاها بیرون آمدند سپس خدای متعال او را مورد خطاب قرار داد: «فَلَمَّا خَرَجَ مِنْ آخِرِ الْأَبْحُرِ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى یَا حَبِیبِی وَ یَا سَیِّدَ رُسُلِی وَ یَا أَوَّلَ مَخْلُوقَاتِی وَ یَا آخِرَ رُسُلِی أَنْتَ الشَّفِیعُ یَوْمَ الْمَحْشَرِ فَخَرَّ النُّورُ سَاجِداً ثُمَّ قَامَ فَقَطَرَتْ مِنْهُ قَطَرَاتٌ کَانَ عَدَدُهَا مِائَةَ أَلْفٍ وَ أَرْبَعَةً وَ عِشْرِینَ أَلْفَ قَطْرَةٍ فَخَلَقَ اللَّهُ تَعَالَى مِنْ کُلِّ قَطْرَةٍ مِنْ نُورِهِ نَبِیّاً مِنَ الْأَنْبِیَاءِ فَلَمَّا تَکَامَلَتِ الْأَنْوَارُ صَارَتْ تَطُوفُ حَوْلَ نُورِ مُحَمَّدٍ ص کَمَا تَطُوفُ الْحُجَّاجُ حَوْلَ بَیْتِ اللَّهِ الْحَرَام»(3) یعنی ای اول و آخر همه انبیاء، همه عالم روز قیامت به دست تو نجات پیدا می کنند و با دست تو وارد بهشت و وادی توحید می شوند. همین طور که در دنیا و عوالم دیگر شما معلم توحید بودید، در قیامت هم درهای بهشت و مقامات توحیدی با شما گشوده می شود. این وجود مقدس در مقابل خدای متعال تواضع کرد و سجده تام انجام داد. وقتی خدای متعال این مقامات را به حضرت عطا کرد که سید رسل من هستی، اول و آخر انبیاء و شفیع انبیا هستی، ایشان سجده تام کردند. فرق حضرت با ما در این است که وقتی کمترین نعمتی را به ما می دهند مغرور به نعمت و مشغول به نعمت می شویم ولی خداوند کائنات را زیر دست حضرت گذاشتند و او در مقابل خدای متعال سجده کرد. سجده طوری بود که حضرت وقتی از سجده برخاستند قطراتی از وجود مقدس ایشان مترشح شد که این نشاندهنده سنگینی عبادت است. در روایات آمده که وقتی وحی به حضرت می آمد حضرت عرق سنگینی می کردند، این سجده هم آنقدر با شکوه بود که قطراتی مانند اشک یا عرق از وجود مقدس حضرت جاری شد که 124 هزار قطره از این وجود مقدس مترشح شد. و از هر قطره از نور این وجود مقدس پیامبری را آفرید؛ نکته لطیف تر این است که وقتی این انوار به کمال خودشان رسیدند همان طور که حجاج حول بیت الله می چرخند، نور 124 هزار پیامبر دور این پیامبر طواف می کردند. این است معنی آن روایاتی که فرمود: خدای متعال نور انبیا را از جسم ما آفرید و لذا متمایل به ما هستند.
اصولا این کعبه ای که ما مامور هستیم دور آن بچرخیم، جسم است و روح این کعبه چیز دیگری است. در غیر اینصورت دور سنگ چرخیدن معنایی ندارد. همه مقاماتی که هست به احترام حضرت است. امام سجاد(ع) فرمود: «أَنَا ابْنُ مَکَّةَ وَ مِنًى أَنَا ابْنُ مَرْوَةَ وَ الصَّفَا»(4) باطن مکه شعاع نبی اکرم است والا برای چه مردم بروند مکه؟ باطن کعبه نبی اکرم(ص) است در غیر اینصورت چه وجهی داشت مردم مکه بروند و دور کعبه طواف کنند؟! اول و آخر اوست. در روایتی اینطور آمده، عرض کرد چرا کعبه 4 ضلعی است و 4 گوشه دارد؟ حضرت فرمود این شعاعی از بیت المعمور است. گویا بیت المعمور روح و کعبه جسد است. جسد و روح باید با هم تناسب داشته باشند، مثل اینکه جسم آدم، آدم است و جسم حیوانات، حیوان است و هر حیوانی از جمله خزندگان، چرندگان و درندگان جسمشان متناسب با روحشان است. لذا روح هایی که روح های فاسد می شوند در قیامت جسمشان عوض می شود. فرمود اینها در قیامت در قالب حیوانات می آیند. ذیل این آیه: «یَوْمَ یُنْفَخُ فِی الصُّورِ فَتَأْتُونَ أَفْواجاً»(نبأ/18) در روایت فرمود ده دسته از امت من در محشر می آیند و هر کدام در قیافه یکی از حیوانات هستند. آنهایی که اهل این گناه هستند در قیافه فلان حیوان ظاهر می شوند چون جسم انسان با روحش تناسب دارد لذا اگر روح فاسد شد، خدای متعال جسم هم عوض می کند، لذا جسمی که انسان در قیامت دارد نعوذ بالله جسم حیوانات است.
کعبه هم یک روحی دارد، روحش بیت المعمور است که ملائکه آنجا طواف می کنند، کعبه ملائکه است. گفت آقا بیت المعمور چرا چهار ضلعی است؟ البته ضلع بیت المعمور مثل ضلع های کعبه گوشه هایش این طور نیست، مثل روح انسان که متناسب با جسمش است و ابعاد و قوایی دارد، یکی از این قوا به مغز و یکی به قلب و به دست و پا و چشم و ... تعلق می گیرد. گفت بیت المعمور چرا چهارضلعی است و ابعاد چهارگانه دارد که وقتی جسد می شود به کعبه تبدیل می شود؟ حضرت فرمودند بیت المعمور هم خودش جسم است و یک روح بالاتری وجود دارد. بیت المعمور محاذی عرش است، چون عرش الهی چهار بعدی است، بیت المعمور هم جسم برای آن عرش است. پس ملائکه دور جسم عرش یعنی به دور بیت المعمور می چرخند و ما دور جسمِ جسمِ عرش یعنی دور کعبه می چرخیم. عرض کرد چرا عرش چهار ضلعی است؟ فرمود چون ارکان الهی چهار تا است و عرش الهی حامل چهار رکن توحید است: «سبحان الله و الحمد الله و لا اله الا الله و الله اکبر». که در روایات ارکان توحید و اسلام به خلق نبی اکرم(ص) تعبیر شده است، «انک لعلی خلق عظیم» فرمود خلق عظیم اسلام است، اسلام خلق نبی اکرم(ص) است و ارکان اسلام چهار تا است و عرش چهار ضلعی است؛ یعنی روح عرش خلق عظیم نبی اکرم(ص) است. پس انبیا در عالم خودشان دور نور پیامبر طواف می کردند ما در این عالم باید دور کعبه طواف کنیم، کعبه جسم جسم جسم پیامبر است، عرش به منزله جسم حضرت است و بیت المعمور جسم عرش است؛ کعبه هم جسم بیت المعمور است. ما در این زمین که آمدیم اینقدر فرود آمدیم، وقتی فرود آمدیم پیامبر هم فرود آمده شده کعبه ما باید دور کعبه طواف کنیم. انبیا دور نور پیامبر طواف می کردند و ملائکه دور بیت المعمور که جسم جسم پیامبر است طواف می کنند.
ارسال پیامبر(ص) همراه با دو گوهر از خزانه غیب خدا
«ارسل رسوله» خدای متعال این وجود مقدس و این پیامبر را فرستاده است اولا کار، کار اوست؛ دست، دست اوست و این پیامبر هیچ از خودش ندارد بلکه عبد مطلق است. «ارسل رسوله بالهدی و دین الحق» خدای متعال به این عبد مطلق ماموریت داده است، خداوند این پیامبر و این رسولی که رسول به همه انبیا و به همه عالم است را فرستاده و او را مرسل کرده است. حال این پیامبر را برای چه فرستاده و چه چیزی همراه او کرده است؟ خیلی نکته مهمی است، خداوند پیامبر با این عظمت را فرستاده تا سراغ بنده ها بیاید. این نشاندهنده محبت و رحمت خداست، کار خود اوست یعنی همه کاره خود خدای متعال است، از رحمت خودش چنین پیامبری را فرستاد و دو چیز همراه او کرد، یکی «هدی» و دیگری «دین الحق»، یک کتاب که قرآن است و یک دین الحق که امیرالمومنین(ع) و ائمه(ع) می باشد. این دو گوهر را با این پیامبر(ص) فرستاد و این گوهرها هم برای خزانه غیب خدا بودند، نه قرآن از جنس این دنیاست و نه امیرالمومنین(ع). اصلا این دو از جنس این عالم نیستند، در روایت فرمود وقتی خدای متعال بعضی از آیات قرآن را می خواست بفرستد، به عرش الهی متعلق شدند که خدایا ما را کجا می فرستی؟ جای ما در عالم دنیا نیست، برویم با اهل معصیت همنشین بشویم؟ قرآن یک موجود زنده است وقتی حضرت تطورات قرآن در روز قیامت را بیان می کند، می فرماید قرآن در صورت های مختلفی می آید، در صورت مومنین می آید، در صورت شهدا می آید، افضل از همه شهدا؛ در صورت انبیا می آید، افضل از همه انبیا؛ بعد می آید پای عرش الهی شفاعت می کند. قرآن یک موجود حقیقی زنده است و از سنخ ما نیست که با ما در این دنیا همنشین شود، خدای متعال آن را با این پیغمبر فرستاد. تنها چیزی که موجب می شود این قرآن در این دنیا بیاید، اینست که پیامبر آمده و اگر این پیامبر نمی آمد این دُر خزانه غیب خدا در دنیا نمی آمد؛ اگر این پیامبر نمی آمد که امیر المومنین در دنیا نمی آمد، دلخوشی امیرالمومنین به این پیامبر است. پیامبر این وجود مقدس را با خودش آورد بعد هم درهای ولایتش را در روز غدیر به روی عالم باز کرد و فرمود: «الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا» خداوند این دو گوهر را با این پیامبر همراه کرد و عجیب اینست که پیامبر این دو گوهر را باقی گذاشت: «إنی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی ما إن تمسکتم بهما لن تزلوا ابدا» اگر دست از این دو گوهر برندارید، لحظه ای گمراه نمی شوید. هر گمراهی هست بیرون از وادی قرآن و امیرالمومنین(ع) است. وادی امیرالمومنین و وادی قرآن، وادی نور و هدایت و رحمت خدا است.
بعد هم فرمود که این گوهری که من به این پیامبر دادم، گوهری است که همه رقبا را از میدان به در می کند: «لیظهره علی الدین کله». نگران نباشید ولایت امیرالمومنین(ع) بر همه ولایت ها غالب می شود. درست است سقیفه و اولیاء طاغوت و ادامه آنها این بساط شیطنت و کفری که شما امروز در جهان می بینید با همه پیچیدگی هایش هیچ نیست، یک جولانی است: «ان للباطل جولة و للحق دوله» معنای این جمله که در خطبه قاصعه آمده که حضرت فرمود وقتی وجود مقدس نبی اکرم مبعوث شدند من در غار حراء بودم، «سمعت رنة الشیطان» وقتی جبرئیل آمد و وحی آورد فریاد شیطان بلند شد، شیطان خیلی موجود عجیبی است، چیز ساده ای نیست شش هزار سال عبادتی که معلوم نیست زمانش دنیایی است یا آخرتی، دو رکعت نمازش چهار هزار سال طول کشیده است؛ اینها چیزهای عادی نیست. شیطان خیلی قوا دارد، عرش و فرشی دارد، خیلی چیزها دستش هست البته در عین حال هیچ چیز دستش نیست. فرمود شب قدر که عالم ملکوت بر امام نازل می شود و ملائکه و روح فوج فوج محضر حضرت می آیند، شیاطین هم آن شب گرد ابلیس جمع می شوند، شیطان برای خودش حساب و کتابی دارد. آنقدر می آیند و می روند و خبر می آورند و می برند که فرمود شیطان خیال می کند که خودش محور کاملی است تا با امام مواجه نشود نمی فهمد که هیچ چیز دستش نیست، وقتی با آن حقیقت مواجه شد می فهمد که چیزی دستش نیست. نقل شده است که زمان علامه طباطبایی مرتاضی از هندوستان آمده بود و شروع کرده بود فریب ایجاد کردن، روزی گذرش به علامه افتاد کاری سرش آوردند که بساطش را جمع کرد و فرار کرد. ابلیس خیال می کند واقعا چیزی دارد و بندگان خدا را اغفال می کند. فرمود شیطان آن شب آنقدر رفت و آمد می کند که خیال می کند واقعا کاره ای است تا به امام برخورد نکند واقعا خودش هم باورش می آید. شیطان دستگاهی دارد حضرت فرمود: «سمعت رنة الشیطان» من صدای ناله شیطان را شنیدم؛ به حضرت عرض کردم این چه بود؟ پیامبر فرمودند من هر چه می شنوم می شنوی و هر چه من می بینم تو می بینی «إِنَّکَ تَسْمَعُ مَا أَسْمَعُ وَ تَرَى مَا أَرَى إِلَّا أَنَّکَ لَسْتَ بِنَبِی»(5) خیلی مقام عجیبی است. فقط پیامبر نیست و نبوت ندارد. بعد فرمود این صدای ناله شیطان بود، وقتی من مبعوث شدم دیگر مایوس شد کسی را بپرستد فریادش بلند شد که کار تمام شد. حال اینجا سؤالی است که پس الان چه خبر است، اینها چه غوغایی است؟ اینها همه اش سر و صدا است و شیطان در حال غروب کردن است. خودش هم می داند این پیامبر که طلوع کرد دیگر او باید برود، بساطش جمع شده است. در حال حاضر 1400 سال از آن زمان می گذرد. کسیکه شش هزار سال عبادت داشته و دو رکعت نمازش چهار هزار سال طول کشیده دیگر 1400 سال و این زمانها چیزی به حساب نمی آید. پیامبر(ص) فرمود من که آمدم شیطان دیگر مایوس شد، می داند کسی او را نمی پرستد و اینها دیگر تلاشهای آخر ابلیس است.
تجلی حقیقت وجود مقدس رسول الله(ص) در امام زمان(عج)
«لیظهره علی الدین کله و لو کره المشرکون» باید حقیقت این پیامبر در عالم تجلی کند و تجلی هم می کند. حقیقت این پیامبر در امام زمان تجلی میکند و امام زمان نور حضرت را در عالم ساطع می کند. این مضمون آیات قرآن است: «وَالنَّهَارِ إِذَا جَلَّیهَا»(شمس/3) وقتی حضرت ظهور می کنند نور این وجود مقدس و این شمس حقیقی را در عالم تجلی می دهد و تا آن زمان انسان نمی فهمد این پیامبر که بود و با خودش چه آورد. حتی سلمان هم باید برگردد و در دوره رجعت بفهمد این پیامبر چه آوردند. وقتی وجود مقدس نبی اکرم در وجود مقدس امام زمان اروحنا فداه تجلی پیدا می کند عالم روشن می شود آنوقت حضرت سلمان هم برمی گردد. الان دین در پرده و حجاب است و ما اصلا نمی فهمیم این پیامبر چه آورده و خدا به او چه داده و برای چه آمده است. زمان ظهور آنهایی که اهل راه بودند هم برمی گردند چون در این زمان است که می فهمند این پیامبر چه آورده است. «لیظهره علی الدین کله» وقتی این دین و این ولایتی که حضرت با خودش آورده ظاهر شد، یک عالم را مطهر می کند. در روایات این آیات مکرر به رجعت حضرت تفسیر شده است: «یَا أَیُّهَا الْمُدَّثِّرُ * قُمْ فَأَنذِرْ وَ رَبَّکَ فَکَبِّر * وَثِیَابَکَ فَطَهِّرْ * وَ الرُّجْزَ فَاهْجُرْ * وَ لَا تَمْنُن تَسْتَکْثِرُ»(مدثر/1) پیامبر ما برخیزید، فرمود منظور قیام در رجعت است. انذار کن و پروردگارت را تکبیر کن یعنی کبریای الهی را در قلوب مردم بنشان و گردی از آن معرفت خودت را بر این دلها بپاش؛ امتت را تطهیر کن و آلودگی ها را دور کن. حضرت وقتی می آید شرک ها را پاک می کند و سران شرک (اصحاب سقیفه) را دور می کند. آنوقت منتش بر همه عالم جاری می شود همه عالم تحت پوشش ایشان قرار می گیرد. البته الان هم هستند ولی در آن زمان ظهور پیدا می کند.
پی نوشت ها:
(1) الکافی (ط - الإسلامیة)، ج2، ص: 352
(2) الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسی)، ج1، ص: 220
(3) بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج15، ص: 28
(4) مناقب آل أبی طالب علیهم السلام (لابن شهرآشوب)، ج4، ص: 168
(5) نهج البلاغة (للصبحی صالح)، ص: 301
نظرات شما عزیزان: