سیر تکاملی معنای «اندیشه» در قرآن کریم
 

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان ندای وحی و آدرس nedayevahi.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 52165
بازدید دیروز : 79470
بازدید هفته : 52165
بازدید ماه : 472152
بازدید کل : 11529003
تعداد مطالب : 16946
تعداد نظرات : 80
تعداد آنلاین : 1


حدیث موضوعیاک مهدویت امام زمان (عج)اک آیه قرآناک

 
 
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : سه شنبه 10 / 8 / 1394

پس از دیدگاه قرآن تنها عاقلان می توانند با هم پیوند، جمعیت، اتحاد و انسجام پیدا کنند و بقیه با هم بودنشان اعتباری و خیالی است.
بدترین بندگان، بلکه جنبدگان در نزد خدا آنانند که تعقل نمی کنند :«إِنَّ شرَّ الدَّوابَّ عند اللهِ الصُّمُّ البکمُ الَّذینَ لا یعقلونَ»(انفال:22). همین جا معلوم می شود که گوش و چشم و زبان راه های دریافت داده هایی برای تعقل است پس کسانی که تعقل نمی کنند، چون درونشان از نور فهم و معرفت و آگاهی تازه نمی شود، همواره ناپاک و زشت است و «یجعلُ الرِّجسَ علی الَّذینَ لا یعقلونَ» (یونس:100) پاکی تعقل باعث ادب و رفتاری شایسته در محضر پیامبر (ص) و سایر اولیای الهی است و بی عقلان و بی ادبان «إِنَّ الَّذینَ یُنادونکَ مِن وَراء الحجُراتِ أَکثرهُم لا یعقلونَ»(حجرات:4) می باشند.
برای همین در اکثر آیات قرآن که اختتام آنها با مفهوم دعوت به تعقل است، صدر آیه مشحون از نمونه های متنوعی از آیات الهی و بویژه با رابطه هایی علّی- معلولی و پیچیده بین آیات، مفاهیمی مثل خلقت، گردش زمین و آسمان، ارسال ابر و نزول باران و پیچیدگی های زندگی آدمی و بالاخره آیات الهی قرآن کریم ( زخرف:3) سایر کتب آسمانی و حیات اخروی پس از مرگ (اعراف:169) ارتباط با خدا (قصص:60) است اما مهمترین چیزی که با تعقل همراه می شود، هدایت است. (بقره:170)
دانایی ـــ تعقل ـــــ خرد (حکمت)

تدبر

تبدیل دانش به دانایی و دانایی به خرد حاصل سیر تفکر و تعقل است. اما تدبر، فضایی متفاوت است، هر چند قرآن مجید، تدبر را به قلب نسبت می دهد (محمد:24)، اما مفهوم تدبر در یک جهش معنایی به لایه ای عمیق می رود و نوعی فهم همراه بصیرت را حکایت می کند.
عقل، هر چند معرفت قانونمندی های هستی است، اما هنوز این قانونمندی ها در پرده غیب است و هنوز مشهود ندارد، از سویی در نقطه قانون هاست نه در نقطه قانون گذاری، اما تدبر هم برداشتن پرده هاست و نزدیک شدن به مشهود و هم نزدیک شدن به نقطه قانون گذاری و کشف فضای حاکم بر تن است.
از این رو است که بدون استثنا، موضوع تدبر در قرآن فقط قرآن کریم است. زیرا قرآن لایه ای معنایی و تأویلی دارد و در مراتب نزدن خود، در هر لایه و سطح، بطنی دارد و تدبر بالا رفتن از این مراتب نزول برای رسیدن به نقطه اصلی و مرکزی نزول است.
قرآن کریم در نزول بی تجلی از نقطه احکام که خالی از لفظ و تفصیل است و تراکمی معنایی است به فضای تفصیل که با لفظ و نشانه ها بیان می شوند (هود:3) و تنها نقطه احکام نزد «حکیمٍ علیمٍ» (نمل:6) است و نقطه تفصیل نازل شده برای همه بشریت. (نساء:105)
تدبر نزدیک شدن به فضای احکام است، نفطه ای که طرح قرآن بر اساس اذن الهی بسط پیدا می کند و به شکل مصحف و کتاب بر پیامبر نازل شده است. این نقطه همان «امّ الکتاب» است.
بنابراین تدبر قرار گرفتن در نقطه تدبیر هستی است و باعث بصیرت یافتن می شود و در حقیقت حکمت را تبدیل به بصیرت می کند.
تعقل ـــــــتدبرــــــ بصیرت

تفقه

تفقه درونی ترین مفهوم در سیر اندیشه است، برای همین بیشترین هم نشین را با «قلب» در قرآن دارد (7 مورد) و اصل فقه با قرآن است. از سویی فقه در قرآن کریم با «قول» همراه می شود (هود:91؛ کهف:93؛طه:28) و جایی نیز با حدیث (نساء:78) و همین همراهی معنای فقه را به اثر پذیری کلام و آمدن در عرصه عمل بیان می کند.
از سویی دیگر راه نفوذ کلام برای اثر پذیری قلب را گوش (اذن) می داند و اگر کسی گوشش سنگین باشد (وقر) با بر قلبش پرده ای افکند (اکنه) نمی تواند راهی به تفقه داشته باشد. (انعام:25؛ اسراء:45؛ کهف:57)
از سویی دیگر به دلیل درونی بودن مفهوم تفقه، منافقان از آن محرومند (منافقون:7) زیرا منافقان علی رغم ظاهرشان که قشری از دین دارند در درون خالی از ایمان اند و چون فقه احتیاج به درون مایه و زنده بودن قلب دارد، منافقان از آن بی بهره می شوند.
هم نشینی فقه با تسبیح در آیه 44 سوره اسراء «و إِن مِّن شیءٍ إِلاَّ یسبِّحُ یحمدهِ و لکن لاَّ تفقهونَ تسبیحهُم» باز بر این نکته صحه می گذارد که دریافت فقهی از نوع شنیدن ظاهری نیست، بلکه نوعی فهم در دریافت وجودی است.
تصریف (انعام:65)و تفصیل آیات (انعام:98) نیز برای فقه است و به نظر می رسد کسی که نتواند تفقه کند کارگردانی امور از دستش خارج می شود و به گونه ای وارونه حقیقت را در می یابد.
وقتی فهم به سطح فقه برسد، امکان به عمل آمدن و در عرصه زندگی حضور پیدا کردن آن میسر می شود، می دانید که بسیاری از افراد دانش و فهمی دارند اما نمی توانند آن را به عرصه عمل آورند حتی ممکن است راهنمایی های خوبی به دیگران ارائه دهند، اما نمی توانند آنچه می دانند، پیاده کنند. بهترین مشاوران و راهنمایان نیز کسانی هستند که کمک کنند دانسته های بیشتر به عمل تبدیل می شود و زیرا می دانیم که در عملی که به آن عمل نشود خیری نیست.
بلکه تدبر، تو هّم دانایی ایجاد می شود و نه فرد می تواند از دانش های خویش راه به جایی برد و نه دیگر احساس نیاز و زیبایی نسبت به معرفت و فهمی جدید می کند. برای همین، نه خود راه می رود و نه با راهبری راه می رود.
قرآن کریم این اتفاق را حبط عمل می داند. (توبه:69؛ حجرات:2)
امیرالمؤمنین (ع) فرمودند:«چه بسا کسی از روزه جز تشنگی و از بیداری شب جز خستگی حاصلی عایدش نشود». (آمدی، 175- 176)
حبط در ریشه شناسی واژه به عدم هضم غذایی که چهارپایان می خورند و باعث تورم و احساس انباشتگی دستگاه گوارش آنان می شود بی آنکه نیرو و گوشتی به آنان بیفزاید گویند، به نحوی که با مثلاً ذبح حیوان چیزی برای استفاده نمی ماند اما وزنش زیاد و شکل ظاهری اش فربه است. (راغب، 106)
تفقه باعث ورود و نفوذ هر سه مرحله تفکر، تعقل و تدبر در زندگی و تبدیل آن به نیرو، حرکت و رشد الهی می شود و بدون آن بقیه مراحل ناکار آمد و ابتر خواهند بود. پس مرحله آخر و پایانی سیر تکاملی معنایی اندیشه در قرآن، ظهور و تحقق آن در مرحله عمل و زندگی است و تفقه حلقه آخری این سیر رشد درونی و طولی است. (1)

پی نوشت ها :

1. در زندگی اجتماعی نیز بسیار دیده ایم مثل معلمانی و اساتیدی که علی رغم دانش زیاد نتوانستند آن را بیان کنند چه در زبان چه به قلم چه در سطح زندگی خویش چنانچه بسیاری از دانشمندان دانش فراوان دارند، اما تحلیل و نظریه ای ندارند که این به دلیل عدم تفکر در امور صرفاً انباشته کردن دانشها و معلومات است. شبیه این در رفتارهای اجتماعی و خانوادگی نیز زیاد است مانند همسرانی که یکدیگر را دوست می دارند اما توان بیان و اظهار آن را ندارند.

کتابنامه:
1. آمدی، عبدالواحد، غررالحکم و دررالکلم، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، 1366.
2. خوانساری، محمد، منطق صوری، تهران، سمت، 1371.
3. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات، تهران، مرتضوی، بی تا.
4. طباطبایی، محمد حسین، المیزان، تهران، اسماعیلیان، 1370.
5. مجلسی، محمد، بحارالانوار، بیروت، الوفا، 1404 ق.
6. نوری، محدث، مستدرک الوسیله، قم، آل البیت، 1408 ق.
منبع: مجموعه مقالات بیست و چهارمین دوره ی مسابقات بین المللی قرآن کریم (1386) جلد چهارم

 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





موضوعات مرتبط: انسان از نگاه قرآن
 
 
این وب سایت جهت بسط وگسترش فرهنگ قرآنی ، با لا بردن سطح آگاهیهای دینی اعتقادی تربیتی